بسماللَّهالرّحمنالرّحيم
الحمداللَّه ربّ العالمين. اللّهم لك الحمد قاسم الجّبارين مبير الظالمين مدرك الحاربين نكال الظالمين صريخ المستصرخين موضع حاجات الطالبين و معتمد المؤمنين. اللهم لك الحمد من مقتدر لا يغلب و ذى انات لا يأجل. هذا مقام من اعترف بسبوق النعم.
پروردگارا! تو را بر نعمتهاى فراوانت، نعمتهاى استثنائيت با همهی دل سپاس مىگوييم.
خدايا! تو را بر نعمت امامت و بر نعمت شهادت كه به ما بخشيدهاى سپاس مىگوييم.
خدايا! تو را بر نعمت اين اراده و عزم پولادين، بر نعمت يكپارچگى و وحدت، بر نعمت اين امت هوشيار و مؤمن، بر نعمت قرآن، بر نعمت اسلام، بر نعمت انقلاب اسلامى و جمهورى اسلامى سپاسگزاريم. «هذا مقام من اعترف بسبوق النعم» ما به اين همه نعمتهاى بزرگ اعتراف مىكنيم، از تو به خاطر آنها شكرگزاريم و خود را متعهد مىدانيم كه در برابر اين نعمتها عمل و اخلاص تقديم آستان تو كنيم.
اللّهم صل و سلّم على حبيبك و نجيبك و صفيك و خيرتك خاتم انبيائك و رسلك ابىالقاسم محمّد و على آله الأطيبين و اصحابه المنتجبين سيّما على على اميرالمؤمنين و الحسن و الحسين و علىبنالحسين و محمّدبنعلى و جعفربنمحمّد و موسىبنجعفر و علىبنموسى و محمّدبنعلى و علىبنمحمّد و الحسنبنعلى و الحجهبنالحسن صلواتك عليه و على ابائه الطّيبين الطاهرين المعصومين. اللهم مُنَّ علينا بظهوره كما مننت علينا بنصرك و قيام الجمهورية الاسلامية. اللّهم صل على جميع الانبياء و المرسلين و صل على جميع الشّهداء و الصالحين و صلّ على ائمة المسلمين و حماة المستضعفين و هداة المؤمنين سيما امامنا و قائدنا الامام الخمينى. قال اللَّه الحكيم فى كتابة: «قد كان لكم آية فى فئتين التقتا. فئة تقاتل فىسبيلاللَّه و اخرى كافرة يرونهم مثليهم رأى العين واللَّه يعدّ بنصره من يشاء»(1)
همهی كفار، چه آنها كه در اطراف مدينه بودند و زير سايه پيغمبر زندگى مىكردند و چه آنها كه در مكه كينه پيغمبر را در دل مىپروريدند با يكديگر هم دست شدند، گفتند بيائيد كار اسلام و نظام اسلامى را يكسره كنيم، به طرف مدينه هجوم آوردند. پيغمبر در آن هواى گرم و با دهان روزه به مسلمانان فرمود تا اطراف مدينه را خندق بكنند. وقتى خود پيغمبر با يارانش كلنگ در دست، به حفر خندق مشغول بودند، تيزى كلنگ پيغمبر بر سنگى فرود آمد و برقى از آن جست. پيغمبر به اصحابش كه تلاشكنان و عرقريزان مشغول تلاش بودند، گفت: من در اين برق كاخهاى كسرى را ديدم كه به دست شما گشوده خواهد شد. وقتى كلنگ ديگر بر آن سنگ سخت فرود آمد، برقى جستن كرد. پيغمبر به يارانش فرمود من در روشنى اين برق كاخهاى قيصر را ديدم كه در قبضهی شما قرار خواهد گرفت. پيغمبر به يارانش فرمود شما پس از آن كه در اين جنگ پيروز شديد، نوبت تهاجم شما به ابرقدرتها فرا مىرسد. اگر تا امروز آنها به شما حمله آوردند، از امروز به بعد نوبت حملهی شماست. بگذار ابرقدرتها از خودشان دفاع كنند ببينيم چگونه دفاع خواهند كرد! در ميدان جنگ خندق كه به نام جنگ احزاب نيز معروف است - يعنى جنگى كه همهی گروههاى كافر در آن دست به دست هم دادند تا اسلام را به زانو درآورند - وقتى سرباز شجاع اسلام علىبنابي طالب عليهالسّلام به ميدان عمربنعبدود وارد شد، پيغمبر فرمود: «قد برز الايمان كله الى الكفر كله» كفار همهی نيروى خود را در عمربنعبدود متمركز كردند، او را به ميدان اسلام فرستادند و او با غرورش مىانديشيد كه شكست حكومت اسلامى به دست اوست. اما نيروى رزمنده مؤمنِ اسلام يعنى اميرالمؤمنين او را در خاك و خون غلتاند و همان جا بود كه دروازهاى كه نظام اسلامى را به سوى منطقهی نفوذ ابرقدرتها مىگشود، باز شد. همهی نيروهاى دست به دست هم داده منهدم شدند. وقتى عمربنعبدود به خاك و خون غلتيد، در حقيقت كفار همه به خاك و خون غلتيده بودند. فتوحات اسلام آغاز شد.
عمربنعبدود امروز در ميدان ايران است. اى سربازان مؤمن فداكار! اين مغرورِ جاهلِ متعصب امروز با پاى خود به ميدان مبارزهاى كه گور او در آن كنده شده است قدم نهاده است «قد برز الايمان كله الى الكفر كله» امروز ايمان مجسم - جمهورى اسلامى - در قالب رزمندگان شجاع مسلمان، در مقابل كفر و همهی كفر قرار گرفته است «قد كان لكم آية فى فئتين التقتا» قرار است آيت خدا ظاهر شود، قرار است دروازهاى كه ما را به سوى كاخهاى قيصر و كسراى امروز يعنى كاخهاى ابرقدرتهاى شرق و غرب روانه خواهد كرد باز شود. اى جنوداللَّه قرار است به سراغ فتح منطقهی ابرقدرتها برويد. «فئة تقاتل فىسبيلاللَّه» يك گروه در راه خدا مىجنگد، براى قرآن مىجنگد، براى جمهورى اسلامى مىجنگد «و اخرى كافرة» يك گروه كافر است، براى كفر مىجنگد؛ «و الذين كفروا يقاتلون فى سبيل الطاغوت»(2) در راه امريكا مىجنگد، در راه اسرائيل مىجنگد، در راه هواها و هوسها و غرورهاى خود مىجنگد. «و اللَّه يؤّيد بنصره من يشاء» خداست كه پيروز مىكند و تأیيد مىكند آن را كه بخواهد و خدا مؤمنان را يارى مىكند. «و كان حق علينا نصر المؤمنين» اين حق و قطعى است كه خدا مؤمنان را پيروز خواهد گردانيد. اى برادران و خواهران من! اى ملت قهرمان و رزمنده ايران! اى به پا دارندگان نماز! اين صحنهی جنگ از نظر ما و از نظر دشمن ما يعنى كفر و استكبار جهانى كه امروز در چهره اين عمربنعبدودِ بدبختِ مغرورِ مفلوك ظاهر شده است، از نظر ما و از نظر دشمن ما دو تحليل متفاوت دارد. اين جنگ را امريكا و مزدورانش يك جور تحليل مىكنند و ما جور ديگرى تحليل مىكنيم. امريكا و مزدورانش بعد از آنى كه در طول نوزده ماه هر چه كردند نتوانستند جمهورى اسلامى را به زانو دربياورند - حتى حملهی نظامى هم كردند - با خود فكر كردند ما ايران را به جنگى تحميلى و ناخواسته مىكشانيم. عراق را تحريك مىكنيم كه با ايران جنگ را شروع كند و با اين كار چند فايده مىبريم.
اوّلاً : نيروهاى نظامى ايران را تحليل خواهيم برد، ابزار جنگى آنها را مستهلك خواهيم كرد.
ثانياً : مراكز حياتى و توليدى و اقتصادى آنها را منهدم خواهيم كرد. پالايشگاهها را منهدم مىكنيم، نفت را از آنها مىگيريم، سوخت را مىگيريم، راهآهن را و ارتباطات را مىگيريم، مخابرات را مىگيريم، زبدهترين عناصر رزمنده قهرمان را مىگيريم. وقتى كه ميان مردم نان نبود، برق نبود، راديو تلويزيون نبود، توليد نبود، كشاورزى نبود آن وقت امور جمهورى اسلامى را متلاشى مىكنيم و بعد هركس رشته و زمام حكومت ايران در دستش باشد و حتى اگر زمامداران كنونى هم تا آن روز بمانند چارهاى ندارند جز اين كه دست احتياج به سوى ما دراز كنند و ما آن وقت وارد ايران مىشويم. همان طورى كه در زمان شاه ملعون وارد ايران شده بوديم. باز هم امريكاست و غرب و ابرقدرتها همه كاره ايران، با اين تحليل به سراغ صدام حسينِ احمقِ جاهطلبِ مغرورِ بدبخت رفتند. جنايتكاران فرارى چند ماه است روى او و رژيم پوسيده او و دولت مردان او كار مىكنند. او را وادار كردند و او با اين فكر و با اين نيت كه خواهد توانست مقابله بكند، چيزى هم به او در اين ميان خواهد رسيد، ثروت مردم عراق را به صورت ميگها و تانكها فرستاد به داخل مرزهاى ايران. هر روزى هم كه مىگذرد با اينكه ميگهاى دشمن مثل برگ خزان بر روى آسمان ايران و آسمان دريا فرو مىريزد و تا امروز ميلياردها ثروت مردم مستضعف عراق كه در ابزار جنگى يعنى تانكها و ميگها متبلور شده بود به وسيلهی مزدوران امريكا يعنى عوامل مفلوك «خسر الدنيا و الاخره»ى صدام يزيد به داخل ايران آمده بودند در اينجا از بين رفته بودند و با آتش نيرومند دلاوران اسلام در هوا و زمين و دريا كوبيده شدند. هر روزى هم كه مىگذرد و اين همه خسارت روزبهروز بر او وارد مىآيد، باز او را دلگرم مىكنند، مىگويند جنگ را تو ادامه بده ما به تو پشتيبانى مىرسانيم. اين تحليل كفر و استكبار جهانى يعنى امريكا و مزدورانش. آنها صحنهی جنگ را اين طورى كه گفتم مشاهده مىكنند. به ميدان كشيدن ايران در يك جنگ تحميلى و تحليل بردن او و نيروهايش و متلاشى كردن نظامش و آنگاه روى كارآوردن يك دولتِ ضعيفِ مفلوك و آنگاه سلطه همه جانبه بر ايران، اين تحليل امريكاست. و اما تحليل ما. تحليل ما اين است كه اسلام و انقلاب اسلامى ميدانى براى جَوَلان مىجست، اين ميدان به دست دشمن در مقابلش باز شد. ما كسى نبوديم كه به خاك عراق يا هر خاك ديگرى وارد بشويم و حمله را شروع كنيم. لذا ما حمله را شروع نكرديم اما دشمن كه شروع كرد ما ضرب شصت را اوّل به اين دشمن نزديك و شروع كننده نشان داديم. عمربنعبدود خودش به ميدان ما آمد، ما او را دعوت نكرده بوديم اما حالا كه آمد ديگر برگشتن ندارد. ملت مسلمان عراق از اينكه يك چنين حكومت خائن و فاسدى بر او مسلط است رنج مىبرد. ما خود را موظف مىدانستيم كه به اين ملت محروم و به اين برادر كمك كنيم. امروز روز آن كمك است. ما عراق را با نيروهايى كه خواهم گفت اين نيروها كدام است، در اين منطقه مزدوران و خائنانى را كه بر كرسى حكومت عراق سوارند آنها را در اين منطقه دفن خواهيم كرد و آن گاه، و آن گاه نوبت ديگر مزدوران است و نوبت خود ابرقدرتهاست. دروازه فتوحات جهانى اسلام، عراق است. معبر سيل خروشانى كه بايد به سوى كاخهاى ستم روانه شود عراق است. ما اين مبارزهطلب ديوانه را در اينجا به سزاى خود خواهيم رسانيد با دو نيرو. اوّل نيروى ايمان به خدا و دوم نيروى انسانى يك ملت بزرگ و استوار. اين دو عامل را ابرقدرتها در محاسبات خود به حساب نياوردند. آنها روى تانك حساب كردند، روى هواپيما حساب كردند، روى سرباز لباس پوشيده پادگانهاى عراق حساب كردند، اما روى ملتها حساب نكردند. چيزى كه ما را با همهی حكومتهاى طاغوتى متمايز مىكند همين است. ملت ما چيزى دارد كه صدام حسين ندارد. او ايمان و اشتراك همگانى ملت در ميدان مبارزه است. وقتى امام اشارهاى مىكند كه من تكليف مردم را تعيين خواهم كرد، سيل تقاضا از سراسر اقطار كشور براى رفتن به جبههی جنگ مىرسد. اين را مقايسه كنيد با وضعيت آن عمربنعبدود پوشالىِ چوبين، كه مردمش در بصره و در نجف و در كربلا و در حله و در بغداد و در مدينه الثوره و در سراسر كشور از اين كه او يك ساعت زودتر از صحنهی روزگار ازاله بشود خوشحالند و كمك مىكنند به اينكه او برود و نظاميانش را ديديد كه چگونه به جبههی اسلام و جبههی جمهورى اسلامى پيوستند و اگر راه باز باشد، ملت عراق سيلآسا به جبههی جنگ به سود ايران خواهند پيوست و من امروز حرفهاى لازمى دارم براى برادران عرب عراقى كه در بخش عربى به آنها عرض خواهم كرد.
تحليل جنگ از نظر ما اين است كه جبههی اسلامى بايد مىتوانست در صحنهی سياست جهانى دست و پا بزند، پرواز كند و عالمگير بشود. مقدمهاى لازم داشت، اين مقدمه را دشمن ما به صورت زودرس خودش براى ما تدارك ديد و فراهم كرد. ما نيروها را به ميدان خواهيم آورد. همهی ملت آماده است، منتظريم امام اشارهاى بكند، همه خواهيم رفت، همه خواهيم جنگيد. ملت ما باور كرده است اين سخن علىبنابي طالب را كه خطاب به سلحشوران اسلام فرمود: «فلموت فى حياتكم مقهورين و الحياه فى موتكم قاهرين»(3) قبول كرده است و پذيرفته است كه اگر زنده بماند در حالى كه مقهور سلطهی ابرقدرتهاست در حقيقت مرده است و اگر به خاك و خون بغلتد در حالى كه چنگال خونين ابرقدرتها را قطع كرده است زنده است، ما زندگى مىخواهيم، ما مرگ را مىخواهيم چه كنيم؟ ما به ميدان جنگ خواهيم رفت. شنيدم دستگاه تبليغاتى مزدور عراق پيغام داده است و سخن پراكنده است كه چرا آنها كه مىگويند خودشان به ميدان نمىآيند و شنيدم اسم مرا آورده است. ما ميدان آمدنمان مانند ميدان آمدن خائن و كافرى چون صدام نيست؛ ما به سوى ميدان جنگ پرواز مىكنيم. آن روزى كه امام اشاره كند و اجازه دهد من اوّل كسى خواهم بود كه به ميدان خواهم رفت. ما ميدان جنگ را سالهاست آزمودهايم. آن هم با كسى از صدام قويتر و شقىتر و بر او پيروز شدهايم. در ميدان رفتن ما شكست نيست. ما به ميدان خواهيم رفت و اگر منِ شخصى، از ميدان برنگردد و در آنجا شهيد بشود يقيناً جمعِ به ميدان رفتهها از ميدان برنمىگردد مگر آن وقت كه پيروز شده باشد. خدا راه شكست را به روى ما بسته است. «قل هل تربّصون بنا ايها الكفار، ايها الصدام، قل هل تربّصون بنا الا احدى الحُسنِيَين» شما مگر دو راه در مقابل ما بيشتر مىبينيد؟ اين هر دو راه براى ما افتخارآميز است. يكى راه شهادت كه افتخارش هميشگى و ثابت و لايزال است و ديگرى راه پيروزى، پيروزى ظاهرى. و هر دو براى ما پيروزى است. اين تحليلِ اين جنگ است. برادران مسلمان بدانيد كه همهی ما ملت ايران سربازان و رزمندگان اين جنگ جهانى بزرگ خواهيم بود. در اين جنگ ما به اين قانع نيستيم كه صدام خائن خسارت جنگى به ما بپردازد و عقب بنشيند، ما در اين جنگ طالب و دنبال اين هستيم كه رژيم پليد عراق سنگينىاش را از روى دوش ملت برادر و مسلمان ما، عراقيان عزيز بردارد. برادران عزيز، اميرالمؤمنين به ما مىگويد: «فان الجهاد باب من ابواب الجنة»(4) جهاد درى از درهاى بهشت است. «فتح اللَّه لخاصة اوليائه» خدا اين در را براى اولياى خاص خود باز كرده است. امروز خدا اين در را به روى ما، همه باز كرده است؛ اين را ما قدر مىدانيم. اميرالمؤمنين به ما فرموده است: «اللَّه، اللَّه، فى الجهاد باموالكم و انفسكم و السنتكم فىسبيلاللَّه»(5) خدا را، خدا را به جهاد بگرائيد با جانتان، با مالتان، با زبانتان و اين وظيفهی همهی ماست و من تذكراتى را در خطبهی دوم به شما برادران و خواهران و عموم ملت عزيز ايران براى آمادگى و كمربستگى در راه اين جهاد مقدس عرض خواهم كرد. اين جنگ براى ما يك جنگ مقدس و مبارك است. دشمن خيال كرد ما را با كشاندن به اين جنگ نابود خواهد كرد، اما هم چنانى كه پس از جنگ خندق، كفار متلاشى و متفرق و نابود شدند و سلسلهی تهاجمات اسلامى تا ساليان درازى دنيا را تكان داد، اين جنگ خندق هم ما را وارد دُر پايانناپذير فتوحات جهانى خواهد كرد.
اى برادران و خواهران عزيز من! اى ملت عزيز ايران! مبارك باد بر شما اين روز، مبارك باد بر شما اين جهاد، مبارك باد بر ما انشاءاللَّه جهاد و شهادت؛ و مبارك باد بر اين ملت پيروزى بزرگ و فتح مبين بر همهی قدرتهاى مهاجم. نيروى ما، نيروى ايمان و نيروى خدا و نيروى انسان است، اين نيرويى فناناپذير است. «فاتقوا اللَّه ايها المؤمنون و المؤمنات و كونوا مع الصادقين» خدايا رحمت و درودت را بر همهی شهيدان ما مخصوصاً شهيدان حوادث اين چند روز و كشته شدگان به دست اشقياى صدامى و صبر و رحمتت را بر خانواده آن شهيدان مبذول بفرما.
خطبهی دوم
بسماللَّهالرّحمنالرّحيم
وظایف ما در اين دوران حساس و افتخارآفرين چيست؟
اوّلاً جهاد به جان. تا وقتى كه امام اشاره و اجازه نفرمودهاند آمادگى؛ و به محض اشاره كردن و اجازه دادن بسيج و حركت و پايمردى و انشاءاللَّه پيروزى.
دوم جهاد با مال، با انفاق كردن و در راه خدا دادن و با زيادى نخواستن. درباره جهاد مالى من توضيحاتى خواهم داد.
سوم جهاد به زبان، تبليغات.
امروز شبكههاى صهيونيستىِ جهانى عليه ما دروغپراكنى مىكند. من همين جا و با همين وسيله به همهی خبرگزاريهاى دروغپردازِ جهانى از جمله خبرگزارى فرانسه و ساير خبرگزاريها اخطار مىكنم. به آنها مىگويم كه با اين شيوهاى كه پيش گرفتهاند و تبليغات دروغ را در سطح جهان عليه ايران مىپراكنند بايد بدانند كه از ملت ايران براى خود و دولتهاى خود دشمنى آشتىناپذير خواهند داشت و از وزارت امور خارجهی جمهورى اسلامى مصراً و جداً مىخواهم كه نظر ما جمع نمازگزار و پيام ما را به همهی اين خبرگزاريها ابلاغ كند. سعى كردهاند ايران را در يك جنگ روانى تضعيف كنند و شما مردم و شما برادران و خواهرانى كه اين سخن را خواهيد شنيد در خارج از كشور و همهی دستگاههاى تبليغاتى خودمان، برادران و خواهرانى كه در راديو و تلويزيون و خبرگزارى پارس و روزنامهها و مطبوعات كار مىكنند همه موظف هستيد و همه موظف هستيم كه اين جهاد تبليغاتى را با سريعترين و بهترين وجه تعقيب كنيم. بايد پياممان را به دنيا برسانيم و باز در اين زمينه هم وزارت امور خارجه وظيفه و مسؤوليتى بسيار بزرگ دارد. نمايندگىهاى ما در دنيا چه مىكنند؟ سفارتخانههاى ما در كشورهاى غربى و كشورهاى عربى و سراسر اروپا و منطقهی شرق آسيا چه مىكنند؟ آيا پيام ما و ملت ما و حقايق ملت ما را در اختيار مردم مىگذارند يا نه؟ اگر مىگذارند و دولتها با آنها همكارى نمىكنند اين را بايد به ما بگويند، ما ملت ايران بايد بدانيم كه در اين موقعيت و در اين لحظه كدام دولت با ما همكارى مىكند و كدام دولت عليه ما كارشكنى مىكند. و اما مسألهی جهاد مالى؛ من به اطلاع مردم ايران مىرسانم طبق تحقيقى كه كردهايم و اطلاعى كه به دست آوردهايم تمام اجزاء و مايحتاج اوليهی ضرورى ملت ايران كه براى قُوت مردم و معيشت روزمره مردم لازم است به حد كافى در ايران هست، كسرى نداريم. يعنى از امروز تا مدتها، اگر هيچچيز هم براى ما از خارج از اين كشور نيايد مردم ما گرسنه نخواهند ماند، فقط با يك شرط. آن شرط اين است كه از اين موجودى داخل كشور، كه بعضى در انبارها موجود است و بعضى در كارگاهها روزبهروز توليد مىشود، كسانى نخواهند براى خودشان سهم بيشترى بردارند و اين اجناس را در خانهشان يا انبارشان براى خود احتكار كنند، فقط شرطش اين است. اگر من يا شما يا آقا يا هر يك از ما مردم ايران تلاش كنيم كه براى خودمان سهم بيشترى جمع كنيم و خودمان را تأمين كنيم يقيناً كسانى در اين مملكت گرسنه خواهند ماند و مىدانيد كه اين چه جنايت بزرگى است؟! بنابراين دو توصيهی بزرگ به ملت ايران مىكنم.
توصيهی اوّل اين است كه هر كسى فقط به قدر مايحتاج ضرورى خود و خانوادهاش از بازار تهيه كند و نه بيشتر.
توصيهی دوم اين است كه به هيچ قيمتى نگذاريد دستگاههاى توليدى ما بخوابد. دشمن مايل است شما احتكار كنيد تا عدهاى گرسنه بمانند. دشمن مايل است كه كارخانهها و دستگاههاى توليدى ما كار نكند تا آذوقهی ما كم بيايد. مگر به خاطر كمبود آذوقه مجبور بشويم به دشمن پناه ببريم. البته او نمىداند كه ما اگر از گرسنگى بميريم هم، به دشمن پناه نخواهيم برد. پيام من به روستائيان عزيز در سراسر كشور كه امسال گندم توليد كردهاند اين است كه همهی موجودى گندمشان را به دولت بفروشند، آنها را نگه نداريد. اگر كسى به شما گفت به دولت نفروشيد يقين كنيد كه خائن است يا جاهل. به افراد غير مسؤول نفروشيد، چون ممكن است بخرند و احتكار كنند. به دولت حتماً و حتماً بفروشيد. پيام من به همهی خانوادهها مخصوصاً به خواهران عزيز، زنهاى خانهدار و به همهی مؤسسات و سازمانها، چه دولتى و چه غير دولتى اين است كه از اسراف و تبذير آذوقه و غذا خوددارى كنند. غذا را به اندازه بپزيد، به اندازه تهيه كنيد. آمار وحشتناكى دوستان من، به من دادند. آن آمار اين است: 30 درصد از گندم ما به وسيلهی بيات كردن و كهنه كردن و دور ريختن نان از بين مىرود. 30 درصد كم است؟! در ادارات هر جا غذا مىپزند، در ارتش، در سپاه پاسداران، در كارخانجات و در خانهها، نان هميشه يك عدد، نصف نان كمتر از مصرفتان بخريد تا حتى يك لقمه هم از نان زيادى نماند. تبذير و اسراف را خدا در قرآن جورى تعريف مىكند كه گويا براى زمان امروز ما خدا اين جمله را فرموده است. خدا مىفرمايد: «انّ المبذرين كانوا اخوان الشياطين»(7) تبذير كنندگان يعنى آنهايى كه نعمتهاى خدا را حرام مىكنند و دور مىريزند برادران شيطانها هستند. امروز شيطان بزرگ كيه؟ شيطانهاى كوچك كيان هستند؟ دولتهاى مرتجع منطقه و مزدوران امريكا. اگر شما تبذير كنيد شما هم برادر شيطانها هستيد. - «انّ المبذرين» اين قرآن است ديگر - «انّ المبذرين كانوا اخوان الشياطين» اسراف نكنيد، تبذير نكنيد. ابزار يدكى ماشينها را مستهلك نكنيد. نفت و بنزين، زيادى مصرف نكنيد. من بايد به شما بگويم در تابستان كه گفته شده بود ممكن است آب تهران امسال كم بيايد، من يك روز در خطبهی نماز جمعه در آن گرماى سوزنده تيرماه بود ظاهراً خطاب كردم به مؤمنين نمازگزار گفتم يك قدرى در آب صرفهجويى كنيد. همان روز يا فرداى آن روز، يك برادرى به من نامه نوشت بدون نام، نوشت تو گفتى در خطبه كه ما در آب صرفهجويى كنيم ما مردم جنوب شهر و مردم فقير و مستضعف هر چه شما بگوئيد مىكنيم؛ اگر بگوئيد آب را با قطرهچكان مصرف بكنيد هم گوش مىكنيم، اما برويد ببينيد آن كسانى را كه از همين آبى كه شما دستور صرفهجوئىاش را به ما داديد چگونه باغچهها و چمنهاى خودشان را سيراب مىكنند. قدرى هم به آنها بگوئيد نكنند. من در اين دو سه روزه احساس كردم و ديدم كمترين كسانى كه براى به دست آوردن بنزين اضافى و ذخيره كردن آن براى اتومبيلهايشان تلاش مىكنند مردم متوسط و فقير هستند. البته مىدانيد كه بيشتر مردم متوسط و ضعيف وسيلهی موتورى شخصى ندارند. آنها هم كه دارند خيلى تلاش نمىكنند و جوش نمىزنند. لذا من خطاب مىكنم به آن كسانى كه براى تفريحها و گردشها و مسافرتهاى بي خودى و راحتى خود و زن و فرزندانشان فقط، مبادرت مىكنند به راهاندازى خودروهاى شخصىشان، به آنها مىگويم كه اين كار را نكنند. هم ماشين را مستهلك نكنند، هم در بنزين صرفهجويى شود. فردا هم كه هوا سرد بشود كه البته بحمداللَّه از لحاظ نفت تاكنون دغدغهاى به ما گزارش نشده است و كمبودى نداريم اگر خداى نكرده كمبودى هم بود روز صرفهجويىِ در سوخت نفت خواهد بود. آن وقت همهی ما بايستى كوشش كنيم هر چه مىتوانيم به مراكز عمومى و مساجد براى گرم شدن برويم. در خانهها زيادى بخارى مصرف نكنيم، هر خانهاى يك بخارى. البته امروز هنوز براى طرح اين مسأله هم شايد زود است اما در آن چه كه امروز مورد ابتلاى ماست بايد سعى كنيم كمال صرفهجويى انجام بشود. اين مشت محكمى خواهد بود بر دهان دشمن تا دشمن در ما به خاطر نداشتن مواد ضرورى زندگى طمع نبرد. امروز دين و تقواى خدا و اطاعت از فرمان خدا اين است. «اللَّه اللَّه فى جهاد باموالكم و انفسكم و السنتكم فىسبيلاللَّه» من يك نكتهی ديگر اينجا اضافه بكنم، آخرين مطلبى است كه به شما برادران و خواهران عرض مىكنم بعد مىپردازم به پيام براى برادران عرب و آن اين است، در اين چند روز ما فداكاريهاى بسيارى ديديدم و من به اين وسيله از همهی آن كسانى كه در اين راه فداكارى كردهاند، چه آن كسانى كه در جبههها شهيد شدند، چه آن كسانى كه مجروح شدند، چه آن كسانى كه موفقانه مبارزه كردند، چه آن كسانى كه در ترميم خرابىها جان خود را به خطر انداختند، آن برادرانى كه در پالايشگاه نفت آبادان وسائل ترميم خرابىها را فراهم كردند، آن كسانىكه در جادهها پلها را ترميم كردند و همهی كسانى كه اين آبادىها و تعميرها و عمرانها را با جانفشانى انجام مىدهند به اين وسيله به عنوان يك نفر و اگر شما اجازه بدهيد به عنوان خيل نمازگزاران زن و مرد مسلمان از آنها سپاسگزارى مىكنم.
پروردگارا! به حرمت محمد و آل محمد و به حق نيكان و پاكان و به خون پاك جوشنده شهيدان تو را سوگند مىدهيم اين آغاز پيروزى را بر ما مبارك كن.
سند بیانات: روزنامهی جمهوری اسلامی 5/7/59
www.jahadi.ir ( با اصلاح وتلخيص )