با قلبی از امید ، گرفتم سراغ دوست
گفتند ، این نشانه به یک اُمّت آرزوست
گفتم صفات گمشده ام را چو مو به مو
شرح همان گلی که جمیل و خوش عطر و بوست
سازم به سازِ یار و بسوزم به سوزِ او
آخر تمام دار و ندارم ، ز لطف اوست
***
مشی و طریق سالک کویش ، نه چون من است
هر سو نظر کند ، که نگارش به روبروست
صحبت زیاد آمده در باب انتظار
از اینکه فربه است و هم از آنکه مانده پوست
در ، های و هویِ رجعتِ دلدار بی مثال
این قیدِ ره گشودن و آن فکرِ سدّ جوست
و آن دیگر از مطامع خود دل نمی کند
با آنکه در خفا و علن ، دائم الوضوست
قلب و زبان یکی چو نشد ، یافت چون شود؟
هر چند عالمی ، به تقلّا و جستجوست
ایمان گهی به منظر اگر ، سخت و محکم است
گر بنگری به باطن آن ، همچو تار موست
اینها نشان ز فاصلِ سیرت و صورت است
باری (مهاجر) م ، سخن نغزِ حق نکوست
** علی اکبر پورسلطان (مهاجر)
( استفاده با ذکر منبع" www.fajr57.ir " جایز است