نظرات خوانندگان:
26 تير 1394 م. نادریسعید جان اولین سحرهای بی تو گذشت .اولین شبهای قدر بی تو گذشت.اولین ماه رمضان بی تو گذشت.اولین عید فطر هم بی تو خواهد گذشت.و ما میمانیم با دلتنگی های بی تو گذشتنها و بی تو بودن ها.دلمون خیلی برات تنگه.
04 فروردين 1394 م.نشد فصل بهار و شدم از غصه هلاک دارم جگری کباب و چشمی نمناک گلها همه سر براورند ز خاک الا گل من که سر فرو برده بخاک سعید عزیزم هرگز تصور نمی کردم حتی لحظه ای جای تو در زندگیم خالی باشد اما حالا شش ماه گذشت و من همچنان بدون تو روزگار میگذرانم کاش میمردم سعید کاش میمردم ومجبور و محکوم به گذران زندگی تلخ بدون تو نبودم من به مردن راضیم اما نمی آید اجل بخت بد بین کز اجل هم ناز باید کشید
28 بهمن 1393 م.نسعید عزیز نیستی تا ببینی چه شبها چشم من با گریه خو کرد.خیلی دلتنگتم نمیتونم باور کنم که دیگه نمیبینمت"خدایا بداد دل تنگم برس
06 بهمن 1393 حسام الدین نادری4 ماه گذشت...
یاران چه غریبانه...
15 دي 1393 م نزندگی صحنه یکتای هنرمندی ماست هر کسی نغمه خود خواند و از صحنه رود صحنه پیوسته بجاست خرم آن نغمه که مردم بسپارند بیاد
04 آبان 1393 م. رحیمیسعید عزیز، هرچند مجلس شب اول محرم بدون وجود گرم و صمیمیت در هیئت، بر ما بسیار سخت گذشت اما حضور یادگار گرامیت حسام الدین عزیز، مرهمی بود بر دل شکسته مان.
27 مهر 1393 محمدرضا خیرالهبه نام او که باقیست ضمن عرض تسلیت به خانواده گرامی مرحوم حاج سعید نادری . ایشان دوست وهمسنگرم درمسجد بود و در شب های پاس وگشت وجلسات قرآن ومراسمات دعا ازایشان جز علم وتقوا وخلوص نیت چیز دیگری نمی شود یاد کرد
بعد ازدرگذشتش حاج سعید را درخواب با چهره گشاده وخندان بغل گرفتم وبه اوبابت درگذشت مرحوم احمد آقا برادرعزیزش تسلیت گفتم روحشان شاد
27 مهر 1393 مسعود نادریباتشکر از لطف و همدردی همه بزرگواران در هیئت انصارالخمینی(ره)
27 مهر 1393 م. رحیمیم.رحیمی
... مرد نکونام نمیرد هرگز
باور اینکه دیگر سعید عزیز و مهربان را در مجالس دعای ندبه، زیارت عاشورا و عزای اهل بیت (ع) نخواهیم دید بارگرانیست بر دوستداران این یار سفر کرده
26 مهر 1393 کمندبگذار تا بگریم چون ابر در بهاران کز سنگ ناله خیزد روز وداع یاران هر کو شراب فرقت روزی چشیده باشد داند که سخت باشد قطع امیدواران سعید مهربان و دوست داشتنی سخت است باور این واقعیت تلخ که دیگر در میانمان نیستی آنقدر خوب بودی که همه جا ورد زبان همه ای و چقدر حیف شد که رفتی
25 مهر 1393 م نادریسعید عزیزهنوز در ناباوری بسر میبریم نمیتوانیم باور کنیم نبودنت را،چه اشکها ریختیم و چه ناله ها کردیم که بمانی اما اقسوس و هزاران افسوس که تقدیر چیزی غیر از آن چیزی بود که ما طلب میکردیم،با یادآوری چهره ی مهربان ولبخند همیشگی که بر چهره داشتی لبخندی تلخ بر چهره مان مینشیند،چقدر حیف شد که رفتی
21 مهر 1393 س رحیمیگرچه این دو مصیبت بزرگ وارده به خانواده محترم نادری جانکاه بوده ولی بسیارند کسانی که به این خانواده بخاطر تربیت چنین فرزندانی غبطه میخورند. شاید این بهترین تسلی باشد که این خانواده بخاطر چنین دسته گلانی باید به خود ببالند.
عاش سعیدا و مات سعیدا - خدا با همرزمان شهیدشان قرین فرماید
20 مهر 1393 م نادریبه خداحافظی تلخ تو سوگند نشد که تو رفتی و دلم ثانیه ای بندنشد به چراغی همه جا گشتم گشتم در شهر هیچ کس هیچ کس اینجا بتو مانند نشد خواستند از تو بگویند شبی شاعرها عاقبت با قلم شرم نوشتند:نشد!
16 مهر 1393 rozaهر جا دلت گرفت کمی محتشم بخوان هی در میان گریه بگو جان،بگو حسین
دلمان که تنگ می شود تاوان روزهای قشنگی است که دل بسته ایم.
پروردگارا!پس از آنهمه شور و اشتیاق و دعا برای بازگشتش،رضای تو در رفتنش بود،رضا برضاک و تسلیما لامرک،او را با امام و رفقای شهیدش محشور کن و دلهای بیقرارمان را صبر عنایت فرما.
15 مهر 1393 حسام الدین نادریممنون از شاعر بزرگ این غزل... و همه ی کسانی که ابراز محبت داشتند...
:-(
15 مهر 1393 م. رحیمیشکوه وداع با پیکر سعید عزیز واقعاً یادآور روزهای وداع با دوستان شهیدمان بود. شاید آنها نیز به استقبال همرزمشان آمده بودند.
یاران چه غریبانه رفتند از این خانه هم سوخته شمع ما هم سوخته پروانه
15 مهر 1393 وحید نادری"عاش سعیدا و مات سعیدا"
سعادتمند زندگی کرد و سعادتمند از دنیا رفت.
با تشکر از شاعر این غزل حاج اکبر آقای پورسلطان
به پایبندی آن عهد آسمانی رفت...
12 مهر 1393 ف.بهمنیهرچه بگوئیم از حسن خلق و خوبیهای این جانباز سرافراز و معلم اخلاق،باز کم گفته ایم.....
چه چیزی بهتر از اینکه ذکر و یاد ایشان در بین خانواده و تمامی دوستان و آشنایان،همیشه و همیشه زنده و جاری خواهد بود....چرا که هیچ کس رفتنش را باور ندارد!!!
عرض تسلیت خدمت خانواده ی محترمشان
12 مهر 1393 م نادریبرادر عزیزم باور نمیکنیم رفتنت را چه غریبانه وچه بیصدا رفتی وما را در بهت و ناباوری باقی گذاشتی باور نمیکردیم هجران تو دیدن بر سر زنان دنبال تابوتت دویدن باور نمیکردیم صبحی بی تو خیزیم با دست خود بر روی جسمت خاک ریزیم اکنون که دست تقدیر تو را از ما جدا کرد و ما چاره ای جز تسلیم نداریم سلام ما را به احمد عزیز برسان هزار حیف که دیگر تو را نخواهیم دید مگر بخواب که آنهم بخواب میبینیم خواهر همیشه داغدارت
نظرات حاوي توهين، افترا، تهمت و نيش به ديگران منتشر نميشود.
|