خوشتر آندم که بسویت ، پر و بالی بزنم
شور و حالی است ، به آهنگ وصالی بزنم
دم غنیمت شِمُرم ، حسرت فردا نخورم
حرف دل را چو کنون ، هست مجالی بزنم
من نه آنم چو شدم ، زائر درگاه شما
خبر از وصل تو با ، قال و مقالی بزنم
تا به آنروز اگر ، جور فراوان بکشم
این محال است دمی ، ضجّه و نالی بزنم
ای که در خاطره ، با شوکت و بی مانندی
نیست غیر از تو ، که در یاد مثالی بزنم
چه شود گر بشود ، هجر تو پایان برسد
بوسه بر دست تو ، آنک به توالی بزنم
پس بیا زودتر از آنکه (مهاجر) برود
کاین نگویند چرا ، حرف محالی بزنم
** علی اکبر پورسلطان (مهاجر)**
( استفاده با ذکر آدرس سایت http://www.fajr57.ir/ جایز است )