از جمله عالمان روشن اندیش و ژرف نگر; فقیه توانمند، آگاه به زمان و مجاهد راه حق، مرحوم آیت الله حاج شیخ احمد شاهرودی است . به حق باید او را از طلایه داران و مدافعان جبهه ارزشی در مقابل جبهه سکولار در زمان مشروطه شمرد .جد ایشان، عالم ربانی مرحوم آیت الله ملا محمد کاظم خراسانی (آخوند خراسانی)، از شاگردان آیت الله سید علی طباطبایی، صاحب "ریاض المسائل" است . وی به تقاضای مردم شاهرود در آن شهر اقامت گزید و با تشکیل حوزه درسی و اقامه جماعت در مسجد امام حسن عسگری علیه السلام به نشر احکام و رسیدگی به امور مردم پرداخت . هم زمان با اقامت شیخ در شاهرود، فتنه بابیه بالا گرفت و «ملا حسین بشرویه » و «قرة العین » از ناحیه خراسان وارد آن شهر شدند و معرکه به راه انداختند . شیخ با آنها مناظره کرده و در نهایت آنان را از شهر بیرون کرد . به نوشته ناسخ التواریخ، این امر کینه شیخ را در دل آنها کاشت . مرحوم سید محسن امین عاملی می گوید: «بعد از این که مناظراتی بین آخوند و بهائیت انجام گرفت، یکی از افسران ترک یا کرمانی در خارج شهر بر سر راه شیخ کمین کرد و او را به قتل رساند» .
والد شیخ; علامه محقق، جامع معقول و منقول، «آیت الله حاج محمد علی » معاصر شیخ انصاری است . این عالم جلیل القدر; در فقه، اصول، فلسفه، کلام، حدیث و عرفان تبحر داشت . به استناد اعیان الشیعه وی 52 تالیف در زمینه فقه، اصول، حدیث و کلام دارد . از آن جمله، رد بر اخباریان و «عصارة الفقاهه فی المهمات الفقهیه » است .
وی به امر مرحوم حاج میرزا حسن شیرازی، به شاهرود مراجعت می کند که متاسفانه پس از چهل روز از ورودشان، در سال 1293ق روحش به ملکوت پرواز کرد .
مرحوم حاج شیخ احمد(متولد1281قمري -1243 شمسي)، در دامان پدر بزرگوارش رشد یافت . تحصیلات مقدماتی را در شاهرود گذراند و برای ادامه تحصیل، همراه برادرش (شیخ حسن زاهد) رهسپار مشهد شد . پس از مدتی تحصیل، راهی عتبات عالیات شد و در نجف اشرف از بزرگانی همچون میرزا حبیب الله رشتی و آخوند خراسانی - صاحب کفایه - استفاده برد .
وی در حالی نجف اشرف را به مقصد وطن خود (شاهرود) ترک کرد که در زمینه های مختلف علمی، صاحب نظر و شهره بود . او اصولی متبحر و فقیه ژرف اندیش بود و در علم کلام و ادیان نیز مهارت داشت .
تالیفات ایشان - آنچه تا کنون چاپ شده است - عبارتند از:
1 . «حق المبین » در رد بهائیت; کتابی است جامع و استدلالی، مطبوع در سال 1334 قمري .
2 . «راهنمای دین » در رد فرقه ضاله; در سال 1343 ش به چاپ رسیده است .
3 . «ازالة الاوهام فی رد ینابیع الاسلام » ; یکی از اندیشمندان مسیحی به نام عبدالمسیح مسیحی، کتابی به نام «ینابیع الاسلام » (سرچشمه های اسلام) می نویسد و به زعم خود ثابت می کردند که اسلام، سرچشمه وحیانی ندارد . مرحوم شیخ احمد، در کتاب خود موهومات او را جواب داده و در سال 1344 ق به طبع رساند .
4 . «مدنیة الاسلام روح التمدن » ; که در قسمت پایانی مقاله، گزارشی از آن را تقدیم می کنیم
5 . «مرآت العارفین » ;
6 . «تنبیه الغافلین » ;
7 . «ایقاظ النائمین » .
امتیاز این شخصیت بزرگ آن است که از جمله مصادیق بارز «العالم بزمانه » بود; وی چند گام فراتر از زمان خود حرکت می کرد، عصر خود و متقضیات آن را خوب شناخته بود و با درک عمیق از زمان خود و شناخت ترفندهای دشمن، از وظیفه خود که همان روشن گری و افشاگری است غافل نبود . او در دل مردم نفوذ داشت و از جایگاه والایی برخوردار بود . رئیس عدلیه وقت، به تهران گزارش می کند: «با وجود ایشان باید در عدلیه را بست، زیرا همه مردم متوجه ایشان هستند .»
بیت ایشان ملجا و ماوای بی پناهان و مظلومان بود . از نفوذ معنوی خود در مردم، بیشتر به حال فقرا و مستمندان استفاده می کرد . در جنگ جهانی اول که کشور - خصوصا خراسان و شاهرود - مورد تاخت و تاز نیروهای بیگانه بود، قیمت گندم و خوار و بار بالا رفته بود; ایشان با اتخاذ سیاست هم نوایی با مردم، تلاش کردند تا قیمت نان را در حد چهار ریال تثبیت کنند تا هیچ طبقه ای دچار مشکل نگردد .
هنگامی که عده ای از فرقه ضاله بهائیت به کمک ماموران دولتی خواستند در بین مردم قدرتی کسب کنند، این عالم سیاسی مردم را به مبارزه منفی فرا خواند; بدین گونه که به مردم دستور داد کسی با آنها معاشرت نکند و داد و ستد با آنها را هم ممنوع کرد، تا این که افراد گمراه عرصه را بر خود تنگ دیدند و شهر که در آستانه آشوب بود، با این سیاست از خطر حفظ شد .وی در جریان تبعید علما از نجف، بسیار نگران بود و با برخوردی فعال و تحصن در تلگراف خانه و ارسال تلگراف، مخالفت خود را علنی کرد .وی از هم رزمان و یاوران شهید مدرس محسوب می شد و همواره شعار زندگی سیاسی اش همان شعار معروف شهید مدرس بود که فریاد می زد: «سیاست ما عین دیانت ماست و دیانت ما عین سیاست ما» . رجال سیاسی ای که از شاهرود می گذشتند، حتما خدمتش شرفیاب می شدند و از احاطه او به امور سیاسی در تعجب بودند . مراجع عظام و بزرگان حوزه درباره ایشان نظر داشتند به تعبیر مرحوم آیت الله بروجردی: «شیخ احمد، فخر شیعه بود» . زمانی که علمای بزرگ اصفهان به رهبری «حاج آقا نورالله » به قم هجرت کردند، با مشورت بعضی از بزرگان همچون آقا سید ابوالحسن اصفهانی و مرحوم نایینی قرار شد چند تن از علما که هم از نظر علمی وزنه ای باشند و هم بر مسایل سیاسی احاطه داشته باشند با شاه ملاقات کنند . مرحوم شیخ احمد یکی از اعضای آن هیئت بود، گرچه آن ملاقات به خاطر برخورد با موانع انجام نگرفت . زمانی هم که علمای نجف تصمیم گرفتند برای اجرای اصل دوم قانون اساسی - که نظارت پنج نفر از مجتهدان را بر مصوبات مجلس لازم می داند - عده ای را معرفی کنند، مرحوم شیخ احمد یکی از بیست نفری بود که از خطه خراسان انتخاب شده بود . این عده را مرحوم سید ابوالحسن اصفهانی، مرحوم نایینی و مرحوم شیخ عبدالکریم حایری به مجلس شورای ملی معرفی کرده بودند . شيخ احمد در سال 1350 قمري (1310 شمسي) در جوار حق آرام گرفت.
(ر ك : مقاله : بررسي يك كتاب ناشناخته عصر مشروطيت، گزارشي از كتاب« مدنيه الاسلام روح التمدن» ، حسن حاجي حسيني ، مجله آموزه ، شماره اول ، پائيز1381 ، صفحه109 تا118)
( استفاده از اين مقاله با ذكر نشاني سايت اشكال ندارد)