امام هشتم، چونان نياكان وارستهاش، از مقام علمي والايي برخوردار بود، تا آن جا كه وي را «عالم آل محمد» لقب دادهاند.
اباصلت از محمدبن اسحاق بن موسي بن جعفر(ع) نقل كرده است: «امام موسي بن جعفر، به فرزندانش ميفرمود: برادرتان، علي بن موسي، داناي خاندان پيامبر است. نيازها و پرسشهاي ديني خود را از وي فرا گيريد و آنچه را به شما تعليم داد، به خاطر بسپاريد، چه اين كه بارها پدرم امام صادق به من فرمود: داناي خاندان پيامبر در نسل توست و اي كاش من او را درك كرده و ميديدم.»
با توجه به اين كه در ميان ائمه(ع)، امام باقر(ع) و امام صادق(ع) مجال بيشتري براي تشكيل محافل علمي و نشر علوم اهل بيت(ع) پيدا كردند، و با اين حال امام رضا كه در اين زمينه مجال كمتري يافت، عنوان «عالم آل محمد» را دريافت كرده است، ميتوان اين گمان را درست دانست كه مناظرات و مباحثات علمي و اعتقادي آن حضرت از چنان اهميت و امتيازي برخوردار بوده است كه به عنوان عالم خاندان رسالت شناخته شود.
مناظرات امام
دستگاه خلافت عباسي، با اهدافي خاص، از انديشهوران مذاهب و فرقههاي گوناگون، دعوت ميكرد و آنان را رو در روي امام قرار ميداد. با مطالعه در شخصيت، روحيات و افكار مأمون، آشكار ميشود كه او از تشكيل چنين جلسات و همايشهايي، اهدافي سياسي را دنبال ميكرد. هر چند شخصاً به مباحثات علمي علاقهمند بود، ولي مأمون به عنوان خليفه، شخصي نبود كه بخواهد با اينگونه مباحثات و مناظرات، عظمت و حقانيت خاندان پيامبر را به نمايش بگذارد و شخصيتي را كه مورد توجه انقلابيون آل علي بود، در جامعه مطرح كند و علم و شكوه و شايستگي و برتري آنان را به ديگران بنماياند، بلكه در پس اين تلاشها، اهدافي سياسي داشت و چه بسا بيميل نبود كه در اين نشستها، براي يكبار هم كه شده، امام از پاسخگويي به پرسشها عاجز بماند!
به هر حال، گذشته از اهدافي كه مأمون دنبال ميكرد، ولي نتايج آن جلسات مايه شكوه و عظمت امام و بهره علمي و اعتقادي شيعه شد.
عبدالسلام هروي كه در بيشتر نشستها و مناظرات حضور داشته است، ميگويد: «هيچ كسي را از حضرت رضا(ع) داناتر نديدم. و هيچ دانشمندي آن حضرت را نديده، مگر اين كه به علم برتر او گواهي داده است. در محافل و مجالس كه گروهي از دانشوران و فقيهان و دانايان اديان مختلف حضور داشتند بر تمامي آنان غلبه يافت، تا آن جا كه آنان به ضعف علمي خود و برتري امام اذعان و اعتراف داشتند.»
ابراهيم بن عباس، گواه ديگري از حاضران و ناظران اينگونه جلسات بوده و ميگويد: «حضرت رضا(ع) هيچ مسألهاي را بدون پاسخ نميگذاشت. در علم و دانش كسي را داناتر از او سراغ ندارم. آنچه مأمون مطرح ميساخت پاسخ كامل آن را دريافت ميكرد و آنچه حضرت ميفرمود، مستند به قرآن بود.»
خود آن گرامي در اين زمينه ميفرمود: «در حرم پيامبر، مينشستم و عالمان مدينه هرگاه در مسألهاي با مشكل روبرو بودند و از حل آن ناتوان ميماندند، به من رو ميآوردند و پاسخ ميگرفتند.»
آگاهي امام از اديان و مكاتب
امام علاوه بر اين كه براي پرسشهاي مختلف عالمان اديان و مكاتب، پاسخي درخور داشت، بر مبناي اعتقادي شخص مخاطب سخن ميگفت و استدلال ميكرد و اين مظهر ديگري از توانمندي علمي امام بود. امام با اهل تورات، به توراتشان، با رهروان انجيل، بر مبناي انجيل و با حاملان زبور، به زبور و... سرانجام با هر فرقه و گروهي با مباني خود آنان سخن گفته، به روش خودشان استدلال ميكرد.
محمدبن حسن نوفلي، از اصحاب حضرت رضا(ع) ميگويد: هنگامي كه حضرت رضا(ع) به مرو گام نهاد، مأمون به وزيرش، فضل بن سهل دستور داد، تا چهرههاي سرشناس علمي و رهبران مذاهب و دانشمندان فرقههاي مختلف را كه در علم مناظره و جدل از ديگران ممتاز بودند، فراخواند و در روزي معين مناظرهاي علمي ترتيب دهد.
فضل، از جاثليق، رأس الجالوت، دانشمندان صابئي، هرابذه، اصحاب زرتشت، قسطاس رومي و گروهي ديگر از متكلمان دعوت كرد. اجلاس مقدماتي تشكيل شد، خليفه نيز در آن حضور يافت و ضمن ابراز خرسندي از تجمع عالمان، گفت: «شما مشهورترين و سرشناسترين چهرههاي اين زمان هستيد. هدف از اين اجلاس آن است كه با اين ميهمان حجازي (امام رضا) وارد بحث و گفت و گو شده، هر كدام به ارائه منطق و برهان خود پردازيد.»
حاضران در جلسه، آمادگي خود را براي تأمين خواستههاي خليفه اعلام داشتند و عهد كردند تا تمام توان علمي خود را به نمايش گذارند.
محمدبن حسن نوفلي، روايت كننده حديث ميگويد: من، در كنار امام بودم كه «ياسر خادم» وارد شد و جهت شركت در جلسهاي كه براي روز بعد مقرر شده بود، دعوت مأمون را به امام ابلاغ كرد.
امام در پاسخ فرمود: «سلام مرا به او ـ مأمون ـ برسان و بگو: ميدانم مراد تو چيست؟ به خواست خداوند فردا صبح نزد تو خواهم آمد.»
بعد از آن كه فرستاده مأمون، بيرون رفت، امام فرمود: نظر تو درباره اين همايش اهل شرك و صاحبان انديشههاي گوناگون چيست؟
عرض كردم: هدف خليفه آزمودن شماست و اين طرح مزورانه بنايي سست و بياساس است.
حضرت فرمود: اجلاس را چگونه پيش بيني ميكني؟
گفتم: اين افراد كه به فراخوان دعوت شدهاند، با دانشمندان متفاوتند، زيرا عالمان در برابر دليل و برهان، خاضعند، ولي اينان به اصحاب انكار شهرت دارند و كارشان مغالطه است و زير بار سخن حق نخواهند رفت؛ بهتر آن است كه از ايشان دوري گزينيد.
حضرت، ضمن تبسمي فرمود: آيا نگران هستي، مبادا دلايل من كافي نباشد؟
عرض كردم: اميدوارم خداوند، تو را بر آنها پيروز گرداند.
امام فرمود: دوست داري بداني كه چه موقع مأمون، از كار خود پشيمان خواهد شد؟
گفتم: آري.
فرمود: آنگاه كه بشنود با اهل تورات، به توراتشان، با طرفداران انجيل، به انجيل آنان، با زبوريان به زبورشان، با صائبان به زبان عبري آنها، با هرابذه و موبدان زرتشي به پارسي، با روميان به زبان رومي و با هر يك از صاحبان انديشهها و مكاتب با زبان خودشان، استدلال كرده و به بحث و گفت و گو نشينم. زماني كه هر گروه را به بن بست رساندم تا آن كه دلايل خود را باطل بيند و لب فرو بسته، تسليم سخن من شود، مأمون خواهد فهميد كه به آنچه پنداشته و در انديشه داشته است، دست نخواهد يافت.
و همينگونه نيز شد كه آن اجلاس به سرافكندگي دانشمندان شركت كننده و پشيماني خليفه انجاميد.
آگاهي امام به زبانهاي مختلف
يكي ديگر از مظاهر شخصيت علمي امام رضا(ع) كه شگفتي اطرافيان و شاهدان را همراه داشت، آشنايي كامل حضرت، به زبانهاي مختلف بود. چنان كه از بخش پيشين نيز آشكار شد، امام در مجامع علمي به هنگام مناظره و يا در نشستهاي معمولي در پاسخگويي به اشخاصي كه از بلاد ديگر حضور ايشان شرفياب ميشدند، با زبان متداول و رسمي مخاطب با وي به گفت و گو ميپرداختند.
اباصلت هروي ميگويد: «امام رضا(ع)، با مردم به زبان خودشان سخن ميگفت. به خدا سوگند كه او، فصيحترين مردم و داناترين آنان به هر زبان و فرهنگي بود.»
اباصلت همچنين ميگويد: عرض كردم: اي فرزند رسول خدا، من در شگفتم از اين همه اشراف و تسلط شما به زبانهاي گوناگون!
امام فرمود: «من حجت خدا بر مردم هستم. چگونه ميشود، خداوند فردي را حجت بر مردم قرار دهد، ولي او زبان آنان را درك نكند. مگر سخن اميرمؤمنان علي به تو نرسيده است كه فرمود: به ما «فصل الخطاب» داده شده است و آن چيزي جز شناخت زبانها نيست.»
اعتراف مخالفان به برتري علمي امام
چنان كه پيشتر گذشت، مأمون از تشكيل جلسات بحث و گفت و گو، اهدافي را دنبال ميكرد كه از جمله ميتوان موارد زير را ياد كرد:
ـ سرگرم ساختن مردم و جامعه به مباحثات علمي و تحتالشعاع قرار دادن اوضاع سياسي موجود، به ويژه نهضتهايي كه در گوشه و كنار بلاد اسلامي رو به رشد بود.
ـ به دست آوردن نوعي وجهه فرهنگي براي حكومت، به ويژه براي خودش كه در مسند زمامداري قرار داشت.
ـ جلب نظر امام، با وانمود ساختن اين نكته كه وي خواهان عظمت خاندان پيامبر(ص) است.
محدود ساختن امام به حركتهاي علمي
ـ زمينهسازي براي پيدايش موقعيتي كه در آن هر چند براي يك بار، امام مغلوب ديگران شود.
به هر حال در هيچ يك از اين مجالس، مأمون به نتيجه دلخواه، دست نيافت و ناگزير به اعتراف و خضوع در برابر عظمت علمي امام شد. وجود چنين اعترافاتي در تاريخ شايان تأمل است.
در جريان يكي از نشستهاي علمي، چون وقت نماز فرا رسيد، امام براي اقامه نماز از مجلس، بيرون شد. مأمون به محمدبن جعفر، عموي امام رضا(ع) رو كرد و گفت: پسر برادرت را چگونه يافتي؟
پاسخ گفت: او عالم و دانشمند است.
مأمون گفت: پسر برادرت از خاندان پيامبر است؛ خانداني كه پيامبر در مورد آنان فرموده است: آگاه باشيد، نيكان عترت من و شاخههاي درخت وجود من، در خردسالي، خردمندترين و در بزرگسالي، داناترين مردمند. آنها را تعليم ندهيد، زيرا آنان از شما داناترند. هيچ گاه شما را از دروازه هدايت، بيرون نساخته و در گمراهي وارد نخواهند كرد.
در نقل ديگري آمده است كه مأمون مسائلي چند از امام رضا(ع) پرسيد و آنگاه كه پاسخ همه آنها را به درستي يافت، چنين گفت: «خدا مرا بعد از تو زنده ندارد. به خدا سوگند، دانش صحيح، جز نزد خاندان پيامبر(ص) يافت نميشود و براستي دانش پدرانت را به ارث بردهاي و همه علوم نياكانت در تو گرد آمده است.»
آري، صرف نظر از اهداف مأمون، بايد گفت: دانش گسترده امام رضا(ع)، حقيقتي است كه دوست و دشمن، ناگزير از اعتراف به آن بوده و هستند. اگر مأمون نيز در درون ميل به بروز اين حقيقت نداشت، ولي سبب شد تا چنين نتيجهاي به دست آيد و چهره علمي امام بهتر روشن شود.
پشيماني مأمون از تشكيل محافل علمي
مأمون خود در تشكيل محافل علمي و مناظرات دانشمندان با امام اصرار داشت، ولي از فراخواني امام به مناظرات، سخت پشيمان شد و پيشبيني امام در مورد وي تحقق يافت. علت پشيماني نيز روشن است. مأمون با انگيزه صحيح و دانش دوستانه به اين اقدام، دست نزده بود، همچنان كه براي آگاهي بيشتر مردم و دانشمندان از شخصيت علمي امام چنين نكرده بود. وي اهدافي چون تحقير امام و شخصيت علمي او، سرگرم ساختن جامعه به اينگونه جلسات و تحتالشعاع قرار دادن امور سياسي و... را دنبال ميكرد و چون خود را در رسيدن به آن هدفها، ناكام يافت سخت پشيمان شد، تا جايي كه برخي، همين رخدادها را زمينهساز شهادت آن حضرت دانستهاند.
منبع : www.aqrazavi.org