يكي از دلايلي كه باعث شد كه ايرانيان به اسلام گرايش پيدا كنند و در موقع هجوم اعراب با آنها همكاري نمايند ناراضي بودن مردم از وضع ديني و حكومتي بود. سلطنت آخرين پادشاهان ساساني با هرج و مرج ناراحت كنندهاي همراه بود و احساسات مردم نيز نسبت به فرمانروايان خود غيردوستانه بود. زيرا فرمانروايان نيروي خود را در راه تأييد سياست زجر و شكنجه به منظور تثبيت خود و تقويت دين دولتي و زرتشتي به كار ميبردند. روحانيون زرتشتي قدرت وسيعي را در دستگاه دولت و دربار در اختيار داشتند و در شوراي سلطنتي و دربار داراي نيرو و نفوذ فوقالعادهاي شده بودند و براي خود سهم و نقش مهمي را در اداره امور مدني و دولتي كشور اشغال كرده بودند آنان از قدرت خود به منظور زجر و شكنجه و فشار بر ساير گروههاي ديني (كه بسيار نيز بودند) كه با آنان توافق نداشتند استفاده مينمودند. علاوه بر پيروان فراوان اديان قديميتر ايران،مسيحيان، يهوديان، صائبين، و فرق متعدد ديگر نيز كه از تفكرات عرفا، مانويان و بودائيان متأثر بودند در ايران وجود داشتند اين زجر و شكنجه و تجسس عقايد و دين در تمام مردم يك حس تنفر عليه دين رسمي و خاندان پادشاهي كه به تحميل آن بر مردم كمك مينمود به وجود آورده بود و موجب آن شد كه فتح اعراب به صورت يك نوع نجات، رهايي و آزادي جلوه نمايد.
پيروان تمام اين اديان مختلف مجدداً توانستند تحت حمايت حكومتي كه آزادي ديني و معافيت از خدمت نظام اجباري را در مقابل پرداخت مبلغ ناچيزي جزيه امنيت آنان را فراهم كند نفس راحت و آزادي بكشند زيرا دين اسلام آزادي و حق استفاده از امنيت در برابر پرداخت جزيه را نه تنها براي مسيحيان و يهوديان تأمين نمود بلكه زرتشتيان، صابئين نيز ميتوانستند از اين حق و امتياز استفاده نمايند.
خود پيامبر مستقيماً و آشكارا دستوري صادر نموده بودند كه براساس آن با زرتشتيان نيز ميبايستي درست مانند اهل كتاب رفتار شود و آنان نيز ميتوانستند با پرداخت جزيه از حمايت دولت اسلامي و امنيت عمومي برخوردار باشند. اما در مورد اينكه آيا مسلمانان وارد خاك بيگانه شدند يا خير و جريان چگونگي شروع حمله مسلمانان به ايران و حمله به خاك كشور ديگر، اينطور ميتوان گفت: با توجه به قرائن و شواهد تاريخي موجود در مورد چگونگي شروع جنگ بعد از اينكه مسلمانان توانستند اسلام را در سراسر جزيرهالعرب مستقر نمايند متوجه كشورهاي ايران و روم شدند انگيزههايي چند مسلمانان را در مورد انجام هدفشان كمك ميكر د:
1ـ سخن پيامبر (ص) و وعده پيروزي مسلمانان بر دو قدرت ايران و روم؛ 2ـ فضيلت جنگ و جهاد؛ 3ـ از آنجا كه اعراب بدوي بودند و از لحاظ امكانات اقتصادي در حد پاييني قرار داشتند و كشورهاي ايران و روم از قابليتهاي اقتصادي خوبي برخوردار بودند انگيزه جنگ را بيشتر كرد. 4ـ گزارش مرزبانان از اوضاع داخلي كشورهاي روم و ايران كه در اخبارالطول دينوري آمده است «كه مثنيبن حارثه به ابوبكر نامه نوشت و از تجاوز خود به ايران و پريشاني اوضاع ايران او را مطلع ساخت و از وي خواست تا او را به لشكري امداد كن».
همچنين در جايي ديگر آمده است كه بعد از اينكه پادشاه ايران و روم حاضر به قبول اسلام نشدند مسلمانان جنگ را شروع كردند و خالد دستور داد مسلمانان با صداي تكبير جنگ را شروع كنند و خالد بانگ برآورد كه حمله كنيد زيرا من در چهره آنها حالتي از خوف و رعب ميبينم و مسلمانان حمله كردند.
كشورگشايي و حمله به ممالك مجاور در ميان ملل قديم چيزي عادي و طبيعي بوده است، و عربها نيز قبل از اسلام گاهي به مرزهاي ايران حمله ميكردند، همچنان كه ايرانيان نيز در بعضي از زمانها سرزمينهاي عربي را تسخير كردهاند. اما بعد از رحلت پيامبر (ص) و استقرار حكومت اسلامي، عربها كه مردماني جنگآور بودند با توجه به اتحادي كه در اثر تأسيس حكومت در ميانشان برقرار گرديد، حمله آنان به مرزهاي ايران و دولت ساساني شكننده بود و توانستند در اندك مدتي قلمرو ساساني را در نوردند. اما بايد خاطرنشان كرد كه حمله اعراب كه براساس زيربناي ايدئولوژي اسلامي صورت ميگرفت، اهداف مقدس و انساني را به دنبال داشت. بدين لحاظ مردم ايران كه ناعدالتيهاي فراوان از حكومت خود ديده بودند از خود مقاومتي نشان ندادند.
مردم ايران مخصوصاً نژاد سامي درست در شرايط عقلاني و رواني مساعدي قرار داشتند كه زمينه را براي پذيرش اسلام آماده كرده بود و تمايل شديد آنان را براي پذيرش دين جديد فراهم نمود حتي گسترش اسلام در بين زرتشتيان نيز تعجبانگيز و غير عادي نبود مقام ديني ملي زرتشتي با سقوط خاندان ساساني كه آن را برپاي داشته بود به يكباره سقوط نمود و از آنجا كه نيروي ديگري براي برپا داشتن آن وجود نداشت پيروان آن تغيير دين و پذيرش اسلام را ساده و آسان تلقي كردند زيرا نكات مشابه و مثبت زيادي بين دين قديم و اسلام وجود داشت يك نفر پارسي ميتوانست در قرآن بسياري از اصول اعتقادي دين سنتي خود را به دست آورد هرچند در شكل مختلفي اما مجدداً با اهورامزدا و اهريمن تحت اساميالله و ابليس مواجه بود. از آزاديهاي فوقالعادهاي كه براي كساني كه هنوز به دين سابق وفادار مانده بودند برخوردار شدند لذا انتشار اسلام به هيچ وجه معلول زور و فشار نبوده است.
با توجه به اين حقايق نسبت دادن زوال و نابودي كامل دين زرتشت و اجبار مردم بر تغيير دين و تحميل اسلام بر مردم به وسيله فاتحين مسلمان محال و غيرمنطقي ميباشد تعداد افرادي كه در روزهاي اوّل حكومت اعراب در ايران اسلام را پذيرفتند بسيار زياد بود ولي ادامه دين باستاني آنان تا اين اواخر و گزارش پذيرش اسلام به طور انفرادي در طول قرون بعد اين مطلب را كاملاً تقويت ميكند كه گسترش اسلام هم مسالمتآميز و هم داوطلبانه بود.
پس از جنگ قادسيه كه در آن ارتش ايران به سركردگي رستم به كلي متلاشي شد بسياري از قبايل كه در دو طرف فرات زندگي ميكردند نزد سردار ارتش اسلام آمده و گفتند قبايلي كه ابتدا اسلام را پذيرفتند عاقلتر از ما بودند اينك كه رستم كشته شده است ما نيز دين جديد را ميپذيريم.
در جنگ پل در موقعي كه شكست مسلمانان حتمي به نظر ميرسيد و اعراب وحشتزده بين دره فرات و ايرانيان محاصره شده بودند يكي از رؤساي مسيحي قبيله طي داوطلب كمك به سردار ارتش اسلام شد و براي دفاع از پل، قايقها كه تنها وسيله عقبنشيني منظم بود فراهم نمود. در جنگ بويب هم قبايل اطراف كه پشتيبان ايرانيان بودند به اعراب كمك كردند.
ادوارد براون در كتاب تاريخ ادبيات ايران مينويسد كه قانون و آئين وحكومت ايران مقارن ظهور اسلام طوري بود كه قاطبه ملت ايران را واميداشت براي متابعت از حكومت و آئين تازهاي خود را آماده كنند و به همين جهت بود كه وقتي ايران به دست مسلمانان فتح شد مردم ايران علاوه بر اينكه عكسالعمل مخالفي از خود نشان ندادند خود براي پيشرفت اسلام زحمات طاقت فرسايي كشيدند.
منابع :
خدمات متقابل اسلام و ايران، شهيد مطهري، صفحه 78 و الخراج ابويوسف صفحه 73 و انسابالاشراف،بلاذري صفحه 71 و اخبارالطول، دينوري، صفحه 118 و تاريخ طبري، جلد 4، صفحه 1656، والكاملابن اثير، جلد 2، صفحه 227، و تاريخ يعقوبي، جلد 2، صفحه 26 و فتوحالبلدان، بلاذري، ترجمه دكتر آذرتاش، جلد دوم، انتشارات سروش، صفحه 4 و تاريخ مسعودي،جلد 4، صفحه 238 و تاريخ ادبيات ايران، ادوارد براون، جلد اول، صفحه 299
( استفاده فقط با ذكر نشاني سايت اشكال ندارد)