اعلامیه جهانی حقوق بشر و نسبت آن با شریعتِ دین مبین اسلام، و طریقِ درست مواجههی مسلمانان با این اعلامیه، یکی از چالشها و مسائل مطرح در کشورهای مسلمان و از جمله، ایران اسلامی است. پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران، در روز حقوق بشر اسلامی و کرامت انسانی، و به مناسبت سالروز تصویب اعلامیه حقوق بشر اسلامی در قاهره، به سراغ یکی از محققین و متخصصین برجستهی این رشتهی حقوقی رفته است تا در باب این پرسشها و ابهامات به بحث بنشیند. آیتالله هاشم زاده هریسی، نماینده مجلس خبرگان و عضو متخصص شورای عالی کمیسیون حقوق بشر اسلامی، به بیان دیدگاههای خود در این زمینه پرداخت:
نظر شما به عنوان عضو متخصص شورای عالی کمیسیون حقوق بشر اسلامی، در مورد حقوق بشر جهانی فعلی چیست؟ آیا مواجهه مسلمانان با این اعلامیه باید همدلانه و در راستای گسترش باشد یا آن را دستاورد غرب برای برای سلطه بر سایر ملل و دول بدانند و با آن به انحای مختلف مقابله کنند؟
در پاسخ به این سوالات، نخست مقدمتا به دو نکته اشاره میکنم. یکی اینکه: در سوالات، شما مسائلی را مطرح کردهاید که در جامعه ی ما مورد حرف و حدیث و اختلافات فراوان است. از نفی مطلق گرفته که آنها را مشتی کفریات، توطئه و ابزار سیاسی بداند، تا قبول مطلق که همهی آنها را لوح محفوظ، آمال و آرزوهای بشری تلقی کند. ولی من نه نفی مطلق را قبول دارم و نه آنها را لوح محفوظ و غیر قابل خدشه میدانم. بلکه یک نظر معتدل، منطقی و حقوقی را ارائه میدهم. دوم آنکه من این سوالات را به عنوان یک حقوقدان بررسی میکنم و پاسخ حقوقی می دهم، نه به عنوان یک سیاستمدار، پاسخ سیاسی یا شعاری و ذهنیتی.
با این دو مبنا، در پاسخ سوال اول عرض میکنم که مسئلهی حقوق بشر یک حقیقت است و باید آن را پذیرفت و به رسمیت شناخت و برای آن احترام قائل شد. زیرا حقوق بشر با هر زبانی و در هر نقطهای از جهان و با هر اعتقاد و مسلکی مطرح شود، در حقیقت همان حقوق بندگان خدا است که خداوند انسان را با کرامت و حرمت آفریده و برای او حقوقی تعیین کرده و دیگران را به رعایت آن فرمان داده و از تجاوز به آن حقوق شدیدا منع کرده است.
در واقع حقوق بشر، یک حقیقت مقدس و الهی است، و رعایتش الزامی و همگانی میباشد و یک سلسله حقوق ذاتی، فراملی و فرادینی است و اگر تفاوت و اختلافی باشد، در بعضی از فروعات آن است، نه در اصل و کلیات آن. بنابراین، نفی مسئله ی حقوق بشر به طور مطلق، و مبارزه و مقابله با آن نه صحیح است و نه صلاح.
و این روش منفی گرایانه، امت اسلامی را منفعل میسازد، زیرا اسلام و مسلمانان را در جهان، ضد حقوق بشر جلوه میدهد و آن را به انحصار غرب در میآورد. مسئله حقوق بشر یک حقیقت است و باید آن را پذیرفت و به رسمیت شناخت و برای آن احترام قائل شد. زیرا حقوق بشر با هر زبانی و در هر نقطه ای از جهان و با هر اعتقاد و مسلکی مطرح شود، در حقیقت همان حقوق بندگان خدا است که خداوند انسان را با کرامت و حرمت آفریده و برای او حقوقی تعیین کرده و دیگران را به رعایت آن فرمان داده و از تجاوز به آن حقوق شدیدا منع کرده است.
آنچه در مورد مسئلهی حقوق بشر باید با آن مبارزه و مقابله کرد، سوء تفسیر و سوء استفاده از مسئلهی حقوق بشر، و ابزار سیاسی قرار دادن آن و برخوردهای تبعیضآمیز است که برخی از مدعیان طرفداری از حقوق بشر، گاهی مرتکب آن میشوند و این مسئله ای دیگر است. بنابراین نباید آن را با اصل حقوق بشر خلط کنیم.
نباید سوء استفاده از یک حقیقت، موجب انکار و نفی آن حقیقت شود. آیا ما میتوانیم نبوت و مهدویت را انکار کنیم، به این جهت که عدهای از آنها سوء استفاده کرده، ادعای نبوت و مهدویت میکنند؟! ما باید از یک طرف، اصل مسئلهی حقوق بشر را بپذیریم و آن را به رسمیت بشناسیم و از آن دفاع و حمایت کنیم و از این طریق به بندگان ستمدیده خدا در سراسر جهان یاری رسانیم و موارد تفاوت و اختلاف را نیز با گفتمان های حقوقی به حداقل برسانیم، و از طرف دیگر با سوء تفسیر و سوء استفاده از حقوق بشر مقابله و مبارزه کنیم. با این روش عقلانی و حقوقی، هم طرفدار و پرچمدار حقوق بشر خواهیم بود و هم با انحرافات و سوء استفاده ها بهتر می توانیم مقابله کنیم.
ولی اگر روش نفی مطلق و منفی گرایانه را در پیش بگیریم، و مسئله حقوق بشر را در جهان به رسمیت نشناسیم، و خودمان ناقض حقوق بشر شناخته شویم، چگونه میتوانیم با انحرافات مقابله کنیم؟ در این صورت حق سخن گفتن در مورد حقوق بشر و استفاده کردن از اسناد بینالملل را از خود سلب کردهایم. این روش معتدل که ارائه شد، روش علمی، حقوقی، منطقی و منصفانه است و به سود مظلومان و ستم دیدگان جهان است که حقوق اولیه و انسانی آنها، در برخی کشور ها مورد هتک و تجاوز قرار میگیرد.
شهید مطهری نیز در مورد حقوق بشر همین نظریه را دارد و میفرماید: «اعلامیه حقوق بشر، چون بر اساس احترام به انسانیت، آزادی و مساوات تنظیم شده، و برای احیای حقوق بشر به وجود آمده، مورد احترام هر انسان با وجدانی است». و باز میفرماید: «اعلامیه حقوق بشر، حقوق ذاتی و غیر قابل سلب و غیر قابل اسقاط انسانها را مورد بحث قرار داده است. حقوق بشر فلسفه است، نه قانون». و مجددا میفرماید: «نویسندگان و تنظیم کنندگان این اعلامیه، و همچنین فیلسوفانی که در حقیقت الهام دهنده نویسندگان این اعلامیه هستند، مورد ستایش و تعظیم ما میباشند.
ولی چون این اعلامیه یک متن فلسفی است، و به دست بشر نوشته شده، نه به دست فرشتگان، و استنباط گروهی از افراد بشر است، هر فیلسوفی حق دارد آن را تجزیه و تحلیل کند و احیانا ضعفی که در آن میبیند را تذکر دهد».
آیا مفاد فعلی اعلامیه حقوق بشر مصوب 1864 میلادی ژنو را منطبق یا موازین شریعت اسلام میدانید؟
در پاسخ این سوال نیز پاسخ مطلق، فلهای و منفی گرایانه روا نیست. اعلامیه جهانی حقوق بشر کلیاتی دارد و فروعاتی. کلیات آن، گو اینکه برگرفته از اسلام است. زیرا این اعلامیه از 30 ماده تشکیل شده که کلیات آن را میتوان در 20 اصل کلی خلاصه نمود و آنها عبارتند از:
1. حق کرامت، حرمت و ارزش والای انسان آنچه در مورد مسئله ی حقوق بشر باید با آن مبارزه و مقابله کرد، سوء تفسیر و سوء استفاده از مسئله ی حقوق بشر، و ابزار سیاسی قرار دادن آن و برخوردهای تبعیض آمیز است که برخی از مدعیان طرفداری از حقوق بشر، گاهی به آن مرتکب می شوند و این مسئله ای دیگر است. بنابراین نباید ان را با اصل حقوق بشر خلط کنیم. نباید سوء استفاده از یک حقیقت، موجب انکار و نفی آن حقیقت شود.
2. حق حیات و زندگی
3. حق آزادی، آزادگی و حریت از بردگی و استبداد
4. حق انتخاب و گزینش
5. حق تعلیم و تربیت
6. حق دادخواهی و محاکمه عادلانه
7. حق برابری در برابر قانون و حقوق
8. حق برائت و اصل برائت
9. حق مالکیت و برخورداری از محصول کار و کوشش
10. حق برخورداری از منابع طبیعی و نعمت های خدادادی
11. حق رفاه و آسایش و معیشت
12. حق استفاده از قسط و عدل و عدالت اجتماعی، سیاسی و قضایی
13. حق داشتن کار و شغل مناسب
14. حق بهداشت و سلامت روحی و جسمی
15. حق امنیت و مصونیت مال، جان، ناموس و حیثیت
16. حق داشتن مسکن
17. حق تعیین سرنوشت و مشارکتهای سیاسی و اجتماعی
18. اصل قانونی بودن جرم و مجازات و ممنوعیت عقاب بلا بیان
19. اصل تقابل حقوق، وظایف و تکالیف حکومت و ملت
20. اصل ممنوعیت فقر و محرومیت
همه این اصول، که کلیات اعلامیه جهانی حقوق بشر را تشکیل میدهند، عینا متن اسلام است و اسلام در طرح آنها پیشقدم است و حق تقدم دارد و در قانون اساسی جمهوری اسلامی نیز، همه آنها در اصول مختلف به صراحت آمده و به رسمیت شناخته شده است.
ولی برخی از فروعات اعلامیه جهانی حقوق بشر، با شریعت اسلام متفاوت است و این تفاوتها از چند مورد تجاوز نمی کند که من در مقالهای، این موارد را احصا و بررسی کردهام. این مقدار تفاوت با مسئلهای جهانی با این وسعت و تکثر فرهنگ ها یک امر طبیعی و اجتناب ناپذیر است.
مسلمانان در این گونه موارد، از نظر حقوقی ملزم به رعایت مفاد اعلامیه و دست برداشتن از شریعت اسلام نیستند و میتوانند با پذیرش اصل موضوع و کلیات آن، موارد اختلاف را از طریق گفتمانهای حقوقی، ارائه نظرات تفسیری، و با استفاده از حق رزرو و تحفظ، آنها را حل یا تعدیل کنند. اینگونه اختلافات حقوقی در سطح جهان باید با تعامل و تحمل تفاوتهای اعتقادی و فرهنگی یکدیگر حل گردد و به وفاق بینالمللی برسد، نه با مقابله و جنگ و دعوا که ره به جایی نمی برد. در این میان، بندگان ضعیف و ستمدیده خدا قربانی این اختلافات و کشمکشها میشوند.
به نظر شما آیا حقوق بشر مفهومی عام و برون دینی است یا میتوان از حقوق بشر اسلامی هم صحبت کرد؟ همچنین آیا شما حقوق بشر اسلامی فعلی مصوب 1411 هجری قمری قاهره را اعلامیه ای مستقل از حقوق بشر جهانی و متکامل تر از آن میدانید؟ آیا این اعلامیه می تواند چنانچه در نام آن ذکر شده، برای بشریت قابل طرح باشد؟
حقوق بشر، همانطور که علامه شهید مطهری میفرمایند، در اصل فلسفه است نه قانون. حقوق ذاتی و فطری و حقوق غیر قابل سلب و غیر قابل اسقاط انسانهاست. فراملی و فرادینی است. و در اسلام نیز، از حقوق امضایی است، نه تاسیسی. بنابراین حقوق بشر در اصل شرقی و غربی، و یا اسلامی و غیراسلامی ندارد. الهی و انسانی است. ولی در عین حال، اسلام در مورد حقوق بشر با دید وسیعتری مینگرد و از وسعت بیشتری برخوردار است.
اسلام حتی تا دل انسان نیز راه دارد که نباید سوءظن، بدگمانی، کینه، عداوت، حسادت و بدخواهی دیگران را نیز به دل راه داد. حقوق بشر در اسلام، حتی بعد از حیات، به مرده انسانها هم تعلق میگیرد. علاوه بر آن، اسلام در برخی از فروعات حقوق بشر نظرات خاصی دارد. بدین جهت میتوانیم مسئله حقوق بشر را از دیدگاه و منظر اسلام نیز مورد بررسی قرار داده و به مسائل بیشتر، جدیدتر و زیباتری دست بیابیم.
همان حقوق بشر از منظر اسلام و در گفتمان اسلام را حقوق بشر اسلامی مینامیم. بدین معنا اشکالی هم ندارد. والّا حقوق بشر در اصل، یک سلسله حقوق ذاتی و فطری انسان است. اسلامی و غیر اسلامی ندارد. اعلامیه حقوق بشر قاهره، در اجلاس سران کشورهای اسلامی، جهت مقابله با اعلامیه جهانی حقوق بشر ارائه نشده است. بلکه در تنقیح و تکمیل آن، و ارائه ی نظرات اصلاحی و تکمیلی، بر اساس همگامی در مسیر احیای حقوق انسان ها ارائه گردیده است.
بدین جهت اعلامیه حقوق بشر قاهره، در اجلاس سران کشورهای اسلامی، جهت مقابله با اعلامیه جهانی حقوق بشر ارائه نشده است. بلکه در تنقیح و تکمیل آن، و ارائه نظرات اصلاحی و تکمیلی، بر اساس همگامی در مسیر احیای حقوق انسانها ارائه گردیده است. و امتیازش این است که اولا به منشأ حقوق بشر تصریح کرده که الهی و خدادادی است و اعلامیه جهانی حقوق بشر، به جهت وحدت جهانی، آن را نه نفی، بلکه مسکوت گذاشته است، و ثانیا انسان را یک موجود جاودانه تلقی کرده است و حقوق بشر را به بعد از مرگ او نیز تسری داده، و ثالثا موارد متفاوت با شریعت اسلام را حذف کرده است.
دلایل شکست اعلامیه جهانی و اسلامی حقوق بشر را در واقعیت دنیای امروز چه میدانید؟ مفاد خود اعلامیه یا موارد بیرونی؟
اعلامیه جهانی و اسلامی حقوق بشر به آن معنا شکست نخوردهاند و در جهان جریان دارند و از طرفداران غیرسیاسی، بیطرف و عدالتخواه فراوان برخوردارند که در حمایت از ستمدیدگان جهان و در کاستن از آلام بشری، از آنها بهره می جویند و به آنها استناد میکنند، ولی آنچنان که باید همگانی و نهادینه شوند و در دفاع از حقوق ضعیفان و ستمدیدگان جهان و در اجرای حقوق بشر در سطح جهان و کشورهای مختلف، از قدرت و قاطعیت برخوردار باشند، نیستند. این نیز علل مختلفی دارد:
اول اینکه مخاطب اصلی اعلامیههای حقوق بشر، دولت ها و حکومتها هستند، نه ملتها. دولتها هستند که باید حقوق بشر را در جهان و در کشورهایشان اجرا کنند. ولی حقوق بشر در بسیاری از موارد با سیاستها و منافع دولت ها و حکومتها در تضاد و تعارض است. بدین جهت در اجرا و رعایت آنها، جدی و قاطع نیستند و به حرف و شعار بسنده میکنند.
دوم اینکه به علت تکثر اعتقادات و فراوانی فرهنگها در جهان، اعلامیههای حقوق بشری، همگانی نگردیده و فراگیر نشده است. بلکه به جای وفاق در مشترکات و تعامل در افتراقات، با یکدیگر مقابله و جدل میکنند و حقوق بشر و اعلامیههای جهانی و اسلامی، در این میان قربانی می شود و دودش به چشم انسان های ضعیف و مظلوم فرو میرود.
سوم اینکه مسئله حقوق بشر به جای آنکه کاملا حقوقی باشد، سیاسی شده است. برخی از مدعیان حقوق بشر، اعلامیه ها و اسناد بینالمللی و حتی خود حقوق بشر را ابزار سیاسی قرار میدهند و با آن برخورد تبعیضآمیز میکنند و این روش، از اعتبار، نفوذ و تاثیر این حرکت انسانی میکاهد و آن را ضعیف و بیاعتبار میسازد و بهانه و دستآویز به دست دولت های ناقض حقوق بشر میدهد و این نهضت حقوقی را با شکست روبرو میسازد. منبع : جماران