علی اکبر پورسلطان، شاعر پیشکسوت ساکن شهرک راه آهن از برنامه هایش برای اهالی می گوید
آموزش شعر آیینی به هم محله ای ها
رامین جهان پور
"علی اکبر پورسلطان" یکی از شاعران آیینی ساکن منطقه است. سرودن شعر را با نوحه سرایی در هیئت های عزاداری محله شان آغاز کرد. نخستین شعر جدی اش را هنگام ارتحال امام خمینی (ره) سرود و از آن تاریخ به بعد سرودن شعر را به شکل جدی دنبال کرد. از این شاعر هم محله ای تاکنون اشعار زیادی در قالب های مختلف ادبی در نشریات و روزنامه های مختلف چاپ شده است. همچنین دو کتاب شعر به نام های "شوق وصال" و "ساقی مستان" که شامل شعرهای آیینی وی است وارد بازار نشر شده است. این شاعر هم محله ای در حال حاضر نزدیک به 5 هزار بیت شعر در قالب شش جلد کتاب در دست چاپ دارد که طی سال های متمادی سروده شده و بیشتر در سایت ها و نشریات کشوری انعکاس داشته است.
زمانی که 13 ساله بودم با نشریه "اطلاعات دختران و پسران" آشنا شدم که در دهه 40 در کنار روزنامه اطلاعات برای نوجوانان منتشر می شد.
خواندن این نشریه مرا با دنیای قلم و نوشتن آشنا کرد. در همان روزها بود که جزو خبرنگاران افتخاری این نشریه شدم. بجز این نشریه در آن روزها نشریات دیگری هم برای کودک و نوجوان منتشر می شد که در شکل گیری شخصیت بچه ها از جمله بنده مؤثر بود.
نوحه سرایی
زمانی که نوجوان بودم در یکی از شب های محرم بچه های تکیه دنبال کتاب نوحه می گشتند تا در مراسم سینه زنی بخوانند. از آنجا که به قول معروف بنده دستی بر آتش داشتم شروع کردم به سرودن نوحه. در واقع نخستین تمرین های سرودن شعر را با سرودن مرثیه در وصف اهل بیت(ع) و شهدای کربلا آغاز کردم و مورد تشویق دوستان هم محله ای ام قرار گرفتم. البته ناگفته نماند که من از همان دوران نوجوانی کمابیش با وزن و قافیه در شعر فارسی آشنایی داشتم چون هنگامی که عضو کتابخانه بودم زیاد شعرهای اساتید را از کتابخانه می گرفتم و می خواندم. به هر حال از همان دوران نوجوانی احساس کردم که به سبک های آیینی بیشتر از سبک های شعری علاقه مندم و به همین دلیل این رویه را ادامه دادم.
شیعه همیشه مظلوم بوده است
من در خانواده ای با آداب و رسوم کاملا مذهبی و عقیدتی بزرگ شدم. در واقع پدر و مادرم این مسیر معنوی را برایم ایجاد کردند تا به هدفم برسم. عقیده ام این است که ما بزرگترها وظیفه داریم برای آیندگان مان عشق و شور و حال مسلمان ماندن را ایجاد کنیم. حال چه از راه آموزش و تربیت و چه از راه ادبیات یا حتی سرودن شعر. به عقیده من درتاریخ،چه در گذشته و چه حالا شیعیان جهان همیشه مورد ظلم قرار گرفته اند. صحبت یک روز و یک ماه و چند سال نیست. ادای دین قلبی من نسبت به شیعیان باعث شد که دست به قلم ببرم و دلنوشته های خودم را تقدیم اهل بیت کنم. این را خالصانه عرض می کنم زمانی که در خلوت خودم برای اهل بیت شعری می سرایم اصلا به فکر انتشار و یا کتاب شدن آن نیستم و فکر می کنم تنها اگر اعضای خانواده خودم این اشعار را بخوانند من به رسالت دینی خودم عمل کرده ام. هدفم فقط ادای دین به بزرگان دین بوده است. البته این درست که بخش اعظم فعالیت های شعری ام در این زمینه است اما شعرهایی با سبک های مختلف ادبی مثل شعر شهادت و دفاع مقدش، عرفانی،انتفاضه و حتی شعرهای اجتماعی هم در کارنامه ام دارم.
زندگی در پازل 22
من در جنوب شهر تهران به دنیا آمدم و تا چند سال قبل هم در آنجا بودیم. بعد از جنگ تحمیلی به خاطر عارضه ریوی که داشتم به توصیه پزشکان که تاکید داشتند در منطقه خوش آب و هوا زندگی کنم از جنوب تهران به شهرزیبا آمدم. اما به مرور آنجا هم شلوغ شده و بخاطر تردد خودروها و ساخت و سازهای تجاری آرامش محل از بین رفت. به ناچار به شهرک راه آهن در منطقه 22 آمدیم و چند سالی است که در اینجا زندگی می کنیم. در اینجا استعدادهای نهفته بسیاری در بین کودکان و نوجوانان وجود دارد که به یاری مسئولان فرهنگی باید به شکوفایی برسد. هر ماه در یکی از برنامه های ادبی منطقه زیر نظر آقای شاهقلیان از فعالان فرهنگی منطقه که در ساختمان امام علی (ع) برگزار می شود شرکت می کنم و با استعدادهای جدیدی در زمینه شعر آشنا می شوم که احتیاج به تشویق و حمایت دارد.
ساقی مستان
در حال حاضر دو جلد کتاب چاپ شده دارم. نخستین کتابم "ساقی مستان" نام دارد که این مجموعه همانطور که در اول کتاب یادآور شده ام :"هدیه ای است به روان پاک و پرفتوح حضرت امام خمینی (ره)." تمام اشعاراین کتاب که به صورت غزل و قصیده سروده شده در هجران امام خمینی (ره) بوده است. بعد از ارتحال امام بزرگوار- به خاطر دلبستگی شدیدی که نسل ما به ایشان داشت- این واقعه آنقدر برایم سنگین بود که برای التیام بخشیدن به این درد بزرگ دست به قلم بردم و از همان خرداد 67 این شعرها را سرودم. کتاب بعدی ام " شوق وصال" نام دارد که در سال 93 منتشر شده و کلیات این کتاب هم در توصیف حضرت بقیه الله (عج) سروده شده است. در این کتاب آیینی، یک هزار و 144 بیت شعر وجود دارد که شامل 90 قطعه غزل، 13 قطعه قصیده ، 5 مثنوی ،31 دوبیتی و 14 شعر کوتاه چاپ شده است.
کتاب زیر چاپ
در مورد کتاب های زیر چاپم هم باید بگویم که مجموعه ای در سبک و سیاق شعرهای عرفانی دارم که "چراغ دل" نام دارد. همچنین "سوی سحر" هم یکی دیگر از مجموعه اشعار آیینی من است. کتاب های "آب و آتش" و "شفای دل" هم مجموعه قصاید و مثنوی های فرهنگی و اجتماعی من هستند که قرار است منتشر شوند، دفتر شعری هم دارم تحت عنوان "دشت معرفت" که در مدح حضرت محمد (ص) }و اهلبیت "ع"} سروده شده است.
فعالیت های فرهنگی
با همکاری بچه های هیئت انصارالخمینی (ره) یک گاهنامه داخلی منتشر کردیم که مهاجر نام داشت. در این نشریه که در هیئت های عزاداری پخش می شد بیشتر از اشعار آیینی و مطالب مذهبی و اجتماعی استفاده می کردیم که با استقبال خوبی در میان مخاطبان روبرو شد. در حال حاضر هم از طرف همان هیئت یک پایگاه فرهنگی آیینی تاسیس کرده ایم که در آن به نوشته ها و اشعار آیینی و فرهنگی می پردازیم و خوشبختانه در روز بین 5 تا 15 هزار بازدید کننده دارد.
ارتباط خوب خانواده
4 فرزند دارم، 2 دختر و 2 پسر، به جز دختر کوچکم که 10 سال دارد،3 فرزند دیگرم دانشجو هستند،نکته دیگر اینکه جا دارد همینجا تشکری داشته باشم از دختر بزرگم که در حال حاضر دانشجوی رشته فیزیک است.او به کمک مادرش تمام شعرهای مرا که در طول سالیان متمادی سروده بودم جمع آوری و تایپ کردند.شما تصور کنید من 6 دفتر چاپ نشده دارم که شامل قطعات زیادی از اشعارم با سبک و سیاق های مختلف بوده و همه آنها هم دست نویس بودند. دخترم همت کرد و همه آنها را از گوشه و کنار در کنار هم قرار داد و پس از صحافی تبدیل به 6 کتاب شعر کرد که الان تحویل ناشر داده ام.
همسایه های خوبی داریم
از سال 78 به منطقه 22 آمدیم و از سال 89 تا به حال در شهرک گلستان هستیم.در خانه جدید در یک آپارتمان 3 طبقه زندگی می کنیم و خدا را شکر همسایه های خوب و بسیار متدینی در آپارتمان داریم که همدیگر را از حال هم بی خبر نمی گذارند.
خیلی دوست دارم در هیئت های منطقه 22 هم شرکت داشته باشم اما متاسفانه چون از قدیم الایام در منطقه "ابوذر" فلاح بودیم با بقیه دوستان که چند تا از آنها در همین منطقه هستند خودمان را به منطقه فلاح می رسانیم و بیشتر وقتم در آنجا می گذرد، با این حال در این چند سالی که در این منطقه ساکنم گاهی وقتها دعاهای ندبه را در مسجد امام جعفر صادق(ع) در زیبادشت بالا برگزار می کنیم و برو بچه های هیئت انصارالخمینی (ره) خودشان را به اینجا می رسانند و به ما ملحق می شوند.
خاطره
بنده به خاطر موقعیت کاری، گاهی سفرهایی به خارج از کشور داشته ام که یکی از آنها مربوط به کشور مسلمان سودان بود. در مراسم شب شعری که به مناسبت ولادت حضرت زهرا (س) توسط بخش فرهنگی سفارت ایران در سودان برگزار شد شعر بلندی را به نام "همراز حیدر" برای حاضران قرائت کردم که مورد استقبال بسیاری از سودانیان قرار گرفت. این شعر شامل "حدود" 80 بیت در مورد چگونگی به شهادت رسیدن این بانوی بزرگوار سروده شده است. هنگام اجرا وقتی شعرم تمام شد یکی از شیوخ معروف سودانی به طرفم آمد مرا در آغوش گرفت و به زبان عربی گفت :"ما مسلمانیم. اما تا این لحظه نمی دانستم که در حق این بانوی بزرگوار چقدر ظلم شده، اما در شعر تو همه چیز بیان شده بود."