عهدنامۀ مالكاشتر نامهاي است كه امام علي (ع) براي يكي از اصحاب خود به نام مالكابن حارث نخعي معروف به مالكاشتر، هنگامي كه او را والي مصر قرار داد، نوشت و در آن دستورالعملهايي براي شيوۀ حكومت و ادارۀ جامعه بيان كرد.
مالك اشتر يكي از مهمترين ياران امام علي (ع) است، كه در فرازهايي از تاريخ اسلام به ويژه در زمان خلافت حضرت علي (ع) نقش به سزايي ايفا كرده است. علي (ع) بعد از اين كه مالك را به عنوان والي مصر تعيين كرد نامهاي براي او نوشت و او را به محل مأموريتش گسيل داشت. نامهاي هم براي اهل مصر نوشت. معاويه دسيسهاي تدارك ديد و موجبات قتل مالك را فراهم كرد. مالك در منزلگاهي نزديك مصر به وسيلۀ عسل زهرآلودي كه به وي خوراندند مسموم شد و درگذشت.
نامۀ امام علي (ع) به مالك اشتر كه به عهدنامۀ مالك اشتر معروف است بلندترين و زيباترين نامهاي است كه در بخش نامههاي نهجالبلاغه آمده است. به بيان سيد رضي، طولانيترين و جامعترين پيماني است كه براي اعمال نيكو نوشته شده است. سيد رضي كه گردآوري نهجالبلاغه كار او است، ضمن بيان اين ويژگيهاي عهدنامه، اشاره ميكند كه امام علي (ع) آن را در زماني كه كار محمدبن ابي بكر والي مصر دچار پريشاني شد و امام مالك اشتر را به جاي او والي مصر قرار داد، نوشته است.
علي (ع) براي مردم مصر نيز نامهاي نوشت و به آنان خبر مأموريت مالك را اعلام، و توصيه كرد كه مردم از مالك اطاعت كنند. فرازهاي اين نامه نشاندهندۀ مقام و منزلت مالك اشتر در نگاه علي است. امام علي (ع) در نامه به اهل مصر ميفرمايند: بندهاي از بندگان خدا را به سوي شما فرستادم كه در روزهاي خطر نميخوابد واز ترس مرگ از رويارويي دشمن عقب نمينشيند، از رزمآورترين و دليرترين بندگان خدا و از شريفترين دودمانها كه از آتش براي فاجران سوزندهتر است و از آلودگي و ننگ دورترين.
وقتي خبر درگذشت مالك به حضرت امير (ع) رسيد، فرمود: خدا مالك را رحمت كند كه به عهد خود وفا نمود و پروردگارش را ملاقات كرد، خدا مالك را جزاي خير دهد،مالك براي من چنان بود كه من براي رسول خدا (ص) بودم.
گرچه نامۀ حضرت امير (ع) به مالك، يا به عبارت ديگر عهدنامۀ مالك اشتر، هرگز به محل اجرا نرسيد؛ ولي اين عهدنامه به عنوان سندي مهم در تاريخ باقي مانده و همواره به مثابۀ چراغي فرا راه جويندگان حقيقت ميدرخشيد و در هر زمان ميتواند نمونۀ كامل و عالي دستورالعمل ادارۀ جامعه براي حاكمان و براي سياست و حكومتداري باشد. اين عهدنامه يكي از مهمترين فرمانها و دستورالعملها است كه حضرت امير (ع) به عنوان يك خطمشي رهبري در زمينههاي سياسي، اجتماعي، اقتصادي، اخلاقي، دفاعي و آباداني براي مالك اشتر بيان نموده و اگرچه در اين فرمان مخاطب، مالك اشتر بوده اما مطالب مهمي در آن آمده كه دستورالعملي پويا و هميشگي براي تمام حاكمان و دولتمردان ميباشد.
عهدنامۀ مالك اشتر در نهجالبلاغه، تحفالعقول، و دعائمالاسلام و تعداد ديگري از كتب آمده است.
از عهدنامۀ مالك اشتر ترجمههاي فارسي بسياري شده است و نيز ترجمههايي به زبانهاي انگليسي و تركي منتشر گرديده است. همچنين علماي شيعه و سني اعم از متقدمان و متأخران شروح بسياري به زبان عربي بر آن نوشتهاند از جمله شرحابن ابي الحديد و شرح محمد عَبْدُه. برخي از ترجمههاي و شروحي كه از عهدنامۀ مالك اشتر انجام گرفته و نام آنها در فهارس ضبط است عبارتند از: عهدنامۀ مالك اشتر از محمد باقر خاتون آبادي، علامه محمد باقر مجلسي، فاضل كاشاني و عدهاي ديگر.
عهدنامۀ مالك اشتر بر حسب گردآوري نهجالبلاغه توسط سيد رضي در نامۀ پنجاه و سوم درج شده است. عهدنامه با نام خداي رحمان و رحيم آغاز ميشود و ضمن معرفي مالك اشتر چهار هدف براي اعزام مالك به حكمروايي مصر بيان ميكند: جمعآوري ماليات، پيكار با دشمنان، به سامانآوري و اصلاح امور مردم، عمران و آبادي سرزمين. سپس به عنوان مقدمه طي عباراتي مالك را توصيه ميكند به پرهيزگاري، و تقواي الهي، پيروي از فرامين خداو شكستن هوي و اميال نفساني. بعد از اين مقدمه حضرت امير (ع) مالك اشتر را به طور مستقيم مورد خطاب قرار ميدهد و توصيههاي خود را به او بيان ميكند.
خلاصۀ فرازهايي چند از عهدنامه مالك اشتر چنين است: پس بدان اي مالك، من تو را به دياري فرستادهام كه پيش از تو داد و بيداد فراوان بر آن رفته است و مردم در كارهاي تو همانگونه نظر خواهند كرد كه تو در كار واليان پيش از خود نظر ميكني و از تو همان خواهند گفت كه تو دربارۀ آنان ميگويي. همانا كه نيكوكاران را از سخناني ميتوان شناخت كه خداي دربارۀ آنان بر زبان بندگان خود روان ميسازد. دل سراپردۀ محبت تودۀ مردم كن، بر آنان مهر ورز و با آنان مهربان باش، مبادا كه چون درنده به ريختن خون آنان پردازي؛ چه، آنان بر دو گروهند يا در دين با تو برادرند، يا در آفرينش با تو برابر، خواه ناخواه از آنان لغزش سر ميزند؛ پس آن سان كه دوست ميداري خداي بر تو ببخشايد تو نيز بر آنان ببخشاي و از خطاهاشان در گذر، چه تو فرادست آناني، خدا بيش از هر چيز دعاي ستمديدگان را ميشنود. عمل به آنچه را كه بيشتر مايۀ دلخوشي تودۀ مردم است، بيش از هر چيز دوست بدار چه، خشنودي و رضايت تودۀ مردم ارجح است از خشنودي خواص.
[caption id="attachment_2779" align="alignleft" width="286" caption="مزار مالك اشتر در نزديكي قاهره"][/caption]
مبادا دوستدار تملّق و چاپلوسي باشي و مبادا با احسانت بر مردم منت گذاري. مبادا شرف و موقعيت كسي سبب شود كه خدمت ناچيز او را بيش از حد بزرگ بداري و گمنامي و پاييني كسي موجب شود خدمت بزرگ او را ناچيز بشماري. از خدا بترس در مورد طبقۀ پايين اجتماع، از بيچارگان، بينوايان، نيازمندان، گرفتاران و زمينگيران، چرا كه در اين طبقه قناعت پيشگاني عفيف و آبرومند هستند. از بيتالمال براي آنان سهمي قرار ده؛ مبادا هيچ فكري تو را از آنان غافل سازد، زيرا پرداختن به كارهاي فراوان و مهم عذري براي تضييع حقوق كوچك نيست. هرگز به هيچ يك از نزديكانت زميني نبخش و حق را براي كسي كه شايسته است چه دور و چه نزديك ادا كن.
(دايره المعارف تشيع ، جلد يازدهم ، صفحه 521 و 522 ، نشر شهيد سعيد محبي ، چاپ اول سال 1384)