انتقاد كنندگان مى گويند: كه هر گاه امام به قدرى از انظار پنهان شود كه قرنهاى زيادى سپرى شود و نسلهاى متعددى بيايند و بروند و ابداً او را از نزديك نبينند بنابراين هنگامى كه ظهور كند براى افراد حاضر در آن عصر هيچ دليل و برهانى بر صحت نسب و اثبات امامتش به جز « معجزه» وجود نخواهد داشت و اگر بخواهد از طريق معجزه خود را به مردم بشناساند يا بايد پيامبر باشد و اين بر خلاف اتفاق همه مسلمين است كه مى گويند معجزه از علائم خاص پيامبرى است و به غير از پيامبر فرد ديگرى نمىتواند داراى معجزه باشد.
اين انتقاد مردود است به خاطر اين كه اولاً: اخبار زيادى از پدران مهدى كه همه آنان امامان شيعه بوده اند رسيده است كه نشانه هاى قبل از ظهور او را كه همگى دلالت بر قيام مسالحانه وى مى كنند بيان كرده اند يكى از آنها قيام مسلحانه شخصى به نام «سفيانى» است و ديگرى ظهور شخصى به نام «دجال» است. و هم چنين كشته شدن فردى از اولاد «حسن بن ابى طالب (ع)» است كه در مدينه قيام مسلحانه نموده و مردم را به طرفدارى از مهدى دعوت مى كند.
ديگر از نشانه هاى قبل از ظهور مهدى فرو رفتن يك « ارتش مجهز» به زمين در بيابان « بيداء» نزديك مكه است و درباره اين نشانه ها و غير آن علاوه بر شيعه اهل تسنن نيز روايتهايى از پيامبر اكرم(ص) نقل كرده اند كه تماماً دلالت بر انجام حتمى اين وقايع مى كند و در حقيقت اينها معجزاتى است كه نشانه راستين صحت نسب و درستى ادعاى او مى باشد.
ثانياً: ظهور نشانه ها و معجزات به دست « امامان» دليل بر پيامبرى آنها نيست. به خاطر اين كه آوردن معجزات اختصاصى به مدعى پيامبرى ندارد، بلكه معجزات به طور اجمال تنها دليل بر صحت و درستى ادعا كننده مى گردد، چه آن «ادعا» ادعاى پيامبرى باشد و چه ادعاى ديگرى. پس اگر آن مدعى ادعاى پيامبرى كند، معجزه دليل بر پيامبرى آن شخص خواهد بود و اگر آن مدعى ادعاى امامت و رهبرى داشته باشد معجزه دليل بر صدق امامت آن شخص خواهد گرديد و اگر مؤمن صالح و پرهيزگارى به وسيله آن، فرد ديگرى را به پيروى و اطاعت پيامبر يا امامى دعوت كند و يا بدان وسيله ادعاى شنيدن حكم و يا سخنى از امام و يا پيامبرى نمايد در اين صورت معجزه شاهد و دليل بر درستى ادعاى آن مؤمن خواهد بود.
آرى اين مطلب هست كه معجزه مخصوص آن دسته از افراد است كه از گمراهى فكرى و ارتكاب گناهان كبيره حفظ ومصون باشند ولى اين چيزى است كه مى تواند هم در انبياء و هم در اصحاب و پيروان آنان وجود داشته باشد به عنوان نمونه دو مورد را كه صريحاً در قرآن ذكر شده نقل مى كنيم:
مورد اول: « مريم» دختر« عمران» است كه خداوند« روزى» او را همواره از آسمان می فرستاد. قرآن چنين مى گويد: «كما دخل عليها زكريا المحراب وجد عندها رزقاً قال يا مريم انى لك هذا، قالت هو من عندالله ان الله يرزق من يشاء بغير حساب هنالك دعا زكريا ربه قال رب هب لى من لدنك ذرية طيبة انك سميع الدعاء: هر زمان كه زكريا بر مريم وارد مي شد، مى ديد كه در برابرش خوراكى وجود دارد. به مريم گفت كه اين غذاها از كجا است؟ مريم گفت از پيشگاه خداوند برايم آمده و خداوند هر كه را كه بخواهد بدون حساب روزى مى دهد. در اين هنگام بود كه زكريا دعا كرد كه پروردگارا، به من اولاد پاك و ارجمندى عطا فرما و تو خواهش مرا مى شنوى .» 1
خداوند اين معجزه را براى مريم انجام داد و حال اين كه مريم نه پيغمبر و نه فرستاده خدا بود بلكه بنده اى از بندگان صالح و پرهيزگار خداوند بيش نبود.
مورد دوم: مادر « موسى بن عمران» است كه طبق تصريح قرآن خداوند به وى وحى كرد. قرآن چنين مى گويد: « و اوحينا الى ام موسى ان ارضعيه فاذا خفت عليه فالقيه فى اليم و لاتخافى و لاتحزنى انا رادوه اليك و جاعلوه من المرسلين: و ما به مادر موسى وحى كرديم كه او را شير بده و هنگامى كه از او بر دشمن ترسيدى به دريا بيفكن و ابداً ترس به خود راه مده و محزون نباش كه ما او را به تو برمى گردانيم و پيامبرش قرار خواهيم داد». 2
خداوند صريحاً در اين آيه مى گويد كه ما به مادر موسى وحى كرديم و حال اين كه اگر وحى، معجزه مخصوص پيامبران باشد، فرستادن وحى بر مادر موسى كه نه پيغمبر بوده و نه فرستاده خداوند، درست نخواهد بود. بنابراين چه مانعى خواهد داشت كه خداوند نظير اين معجزات را درباره مهدى انجام دهد تا او را از مدعيان ديگر تميز داده و ادعاى او را ازادعاهاى دروغين مشخص نمايد؟
پانوشتها :
1- سوره آل عمران آيه 38
2- سوره قصص آيه 7
( استفاده با ذکر منبع ” fajr57.ir ” جایز است )