سيرهنويسان مىگويند، خديجه، پنج سال بعد از بعثت موقعى فاطمه را به دنيا آورد كه قريش خانه كعبه را مىساختند و او كوچكترين دختر رسول خدا (ص) است و على (ع) در ماه رمضان سال دوم هجرى با وى ازدواج كرد و در ماه ذيحجه يا رجب و به قولى ماه صفر به خانه آن حضرت رفت و قول اوّل مشهورتر است.
ازدواج فاطمه و فضيلت آن حضرت
هشام مىگويد: حضرت فاطمه دو قطعه جامه پشمى بر تن و دو النگوى نقره در دست و به همراه يك قطيفه (قديفه) و يك متّكا از چرم كه داخلش ليف خرما بود و يك مشك آب و يك غربال (الك) و يك انبان به خانه على (ع) رفت.
(3) احمد، در كتاب «فضائل» به نقل از ابراهيم بن عبد الصّمد بصرى و او از ابن يسار، از قول سفيان، از ابن ابى نجيح و او از پدرش نقل كرده است كه كسى كه خود از على (ع) شنيده بود براى من نقل كرد؛ آن حضرت روى منبر كوفه مىفرمود : «وقتى كه من از رسول خدا (ص) فاطمه را خواستگارى كردم، عرض كردم : من چيزى (از مال دنيا) ندارم آنگاه، احسان و خويشاوندى او را يادآور شدم و خواستگارى كردم، پيامبر (ص) فرمود : آيا چيزى دارى؟ عرض كردم : خير، فرمود : پس آن زره كهنه (شكسته) ات كجاست؟ عرض كردم : نزد من است، رسول خدا (ص) آن زره را به من مرحمت كرده بود به خدمتش آوردم پس فاطمه را در مقابل آن زره به همسرى من در آورد و چون فاطمه (ع) بر من وارد شد، پيامبر (ص) فرمود : نبايد هيچ كارى بكنى تا من نزد شما بيايم، پس رسول خدا (ص) از ما اجازه ورود خواست و ما عبايى يا قطيفهاى بر رو داشتيم» فرمود : «ما حركت مختصرى كرديم، گفت: در جاى خودتان به همان حال باشيد، بر ما وارد شد و بالاى سر ما نشست و آبى طلبيد و دعايى براى بركت خواند و آن آب را به روى ما پاشيد» على (ع) مىگويد : «عرض كردم : يا رسول اللّه كدام يك از ما را بيشتر دوست داريد؟ مرا يا فاطمه را؟ فرمود : فاطمه در نزد من محبوبتر از تو و تو عزيزتر از اويى!».
شعبى مىگويد: بهاى زره على (ع) پنج درهم بود ولى ديگران گفتهاند: پانصد درهم.
(1) احمد در كتاب «فضائل» به نقل از ابو عمر محمد بن محمود اصفهانى و او از على بن خشرم مروزى از قول فضل بن موسى شيبانى از حسين بن واقد از عبد اللّه بن بريده نقل كرده، مىگويد: أبو بكر از فاطمه (ع) خواستگارى كرد، رسول خدا (ص) فرمود : «او خردسال است و من منتظر حكم الهى هستم» پس عمر با أبو بكر ملاقات كرد، وى جريان را به عمر گفت، عمر گفت : به تو جواب رد داد! و بعد خود عمر خواستگارى كرد، پيامبر (ص) او را نيز رد كرد سپس على (ع) خواستگارى كرد و فاطمه را به او تزويج كرد و فرمود: «خداوند مرا مأمور كرد تا فاطمه را به على تزويج كنم» پس على (ع) شترى و پارهاى از وسايل را خريدارى كرد و فاطمه را تزويج كرد.
(2) ابن سعد در «طبقات» نقل كرده، مىگويد : رسول خدا (ص) پيش از خواستگارى أبو بكر و عمر، به على (ع) قول داده بود كه فاطمه را به همسرى او درآورد.
(3) ابن سعد نيز از محمد بن على، نقل كرده است كه على (ع) با فاطمه در قبال دادن يك گوسفند ازدواج كرد و اين رويداد در ماه رجب، پنج ماه پس از هجرت بود و پس از بازگشت از جنگ بدر او را به خانه برد، فاطمه در آن روز هجدهساله بود.
(4) ابن سعد از قول ابو اسامه و او از مجالد، از عامر نقل كرده، مىگويد: على (ع) فرمود :
«من با فاطمه ازدواج كردم در حالى كه فرشى جز يك پوست گوسفند نداشتم؛ شبها روى آن مىخوابيدم و روزها شتر آبكشم را روى آن علف مىدادم و خدمتگزارى جز فاطمه نداشتيم».
(5) احمد در كتاب «فضائل» از قول عبد الرزّاق و او از معمر به نقل از ايوب و او از عكرمه از ابو زيد مدنى نقل كرده، مىگويد: وقتى كه فاطمه را به خانه بردند، ديد على (ع) جز شنى كه كف خانه پهن كرده بودند و يك بالش و يك كوزه و يك سبو چيزى ندارد، رسول خدا (ص) به على (ع) پيغام فرستاد: «به همسرت نزديك نشو تا من بيايم» رسول خدا (ص) آمد و آبى طلبيد و در آن آب خواند آن چه خدا خواسته بود سپس آن را به سر و سينه على پاشيد آنگاه فاطمه (ع) را خواست و او با جامه كوتاهى كه بر تن داشت حضور پيامبر (ص) رسيد در حالى كه عرق شرم بر جبينش نقش بسته بود، از آن آب بر سر و سينه وى نيز پاشيد و فرمود :
«بدان كه من تو را با محبوبترين و عزيزترين فرد خاندانم تزويج كردم» سپس بيرون شد و به على فرمود: «همسرت را درياب» و همواره براى ما دعا مىكرد تا وارد حجره شد و از پشت در سياهيى را مشاهده كرد، فرمود: «اين كيست؟» اسماء عرض كرد: اسماء بنت عميس هستم، فرمود: آيا با دختر رسول خدا (ص) به احترام رسول خدا (ص) آمدهايد؟» عرض كرد: آرى، پيامبر (ص) براى اسماء نيز دعا كرد. و در روايتى آمده است كه رسول خدا (ص) فاطمه را با قطيفهاى به خانه على (ع) فرستاد.
(1) ابن سعد در «طبقات» نقل كرده است كه رسول خدا (ص) وقتى كه به خانه فاطمه رفت در زد و گفت: «برادرم كجاست؟» ام ايمن آمد و عرض كرد : يا رسول اللّه: چگونه على برادر شماست كه دخترتان را به او تزويج كردهايد؟ فرمود: «آرى او برادر من است!» سپس بر آنها وارد شد و بر ايشان دعا كرد و حفظ آنها را (از خدا) خواست. ابن سعد مىگويد:
رسول خدا (ص) از آن جهت اين كار را كرد كه يهوديان مرد (داماد) را از خانوادهاش جدا مىكردند.
(2) در روايتى آمده است كه رسول خدا (ص) جهيزيّه فاطمه را يك مشك پوستى و بالشى از پوست كه داخلش ليف خرما بود و پوست گوسفندى كه شبها روى آن مىخوابيدند و روزها شتر آبكش خود را روى آن علف مىدادند و دستاس و كوزهاى قرار داد.
(3) ابن سعد مىگويد: وقتى كه على (ع) فاطمه (ع) را خواستگارى كرد، رسول خدا (ص) نزديك سراپرده فاطمه رفت و فرمود : «على (ع) خواستگار فاطمه است» فاطمه سكوت كرد و پيامبر (ص) او را به على (ع) تزويج كرد.
(4) (مؤلّف) مىگويد : اين نوع خواستگارى در مورد هر دوشيزهاى به صورت يك اصل درآمد، از نظر ابو حنيفه از وى نظرخواهى مىكنند؛ چه پدر داشته باشد يا غير پدر و مىتواند اصلا اجازه ندهد، و از نظر شافعى و احمد به دليلى كه در جاى خودش روشن شد، دختر مخيّر است (در صورت سكوت، عقد را قبول كند يا نكند).
(5) در روايتى آمده است : وقتى كه على (ع) فاطمه را خواستگارى كرد نزد انصار رفت پرسيدند: پيامبر (ص) چه پاسخى داد؟ گفت: پيامبر فرمود: «مرحبا خوش آمدى!» انصار به وى گفتند: بشارت باد تو را كه پيامبر به تو خوش آمد گفته است.
(1) احمد در كتاب «فضائل» از قول حميد بن عبد الرحمن رواسى به نقل از پدرش از عبد الكريم ابن سليط و او از ابو بريده، از قول پدرش نقل كرده، مىگويد: وقتى كه پيامبر (ص) خواست فاطمه را به خانه على بفرستد به اصحابش فرمود : «براى عروسى وليمهاى لازم است» سعد بن ابى وقاص گفت : يا رسول اللّه من قوچى دارم و ديگرى گفت : نزد من مقدارى ذرّت است.
(3) جدّم ابو الفرج- خدايش بيامرزد- از قول ابو منصور قزاز و او از أبو بكر خطيب به نقل از محمد بن احمد بن شاكر مؤذّن از عبد اللّه بن محمد بن جعفر بن حسان از قول عبد الرحمن ابن سالم رازى و او از محمود بن غيلان و او از احمد بن صالح مصرى و او از ابراهيم حجاج به نقل از عبد الرزّاق از معمّر و او از ابن ابى نجيح از قول مجاهد از ابن عبّاس نقل كرده، مىگويد : وقتى كه رسول خدا (ص) فاطمه را به على (ع) تزويج كرد، فاطمه عرض كرد : «يا رسول اللّه مرا به مردى تهى دست تزويج كردى كه هيچ چيز ندارد» رسول خدا (ص) فرمود: «آيا راضى نيستى كه خدا از تمام مردم روى زمين دو مرد را انتخاب كرده باشد يكى پدر تو و ديگرى همسر تو باشد».
(4) در روايتى آمده است كه عرض كرد: «مرا به همسرى مردى تنگدست در آوردى كه هيچ چيز ندارد!» رسول خدا (ص) فرمود: «آيا نمىپسندى كه خداوند به مردم روى زمين توجه كرد و از آنها دو مرد؛ يكى پدرت و ديگرى شوهرت را برگزيد.»
درباره اين حديث، دانشمندان بحث كرده و گفتهاند: اين حديث را عبد الرزّاق روايت كرده است كه منسوب به تشيّع است (!) در حالى كه ما نقل كرديم؛ عبد الرزّاق از بزرگان دانشمندان و استاد احمد بن حنبل است و بخارى و مسلم در صحيحين خود از وى حديث نقل كردهاند بنابراين هيچ اعتنايى نيست به آن كسانى كه از روى غرض درباره وى سخن گفتهاند.
ماخذ : شرح حال و فضائل خاندان نبوت ، سبط ين جوزي (متوفي 654 ق ) ، مترجم محمد رضا عطائي ، صفحه 404 تا 407 ، ناشر آستان قدس رضوي ، سال 1379
(استفاده از اين مطلب با ذكر نشاني سايت اشكال ندارد)