مساجد از دير زمان نقشى حساس و مهم در مبارزات بر عليه سيستم هاى جائر حاكم و نيز بر عليه نفوذ بيگانگان داشته اند. مساجد كه عبادتگاه مستمر و دائمى مردم بوده اند و همه روزه براى اداى فرايض مذهبى در شرايط عادى در آن گرد هم جمع مى شده اند، مكانى براى گردهمايى، مشورت، تبادل افكار و اطّلاعات، اعتكاف، تصميم گيرى هاى اجتماعى و مبارزات و فعاليت هاى اجتماعى بوده است.
در حقيقت مسجد پيونددهنده سياست و عبادت مى باشد و اين امر از سنّت و رويه معمول در صدر اسلام و به ويژه در زمان پيغمبراكرم(صلى الله عليه وآله) سرچشمه مى گيرد. حتّى حركت لشكريان اسلام براى عزيمت به ميدان كارزار از مساجد آغاز مى شده است. در دوران انقلاب هم به طور طبيعى و بر اساس اين سابقه تاريخى، مساجد ايران نقش خود را بازيافتند و مركز مبارزات ضد رژيم شدند.
حمله به مسجد گوهرشاد در زمان رضا شاه و كشتار مردم، به توپ بستن حرم امام رضا(عليه السلام)توسط روس ها و هم چنين حمله و به آتش كشيدن مسجد جامع كرمان و كشتار مردم، نشانگر اهمّيّت مسجد در مبارزات مزبور و استفاده از آن به عنوان سنگر مبارزه و هم چنين سمبل عنادى است كه قدرت سياسى نسبت به اين مكان مقدّس داشته است. امّا مهم تر از اين ها نقش روحانيان و علماى مذهبى در رهبرى و سازماندهى حركت هاى انقلابى است كه بايد بيشتر به آن پرداخت. روحانيّت شيعه، به خصوص روحانيت ايران، داراى ويژگى هاى خاصّى است كه در اجراى نقش مردمى ـ انقلابى آن ها فوق العاده مؤثّر بوده است. اين ويژگى ها عبارتند از:
1. جايگاه اجتماعى روحانيان : اكثريّت قريب به اتّفاق روحانيان از ميان طبقات فقير و محروم جامعه و اغلب از روستاها برخاسته اند و درد و رنج توده هاى اجتماعى را لمس كرده اند و با آن بزرگ شده اند. در حالى كه طبقات تحصيل كرده و روشن فكر كه در بسيارى از حركت هاى سياسى ـ اجتماعى رهبرى مبارزات ملى را بر عهده مى گيرند، طبقه اى ممتاز را با فرهنگ خاص خود تشكيل مى دهند كه از توده مردم جدا شده است و حتّى ارتباط معنوى خود را با آن ها از دست داده است.
2. استقلال اقتصادى : برخلاف روحانيان اهل سنّت كه به استخدام دولت درآمده و امرار معاش آن ها به دستمزدى بستگى دارد كه از دولت دريافت مى كنند، روحانيان شيعه داراى استقلال مالى از سيستم سياسى مى باشند و معاش آن ها به كمك هاى گوناگونى بستگى دارد كه از طريق مردم مسلمان و معتقد تأمين مى شود. به طور طبيعى استقلال مالى از نظام سياسى و تأمين معاش توسط مردم، به روحانيان شيعه كمك كرده است كه بتوانند فارغ از هر نوع نگرانى و دغدغه ، فعاليت هاى سياسى ـ مذهبى خود را بر پايه خواسته هاى توده مردم انجام دهند. در اين جا ذكر دو نكته ضرورى است:
اوّل آن كه روحانيّت غالباً سعى كرده است زندگى ساده و دور از تجمّلى براى خود فراهم كند كه اين خود موجب استغنا و بى نيازى و آزادگى او شده است.
ديگر اين كه تأمين معاش آن ها به طبقات مرفّه و ثروتمند جامعه بستگى ندارد، بلكه اكثراً از طريق توده هاى فقير، طبقات متوسط و پايين متحقّق مى شود كه با توجّه به اعتقادات محكم مذهبى، خود را موظّف به پرداخت وجوهات شرعى مانند خمس و زكات، نذورات و غيره مى دانند و تأمين كننده نيازهاى محدود روحانيان مى باشند.
3. ايجاد ارتباط : در مكتب تشيع باب اجتهاد هم چنان مفتوح مانده است و اين خود نه تنها موجب رشد و شكوفايى فقه شيعه شده، بلكه مسئله اجتهاد وتقليد را ضرورت و اهميّتى خاصّ بخشيده است. انسان هاى مسلمان بايد يا خود مجتهد و آگاه به مسائل فقهى باشند و يا اين كه از مجتهدين و فقهاى جامع الشرايطى كه به مرجع تقليد معروف هستند و صاحب رساله هاى عمليه مى باشند، تقليد نمايند. طبيعى است كه به خاطر عدم دسترسى همه مردم در نقاط مختلف به مراجع تقليد، روحانيان نقش رابط و منتقل كننده افكار و نظريات مراجع را به مردم داشته اند و بدون آن كه سلسله مراتبى خاص به وجود آورند، به عنوان واسطه ميان رهبران بزرگ مذهبى و مردم نقشى مهم بر عهده گرفته اند. آن ها نظرات و فتواهاى مراجع را در مساجد و بر منابر، براى مردم بازگو مى نمايند و متقابلاً مسائل و مشكلات مردم را به رهبران مذهبى منتقل مى كنند.
با توجه به موارد فوق، روحانيان شيعه توانستند با كسب قدرتى ويژه، نقشى حسّاس و مهم در حركت هاى سياسى ـ اجتماعى يك قرن اخير ايفا نمايند. به همين دليل است كه هر زمان روحانيان شيعه ايران با قدرت سياسى حاكم به مبارزه پرداخته اند، قدرت سياسى نبرد را باخته است. قدرت روحانيان قابل قياس و برابرى با قدرت رهبران سياسى غيرمذهبى نيست و همين امر موجب برانگيختن رشك و حسد آن ها شده است و در عين نيازى كه به آن ها داشته اند هر زمان كه توانسته اند، از حذف آن ها و خيانت به آن ها دريغ نكرده اند.
در قرن اخير، رهبران ملى ايران كه عموماً ليبرال بودند، به اين نتيجه رسيدند كه بدون حمايت روحانيان و علما، نمى توان با توده هاى مردم ارتباط برقرار نمود و آن ها را به حركت درآورد. لذا با آن ها نوعى تفاهم تاكتيكى برقرار كردند تا شايد روحانيان، توده هاى مردم را در جهت نيل به اهداف ملى تحريك فعالانه نمايند. نهضت مشروطه و ملى شدن صنعت نفت از جمله مواردى بود كه روحانيان نقش رهبرى مردم را بر عهده داشتند، اما رهبران غير روحانى تنها ميوه چينان آن جنبش ها بوده اند. از طرف ديگر روحانيان براى رژيم هاى سياسى از همه مخالفين ديگر خطرناك تر بوده اند. زيرا آن ها كمتر اهل سازش و تسليم بودند و نه تنها با زد و بندهاى سياسى آشنايى نداشتند، بلكه اصولا در مفهوم و معناى ماكياولى سياست، تربيت نيافته بودند و اگر هم وارد گود سياست مى شدند صرفاً به اين دليل بود كه ملت و مذهب را در خطر مى ديدند.
«رابت گراهام» در رابطه با نقش روحانيت و مسجد در مبارزات مردم ايران چنين مى نويسد:
واقعيت امر اين است كه روحانيت، (شيعه در ايران) در ميان مردم زندگى نموده و ارتباط بسيار نزديك ترى با آن ها داشته است و نتيجتاً از احساسات توده ها آگاهى بيشتر دارد. مسجد جزء لاينفك زندگى توده هاى مردم و بازار است و بازار مركز زندگى عادى مردم. زمانى كه روحانيت با سياست هاى دولت مخالفت مى كند نظرات آن ها داراى چنان مشروعيتى است كه حتّى در سخت ترين شرايط استبدادى نيز مورد توجه مردم قرار مى گيرد. از طرف ديگر شبكه ارتباطى روحانيت و سيستم مسجد، قدرت تماس با همه اقشار مردم را براى آن ها فراهم مى كند.
در سيستم روحانيت ايران، سلسله مراتب رسمى وجود ندارد و برخلاف سيستم هاى متمركز سياسى مانند احزاب، رابطه خشك مافوق و مادون بر آن حكومت نمى كند، بلكه صرفاً رابطه اى قلبى و معنوى بر اساس اجتهاد و تقليد، گروه هاى اجتماعى را با روحانيان و در نهايت با رهبران مذهبى در چارچوب مكتب پيوند مى دهد و از اين طريق دستورات و نظرات رهبران مذهبى به مرحله اجرا در مى آيد و با هماهنگى لازم به آن ها عمل مى شود.
رهبران مذهبى هم در هر مسئله كوچك و جزئى دخالت نمى كنند، بلكه توصيه هاى آن ها بيشتر جنبه ارشادى و يادآورى در اجراى تكاليف شرعى و الهى دارد. شناخت مصاديق عينى و تطبيق و پياده كردن نظرات ايشان بر عهده گروه هاى اجتماعى و افراد مى باشد. اين شيوه برخورد از برقرارى سلسله مراتب خشك فرماندهى و فرمانبرى جلوگيرى مى كند و موجب خلاقيت و مشاركت گروه هاى اجتماعى در به كار بردن ابتكارات و نظريات خود در نحوه مبارزه و رويارويى با قدرت سياسى و نيز موجب كارايى بيشتر مى گردد. در اين سيستم اطاعت كوركورانه و اجبارى مفهومى ندارد، مكانيسم عضوگيرى مطرح نيست و ورود به گروه هاى فعال، شرايط و ويژگى هاى خاصّى لازم ندارد; تنها قبول اهداف و چارچوب كلّى مبارزه براى مشاركت در حركت هاى سياسى ـ مذهبى مردم كفايت مى نمايد و روحانيان تنها نقش شبكه ارتباط دايمى با رهبرى مبارزه را ايفا مى نمايند و از ميان همين روحانيان است كه رهبران مذهبى ـ سياسى بزرگى هم چون امام خمينى (قدس سره) ظهور مى كند.
منبع : انقلاب اسلامى ايران علل، مسائل و نظام سياسى ، مؤلّف: استاد عباسعلى عميد زنجانى ، ناشر: دفتر نشر معارف ، چاپ اول پاييز 1381
( استفاده بدون ذكر منبع : http://www.hankh.ir/?p=25171 جايز نيست)