واقعه «غدير خمّ» از ابتداى وقوع آن از قرنهاى نخست تا عصر حاضر پيوسته از اصول مسلم و حوادث غير قابل ترديد بوده، به طورى كه مخالف و موافق بدون اين كه ترديد يا انكارى در خود راه دهند آن را روايت نمودهاند.
«ضياء الدين مقلبى» (متوفاى 1108 هجرى) دانشمند سنى مشهور مىگويد: «فان لم يكن هذا معلوما فما في الدّين معلوم» «2» اگر حديث غدير ثابت
______________________________
(1) ابن ابى الحديد، ج 1، ص 4.
(2) امينى، الغدير، ج 1، ص 307.
---------------------------------------------------------------------------
و معلوم نباشد، پس ابدا در دين اسلام ثابت و معلومى وجود ندارد.
آرى مسلم بودن ماجراى غدير حقيقتى است انكارناپذير كه به جز «مقبلى» عده ديگرى نيز بدان تصريح كردهاند و اين حديث محكمترين ادله اماميّه و روشنترين آنها بر خلافت و امامت بلا فصل امير المؤمنين على (عليه السلام) است و از نظر سند اين حديث را در اعلى درجه صحت و قوت است زيرا طرق آن به قدرى زياد است كه به حد تواتر رسيده است «1».
علماء و دانشمندان اسلامى در طول تاريخ كتابهاى زيادى در باره حديث غدير خمّ نوشتهاند.
(1) مرحوم سيد ابن طاوس مىگويد : طبق آن چه ما تحقيق كرديم نخستين كسى كه در اين باره كتاب مستقل نوشته، حافظ ابو العباس احمد بن محمد بن سعيد همدانى، معروف به «ابن عقده» است.
او نزد پيروان هر چهار مذهب مورد اعتماد مىباشد و اين كتاب را «حديث الولاية» ناميده است و در اين كتاب احاديث پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و سلّم را در اين باره و راويان حديث را ذكر كرده است و اين كتاب پيش نگارنده (مؤلف) موجود است دست خط مرحوم شيخ طوسى و جمعى از علماى اسلام روى آن هست و لذا صحت محتواى آن بر اهل فهم پوشيده نيست، خطيب بغدادى در تاريخ بغداد «ابن عقدة» را مدح كرده است.
اسامى كسانى كه حديث غدير از آنها نقل شده، طبق نقل «ابن عقده» بدين قرار است :
1- ابو بكر بن ابى قحافه، 2- عبد اللَّه بن عثمان، 3- عمر بن خطاب، 4- على بن ابى طالب (عليه السلام)، 5- طلحه بن عبيد اللَّه، 6- زبير بن العوام، 7- عبد الرحمن بن عوف، 8- سعيد بن مالك، 9- عباس بن عبد المطلب،
______________________________
(1) تواتر آن است كه خبر آن قدر از اشخاص مورد اعتماد برسد كه عقل انسان احتمال اتفاق آنان را بر دروغ نپذيرد و آن را محال بداند.
--------------------------------------------------------------------
(1) 10- حسن بن على (ع)، 11- حسين بن على (ع)، 12- عبد اللَّه بن عباس، 13- عبد اللَّه بن جعفر بن ابى طالب، 14- عبد اللَّه بن مسعود، 15- عمار ياسر، 16- ابو ذر غفارى، 17- سلمان فارسى، 18- اسعد بن زراره انصارى، 19- خزيمة بن ثابت انصارى، 20- ابو ايوب انصارى، 21- سهل بن حنيف انصارى، 22- حذيفة بن يمان، 23- عبد اللَّه بن عمر بن خطاب، 24- براء بن عمر عازب انصارى، 25- رفاعة بن رافع، 26- سمرة بن جندب، 27- سلمة بن اكوع اسلمى، 28- زيد بن ثابت انصارى، 29- ابو ليلى انصارى، 30- ابو قدامه انصارى، 31- سهل بن سعد انصارى، 32- عدى بن حاتم طائى، 33- ثابت بن زيد بن وديعة، 34- كعب بن عجرة الأنصارى، 35- ابو هيثم بن تيهان انصارى، 36- هاشم بن عنبة بن ابى وقاص زهرى، 37- مقداد بن عمرو كندى، 38- عمر بن ابى سلمه، 39- عبد اللَّه بن ابى عبد الاسد مخزومى، 40- عمران بن حصين خزاعى، 41- يزيد بن خطيب اسلمى، 42- جبلة بن عمرو انصارى، 43- ابو هريره دوسى، 44- ابو برزه نضلة بن- عتبة اسلمى، 45- ابو سعيد خدرى، 46- جابر بن عبد اللَّه انصارى، 47- حريز بن عبد اللَّه، 48- زيد بن عبد اللَّه، 49- زيد بن ارقم انصارى، 50- ابو رافع مولى رسول اللَّه صلى اللَّه عليه و آله و سلّم، 51- ابو عمرة بن عمر و بن محصن انصارى، 52- انس بن مالك انصارى، 53- ناجية بن عمرو خزاعى، 54- ابو زينب بن عوف انصارى، 55- يعلى بن مره ثقفى، 56- سعيد بن سعد بن عباده انصارى، 57- حذيفة بن اسيد، 58- ابو شريحه غفارى، 59- عمرو بن حمق خزاعى، 60- زيد بن حارثه انصارى، 61- ثابت بن وديعه انصارى، 62- مالك بن حويرث ابو سليمان، 63- جابر بن سمرة سودانى، 64- عبد اللَّه بن ثابت انصارى، 65- جيش بن جنادة سلولى، 66- ضميره اسدى، 67- عبد اللَّه بن عازب انصارى، 68- عبد اللَّه بن ابى اوفى الأسلمى، 69- يزيد بن شراحيل انصارى، 70- عبد اللَّه بن بشير مازنى، 71- نعمان بن عجلان انصارى، 72- عبد الرحمن بن يعمر ديلمى، 73- ابو حمزه خادم رسول اللَّه صلى اللَّه عليه و آله و سلّم، 74- ابو فضاله انصارى، 75- عطية بن بشير مازنى، 76- عامر بن ليلى غفارى، 77- ابو الطفيل عامر- بن واثله كنانى، (1) 78- عبد الرحمن بن عبد ربه انصارى، 79- حسان بن ثابت انصارى، 80- سعد بن جنادة عوفى، 81- عامر بن عمير نميرى، 82- عبد اللَّه بن ياميل، 83- حبة بن جوين عرنى، 84- عقبة بن عامر جهنى، 85- ابو ذؤيب شاعر، 86- ابو شريح خزاعى، 87- ابو جحيفة وهب بن عبد اللَّه- النسوى، 88- ابو امامة صدى بن عجلان باهلى، 89- عامر بن ليلى بن جندب سفيان غفلى بجلى، 90- اسامة بن زيد بن حارثه، 91- وحشى بن حرب، 92- قيس بن ثابت بن شماس انصارى، 93- عبد الرحمن بن مديح، 94- حبيب- بن بديل بن ورقاء خزاعى، 95- فاطمه بنت رسول اللَّه صلى اللَّه عليه و آله و سلّم، 96- عايشه دختر ابو بكر، 97- ام سلمه ام المؤمنين، 98- ام هانى بنت ابى طالب، 99- فاطمه بنت حمزة بن عبد المطلب، 100- اسماء بنت عميس «1».
ابن حجر در «تهذيب التهذيب» «2». اسامى عدهاى از صحابه را كه حديث غدير را روايت كردهاند، آورده و سپس گفته : ابن جرير طبرى راويان حديث موالات را در كتابى آورده و عدد آنها چندين برابر اين است كه ما نام برديم و او همه اين روايات را صحيح دانسته و سپس گفته : ابو العباس بن عقدة در مقام جمعآورى طرق اين حديث بر آمده و آن را از هفتاد صحابى و بيشتر روايت كرده است «3».
ابن حجر عسقلانى در «فتح البارى» گفته : اما حديث (من كنت مولاه فعلى مولاه) حديثى است كه ترمذى و نسائى آن را روايت كردهاند و طرق آن بسيار زياد است كه ابن عقدة آنها را در كتابى جداگانه آورده و بسيارى از اسانيد آن صحيح و حسن است «4».
(2) محمد بن جرير طبرى صاحب «تاريخ الامم و الملوك» حديث غدير را از 75 طريق روايت كرده و در باره آن كتابى نوشته و آن را «حديث الولاية» ناميده است.
______________________________
(1) مرحوم علامه امينى در الغدير اسامى 110 تن از صحابه را كه حديث غدير را نقل كردهاند، به ترتيب حروف تهجى در جلد اول از صفحه 14 تا 61 آورده است.
(2) ابن حجر، تهذيب التهذيب، ج 7، ص 337- 339.
(3) ابن حجر، تهذيب التهذيب، ج 7، ص 337- 339.
(4) ابن حجر عسقلانى، فتح البارى، ج 8، ص 76.
------------------------------------------------------------------------
(1) محمد بن حسن طوسى در كتاب «اقتصاد» و غير آن گفته : حديث غدير را از 125 طريق روايت كردهاند، احمد بن حنبل در مسند خود از 15 طريق آن را روايت كرده و فقيه شافعى ابن مغازلى در كتابش آن را از 12 طريق نقل نموده است.
ابن مغازلى بعد از نقل حديث غدير، گفته : اين حديث صحيح از رسول خدا است و آن را حدود صد نفر روايت كردهاند، و اين حديث ثابتى است و علت اين كه چرا اين فضيلت به على (عليه السلام) اختصاص داده شده و احدى از ديگران در آن شريك نشدند، نمىفهمم «1».
(2) حديث غدير به طرق گوناگون ذكر شده از جمله اين كه ابن مغازلى در كتاب «المناقب» به سند خود از «وليد بن صالح» از «ابن امرأة زيد بن ارقم» روايت كرده كه گفت : وقتى رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله و سلّم از حجة الوداع برگشت و به غدير خم- واقع بين مكه و مدينه- رسيد، دستور داد، زير چند درخت را رفتند مؤذن پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و سلّم با صداى اذان مردم را به نماز ظهر دعوت كرد، مردم به سرعت آماده نماز شدند اما هوا به قدرى گرم بود كه بعضى قسمتى از عباى خود را زير پا و طرف ديگر آن را به روى سر افكنده بودند، تا اين كه خود را به رسول خدا رسانديم پيامبر نماز ظهر را با ما خواند، سپس روى خود را به طرف ما برگرداند و حمد و سپاس پروردگار را به جا آورد و سپس خطاب به مردم فرمود:
اى مردم! هيچ پيغمبرى نيست مگر آن كه نصف عمر پيغمبر قبل از خود عمر مىكند ..من به همين زودى دعوت حق را اجابت كرده از ميان شما مىروم و بدانيد من مسئولم و شما هم مسئوليد. شما در باره مسئوليت من چه مىگوئيد؟ مردم صدا بلند كردند و گفتند ما گواهى مىدهيم كه تو بنده خدا و رسول خدا هستى، و تو وظيفه رسالت را ابلاغ كردى، و آخرين تلاش و كوشش خود را در اين راه نمودى و امر خدا را بالا بردى و خدا را بندگى كردى تا به مرگ و نقطه پايان عمر خود رسيدى، خداوند ترا جزاى خير دهد.
سپس فرمود : «آيا شما گواهى به يگانگى خدا و رسالت من و حقانيت روز رستاخيز و برانگيخته شدن مردگان در آن روز نمىدهيد»؟ همه گفتند چرا
______________________________
(1) ابن مغازلى، المناقب، ص 27.
--------------------------------------------------------------------------
شهادت مىدهيم فرمود: «خداوندا گواه باش».(1)
بعد فرمود : بدانيد كه من زودتر از شما به حوض مىروم و بعد از من شما كنار حوض بر من وارد مىشويد، هنگامى كه مرا ملاقات مىكنيد از شما مىپرسم بعد از من با «ثقلين» چگونه رفتار كرديد؟
مردى از مهاجرين از ميان جمعيت برخاست و عرض كرد : پدر و مادرم فداى تو باد اى رسول خدا مراد از «ثقلين» چيست؟
پيامبر در جواب او فرمود :
اول ثقل اكبر كتاب خدا است كه يك سوى آن به دست پروردگار و سوى ديگرش در دست شماست و به آن تمسك جوئيد تا گمراه نشويد.
دوم عترت من است و خداوند لطيف خبير به من خبر داده كه اين دو هرگز از هم جدا نشوند تا در بهشت به من بپيوندند، از اين دو پيشى نگيريد كه هلاك مىشويد و عقب نيفتيد كه باز هلاك خواهيد شد. و من در باره اين دو از خداوند مسألت نمودم، خداوند به من عطا نمود اين كه : ياور آن دو ياور منست و هر كس آنها را خوار شمارد مرا خوار شمرده است و هر كس آنها را دوست بدارد مرا دوست داشته است، دشمنان آنها دشمن من است آگاه باشيد، هلاك نشدند امتى مگر اين كه از هوا و هوس خود پيروى نمودند ...
سپس دست على بن ابى طالب (عليه السلام) را گرفت و بلند كرد و گفت :
«من كنت مولاه فعلىّ مولاه و من كنت وليّه فهذا وليّه اللّهمّ وال من والاه و عاد من عاداه ..»
(هر كس كه من مولاى او هستم، پس على مولاى اوست و هر كس كه من ولى امر او هستم، على ولى امر اوست. خداوندا دوستان او را دوست بدار و دشمنان او را دشمن بدار) اين جمله را سه بار تكرار فرمود . «1»
(2) احمد بن حنبل در مسند و ابن مغازلى در «المناقب» به سند خود از
______________________________
(1) ابن مغازلى، المناقب، ص 18- 16.
-------------------------------------------------------------------
«عطية عوفى» روايت كردهاند كه گفت : به زيد بن ارقم گفتم : پدر زنى دارم از تو برايم حديثى در باره على (عليه السلام) روز غدير خم نقل كرد و من ميل دارم آن را از خودت بشنوم. زيد گفت : شما اهل عراق چنين و چنانيد، گفتم: از ناحيه من هيچ خطرى براى تو نيست، (گويا زيد ترسيده كه عطيه اين جريان را به ديگران بگويد و در نتيجه باعث زحمت او شود و عطيه به او اطمينان داده كه من باعث درد سرت نمىشوم) زيد گفت : بله ما، در جحفه بوديم كه رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله و سلّم هنگام ظهر از خيمهاش بيرون آمد، در حالى كه بازوى على (عليه السلام) را گرفته بود، پس فرمود :
«ايّها النّاس ا لستم تعلمون انّي اولى بالمؤمنين من انفسهم؟ قالوا : بلى يا رسول اللَّه قال : من كنت مولاه فهذا علىّ مولاه»
. اى مردم! آيا نمىدانستيد كه من به مؤمنين اختياردارتر از خود ايشان بودم؟
گفتند : چرا، مىدانستيم فرمود : پس هر كه من مولاى او بودم، على مولاى اوست.
پرسيدم : آيا بعد از اين جمله فرمود : پس هر كه من مولاى او بودم، على مولاى اوست.
پرسيدم : آيا بعد از اين جمله فرمود : بار الها دوست بدار هر كس كه او را دوست بدارد و دشمن بدار هر كس كه او را دشمن بدارد؟ گفت : من آن چه خود شنيدهام برايت گفتم «1».
(1) حافظ- ابو بكر بن مردويه به سند خود از «ابو سعيد خدرى» روايت كرده كه گفت : پيامبر مردم را در غدير خم فرا خواند و امر كرد آن چه در زير درختان، خار بود، جارو كردند و آن روز پنجشنبه بود، مردم را به سوى على (عليه السلام) دعوت نمود و بازوى او را گرفت و بلند كرد آن چنان كه سفيدى زير بغل پيامبر نمايان شد و هنوز مردم متفرق نشده بودند كه امين وحى خدا جبرئيل نازل شد و اين آيه را بر پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و سلّم خواند : الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي ... (امروز آئين شما را كامل و نعمت خود را بر شما تمام كردم).
پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و سلّم فرمود :
«اللَّه اكبر اللَّه اكبر على اكمال الدّين و اتمام النّعمة و رضى الرّبّ برسالتى و الولاية لعلىّ من بعدى»
.______________________________
(1) احمد بن حنبل، مسند، ج 4، ص 368- ابن مغازلى، المناقب، ص 24- متقى، كنز العمال، ج 6، ص 390.
-------------------------------------------------------------------------
(1) (خداوند بزرگ است، همان خدائى كه دين خود را كامل و نعمت خود را بر ما تمام كرد و از نبوت و رسالت من و ولايت على (عليه السلام) پس از من، راضى و خشنود گشت).
سپس فرمود :
«اللّهمّ من كنت مولاه فعلىّ مولاه اللّهمّ وال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله».
(خدايا، هر كس من مولا و رهبر او هستم، على، مولا و رهبر اوست، خدايا دوستان او را دوست بدار و دشمنان او را دشمن بدار، يارانش را يارى كن و آنها را كه ترك ياريش كنند، از يارى خويش محروم ساز).
حسان بن ثابت- شاعر معروف- گفت : اى رسول خدا اجازه مىدهى چند بيت شعر به اين مناسبت بگويم، پيامبر اجازه داد حسان گفت : اى بزرگان قريش شهادت پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و سلّم را بشنويد، سپس اشعار معروف خود را چنين آغاز كرد :
يناديهم يوم الغدير نبيّهم
|
|
بخمّ و اسمع بالرّسول مناديا
|
فقال: فمن مولاكم و نبيّكم؟
|
|
فقالوا و لم يبدوا هناك التّعاميا
|
الهك مولانا و انت نبيّنا
|
|
و لم تلق منّا في الولاية عاصيا
|
فقال له: قم يا علىّ فانّنى
|
|
رضيتك من بعدى اماما و هاديا
|
فمن كنت مولاه فهذا وليّه
|
|
فكونوا له اتباع صديق مواليا
|
هناك دعا اللّهمّ وال وليّه
|
|
و كن للّذي عادا عليا معاديا
|
|
|
|
يعنى : پيامبر آنها در روز غدير خم به آنها ندا داد و چه ندا دهنده گرانقدرى! فرمود : مولاى شما و پيغمبر شما كيست؟ و آنها بدون چشم پوشى و اغماض صريحا پاسخ گفتند : خداى تو مولاى ماست و تو پيامبر مائى و ما از پذيرش ولايت تو سرپيچى نخواهيم كرد.
پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و سلّم به على (عليه السلام) گفت برخيز زيرا من ترا بعد از خودم امام و رهبر انتخاب كردم.
و سپس فرمود : هر كس من مولا و رهبر اويم اين مرد مولا و رهبر اوست، پس شما همه از سر صدق و راستى از او پيروى كنيد.
در اين هنگام پيامبر عرض كرد : بار الها دوست او را دوست بدار و دشمن او را دشمن بدار.
رسول خدا چون اين اشعار را شنيد، به او فرمود : اى حسام مادام كه با زبان خود ما را يارى كنى پيوسته مؤيد به روح القدس باشى (لا تزال يا حسان مؤيّدا بروح القدس ما نصرتنا بلسانك)
و در اين هنگام شور و غوغائى در ميان مردم افتاد و على (عليه السلام) را به اين موقعيت تبريك مىگفتند و از افراد سرشناسى كه به او تبريك گفتند : عمر بن خطاب بود كه اين جمله را در حضور مردم بر زبان آورد :
«بخّ بخّ لك يا ابن ابى طالب اصبحت و امسيت مولاى و مولا كلّ مؤمن و مؤمنة».
آفرين بر تو باد، آفرين بر تو باد اى فرزند ابو طالب! تو مولا و رهبر من و تمام مردان و زنان با ايمان شدى) «1».
(1) ابن مغازلى، در كتاب «المناقب» به سند خود از ابو هريره روايت كرده كه گفت : هر كس روز هيجدهم ذى الحجة را روزه بگيرد ثواب شش ماه روزه برايش مىنويسند و آن رو، روز غدير خم است كه آن روز رسول خدا دست على (عليه السلام) را گرفت و فرمود :
«ا لست اولى بالمؤمنين من انفسهم؟ قالوا : بلى يا رسول اللَّه قال : فمن كنت مولاه فعلىّ مولاه».
آيا من ولى و صاحب اختيار مؤمنان نبودم؟ گفتند: بلى، بودى يا رسول اللَّه فرمود : هر كه من مولاى او بودم، على مولاى او است.
پس عمر بن خطاب گفت : «بخ بخ لك يا بن ابى طالب اصبحت مولاى و مولا كل مؤمن و مؤمنة».
(به به گوارا باد اى پسر ابو طالب كه براى هميشه مولاى من و مولاى هر مسلمانى شدى، پس خداى تعالى اين آيه را نازل كرد: «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ
______________________________
(1) ابن مغازلى، المناقب، ص 80- احمد بن حنبل، مسند، ج 4، ص 281.
----------------------------------------------------------------
دِينِكُمْ ...» «1».
مناوى در «فيض القدير» مىگويد : وقتى ابو بكر و عمر اين معنا را يعنى كلام رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله و سلّم را كه فرمود :
«من كنت مولاه فهذا على مولاه»
شنيدند، گفتند : اى پسر ابو طالب مولاى هر مؤمن و مؤمنه شدى «2».
«سيوطى» در «الدر المنثور» در ذيل آيه : (الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ) در سوره مائده از «ابن مردويه» و «ابن عساكر» نقل مىكند كه هر دو از ابو سعيد خدرى روايت كردهاند كه گفت: وقتى رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله و سلّم در روز غدير خم على (عليه السلام) را به خلافت نصب كرد و به ولايت او ندا در داد، جبرئيل نازل شد و اين آيه را آورد: «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ».
سيوطى همين روايت را از ابو هريره نيز به اين عبارت نقل كرده كه گفت :
چون روز غدير خم يعنى هيجدهم شد، رسول خدا فرمود : هر كه من مولاى اويم على مولاى اوست، پس خدا اين آيه را نازل فرمود: (الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ) و همين روايت را خطيب بغدادى در تاريخ بغداد نيز آورده است «3».
ابو داود طيالسى به سند خود از على (عليه السلام) روايت كرده كه گفت : در روز غدير خم رسول خدا عمامهاى بر سرم نهاد كه دنبالهاش از پشت سرم آويزان شد (آنگاه فرمود:) خدا مرا در روز بدر و حنين با ملائكهاى يارى داد كه مانند عمامه آن روز من، عمامه داشتند و سپس فرمود : عمامه فاصلهاى است ميانه كفر و ايمان (و در نقلى ديگر آمده) بين مسلمين و مشركين «4».
(1) در فضيلت روز نزول آيه : «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ ..» در صحاح خود
______________________________
(1) ابن مغازلى، المناقب، ص 19- خطيب، تاريخ بغداد، ج 6، ص 290.
(2) مناوى، فيض القدير، ج 6، ص 217- ابن حجر، صواعق المحرقة، ص 26.
(3) خطيب، تاريخ بغداد، ج 6، ص 290.
(4) ابو داود، مسند، ج 1، ص 23- متقى كنز العمال، ج 6، ص 60- بيهقى، سنن، ج 10، ص 14- ابن اثير، اسد الغابة، ج 3، ص 114- اصابه، ج 4، ص 41.
------------------------------------------------------------------------------
رواياتى نقل كردهاند از جمله مسلم در صحيح خود از «طارق بن شهاب» روايت كرده كه گفت : بعضى از يهود به عمر گفتند : اگر براى ما يهوديان اين آيه : الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَ رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِيناً نازل مىشد و روز نزول آن را مىدانستيم، ما آن روز را عيد مىگرفتيم «1».
(1) به همين جهت بر تمام مسلمانان واجب است كه اين روز را بزرگ شمارند و آن را يكى از اعياد بزرگ اسلامى بدانند و در حديثى از پيامبر اكرم نقل شده كه فرمود :
«يوم الغدير افضل اعياد امّتى» «2» (برترين عيدهاى امت من روز عيد غدير است).
به گفته دانشمندان بزرگ اهل تسنن چون : ابو ريحان بيرونى، ثعلبى، ابن طلحه، ابن خلكان، مسعودى، طبرى و ... «غدير» را از اعياد بزرگ اسلامى است كه در روزگارهاى گذشته مسلمانان جهان به بزرگداشت و تجليل مراسم آن عيد فرخنده اهتمامى به سزا داشتند و در تجديد خاطرات سعادت بخش غدير مىكوشيدند «3».
(2) احمد بن حنبل در مسند خود از «عبد الرحمن بن ابى ليلى» و ابن مغازلى در «المناقب» از «عميرة بن سعد» روايت كردهاند كه : على (عليه السلام) در رحبه كوفه مردم را سوگند مىداد كه هر كس از رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله و سلّم شنيده و خود شاهد جريان روز غدير خم بوده، برخيزد و شنيدههاى خود را بگويد و كسانى كه خودشان نديده و نشنيدهاند برنخيزند، پس دوازده نفر برخاستند از جمله : ابو سعيد خدرى، ابو هريره، انس بن مالك ... گفتند : ما رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله و سلّم را آن روز ديديم و شنيديم در حالى كه دست او را در دست داشت، مىفرمود : بار الها دوستى كن با كسى كه با او دوستى كند، دشمنى كن با كسى كه با او دشمنى كند و يارى كن كسى را كه او
______________________________
(1) مسلم، صحيح، ج 4، ص 2313.
(2) بيرونى،. الآثار الباقيه، ص 334- الغدير، ج 1، ص 283.
(3) مرحوم علامه امينى، در كتاب ارزشمند «الغدير» در جلد اول فصلى را به عنوان «عيد الغدير في الإسلام» از ص 267 تا 293 اختصاص داده است.
-------------------------------------------------------------------------
را يارى كند و از يارى كسى دريغ فرما كه از يارى او دريغ كند، پس همه آنان شهادت خود را گفتند: سه نفر از كسانى كه شاهد جريان غدير بودند آن روز برنخاستند، پس على (عليه السلام) آنان را نفرين كرد «1».
ابن اثير جزرى در «اسد الغابة» و ابن حجر عسقلانى در «الإصابة» بعد از ذكر سند، از ابى الطفيل روايت كردهاند كه گفت : ما نزد على (عليه السلام) بوديم كه فرمود : كسانى را كه در روز غدير خم بودند سوگند مىدهم كه برخيزند و شهادت دهند، پس هفده نفر كه يكى از آنان «ابو قدامة انصارى» بود برخاسته گفتند : ما شهادت مىدهيم كه با رسول خدا از حجة الوداع برگشتيم، در هنگام ظهر رسول خدا بر ما ظاهر شد و دستور داد تا شاخههاى چند را بهم بستند و جامه روى آن انداختند، مناديان نداى نماز بدادند و همه به نماز ايستاديم، پس برخاست و حمد و ثناى خدا نمود، سپس فرمود : اى مردم! آيا مىدانيد كه خداى عزوجل مولاى من و من مولاى مؤمنينم و من به شما اختياردارتر از خود شمايم؟ (اين سؤال را چند بار تكرار كرد و در هر نوبت مردم) گفتند : بلى، سپس در حالى كه دست تو را در دست داشت مىفرمود : هر كه من مولاى اويم على مولاى او است بار الها دوستى كن با هر كس كه با او دوستى كند و دشمنى كن با هر كس كه با او دشمنى كند و اين دعا را سه بار تكرار كرد «2».
ابن اثير جزرى نيز در «اسد الغابة» آورده و در آن آمده، پس شهادت دادند كه اين معنا را از رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله و سلّم شنيدند و جمعى ديگر اين شهادت را كتمان كردند، و از دنيا نرفتند، مگر بعد از آن كه كور شدند و يا به آفتى ديگر مبتلا گشتند كه يكى از آنان «يزيد بن وديعه» و يكى ديگر «عبد الرحمن بن مدلج» بود «3».
______________________________
(1) احمد بن حنبل، مسند، ج 1، ص 119- ابن مغازلى، المناقب، ص 26- اصابه، ج 4، ص 128.
(2) ابن اثير، اسد الغابة، ج 5، ص 276- ابن حجر، الإصابة، ج 7، ص 156.
(3) ابن اثير، اسد الغابة، ج 3، ص 321.
----------------------------------------------------------------------
(1) احمد بن حنبل در مسند خود و ثعلبى در تفسير آيه : يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ با سندهاى خود از «براء بن عازب» روايت كردهاند كه گفت :
با رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله و سلّم در سفر بوديم، در غدير خم پياده شديم، مناديان در ميانه ما صدا زدند (الصلاة جامعة) كنايه از اين كه همه بايد جمع شويد، پس رسول خدا زير دو تا درخت را رفت و نماز ظهر را خواند بعد دست على را گرفت و فرمود : آيا نمىدانيد كه من از خود مؤمنين به خودشان اختياردارترم؟ گفتند : بلى، فرمود : آيا نمىدانستيد كه من از هر مؤمنين اختياردارتر از خود به اويم؟ گفتند : بلى، پس دست على (عليه السلام) را گرفت و فرمود : هر كه من مولاى او بودم على مولاى اوست ...
براء مىگويد: پس عمر بعد از اين جريان على را ديد و گفت: «هنيئا لك يا بن ابى طالب اصبحت مولاى و مولى كلّ مؤمن و مؤمنة» «1».
(گوارا باد بر تو اى پسر ابو طالب كه همواره و براى هميشه مولاى هر مؤمن و مؤمنه شدى).
(2) و نيز احمد بن حنبل در مسند خود و فقيه ابن مغازلى در «المناقب» به سند خود از ابن عباس نقل كرده كه «بريده اسلمى» گفت : با على در يمن جهاد مىكرديم (تا آن جا كه مىگويد:) نزد رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله و سلّم آمدم و شروع كردم به عيب گوئى از على (عليه السلام) ديدم كه رنگ رسول خدا تغيير كرد و فرمود :
اى بريده : «الست اولى بالمؤمنين من انفسهم قلت : بلى يا رسول اللَّه قال : فمن كنت مولاه فعلى مولاه»
آيا من نسبت به مؤمنين اختياردارتر از خود آنان نيستم؟ عرض كردم آرى يا رسول اللَّه فرمود : هر كه من مولاى اويم على مولاى اوست «2» تا آخر حديث.
اين حديث را حاكم در «مستدرك الصحيحين» «3»، متقى هندى در
______________________________
(1) احمد بن حنبل، مسند، ج 4، ص 281.
(2) احمد بن حنبل، مسند، ج 5، ص 347- ابن مغازلى، المناقب، ص 26.
(3) حاكم، مستدرك الصحيحين، ج 3، ص 110.
------------------------------------------------------------------------
«كنز العمال» «1»، نسائى در خصائص «2» و ابن حجر در «صواعق المحرقة» «3» نقل كردهاند.
(1) باز احمد بن حنبل به سند خود از «ابى الطفيل» روايت كرده كه گفت : على (عليه السلام) مردم را در «رحبه» جمع كرد و به ايشان فرمود: سوگند مىدهم هر مرد مسلمان را كه شنيده است از رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله و سلّم كه در روز غدير خم چه فرمود برخيزد و شهادت دهد و سى نفر برخاستند.
ابو نعيم گفته : جمع كثيرى برخاسته شهادت دادند كه رسول خدا در حالى كه دست آن حضرت را گرفته بود، فرمود: آيا مىدانيد كه من به مؤمنين از خودشان اختياردارترم؟ گفتند : بله، يا رسول اللَّه، فرمود: هر كه من مولاى او بودم اين مولاى او است بار الها دوست بدار هر كه را با او دوستى كند و دشمنى كن با هر كس كه با او دشمنى كند . مىگويد : من بيرون آمدم در حالى كه هنوز در دلم شك داشتم، پس زيد بن ارقم را ديدم و گفتم كه از على (عليه السلام) شنيدم چنين و چنان گفت، زيد گفت : اين مطلب قابل انكار نيست، من خودم از رسول خدا شنيدم كه آن را فرمود «4».
احمد بن حنبل در مسند خود با ذكر سند از «ابو سعيد خدرى» نقل كرده كه گفت : رسول خدا فرمود: هيچ گاه مهابت مردم كسى را از اقامه حق با اين كه از آن اطلاع دارد، باز ندارد، ابو سعيد بعد از نقل اين حديث گريه كرد و گفت به خدا
______________________________
(1) متقى، كنز العمال، ج 6، ص 154.
(2) نسائى، خصايص، ص 23.
(3) ابن حجر، صواعق، ص 26.
(4) احمد بن حنبل، مسند، ج 4، ص 370- نسائى، خصايص، ص 4- محب طبرى، رياض النضرة، ج 2، ص 1169.
----------------------------------------------------------------------
سوگند كه ما شاهد حق بوديم ولى آن را اقامه نكرديم «1» اين حديث اشاره روشنى است به اين كه عده زيادى از صحابه شاهد غدير خم بودند ولى از ترس مخالفين بدان شهادت ندادند و از اقامه حق استنكاف نمودند.
ماخذ : ترجمه الطرائف ، سيد بن طاوس (متوقي664ق) ، مترجم داود الهامي ، صفحه 303 تا 318 ، ناشر نويد اسلام ، قم سال 1374
(استفاده از اين مطلب بدون ذكر نشاني سايت جايز نيست)