در آن روزي كه دژخيمان
به هر كوي و به هر برزن
به جنگ لاله مي رفتند
و مرغان مهاجر هم نماز عشق مي خواندند
و من آنجا شعار مرگ بر دژخيم مي دادم
ندانستم چرا يك گام كم دارم
به شوق كربلا من هم بسوي جبهه ها رفتم
به همراه شهيدان هم سرود فتح مي خواندم
و من مبهوت پرواز شهيدان بودم و هرگز ندانستم
چرا يك گام كم دارم
به هنگام دعا فرياد مي كردم
خدايا عمر من كم كن و بر عمرش فزوني ده
خميني ( ره ) رفت و من ماندم
مپرس از من چرا
زيرا كه من يك گام كم دارم
خداوندا
دمادم روح من پر مي كشد سويت
نمي دانم چرا گاهي اسير نفس مي گردم
ولي افسوس آخر من فقط يك گام كم دارم
واكنون از تو مي پرسم
خدايا ! خالقا ! آيا فقط يك گام كم دارم
سپس با خويش مي گويم
هزاران گام در پيش است
و من در كوچه هاي خويش سرگردان
خيالم مي رسد تنها فقط يك گام كم دارم
** علی اکبر پورسلطان (مهاجر) **
** استفاده با ذکر منبع http://www.fajr57.ir/ جایز است **