دوایِ دردِ مرا ، داری و نظاره کنی
کفایت است به درمان ، اگر اشاره کنی
یقین که صبر شما ، در توان و تابم نیست
به کار خیر چه حاجت ، که استخاره کنی
کسی به غیر تو ، اسرار دل نمی داند
چه با صفا به خفا ، فتحِ بابِ چاره کنی
کنون که نامه ی اعمال من سیه دیدی
سزد به رسم کرم ، نامه پاره پاره کنی
عنان توبه کسستم ، بدان بسنده مکن
مزید منّت اگر ، بخششی دوباره کنی
به شوق کشتی نوح ایم و چون تو کشتی بان
مُرددم که مبادا ، مرا پیاده کنی
تو ای امام ( مهاجر ) امید نوع بشر
جهان ز نقش قدومت ، چه گلعزاره کنی
** علی اکبر پورسلطان ( مهاجر ) **
( استفاده با ذکر منبع http://www.fajr57.ir/ بلامانع است )