مستـان که گام در حرم کبریـا نهند
یک جام وصـل را دوجهان در، بها دهند
به قلم: سیدکریم محمدی
ساعت 22:30 روز جمعه مورخ 15/12/92 از فرودگاه امام تهران عازم بغداد شدیم. تعدادی از بستگان برای مشایعت حاضر شده بودند و دو روز قبل از حرکت طی ارسال پیامکی به مضمون ذیل از بستگان، دوستان، آشنایان و هرآنکه حقی بر گردنم داشت خداحافظی کردم.
متن پیامک بشرح زیر بوده است:
«بنام حضرت دوست، آندم که نفسی برآمد در آرزوی دوست سوخت... پس چراغی در دل سرگشته او کوی به کوی گشتم. حال در این ضرب الاجل باد شمیمی از کوی یار آورده تا عازم کویش شوم (کربلای معلی). دعای خیر شما عزیزانِ دوره فراغ توشه را هم خواهد بود تا در این قربت، یاد شما را زنده کنم.»
ساعت 24 همان روز در فرودگاه بغداد پیاده شدم. من در کاروان سفر که نامش مزین بنام مقدس امام صادق(ص) بود حضور داشتم و این سفر در معیت همشیره بزرگوار، همسر محترمشان، دختر و نوههایشان و تنی چند از سایر بستگان و دوستان گرانقدر از جمله آقای ناصر سلیمانی مدیر کاروان و آقای حیدر سوری داماد خواهرم که مداحی کاروان را بعهده داشت و هنوز طنین صدای پرسوز ایشان در روایت زبانحال فرزندان سیدالشهداء(ع) در گوشم است، انجام گرفت.
شایان ذکر است که عراق کشوری جنگ زده بوده؛ و امسال هم گرفتار حضور پیدا و پنهان گروههای افراطگرا موسوم به داعش است که در شمال عراق حضوری آشکار و در مناطق مرکزی حضور پنهان دارد. از این رو بلحاظ مسائل امنیتی وسیله نقلیه حامل کاروان راه بسیار کوتاه بغداد تا کاظمین را سهساعته طی و روز شنبه در هتل قصر کاظمین تخلیه نمود که بلافاصله عازم زیارت مزار امام هفتم حضرت موسیبن جعفر(ع) و امام نهم حضرت جواد(ع) شدیم. بعد از زیارت و ادای فریضه نماز صبح به گشت و گذاری در شهر تاریخی کاظمین پرداختم که شنیدهها و آموزههای تاریخی صدر اسلام را تداعی میکرد. ضمنا تنی چند از بزرگان از جمله شیخ مفید و خواجه نصیرالدین طوسی که در بارگاه ائمه معصومین کاظمین آرمیده اند مورد بازدید و قرائت فاتحه قرار گرفتند، صبح روز بعد به سمت کربلا که عمری آرزوی زیارتش را داشتم حرکت کردیم. هرچه به سمت بارگاه سیدالشهدا(ع) و حضرت ابوالفضل(ع) و بین الحرمین نزدیک تر می شدم ضربان قلبم تندتر می تپید و مشتاقان سیدالشهدا(ع) که سر از پا نمیشناختند عاشقانه به سویش میشتافتند کربلا که میعادگاه مصاف حق برعلیه سیاهی و پلیدی بوده انگار کوچه پس کوچه هایش فریاد میزد که اینجا حسینبن علی(ع) با تعدادی اندک و عنایت کامل به کیفیت و بیاعتنا به کمیت فرمود: «اگر دین هم ندارید آزاده باشید.»
سه روز اقامت در کربلا و زیارت مکرر بارگاه سیدالشهدا(ع)، روزهایی بود که هنوز حسرت آن روزها را دارم. زیارت مرقد مطهر حضرت عباس(ع)، حبیب بن مظاهر، تل زینبیه، حضرت علی اکبر(ع) و علی اصغر(ع) فرصت مغتنمی بود که جسم و روح را صیقل می داد. پس از کربلا عازم کوفه، محل خلافت و شهادت مولای متقیان(ع) شدیم و پس از بازدید از مساجد تاریخی حنانه، سهله و کمیل و زیارت بارگاه مسلم بن عقیل و ادای فرایض مربوطه به سمت هتل ایوان نجف اشرف راهی شدیم و به زیارت بارگاه مولی الموحدین(ع) که در نجف اشرف قرار دارد رفتیم. مسیر منتهی به حرم آنحضرت که فضا و در و دیوارهایش عدالت علی(ع) را تداعی می کرد، بسیار قابل تامل و تعمق بود. به راستی که مولا کشته عدالت خویش شده است. ناگفته نماند در این سفر معنوی آقای سلطانی مجری صدا و سیما، آیت الله قریشی نماینده آذربایجان غربی در مجلس خبرگان، حجت الاسلام والمسلیمن قریشی امام جمعه ارومیه، حجت الاسلام رنجبر خطیب صدا وسیما و آقای بیادی نائب رئیس سابق شورای شهر تهران در هتل ایوان حضور داشتند و مصاحبتشان بسیار لذت بخش بود. آیت الله قریشی سر میز نهار اظهار داشت من با عموی مرحوم شما، سالها در حوزه هم درس بودم. او باهوش ترین و شیک پوش ترین روحانی حوزه بود، خدایش بیامرزد. شایان ذکر است در بین بارگاه های ائمه که هرکدام ویژگی و قداست خاص خود را دارد، بارگاه امام علی(ع) جلوه ای دیگر دارد. هم او که وقتی شمشیر جهل بر فرق سرش فرود آمد، فریاد زد: «به خدای کعبه رستگار شدم.»
روز چهارشنبه، مجددا به شهر کوفه رفتیم. کوفه شهری تاریخی است که در سال 17 قمری بدستور خلیفه دوم بنا شد و دارای مسجد جامعی به ابعاد 116 در 110 متر می باشد و بسیار زیبا و وسیع با ستون ها و کاشی کاری های منحصر به فرد است و مزار مسلم ابن عقیل، سفیر سیدالشهدا(ع) در کوفه در این مسجد واقع است و مرقد هانی که میزبانی مسلم در ماموریت کوفه را داشته نیز در همین مسجد واقع است. مقبره میثم طمار از یاران امام نیز در جوار مسجد کوفه قرار دارد.
غروب همان روز مجددا به نجف بازگشتیم. همان جا که چند تن از بزرگان دین و فلسفه نیز از جمله (آیت الله سید مصطفی خمینی)، خویی، مقدس اردبیلی، شیخ طوسی، علامه بحرالعلوم، علامه حلی، علامه امینی، شیخ مرتضی انصاری و آخوند خراسانی در جوار بارگاه مولا علی(ع) آرمیده اند.
متاسفانه بازدید و زیارت شهر سامرا بالاخصوص بارگاه امام هادی(ع) و امام عسگری(ع) بعلت ناامنی توسط گروه داعش مقدور نگردید. ضمنا برابر اظهار رئیس کاروان، مقرر بود که پرواز برگشت با هواپیمای ایران ایر در ساعت 7 غروب روز جمعه مورخ 20/12/93 انجام گیرد زیرا تمامی پروازهای رفت و برگشت تا چندی قبل از نجف انجام می گرفته است ولی پرواز ما اعلام شد که از بغداد انجام خواهد گرفت.
سفر مزبور بسیار پرخاطره و دلنشین بود. همه همراهان هوای همدیگر را داشتند و من نیز کم وبیش به هم اتاقیام حاج آقای نادری که همسر خواهرم هستند رسیدگی می کردم. او انسانی خوش قلب، خوش فکر، شوخ طبع و روحانی بذله گویی است. ما خواهرمان را در قبال مبلغ 5 ریال 50 سال پیش به عقد ایشان درآوردیم که اخوی مرحوم آقاسید جمال الدین همیشه معترض این ارزان فروشی بی سابقه بود! خدایش بیامرزد... .
در اتاق 407 هتل ایوان در نجف بنده و ایشان اقامت داشتیم و در اتاق 406 خواهرم با دخترش اقامت داشت و من چندین بار از آنان خواستم که من جایم را با خواهرم عوض کنم ولی آنان به لحاظ آبروداری نپذیرفتند!
حاج آقای نادری در قبال آموزه های دینی و تاریخی که در آن یک هفته به من یاد دادند هیچ وجهی دریافت نکردند ولی دائما معترض تعلیم رایگان به بنده بودند و همشیره از اینکه حاج آقا روز تولدش برایشان هدیه ای تهیه نکرده بود دلخور بود، چون من گفتم در روز تولد همسرم به ایشان پیاز و مایع ظرفشویی و خمیر دندان خریده بودم! البته آقای نادری عهد کردند که در سالگرد تولد بعدی حتما برایشان هدیه ای ارزشمند اهدا کنند.
بهرحال روز وداع فرا رسید و مدیر کاروان اعلام کرد که زائرین چمدان ها را ببندند و همراه با کلید اتاقشان به ایشان تحویل دهند. روز دل آزاری بود. دل کندن از این همه زیبایی و معنویت کار سختی بود. هنگامه وداع با علی، حسین، عباس، اکبر، اصغر و قاسم فرا رسیده بود. آقای سوری اشعار خداحافظی را می خواند و همه می گریستند. درست است که مرقد حضرت زینب(س) در کربلا نیست ولی کربلا، بی نام زینب شناخته شده نیست. چرا که او ادامه دهنده قیام عاشورا بود و به راستی که تاریخ بدون واژه زینب معنایی ندارد. زندگانی چیست! لفظ مهملی، گر بماند خالی از معنای او. بالاخره در ساعت 13 روز جمعه مورخ 22/12/93 در فرودگاه بغداد مستقر و پس از 6 ساعت انتظار در لابی فرودگاه و 2 ساعت معطلی در داخل هواپیما در ساعت 21 همان روز خاک عراق را به سوی ایران، ترک و در ساعت 22 به فرودگاه امام تهران رسیدیم. اکثر افراد فامیل در فرودگاه برای استقبال آمده بودند. خداوند به همه آنان این سفر را نصیب فرماید. آمین یا رب العالمین.
اسفند ماه 1393