امام خمینی (ره) والله اسلام تمامش سیاست است؛ ***** مقام معظم رهبری: به گفتار امام و کردار امام اهتمام بورزید ***** امام خمینی(ره): ان شاء الله ما اندوه دلمان را در وقت مناسب با انتقام از امریکا و آل سعود برطرف خواهیم ساخت و داغ و حسرت حلاوت این جنایت بزرگ را بر دلشان خواهیم نهاد 1367/4/29 ***** امام خمینی(رحمة الله علیه) : حکومت آل سعود، این وهابیهای پست بیخبر از خدا بسان خنجرند که همیشه از پشت در قلب مسلمانان فرو رفته‌اند 1366/5/12***** امام خمینی (ره) شهادت در راه خدا مسئله ای نیست که بشود با پیروزی در صحنه های نبرد مقایسه شود، مقام شهادت خود اوج بندگی و سیر و سلوک در عالم معنویت است ***** امام خمینی (ره): ما تابع امر خداییم، به همین دلیل طالب شهادتیم و تنها به همین دلیل است که زیر بار ذلت و بندگی غیر خدا نمی رویم ***** امام خمینی(ره) ”من برای آنکه شما جوانان شایسته ای هستید، علاقه دارم که جوانی خود را در راه خداوند و اسلام عزیز و جمهوری اسلامی صرف کنید تا سعادت هر دو جهان را دریابید.„ ***** حُسنُ الخلاقِ یُدِّرُ الرزاقَ وَ یونِسَ الرِّفاقَ؛ خوش اخلاقى روزى ها را زیاد مى کند و میان دوستان انس و الفت پدید مى آورد. «نهج الفصاحه، ح 781»***** امام خمینی(س) علم همراه تهذیبِ نفس است که انسان را به مقام انسانیت می رساند .هم در علم کوشا باشید و هم در عمل و هم در تهذیب اخلاق ***** بايد مسائل اسلامي حل بشود در اينجا و پياده بشود. بايد مستضعفين را حمايت بكنند، بايد مستضعفين تقويت بشوند حضرت امام خميني قدس سره الشريف صحیفه امام – جلد 6 – صفحه 461 ***** اهمیّت فضای مجازی به انداره ی انقلاب اسلامی است "مقام معظم رهبری" ***** آن کسی قلمش قلم انسانی است که از روی انصاف بنویسد. امام خمینی (ره) ***** همان طوري که در سابق عمل مي‌شد، روضه‌خواني بشود، مرثيه گفته بشود، شعر و نثر در فضايل اهل بيت و در مصائب آنها گفته بشود. حضرت امام خميني قدس سره الشريف صحيفه امام – جلد 15 – ص 332 ***** نگذاريد پيشكسوتان شهادت و خون در پيچ و خم زندگي روزمره خود به فراموشي سپرده شوند. حضرت امام خميني قدس سره الشريف صحيفه امام، ج 21، ص 93 ***** من در ميان شما باشم و يا نباشم، به همه شما وصيت و سفارش مي‌کنم که نگذاريد انقلاب به دست نااهلان و نامحرمان بيفتد. حضرت امام خميني قدس سره الشريف صحيفه امام، ج 21، ص 93 ***** پيامبر اسلام نيازي به مساجد اشرافي و مناره‌هاي تزئيناتي ندارد. پيامبر اسلام دنبال مجد و عظمت پيروان خود بوده است که متأسفانه با سياست‌هاي غلط حاکمان دست‌نشانده به خاک مذلت نشسته‌اند. حضرت امام خميني قدس سره الشريف صحيفه امام، ج 21، ص 80 ***** پيغمبر اسلام تمام عمرش در امور سياسي بود، تمام عمرش را صرف كرد در سياست اسلامي، و حكومت اسلامي تشكيل داد. حضرت امام خميني قدس سره الشريف صحيفه امام، ج 15، ص 11 ***** امام به همه فهماند که انسان کامل شدن، علی وار زیستن و تا نزدیکی مرزهای عصمت پیش رفتن افسانه نیست. مقام معظم رهبری ***** راه ما راه امام خمینی است و در این راه با همه قدرت و قاطعیت خود حرکت خواهیم کرد. مقام معظم رهبری


 

 

 

تاريخ انتشار: 23 آبان 1390 ساعت 00:01:30
سيزده فضيلت امير المؤمنين علي عليه السلام بر ديگران به روايت اهل سنت

1-    داستان شب هجرت 

 

احمد بن حنبل در كتاب «الفضائل» از قول يحيى بن حماد و او از ابو عوانه، به نقل از أبو بكر بن محمد، از قول عمرو بن ميمون نقل كرده، مى‏گويد : من نزد ابن عبّاس نشسته بودم، ناگاه گروهى وارد شدند و به بد گويى از على بن ابى طالب (ع) پرداختند. ابن عبّاس آنها را منع كرد و گفت: موقعى كه رسول خدا (ص) از مكه مهاجرت كرد، على (ع) لباس او را پوشيد ودر بستر آن حضرت خوابيد، و اين در حالى بود كه مشركان همواره پيامبر (ص) را اذيّت مى‏كردند، على (ع) خوابيده بود كه أبو بكر وارد شد، گمان كرد كه پيامبر (ص) است، صدا زد: يا رسول اللّه؟ على (ع) به او جواب داد: «پيامبر (ص) به سمت بئر ميمون رفت، او را درياب!» أبو بكر رفت تا به رسول خدا (ص) ملحق شد و آن شب كافران، به سمت على (ع) سنگ پرتاب مى‏كردند و او به خود مى‏پيچيد در حالى كه سرش را تا صبح به جامه‏اش پيچانده بود! «1» (1)

 

 ابو اسحاق ثعلبى در تفسير خود از ابن عبّاس نقل كرده است، مى‏گويد : چون رسول خدا (ص) قصد كرد كه به مدينه مهاجرت كند، على بن ابى طالب (ع) را در مكه به جاى خود گذاشت تا ديون او را بپردازد و امانتهايى كه در نزد او بود به صاحبانش برگرداند. و به او دستور داد تا در بستر آن حضرت بخوابد و فرمود : برد سبز رنگ حضرمى را بر تن بپوش كه هيچ كس از ايشان راه نخواهد يافت و نمى‏تواند به تو آسيبى برسانند. در حالى كه مشركان خانه پيامبر (ص) را محاصره كرده بودند، (ابن عبّاس مى‏گويد:) در آن حال خداوند به جبرئيل و ميكائيل فرمود : كدام يك از شما زندگيتان را فداى ديگر مى‏كنيد؟ هر دو زندگى خود را ترجيح دادند. خداوند خطاب به ايشان فرمود : آيا شما مثل على بن ابى طالب نيستيد كه بين او و محمد عقد اخوّت بستم؟ و او بر بستر محمد خوابيده در حالى كه جانش را فداى او مى‏كند و براى زنده ماندن او دست از زندگى خود مى‏شويد! به زمين فرود آييد و او را از دست‏ 

______________________________ 

(1) جريان ليلة المبيت را به اين كيفيت در منابع شيعه نديده‏ام، مورّخان نوشته‏اند، سران قريش در «دار النّدوه» جمع شدند، پس از مشورت تصميم گرفتند پيامبر (ص) را نابود سازند. سرانجام به پيشنهاد پير مرد نجدى و يا ابو جهل از هر قبيله يك نفر انتخاب شد تا شبانه هم گروه حمله ببرند و پيامبر (ص) را بكشند و او را قطعه‏قطعه كنند تا خون او بين تمام قبايل تقسيم شود. اين پيشنهاد به اتفاق آراء تصويب شد، در چنين شرايطى جبرئيل نازل شد و پيامبر (ص) را از نقشه شوم آنها آگاه ساخت، بدين سبب به پيشنهاد پيامبر (ص) على (ع) در بستر او خوابيد و ثلثى از شب گذشته بود كه چهل تن (از قبايل مختلف) به خانه پيامبر (ص) حمله بردند، در حالى كه على سوره يس را قراءت مى‏فرمود (تا فهم لا يبصرون قراءت كرد) از خانه بيرون شد و مشركان گمان مى‏كردند كسى كه در بستر خوابيده پيامبر است. در حالى كه دستها به قبضه شمشير وارد حجره شدند، على (ع) سر بلند كرد و فرمود : «چه مى‏گوييد؟ مى‏گفتند : محمد كجاست؟ فرمود : «مگر او را به من سپرده بوديد ...؟» (طبقات كبرى ج 1، ص 238، بحار الانوار، ج 19، فروغ ابديت ج 1، ص 342- 348)- م. 

--------------------------------------------------------------------------

دشمنانش حفظ كنيد. ايشان فرود آمدند . جبرئيل بالاى سر على (ع) و ميكائيل در پايين پاى آن حضرت و فرشتگان فرياد مى‏زدند : مرحبا! مرحبا! چه كسى مثل توست اى پسر ابو طالب در حالى كه خداوند به وسيله تو بر فرشتگان افتخار مى‏كند؟ سپس رسول خدا (ص) آهنگ مدينه فرمود و درباره على (ع) اين آيه نازل شد : «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ». (1) 

 

(1) ابن عبّاس مى‏گويد : نخستين كسى كه به منظور جلب رضاى خدا جانش را فروخت، على بن ابى طالب (ع) بود، و ابن عبّاس مى‏گويد : امير المؤمنين (ع) اين شعر را كه آن شب سروده بود براى ما خواند : 

وقيت بنفسى خير من وطئ الحصا         و من طاف بالبيت العتيق و بالحجر 

رسول الإله خاف أن يمكروا به‏              فنجّاه ذو الطّول العلىّ من المكر 

و بات رسول اللّه فى الغار آمنا              موقّى و فى حفظ الإله و فى ستر 

و بت اراعيهم و ما يثبتوننى‏                  و قد وطنت نفسى على القتل و الأسر. (2) 

                         

 

2-    داستان قربانى‏

 

احمد [حنبل‏] در مسند با سندى كه گذشت از قول اسود بن عامر به نقل از شريك و او از ابو الحسن، از قول حكم و او از حبيش، و هم چنين احمد در كتاب «الفضائل» با همين سند از على (ع) نقل كرده‏اند كه فرمود : «رسول خدا (ص) به من امر كرد تا هميشه از طرف او 

______________________________ 

(1) بقره (2) آيه 207: بعضى از مردم (با ايمان و فداكار همچون على (ع) در ليلة المبيت به هنگام خفتن در جايگاه پيامبر (ص) جان خود را در برابر خشنودى خدا مى‏فروشند. و خداوند نسبت به بندگانش مهربان است. 

(2) جان خود را براى بهترين كسى كه روى زمين گام نهاده، سپر قرار دادم، او كه گرامى‏ترين انسانى بود كه خانه خدا و حجر الاسود را طواف نمود. 

فرستاده خدا كه بيمناك بود مبادا او را غافلگير كنند، اين بود كه خداوند بخشنده و توانا او را از مكر و حيله دشمنان نجات داد. 

رسول خدا (ص) در آن شب با ايمنى در غار خوابيد، مصون از گزند و در حفظ و پوشش الهى بود. و تمامى شب را منتظر (حمله) ايشان بودم، و خود را براى كشته شدن و اسارت آماده كرده بودم. 

-----------------------------------------------------------------

قربانى كنم». بدين جهت على تا وقت شهادتش همه‏ساله از طرف پيامبر (ص) دو گوسفند نر فربه قربانى مى‏كرد، محمد بن شهاب زهرى مى‏گويد: رسول خدا (ص) از ميان ديگر نزديكان و خاندان خود، على (ع) را براى اين منظور برگزيد كه گويا خود پيامبر (ص) است كه شخصا قربانى مى‏كند، توفيق راه درست به دست خداست. 

 

3-    داستان دعاى پيامبر صلوات اللّه عليه براى سلامتى و عافيت على عليه السلام 

 

ترمذى به سندى كه گذشت، از محمد بن بشّار و يعقوب بن ابراهيم و ايشان از قول ابو عاصم به نقل از ابو الجراح، از جابر بن صبيح و او از امّ شراحيل از قول ام عطيّه نقل كرده است كه گفت : رسول خدا (ص) سپاهى را براى جنگ با دشمنان گسيل داشت كه على (ع) نيز در جمع اين سپاه بود (ام عطيّه مى‏گويد) خودم از پيامبر (ص) شنيدم در حالى كه دستهايش را به طرف آسمان بلند كرده بود، مى‏گفت: «خداوندا مرا زنده بدار تا على را (برگردانى) و ببينم». و احمد در كتاب «الفضائل» با همين مضمون روايتى را از زيد بن ارقم نقل كرده است. 

 

(2) احمد در كتاب «الفضائل» از يزيد بن هارون به نقل از شريك و او از عبد اللّه ابن محمد بن عقيل از قول جابر بن عبد اللّه نقل مى‏كند كه در مسجد در خدمت رسول خدا (ص) بوديم، فرمود : «مردى از اهل بهشت بر شما نمايان مى‏شود، يا بر شما وارد مى‏شود». پس على (ع) وارد شد، جابر مى‏گويد: سپس ما آن را به على (ع) تبريك گفتيم. 

 

4- راجع به قراءت سوره برائت در مقابل مردم و سخن پيامبر كه على از من است! 

 

ترمذى به اسنادى كه گذشت از قول قتيبه و او از جعفر بن سليمان ضبعى به نقل از يزيد الرّشك، از مطرف بن عبد اللّه و او از عمران بن حصين نقل كرده مى‏گويد: رسول خدا (ص) سپاهى را به جبهه فرستاد و على بن ابى طالب را به سپهسالارى ايشان گماشت، و على (ع) با گروهى از سپاهيان عزيمت كرد و پس از پايان جنگ، يكى از اسيران را براى خود به كنيزى گرفت، چهار نفر از سپاهيان با هم پيمان بستند كه وقتى نزد رسول خدا (ص) رسيدند جريان را به آن حضرت بگويند و چون به خدمت پيامبر (ص) رسيدند، نفر اول بلند شد و عرض كرد : يا رسول اللّه، مى‏بينيد على بن ابى طالب چنين و چنان مى‏كند، پيامبر (ص) صورتش را از او برگرداند. سپس نفر دوم بلند شد و همان سخن را گفت، پيامبر (ص) صورتش را از او نيز برگرداند و سومى و چهارمى برخاستند و همان سخنها را گفتند. 

 

پيامبر (ص) صورتش را از آنها برگرداند، آنگاه رو به آنها كرد- در حالى كه آثار خشم در چهره‏اش نمودار بود- فرمود: «شما از على چه مى‏خواهيد؟ سه مرتبه تكرار كرد» و افزود : 

«على از من است و من از على و كسى از طرف من امانت و دينى را ادا نمى‏كند مگر على (ع)».(1)

 

5-    تفسير معناى سخن پيامبر (و لا يؤدّى عنّى الا على)

 

مورّخان نقل كرده‏اند كه پيامبر (ص) در سال نهم هجرى أبو بكر را فرستاد تا با مردم حج به جا آورد و به وى گفت : «مشركان در موسم حج مى‏آيند و برهنه در اطراف خانه كعبه طواف مى‏كنند و من دوست ندارم تا وقتى كه اين رسم برداشته نشده، حج به جا آورم» و چهل آيه از اوّل سوره برائت را به او داد تا به مردم حاضر در موسم حج قراءت كند. همين كه أبو بكر مسافتى را رفت رسول خدا (ص) على (ع) را خواست و به او گفت : اين آيات كه از آغاز سوره برائت است با خود ببر، موقعى كه مردم در موسم حج جمع شدند به آنها اعلام كن و شتر مخصوص خود (ناقه عضباء) را به وى داد و على (ع) رفت و در ذو الحليفه به أبو بكر رسيد و آيات شريفه را از أبو بكر گرفت. أبو بكر نزد رسول خدا (ص) برگشت و گفت :

پدر و مادرم فدايت باد! آيا راجع به من يا درباره من آيه‏اى نازل شده است؟ فرمود : نه، بلكه (دستور رسيد كه) جز من و يا مردى كه از خودم باشد حق ندارد از جانب من ابلاغ كند.

______________________________

(1) اين داستان، از منابع عامه و بيشتر از احمد بن حنبل، نقل شده است، زين الدّين عاملى نباطى در كتاب صراط مستقيم (ج 2 ص 59) مى‏نويسد: ابن حنبل روايت كرده، كه على (ع) در يمن كنيزى از اسيران را برگرفت. خالد با بريده به پيامبر (ص) نامه نوشتند و پيامبر (ص) در حالت خشم به بريده فرمود : «از على بد مگو، كه او از من و من از اويم». و از ابن مردويه نيز شبيه اين گفته را نقل مى‏كند و مى‏افزايد كه پيامبر فرمود : «بريده! تو از كسى بد مى‏گويى كه بهترين مردم براى شما بعد از من است و ...»- م.

-----------------------------------------------------------------

(1) احمد در كتاب «الفضائل» به اسناد خود تا ابو سعيد خدرى نقل كرده است : كه على (ع) همين كه آيات اول برائت را كه در بين راه از أبو بكر گرفته بود، قراءت كرد به صداى بلند فرمود : «بدانيد كه وارد بهشت نمى‏شود مگر انسان مسلمان و از امسال به بعد هيچ مشركى حق ندارد به مسجد الحرام نزديك شود و نبايد كسى برهنه در اطراف كعبه طواف كند و هر كه با رسول خدا (ص) پيمانى داشت (پيمان عدم تعرّض) تا انقضاى مدت به قوّت خود باقى است»، يكى از كافران گفت : ما از پيمان تو و پسر عمويت بيزاريم! على (ع) در پاسخ او فرمود : «اگر كه رسول خدا (ص) دستور نداده بود كه تا زمان برگشتن كارى نكنم، تو را مى‏كشتم.

 

(2) زهرى مى‏گويد: پيامبر (ص) از آن رو به على (ع) دستور داد كه آيات برائت را قراءت كند نه ديگران، زيرا رسم عرب بر اين بود كه عهدنامه‏ها را جز بزرگ و رئيس قبيله يا مردى از اهل بيتش كه به منزله اوست همانند برادر يا عمو و يا عموزاده بر عهده نمى‏گرفت و پيامبر (ص) نيز مطابق رسم و عادت عرب عمل كرد. احمد نيز در كتاب «الفضائل» همين مضمون را بيان كرده است.

(3) ابن عبّاس مى‏گويد: پيمانى كه در اين داستان، ياد شد پيمانى است كه خداوند در اول سوره برائت فرمود : «فَسِيحُوا فِي الْأَرْضِ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ» «1» يعنى : در امن و امان و بدون ترس و بيم رفت و آمد كنند، و پس از نزول اين آيه رسول خدا (ص) با هيچ كس پيمانى نبست.

(4) بعضى گفته‏اند : رسول خدا (ص) در جنگ احد فرمود : «على از من است و من از على»، احمد در كتاب «الفضائل» مى‏گويد : وقتى كه پرچمدار مشركان در جنگ احد قصد جان رسول خدا (ص) را داشت، على (ع) جان خود را فدايى پيامبر (ص) نموده و بر پرچمدار حمله برد و او را از پا درآورد، در اين هنگام جبرئيل نازل شد و گفت : يا محمد! براستى كه اين است مواساة و رسول خدا (ص) فرمود : «على از من است و من از اويم» و جبرئيل گفت : و من از شمايم.

(5) اين مطلب را محمد بن اسحاق نيز در كتاب مغازى نقل كرده است. زهرى مى‏گويد :

______________________________

(1) توبه (9) آيه 2: با اين حال چهار ماه (مهلت داريد كه) در زمين (آزادانه) سير كنيد.

-----------------------------------------------------------

جبرئيل بدين جهت گفته است : اين است مواساة حقيقى، كه مردم در روز احد از اطراف پيامبر (ص) فرار كردند حتى عثمان بن عفّان نخستين كسى بود كه فرار كرد و وارد مدينه شد و اين آيه درباره او نازل شد : «إِنَّ الَّذِينَ تَوَلَّوْا مِنْكُمْ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعانِ ...» «1» و بعضى نقل كرده‏اند كه پيامبر (ص) اين سخنان را در حجة الوداع فرموده است.

(1) احمد در «الفضائل» به نقل از يحيى بن ابى بكر و ابن آدم و اين دو از قول اسرائيل از ابو اسحاق و او از حبشى بن جناده از سلوى كه خود در حجة الوداع حضور داشته مى‏گويد : از رسول خدا (ص) شنيدم كه آن روز مى‏فرمود: على از من است و من از او، و جز او كسى حقّ دين مرا ادا نمى‏كند. و بعضى گفته‏اند كه اين سخن را روزى كه آيه‏ «وَ أَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ» «2» نازل شد، فرموده است. (3)

 

6-    حديث طير

 

احمد در كتاب «الفضائل» و ترمذى در «السّنن» اين حديث را نقل كرده‏اند، اما احمد به سفيان غلام رسول خدا (ص) كه نام اصليش مهران بود، حديث را اسناد داده مى‏گويد:

زنى از انصار مرغى را (بريان كرده) با دو گرده نان و در روايتى دو مرغ با دو گرده نان به عنوان هديه به رسول خدا (ص) تقديم كرد. رسول خدا (ص) عرض كرد : «خداوندا كسى را كه در نزد تو از همه كس محبوبتر است بفرست» ناگهان در بازشد و على بن ابى طالب وارد شد و آن مرغ را با آن حضرت تناول كردند.

(3) امّا ترمذى مى‏گويد: سفيان به نقل از وكيع و او از عبيد اللّه بن موسى، از قول عيسى بن عمر و او از سدى به نقل از انس به مالك مى‏گويد: نزد پيامبر (ص) مرغى بود، عرض كرد :

______________________________

(1) آل عمران (3) آيه 155: آنهايى كه در روز روبرو شدن دو جمعيت با يكديگر (روز جنگ احد) فرار كردند ...

(2) شعراء (26) آيه 214: خويشاوندان نزديكت را بترسان!

(3) منافاتى ندارد كه به اين عبارت و يا به عبارت ديگر در تمام اين موارد فرموده باشد، نظير حديث ثقلين و حديث منزلت كه به كرّات فرموده‏اند- م.

-----------------------------------------------------------------

«پروردگارا كسى را كه از همه مخلوقت در نزد تو محبوبتر است بفرست تا با من اين مرغ را تناول كند!» زمانى نگذشت كه على (ع) آمد و مرغ را با پيامبر (ص) تناول كرد.

(1) ترمذى مى‏گويد: سدى كه نام اصليش اسماعيل بن عبد الرّحمن است اين خبر را از انس بن مالك شنيده و حسن بن على نيز اين روايت را نقل كرده و سفيان ثورى، شعبه و يحيى بن سعيد قطان و ديگران او را توثيق كرده‏اند.

(2) (مؤلّف مى‏گويد:) ترمذى اين مطلب را در توثيق سدى نقل كرده است چون گروهى از روى تعصّب مى‏خواستند اين حديث را باطل شمارند از اين رو ترمذى او را توثيق كرده است.

(3) حاكم ابو عبد اللّه نيشابورى مى‏گويد: حديث طير صحيح است، بخارى و مسلم آن را در صحيح خود نقل كرده‏اند چون رجال حديث ثقه هستند و شرط نقل ايشان نيز همين است.

اگر كسى بگويد: پس چرا اين حديث را حاكم در مستدرك صحيح بخارى و صحيح مسلم نقل نكرده است؟

(4) جواب اين است كه حاكم به اين دليل نقل نكرده كه محمد بن طاهر مقدّسى و دارقطنى درباره اين حديث دچار تعصّب شده‏اند و براى حديث طير، سند ضعيفى را نقل كرده‏اند، زيرا موقعى كه او مستدرك را مى‏نوشت دارقطنى اطّلاع يافت با خود گفت : شايد او حديث طير را در مستدرك صحيح بخارى و صحيح مسلم بنويسد از اين رو خود ننوشت و حاكم را به اين جهت متّهم به تشيّع كرد. بنابراين با توجه به وضع محمد بن طاهر چگونه مى‏توان به گفته او گوش داد و هم چنين با تعصّبى كه دارقطنى نسبت به حاكم، ترمذى و احمد بن حنبل داشته است به قول او اعتماد كرد، خصوصا با وجود شهادتى كه پيشينيان درباره عدالت سدى داده‏اند از اين رو نبايد به انتقاد ديگران توجه كرد. اگر كسى بگويد كه بخارى و ابن معين درباره سدى سخنانى گفته‏اند! خواهيم گفت : آنها از اين جهت كه سدى روايات زيادى را نقل كرده، سخن گفته‏اند- همان حرفى را كه اصحاب درباره ابو هريره گفته‏اند- نه به خاطر چيز ديگرى.

 

7-    داستان وصله زدن كفش‏

 

اين حديث را احمد در كتاب «الفضائل» و ترمذى در «السّنن» نقل كرده‏اند، احمد مى‏گويد يحيى بن آدم از قول يونس و او از ابو اسحاق به نقل از زيد بن بتيع و او از انس نقل كرده، مى‏گويد: رسول خدا (ص) فرمود: «يا قوم بنى وليعه بايد از (كارهايشان) دست بردارند يا مردى را به سوى ايشان خواهم فرستاد كه چون خود من است. فرمان مرا درباره ايشان اجرا كند و جنگجويانشان را بكشد و اولادشان را اسير نمايد

(2) ابو ذر گويد: من چيزى جز سردى دست عمر را از پشت سرم نفهميدم او، به من گفت: به نظر تو منظور پيامبر (ص) كيست؟ گفتم : مقصودش تو نيستى بلكه منظورش على بن ابى طالب است كه كفش را وصله مى‏زند.

(3) بنى وليعه گروهى از عرب بودند و در روايتى عمر گفت : به خدا قسم كه من هيچ وقت آرزوى فرماندهى نكردم مگر آن روز كه در دلم اميدوار شدم كه پيامبر (ص)- به من اشاره كند- بگويد : اين! ولى رسول خدا (ص) به على (ع) توجه كرد و دست او را گرفت و فرمود : «اين است، آن شخص اين است»- دو مرتبه تكرار كرد- و در روايتى، دست على (ع) را كشيد.

 

(4) ترمذى گويد: سفيان بن وكيع به نقل از ابو شريك و او از منصور و او از قول ربعى بن حراش روايت كرده است كه على بن ابى طالب در رحبه (بيابان وسيع) براى ما نقل كرد و گفت : همين كه روز حديبيّه فرا رسيد، سهيل بن عمرو با گروهى از سران كفّار نزد ما آمدند، سهيل عرض كرد : يا محمد! افرادى از پسران، برادران و غلامان ما نزد تو آمده‏اند و آنها راجع به دين اطلاعاتى ندارند و تنها به قصد فرار از اموال و باغهاى ما به نزد تو آمده‏اند، آنها را به ما برگردان، رسول خدا (ص) فرمود: «اگر آنها اطلاعاتى ندارند ما به آنها مى‏آموزيم» سپس فرمود : «اى توده‏هاى قريش بايد شما (از مخالفت خود با ما) دست برداريد، وگرنه خداوند كسى را بر شما بر مى‏انگيزد كه بر اساس اين دين، گردن شما را با شمشير بزند» گفتند: آن شخص كيست؟ فرمود : «آن كسى است كه خداوند دل او را براى ايمان آزموده است و او وصله ‏كننده كفش است».

(5) على (ع) مى‏فرمايد «من در همان حال نشسته بودم كفش رسول خدا (ص) را وصله‏ مى‏زدم».

(1) (مؤلف مى‏گويد) جزوه‏اى به خط پدر بزرگم ابو الفرج به دستم رسيد كه در آن اشعارى از سروده‏هاى وى موجود بود، از جمله :‏ (1)

قالوا عليّ قلت حبّى، ربّى علىّ شاهدى‏               ما قول قط تصنّع و باطنى قد بان‏

هو خاصف النّعل نعلى على قفا من يبغضه‏         هذا سهيم البغض و دع يكون من كان‏

الشّط ينقصه احبّه يزيد ما اقدر ابصره‏               لمى يزيد و مات الحسين و هو عطشان‏ (2)

                       

 

8-    سخنى درباره بستن درها

 

اين حديث را احمد در «الفضائل» و ترمذى در «السنن» نقل كرده‏اند. اما احمد مى‏گويد: محمد بن جعفر از قول عوف، به نقل از ابو عبد اللّه ميمون، از زيد بن ارقم نقل كرده است كه گفت : چند تن از صحابه درهاى منزلشان به مسجد پيامبر (ص) باز مى‏شد رسول خدا (ص) فرمود : «اين درها را ببنديد جز در منزل على بن ابى طالب (ع)!» مردم به اين امر اعتراض كردند تا اين كه رسول خدا (ص) براى ايراد سخن بپا خاست و حمد و ثناى خدا را به جا آورد، سپس فرمود : «من هيچ چيز را باز و بسته نكردم مگر آن دستورى بود از جانب خدا و من هم اجرا كردم.»

(3) ابن عبّاس مى‏گويد: مقصود پيامبر (ص) اين است كه خداوند مرا مأمور كرد و من هم امر او را اجرا كردم.

______________________________

(1)   اين اشعار نامنظم بوده و درست نقل نشده و كلمات، غلط و درهم است، به نسخه اصل نيز دست نيافتم، بنابراين جاى دقّت و تأمل باقى است.- م

ترجمه چنين است :

آنها گفتند : على! گفتم : حبيب من است، پروردگارم گواه بر دوست داشتن من است. هرگز سخنى از روى تكلّف و تصنّعى نمى‏گويم در حالى كه باطن من ظاهر و پيداست! او على (ع) وصله‏زننده كفش است و كفش من در پى اوست (من دنباله‏رو و تابع اويم)، كسى كه او را دشمن مى‏دارد و در دشمنى او سهيم است او را واگذار، هر كه مى‏خواهد باشد! شطّ فرات را كه يزيد دوستدار او بود باعث كاستى اوست چقدر واضح است تماس يزيد با آن در حالى كه حسين تشنه شهيد شد!

------------------------------------------------------------------

(1) امّا ترمذى گويد: محمد بن حميد رازى به نقل از ابراهيم بن مختار و او از شعبه و او از قول ابو ثلج به نقل از عمرو بن ميمون، از ابن عبّاس نقل كرده، مى‏گويد : رسول خدا (ص) دستور داد تمام درها را ببندند جز در خانه على (ع).

(2) ترمذى اضافه مى‏كند: منظور درهايى است كه به مسجد باز مى‏شد، به اين گفتار گروهى اعتراض كرده‏اند و اين اعتراض از چند جهت است : يكى اين كه گفته‏اند در سلسله سند حديث اوّل، ميمون غلام عبد الرحمن بن سمره است كه يحيى بن سعيد او را ضعيف شمرده است، و امّا در حديث دوم ابو ثلج هست كه نام وى يحيى بن سليم است، احمد و ابن حبان نيز او را ضعيف دانسته‏اند. جهت دوم اين است كه اين حديث را گروهى از صحابه از قبيل سعد بن ابى وقّاص و عبد اللّه بن عمر و جابر نقل كرده‏اند و طريق نقل روايت ايشان ضعيف است. جهت سوم اين است كه در صحيح بخارى و صحيح مسلم آمده است كه پيامبر (ص) دستور داد تمام درها را ببندند جز در خانه أبو بكر.

جواب اعتراض : اما ابو ثلج، احمد از وى روايت نقل كرده و او را توثيق نموده است.

بنابراين چگونه مى‏شود كه به حرف كسى گوش داد كه او را ضعيف شمرده است؟! و هم چنين ميمون كه احمد در كتاب فضائل از او روايت نقل كرده است.

(3) اما روايات صحابه، ما هيچ استدلالى به گفته آنها نكرديم بلكه به روايت احمد و ترمذى اعتماد كرديم.

(4) امّا قول بخارى و مسلم كه پيامبر (ص) دستور داد تمام درهاى مسجد را ببندند جز در خانه أبو بكر را! مى‏گوييم : احمد و ترمذى نقل كردند كه جريان درباره على (ع) است و تنها ابو سعيد گفته است كه اين رويداد مربوط به أبو بكر بوده است و هيچ يك از دو روايت اولويّتى نسبت به ديگرى ندارد. بنابراين قضيّه موكول به تاريخ مى‏شود. «1» نهايت امر، حديث ابو سعيد، در صحيح بخارى و صحيح مسلم (در پاسخ آنها) گفته مى‏شود.

______________________________

(1) در مقابل افراد متعصّب چه مى‏توان كرد، در هر موردى اهل تعصب بيكار ننشسته‏اند، هر چند به يك دليل واهى و هر دستاويزى و لو تار عنكبوتى تمسّك جسته‏اند، مؤلّف چه كند، ناگزير از راه مسالمت وارد شده و بالاخره انبوه مورّخان را كه نمى‏شود تكذيب كرد!- م.

----------------------------------------------------------------------

(1) مى‏گوييم: احمد و ترمذى در اين باب نيز مقلّدند، و ترمذى از على بن منذر، به نقل از فضيل بن سالم بن ابى حفصه و او از عطيه و او از قول ابو سعيد خدرى نقل كرده است كه رسول خدا (ص) فرمود : «يا على بر هيچ كس روا نيست كه در حال جنابت در ميان اين مسجد باشد، جز من و تو»

(2) ترمذى گويد : معناى سخن پيامبر (ص) آن است كه براى كسى جز من و تو حلال نيست در حال جنابت از اين مسجد رفت و آمد كند.

(3) اگر كسى بگويد : عطيّه (از جمله راويان حديث) ضعيف است، گويند : دليل بر ضعف حديث آن است كه ترمذى گفته است : من اين حديث را براى محمد بن اسماعيل بخارى نقل كردم، يا او اين حديث را از من شنيد و آن را عجيب شمرد.

جواب اين است كه عطيّه عوفى حديث را از عبّاس و صحابه نقل كرده و خود ثقه است. امّا اين سخن ترمذى كه از بخارى نقل مى‏كند كه حديث را عجيب شمرد به دليل گفتار پيامبر (ص) است كه فرمود: «من (عبور از مسجد را) براى كسى حلال نمى‏دانم مگر اين كه پاك باشد، نه زن حايض و نه شخص جنب» از نظر شافعى براى شخص جنب عبور از مسجد جايز است ولى در نزد ابو حنيفه، به دليل نصّ، تا جنب غسل نكرده جايز نيست. و حديث على (ع) را حمل كرده‏اند بر اين كه، اين حكم اختصاص به آن حضرت داشته است چنان كه رسول خدا (ص) امورى ويژه و اختصاصى داشت.

 

9-    نجوا و وصيت پيامبر به على‏

 

ترمذى از قول على بن منذر كوفى به نقل از محمد بن فضيل و او از قول ابو الزبير، و او از جابر بن عبد اللّه نقل كرده، مى‏گويد : رسول خدا (ص) در روز طائف على بن ابى طالب را خواست و با او مدّت زيادى نجوا كرد، مردم گفتند نجواى پيامبر (ص) با پسرعمويش به درازا كشيد، رسول خدا (ص) اين سخن را شنيد، فرمود : «اين من نبودم كه با على نجوا كردم در حقيقت خدا بود كه با وى نجوا كرد!».

(5) ترمذى مى‏گويد: معناى اين سخن پيامبر (ص) آن است كه خداوند مرا مأمور كرده بود تا من و او با هم نجوا كنيم يا مأمورم كرد تا با او نجوا كنم.

 

(1) لغت‏شناسان مى‏گويند : تناجى به معناى رازى است كه بين دو نفر باشد؛ گفته مى‏شود : «نجوته نجوى» يعنى با او هم ‏راز شدم و هم چنين است «ناجيته» و «انتجى القوم و تناجوا» وقتى كه افراد با هم، راز دل گويند، كلمه «نجوى» اسم [مصدر نجا، ينجو] است.

(2) احمد در كتاب «الفضائل» از قول محمد بن عبد اللّه بن محمد بن ابى شيبه و او از جرير بن عبد الحميد، به نقل از ام موسى و او از ام سلمه نقل كرده، مى‏گويد: به آن خدايى كه همه ما به او سوگند مى‏خوريم، على بن ابى طالب (ع) از همه كس به رسول خدا (ص) نزديكتر بود، رسول خدا (ص) در مرض موت به سر مى‏برد چون روز وفاتش در رسيد على (ع) را طلبيد، با هم مدّتى نجوا كردند و اسرار زيادى را به او گفت و بعد در همان روز از دنيا رفت.

بنابراين از همه كس به رسول خدا (ص) نزديكتر بود.

 

(3) اگر كسى بگويد : از عايشه نقل كرده‏اند كه مى‏گفت: مردم تصوّر مى‏كنند كه رسول خدا به على بن ابى طالب وصيّت كرد، چه وقت اين اتّفاق افتاد؟ در حالى كه وقت مردن به سينه من تكيه داده بود! جواب اين است كه اين حديث را احمد بن حنبل در كتاب «الفضائل» نقل كرده و كسى هم از آن انتقادى نكرده و حديث صحيحى است. اگر ايرادى داشت محدّثان چيزى مى‏گفتند و مقصود عايشه از عبارت «گمان مى‏برند» اشاره به امّ سلمه دارد و ام سلمه، همانند عايشه است وانگهى سخن امّ سلمه مثبت است و چيزى را ثابت مى‏كند در حالى كه سخن عايشه حقيقتى را نفى مى‏كند و هر جا مثبت و نافى را جمع كردند به اجماع همه امّت مثبت مقدّم است، علاوه بر اين، اين گفته عايشه كه : «پيامبر (ص) در حالى از دنيا رفت كه به سينه من تكيه داشت» با وصيّت كردن وى به على (ع) منافاتى ندارد، زيرا كه در آن حال انسان توان سخن گفتن ندارد و به يقين اندكى پيش از آن بوده است بنابراين از باب جمع اقوال، توجيه اين است كه در آن وقت به على (ع) وصيّت كرده و چون حالش وخيم شده به سينه عايشه تكيه داده است! (1).

______________________________

(1) در طبقات ابن سعد ج 2 ص 263 آمده است: «پيامبر (ص) در آخرين لحظه‏هاى زندگى» چشمان خود را باز كرد و گفت: «برادرم را صدا بزنيد تا بيايد» همه فهميدند، مقصود او كسى جز على نيست، على آمد در كنار بستر پيامبر (ص) نشست ولى احساس كرد كه پيامبر مى‏خواهد از بستر برخيزد، پيامبر (ص) را بلند كرد و به سينه خود، تكيه داد» و نيز در چند سطر بعد مى‏نويسد: «چيزى نگذشت كه علائم احتضار در وجود شريفش پديد آمد، شخصى از ابن عبّاس پرسيد، پيامبر (ص) در آغوش چه كسى جان سپرد؟ ابن عبّاس گفت : پيامبر (ص) در حالى كه در آغوش على (ع) بود، جان سپرد، همان شخص افزود كه عايشه مدّعى است كه سر پيامبر (ص) بر سينه او بود كه جان داد، ابن عبّاس، تكذيب كرد و گفت : پيامبر (ص) در آغوش على (ع) جان داد و على و برادرم فضل او را غسل دادند».

امير مؤمنان ضمن خطبه‏اى (نهج البلاغه صبحى صالح خطبه 197) مى‏فرمايد: «رسول خدا (ص) در حالى كه سر بر سينه من داشت، قبض روح شد، و در حالى كه فرشتگان مرا يارى مى‏كردند، پيكر مقدّسش را غسل دادم»- م.

 

----------------------------------------------------------------

(1) احمد در كتاب الفضائل به نقل از هيثم بن خلف و او از محمد بن ابى عمر دورى و او از قول شاذان و او از جعفر بن زياد به نقل از مطر و او از انس روايت كرده، مى‏گويد: به سلمان فارسى گفتم : از رسول خدا (ص) راجع به وصيّتش بپرس! سلمان از رسول خدا پرسيد، پيامبر (ص) در جواب گفت : وصىّ موسى بن عمران كه بود؟ سلمان گفت: يوشع بن نون، پيامبر (ص) فرمود : همانا وصىّ، وارث و ادا كننده عهد و پيمان من، على بن ابى طالب است.

(2) اگر كسى بگويد : آنان حديث وصيّت را ضعيف شمرده‏اند.

پاسخ اين است كه حديثى را كه آنها ضعيف دانسته‏اند، حديثى است كه در سلسله سندش اسماعيل بن زياد است كه دارقطنى درباره او ايرادى دارد زيرا كه او در حديث خود چيزى را پس از عبارت «منجز وعدى» افزوده و آن عبارت است از جمله «و آن بهترين ما ترك من است» ولى حديثى را كه نقل كرديم و احمد آن را در كتاب «الفضائل» نقل كرده است در اسناد آن حديث نه نامى از ابن زياد است و نه اين جمله زايد، بنابراين، آن يك حديث است و اين يك حديث ديگر.

 

10-    سخنى درباره اين گفته پيامبر «هر كه على را بيازارد، مرا آزرده است»

 

احمد در كتاب «الفضائل» از قول يعقوب و او از پدرش محمد بن اسحاق به نقل از فضل بن معقل بن سنان، از عبيد اللّه بن دينار اسلمى و او از عمرو بن شاس نقل كرده، گويد:

 

همراه على به سوى قبيله نمير رفتيم و او نسبت به من درشتى كرد همين كه به مدينه آمدم در مسجد از او گله و شكايت كردم اين مطلب به گوش پيغمبر (ص) رسيد. روزى وارد مسجد شدم در حالى كه آن حضرت با جمعى از اصحابش نشسته بودند، نگاه تندى به من كرد سپس فرمود : «هان به خدا سوگند كه مرا آزردى!» گفتم : به خدا پناه مى‏برم اى رسول خدا! از اين كه شما را بيازارم! فرمود : «مگر تو نمى‏دانستى كه هر كس على را بيازارد مرا آزرده است». اين حديثى است بدون هيچ عيبى.

 

(1)   سعيد بن مسيّب از عمر روايت كرده است كه وى شنيد مردى از على به بدى ياد مى‏كند، گفت : واى بر تو، آيا مى‏دانى چه كسى در اين قبر مدفون است؟- در حالى كه به قبر رسول خدا (ص) اشاره مى‏كرد- آن مرد ساكت ماند. عمر گفت : محمد بن عبد اللّه بن عبد المطّلب اين جا مدفون است، هرگاه تو على را آزرده باشى در حقيقت او را آزرده‏اى!

 

11- قضاوت على عليه السلام‏

 

احمد در كتاب «الفضائل» به نقل از نمير و او از اعمش و او از قول عمرو بن مرّه و او از بحترى، از قول على (ع) نقل كرده است كه فرمود : «رسول خدا (ص) مرا در حالى كه جوان بودم به جانب قبيله نمير فرستاد. عرض كردم : يا رسول اللّه! شما مرا به سوى قومى مى‏فرستيد تا در بين ايشان قضاوت كنم در حالى كه من جوانم و يا قضاوت آشنايى ندارم! پيامبر (ص) فرمود : جلوتر بيا! من نزديكتر رفتم، دست مباركش را به سينه‏ام زد و فرمود :

خداوندا قلب او را هدايت كن و زبان او را استوار گردان، فرمود : پس از آن هرگز در قضاوت ميان دو كس دچار ترديد نشدم». اين حديث را در مسند نيز آورده است و ابن اسحاق و ديگران هم در كتاب «المغازى» آن را نقل كرده‏اند و در آن جا آمده است: «هرگاه دو طرف دعوى در حضور تو نشستند، اوّل بين آنها داورى مكن مگر اين كه از نفر بعدى هم سخنانش را بشنوى چنان كه از نفر قبلى شنيده‏اى. هرگاه تو چنين كردى، امر قضا براى تو روشن شده است».

 

(3) احمد در مسند، به نقل از ابو سعيد و او از اسرائيل، از قول سماك بن حنش از قول على بن ابى طالب (ع) نقل كرده است كه فرمود: «رسول خدا (ص) مرا به سوى قبيله نميرفرستاد، وقتى كه رفتيم به نزد قومى رسيديم كه گودالى براى شير حفر كرده بودند، در آن بين كه يكديگر را پس مى‏زدند، ناگهان مردى از آنان ميان آن گودال افتاد، خودش را به ديگرى آويخت سپس او نيز به مرد ديگر آويزان شد تا به چهار نفر رسيدند، ميان گودال، شيرى بود، شير همه را زخمى كرد، مردى با اسلحه به شير حمله برد و شير را كشت ولى آن چهار نفر در اثر جراحت از بين رفتند، وابستگان مرد اوّلى اسلحه به دست گرفتند تا با بازماندگان دومى بجنگند، در اين وقت على (ع) رو به بستگان نفر اوّل كرد و فرمود : نزد من بياييد، آمدند، فرمود : آيا مى‏خواهيد در حضور رسول خدا (ص) يكديگر را بكشيد، من بين شما قضاوتى مى‏كنم اگر پسنديد چه بهتر و اگر نه از هم جدا باشيد تا به خدمت رسول خدا (ص) برسيد و آن حضرت بين شما داورى كند» همه گفتند: بسيار خوب، فرمود : «از قبيله‏هايى كه اين گودال را كنده‏اند، يك ربع ديه و يك ثلث و يك نصف و يك ديه كامل جمع كنيد بعد به اولياى نفر اول ربع ديه را بدهيد چون او باعث مرگ نفرات بالاتر شده، و به اولياى دومى ثلث ديه را بدهيد و به اولياى سومى نصف ديه و به اولياى چهارمى يك ديه كامل بدهيد» آنها به اين قضاوت راضى نشدند و نزد رسول خدا (ص) آمدند و جريان را به پيامبر (ص) گفتند، پيامبر (ص) روى زانو نشست و فرمود : «اكنون بين شما داورى خواهم كرد» مردى از آنها گفت : يا رسول اللّه! على بن ابى طالب چنين و چنان داورى كرد پيامبر (ص) قضاوت على (ع) را تأييد كرد.

(1) مؤلّف مى‏گويد : اين رأى على (ع) است، فقها، در اين مسأله سخن مشهورى دارند (1)!

______________________________

(1) اين مطلب، نظير پاسخ قوشچى (شارح تجريد الاعتقاد) از علماى عامه است كه مى‏گويد: خليفه دوم اگر گفتند: «متعتان كانتا على عهد رسول اللّه أنا أنهى عنهما و أعاقب عليهما، يعنى حج تمتّع و متعة النّساء در زمان رسول خدا (ص) مقرّر بود اما من از آنها نهى مى‏كنم و مرتكبين را مجازات مى‏كنم». بدين علت است كه خليفه رأى خودش را در برابر رأى رسول خدا (ص) گفته است و اختلاف رأى چه اشكالى دارد! دو مجتهد در مسائل مختلف، نظرهاى متفاوتى دارند، در جوامع اسلامى از اين قبيل اختلاف آراء در مسائل شرعى فراوان است؟! براستى آيا اين مقايسه صحيح است؟! مجتهدين اگر اختلاف رأى دارند هيچ كدام آورنده شرع و پيامبر (ص) و مرتبط با وحى الهى نيستند. در اين جا نيز به جناب مؤلّف عرض مى‏كنيم، اگر چنان كه نقل كرده‏ايد، پيامبر (ص) قضاوت على (ع) را تأييد كرد ديگر چگونه به خود اجازه مى‏دهيد كه بگوييد : «اين عقيده على (ع) است ولى فقها سخن ديگرى دارند»؟!! مگر اين فتواى در مقابل نص نيست؟!- م.

--------------------------------------------------------------------------

 

12-    حديث ناقه‏

 

احمد در كتاب «الفضائل» به نقل از على بن حسين فامى (يا قمى) از قول محمد بن عبد اللّه ابن عقيل و او از عبد العزيز بن خطاب و او از عيسى به نقل از داوود بن ابى هند از ابو جعفر و او از مردى از قول انس نقل كرده است كه رسول خدا (ص) به على فرمود : «روز قيامت شترى از شتران بهشتى را مى‏آورند و تو سوار مى‏شوى و من هم، هم زمان به مركب خودم سوار مى‏شوم تا همگى وارد بهشت مى‏شويم

اگر كسى بگويد: ناشناس بودن مردى كه از انس روايت كرده باعث ضعف اين حديث است! مى‏گوييم: اين حديث مشهور است و كسى بر آن ايرادى نگرفته است و اين عادت راويان است كه از مردى روايت مى‏كنند و او را نام نمى‏برند و اين كار را جمعى از محدّثان از جمله حميدى كرده است؛ وى در آخر كتاب «الجرح من الصّحيحين» چنين كارى را كرده و مى‏گويد : «عن رجل» از مردى.

 

13-    سلام دادن فرشتگان به على عليه السلام‏

 

احمد در كتاب «الفضائل» از عبد اللّه بن سليمان بن اشعث و او از اسحاق بن ابراهيم نهشلى به نقل از سعيد بن صلت و او از ابو جارود رحبى و او از قول ابو اسحاق همدانى از حرث به نقل از على (ع) مى‏گويد: همين كه، در جنگ بدر شب فرا رسيد، رسول خدا (ص) فرمود :

«كيست كه براى ما آب خوردن بياورد؟» همه افراد از ترس ساكت ماندند، على (ع) مى‏گويد: «من از جا برخاستم و مشك آبى را برداشتم آمدم تا به چاه قديميى رسيدم كه بسيار گود و تاريك بود ميان چاه رفتم پس خداوند به جبرئيل، ميكائيل و اسرافيل وحى كرد كه براى يارى محمد و كمك به او در جنگ به زمين فرود آييد و آنها از آسمان فرود آمدند و آنها زمزمه‏اى داشتند كه هر كس گوش مى‏داد، مى‏شنيد، همين كه به نزديك آن چاه رسيدند، ايستادند و همگى با اكرام، احترام و تعظيم به من سلام كردند». اين حديث را نويسندگان كتب مغازى نوشته‏اند(2)

------------------------------------------------------------------

(2) در منابع شيعه، چنين آمده است: وقتى كه مشك را پرآب كرد و از چاه بيرون آمد و اراده برگشتن نمود ناگاه باد سختى وزيدن گرفت به گونه‏اى كه از شدّت آن نشست تا باد برطرف شد. پس برخاست و حركت كرد ناگاه باد شديد ديگرى مانند تند باد قبلى وزيد. على (ع) نشست تا آن باد نيز گذر كرد، دگر بار برخاست كه برود، مرتبه سوم نيز، باد شديد وزيدن گرفت و آن حضرت نشست و چون رد شد، برخاست و خودش را به رسول خدا (ص) رساند، پرسيد: «يا ابا الحسن چرا دير آمدى؟» عرض كرد: «سه مرتبه بادى وزيد كه بسيار سخت بود، توقفم جهت برطرف شدن آن بادها بود» فرمود: «يا على آيا دانستى چه بود؟» عرض كرد: نه، فرمود: «اولى جبرئيل بود با هزار فرشته كه به تو سلام كردند و ديگرى ميكائيل بود با هزار فرشته كه بر تو سلام كردند و پس از آن اسرافيل بود با هزار فرشته كه به تو سلام دادند و اينها جهت كمك ما فرود آمده بودند». محدث قمى در فضيلت شب هفدهم رمضان (در مفاتيح الجنان) در ذيل حديث مى‏نويسد : «اشاره به همين است قول آن كسى كه گفته براى امير المؤمنين (ع) در يك شب سه هزار و سه منقبت بوده» و بعد اشعار سيد حميرى را نقل مى‏كند- م.

---------------------------------------------------------------------------

 

 ماخذ : شرح حال و فضائل خاندان نبوت ، سبط بن جوزي(متوفي 654 ق) ، مترجم محمد رضا عطائي،صفحه 51 تا 68 ، ناشر آستان قدس رضوي سال 1379  

 

(استفاده از اين مطلب بدون ذكر نشاني سايت جايز نيست)







 
نظرات خوانندگان:
 

نظرات حاوي توهين، افترا، تهمت و نيش به ديگران منتشر نمي‌شود.

نام:
پست الکترونيک:
متن پيام:


 
آخرين اخبار و مطالب 
اطلاعیه هیئت انصارالخمینی (ره)
در پی درگذشت مرحوم مغفور حاج حسن پورسلطان
تصاویری از رزمنده ی بسیجی مرحوم مغفور حاج حسن پورسلطان در دوران دفاع مقدس
پوستر:
اطلاعیه درگذشت حاج حسن پورسلطان پدر شهید علی اصغر
سفیر انگلیس در تل‌آویو:
برای دفاع از اسرائیل حاضریم خود را به خطر بیندازیم
عراقچی: رفتار متناقض اروپا و انگلیس، استاندارد‌های دوگانه آنها را در قبال حقوق بشر آشکار می‌کند
نماینده مجلس: کسی که برای خرید گوشی ۴۰ میلیون هزینه می‌کند باید مالیاتش را هم بدهد
در همایش بین‌المللی داوری؛
انصاری، معاون حقوقی رئیس‌جمهور: هدایت و راهبری جامعه حقوقی به ویژه حقوقدانان بین‌الملل در جلوگیری از تحمیل هزینه به کشور در معاهدات بین‌المللی بسیار موثر است/ برای ممانعت از تکرار آسیبهای حقوقی باید از معاضدت‌های حقوقی بخش دولتی و خصوصی بهره بگیریم
دستیار اجتماعی رییس جمهور: کاهش سن تمایل به مهاجرت به زیر ۱۸ سال
یادداشتی از: جعفر گلابي
فشار انبوه روي اعصاب مردم
پیام شفاهی رهبر معظم انقلاب اسلامی به مردم مقاوم لبنان
نماینده مجلس در واکنش به رد فوریت اصلاح قانون دوتابعیتی‌ها:
مجلس محل تسویه حساب شخصی با افراد نیست
شباهت غزه با هیروشیما/اسرائیل تاکنون معادل 6 بمب اتمی بر روی غزه بمب ریخته است
یادداشتی از: روزنامه جمهوری اسلامی
اسلام دین بلاتکلیفی نیست
یادداشتی از: مهرداد خدیر
ترامپ، کوبایی‌تبار را وزیر خارجه می‌کند، در مجلس ایران گیر داده‌اند به ظریف به خاطر محل تولد فرزند!
ناصر ایمانی
عده‌ای نمی‌خواهند ظریف در مسئولیت معاونت راهبردی باشد
گزارش تصویری:
برگزاری کلاس درس نهج البلاغه توسط استاد حاج بهرام رحیمی در هیئت انصارالخمینی (ره) حسینیه ی آل یاسین (ع) 1403/8/28
پیام ظریف به یهودیان جهان: نتانیاهو و رژیم او، در کنار حامیان غربی‌اش ماشین آدم‌کشی و ویرانی را در منطقه راه انداخته‌اند/ صهیونیست‌ها به‌دروغ خود را نماینده و پناهگاه یهودیان جهان وانمود می‌کنند، در حالی که در عمل، بزرگترین دشمن اعتبار و امنیت آنان هستند
همایش بین‌المللی «دیوان داوری دعاوی ایران، ایالات متحده»؛
مجید انصاری: چهار هزار پرونده در دیوان داوری دعاوی ایران و آمریکا حل و فصل شده است/ همچنان آمریکا و همراهان او سر آشتی با ملت ما را ندارند/ ما سر جنگ با هیچ کشوری نداریم/ اگر آمریکا آماده رابطه قانونمند و به دور از تحکم باشد، جمهوری اسلامی آماده است
بررسی تبعات سیاست‌های اقتصادی ترامپ از نگاه اکونومیست
برندگان و بازندگانِ "ترامپونومیکز"/ مکزیک، قربانی اول
عضو شورای عالی فضای مجازی:
تقی‌پور: همان‌ها که فیلترشکن می‌فروشند جلوی اجرای قانون را هم گرفته‌اند

آرشیو همه مطالب


 
پربازديدها 
پوستر:
والد گرامی حجت الاسلام اسماعیل نادری دعوت حق را لبیک گفت
یادداشتی از: مهندس سعید رحیمی
مترو خوب است !
گزارش تصویری:
برگزاری کلاس درس نهج البلاغه توسط استاد حاج بهرام رحیمی در هیئت انصارالخمینی (ره) حسینیه ی آل یاسین (ع) 1403/8/21
چه چیزی در مجلس حضرت زهرا(س) باعث عصبانیت امام (ره) شد؟
پیام شفاهی رهبر معظم انقلاب اسلامی به مردم مقاوم لبنان
انتقاد سید حسن خمینی از سانسور کتاب ها : بحث بر سر فیلترینگ است اما در همین شرایط 50 میلیون نفر عضو تلگرام هستند
یادداشتی از: جعفر گلابي
فشار انبوه روي اعصاب مردم
روایت شیخ علی عراقچی از کلاس تفسیر علامه طباطبایی
امام راحل چگونه غائله‌ای را که علیه علامه طباطبایی راه افتاده بود، خواباند؟
یادداشتی از: حجت السلام احمد مازنی
آخرین گام امام خمینی(س) در شکل‌گیری جمهوری اسلامی
در همایش بین‌المللی داوری؛
انصاری، معاون حقوقی رئیس‌جمهور: هدایت و راهبری جامعه حقوقی به ویژه حقوقدانان بین‌الملل در جلوگیری از تحمیل هزینه به کشور در معاهدات بین‌المللی بسیار موثر است/ برای ممانعت از تکرار آسیبهای حقوقی باید از معاضدت‌های حقوقی بخش دولتی و خصوصی بهره بگیریم
یادداشتی از: حجت الاسلام محمد علی خسروی
المیزان؛ تفسیری متفاوت
دیدار سفیر جانباز ایران در لبنان با رهبر معظم انقلاب
یک نماینده مجلس:
هزینه آشکار و پنهان برای اتباع غیر مجاز در کشور توجیه پذیر نیست
تایید شهادت محمد عفیف مسئول رسانه‌ای حزب‌الله در بمباران امروز رژیم اسرائیل
یادداشتی از: خانم نهال موسوی
بلایی که گوش‌های هوشمند و شبکه‌های اجتماعی بر سرمان آورده‌اند
رسوایی اخلاقی در کلیساهای انگلستان / کسی که تاج شاه چارلز را بر سرش گذاشت چه کرد؟
گزارش تصویری:
برگزاری کلاس درس نهج البلاغه توسط استاد حاج بهرام رحیمی در هیئت انصارالخمینی (ره) حسینیه ی آل یاسین (ع) 1403/8/28
حزب‌الله برای نخستین بار وزارت جنگ اسرائیل را هدف قرار داد
یادداشتی از: حجت الاسلام هادی سروش
تبیینِ مقامِ "سِر مُستودَع" حضرت فاطمه (س) با استفاده از نظریه عرفانیِ امام خمینی در اسماء مستأثره


 
آمار بازديد از سايت 
تعداد بازدید امروز: 14880
تعداد بازدید دیروز: 23781
بازدید کل: 72502657
مشاهده آمار کامل
تمامي حقوق براي هيئت انصارالخميني (ره) محفوظ است.