پژوهش از : محسن رمضانی گل افزانی
مقدمه
مقوله مدیریت و نظم از جمله مواردی است که با وجود دستورات کاربردی دین مبین اسلام درباره آنها کمتر مورد توجه مسلمانان و به طور کلی جوامع اسلامی قرار گرفته است . توجه به این نکته ضروری است که در خصوص مدیریت بدون آشنایی با وظایف خاص افراد و شناخت ظرفیتها و تواناییهای موجود در مجموعه نمی توان شاهد رشد و شکوفایی آن مجموعه بود هم چنین اگر نظم خاصی در انجام امور وجود نداشته باشد حتی اگر در مدیریت قوی عمل کنیم نخواهیم توانست برنامه ها را به نحو احسن به مرحله اجرا در آوریم.
در این نوشته با برخی از دیدگاههای اسلامی در این دو حوزه که در واقع مکمل یک دیگرند آشنا خواهیم شد و به منظور شناخت تواناییهای دشمنان به نمونه های غربی که با بهره گیری از اصول اسلامی به مدیریت موفق در نظام جهانی می پردازند ،صرف نظر از باطل بودن اهداف آنان در بسیاری موارد، اشاره می نماییم.
مبانی مدیریت صحیح
اداره هر مجموعه ای نیازمند رعایت اصولی است که با پای بندی به آنها شخص می تواند به مقاصد مدیریتی خود نایل آید. امیر المؤمنین (ع) در نامه ای که خطاب به مالک اشتر وی را به عنوان حاکم مصر منصوب می نمایند تمامی مبانی صحیح مدیریت و رهبری یک مجموعه را آموزش می دهند که به نظر بنده می بایست به عنوان منشوری برای اداره هرمجموعه کوچک و بزرگ در جامعه مورد استفاده قرار گیرد. در این مجال با توجه به محدودیت موجود به بیان بند هایی از این چشم انداز ارزشمند خواهیم پرداخت و در اثنای آن به الگوهای غربی و شرقی که ردپایی از عملیاتی شدن این فرمایشات گهربار در موفقیتهای آنان یافت می شود؛ اشاره می نماییم. 1
1-(از اميرالمؤمنين) به حاكم مصر دستور مىدهد كه در برابر تمايلات (و خواهشهاى نفس) خودشكن (و خويشتندار) باشد كه نفس (همان سان كه يوسف زندانى در اين سرزمين گفته) فراوان به ناشايسته دستور دهد جز آن كه پروردگارم ترحم فرمايد كه خداى من آمرزنده و مهربان است. (مالك بايد) در موارد شبهه به كتاب خدا اعتماد كند، كه هر چيز در آن بيان گرديده و براى مردم با ايمان، رهبر و رحمت است، رضاى خدا را جويد، پيرامون غضب او نگردد، و به معصيتش اصرار نورزد كه به هيچ كجا از (عذاب) خدا نتوان پناه برد جز به درگاه خودش.
2- پس بدان مالك، ترا به كشورى مىفرستم كه پيش از تو زمامدارانى دادگر و بيدادگر بر آن حكومت كردهاند، و آن چنان كه تو در كار پيشوايان پيشين مىنگريستى اينك مردم در كار تو (دقيق) مىنگرند، و چنان كه تو در كارهاى آنان قضاوت مىكردى در باره تو قضاوت خواهند كرد. مردان صالح را از آن ستايشها كه خدا به زبان بندگانش جارى كند توان شناخت، پس بايد محبوبترين اندوخته در نظرت عمل صالح به ميانهروى در جمع مال، و اصلاح حال رعيت باشد. بر هوى و هوس مسلط باش، نفس را بخيلانه از ناروا باز دار كه بخل به نفس انصاف در باره آن است در آن چه دوست دارد يا ندارد (گاه مطلوب نفس به زيان است و نامطلوبش به سود، پس انصاف در حق او اين است كه در هر جا مصلحتش را رعايت كنى نه خواستهاش را) مهر و محبت، لطف و احسان برعيت را در دل بپرور، (تو كه در لباس چوپانى)، براى آنها درنده شكارى نباش كه خوردنشان را غنيمت دانى، آنها دو گروه بيش نيستند: يا با تو در دين برادرند، يا در خلقت برابر (يا مسلمانند و برادر دينى، يا غير مسلمان و داراى حقوق انسانى و در هر صورت آنها هم بشرند و به مقتضاى طبع بشرى) لغزشها از آنان سر مىزند، عذرها پيدا مىكنند، گاه به عمد يا خطا دست به نافرمانى مىزنند، تو بايد چندان كه از خدا اميد عفو و بخشش دارى در باره آنها گذشت داشته باشى چه تو بالا دست آنهائى، حاكم بر تو ما فوق توست و خدا از او بالاتر است.
3- تو بايد آن كار را بيشتر دوست بدارى كه: به حق نزديكتر و عدلش همگاني تر باشد، و رعيت را بيشتر گرد آورد؛ چه خشم و نارضايتى عمومى، خشنودى و رضاى مشتى ويژگان و خاصان درگاه را خنثى و بىاثر سازد؛ چنان كه قهر نزديكان (و حاشيهنشينان مجلس) با رضامندى عموم بخشوده (و قابل اغماض) است، هيچ يك از رعايا براى والى در موقع رفاه پرخرج تر و در گرفتارى بىثمرتر، و از انصاف گريزان تر، و در خواهش سمج تر، و به وقت عطا ناسپاس تر، و هنگام منع عذرناپذيرتر، و در حوادث بىصبرتر، از خاصگان و مقربان درگاه نيست، در صورتى كه تنها پايه دين و اكثريت مسلمين و ذخيره در برابر دشمن همان توده امتند، بايد هوا خواه آنها باشى و به آن كارها كه سودش همگاني تر، و فرجامش بهتر است بپردازى.
در این زمینه جا دارد از كونوسوكی ماتسوشیتا، مدیر موفق محصولات ناسیونال یاد کنیم که این فرمایش امیرالمؤمنین راسرلوحه فعالیتهای خویش قرار داد. وی در سال 1932 یعنی 38 سالگی همه كارمندانش را گرد آورد و فلسفه ی، هدف فعالیت كارخانه را تشریح كرد وی در آن اجتماع گفت « مأموریت صاحب یك صنعت آنست كه بر ناداری چیره شود و فقر را از جامعه دور سازد و راههای مناسب را برای كسب ثروت را پیشنهاد نماید. دادوستد و تولید تنها به این معنا نیست كه كارخانه ها غنی و پرمایه شوند بلكه همه جامعه باید ثروتمند و غنی شوند. »
جامعه برای افزایش ثروت خود به پویایی و نشاط وسرزنده بودن بازرگانان و صاحبان صنایع نیاز دارد. تنها در پرتو چنین شرایطی است كه تولید تجارت رونق پیدا می كند، مأموریت واقعی ماتسوشیتا الكتریك، تولید تعداد – پایان ناپذیری از فراورد هاست، تا از این راه بتواند صلح و نیك فرجامی را در سراسر زمین برقرار سازد.
ماتسوشیتا، برای راهنمایی و هدایت فعالیت های روزانه و تشویق و پرانگیزه نمودن هر یك از اعضاء شركت از ایشان خواست تا كسب ویژگی های زیر را و جهه ی همت خود قرار دهند:
1- روحیه خدمت در صنعت
2-روحیه انصاف و مروت
3-روحیه همنوایی و همیاری
4- روحیه كوشش برای پیشرفت
5- روحیه ادب و فروتنی
6- روحیه همسازی با قوانین طبیعی
7- روحیه سپاس
وی هم چنین در همین راستا و با بسط این فرمایش داشتن هدفهای بزرگ برای اداره جامعه و روشن نمودن آن برای مردم را مهم دانسته و بیان می کند : آن چه مسلم است جهان بینی و نگرش افراد متفاوت است، بنابراین نمی توان گفت به ناچار یكی از آنها درست و بقیه نادرستند. صرف نظر از هر نگرشی كه داریم هرگز نباید در برابر مسائل اساسی تزلزل و تردید گرفتار شویم. وقتی مدیران بلندپایه در اندیشه و رفتار خود ثابت قدم باشند، طبقه زیر دست، به آن ها اعتماد و اطمینان پیدا می كنند و با یقین قلبی در فكر و رفتار ایشان پیروی خواهندكرد. اما در عین حال مدیران بزرگ به چیز دیگری غیر از فكر و كردار ثابت نیاز دارند و آن دانستن آرمان ها و هدف های متوالی است. اگر طبقه زیردست آگاهی پیدا كنند كه تنها برای لقمه ای نان كار نمی كنند بلكه برای آماج بلند تلاش می كنند، برانگیخته خواهند شد تا به پیوستن به آرمان های مشترك همكاری صمیمانه تری را در حركت واحد صنعتی، خدماتی یا آموزشی، را سرعت بخشند. باری، آن چه یك كارمند نیاز دارد، فلسفه ای است كه به فكر، اندیشه و رفتار او غالب و جهت دهد و این سه را رهبری كند مدیران بلند پایه همیشه در این فكر هستند كه برای كارمندان خود فلسفه متعالی شركت را روشن كنند تا به رشد و پرورش شخصیت كارمندان خود كمك نمایند.
4- بايد دورترين و مبغوضترين كارگزاران در دستگاه تو، آنانى باشند كه عيب مردم بيشتر جويند، مردم البته عيبها دارند اما والى از همه به عيبپوشى سزاوارتر است، مبادا از آن عيبها كه بر تو پوشيده است پرده بردارى، تا توانى عيوب دگران را بپوش تا خدا عيوب ترا كه دوست دارى از نظرها مستور ماند، بپوشد، عقده وكينه را از دلها بگشا، ريشه دشمنى را برانداز و عذرپذير باش، حدود را با شبهه دفع كن (تا جرم صد در صد ثابت و روشن نباشد كسى را حد مزن)، هر چه را روشن نيست ناديده گير، سعايت گران سخنچين را زود تصديق مكن كه سخنچين خيانتگر است اگر چه در جامه نصيحتگوى خيرخواه در آيد.
5- در شوراى خود بخيلان را راه مده كه مانع احسان شوند و مدام به فقر تهديدت كنند و هم چنين افراد بزدل و ترسو را كه در هر كار ناتوانت جلوه دهند (و مانع اقدام شوند)، با آزمندان حريص مشورت نكن كه ترا به جمع مال از راه ستم تشويق كنند، بخل، ستم، و حرص غريزههاى مختلفند و جميع بدگمانى به خداست كه در نهاد اشرار فراهم آمده (در نهج البلاغه به جاى «ستم» بزدلى آمده و كاملا مناسبتر است). به يقين دانسته باش كه بدترين وزرايت آنهايند كه سابقه وزارت در دستگاه اشرار دارند، با آنها در جنايتها شريك بودهاند و كارپرداز (و مجرى منويات شوم) آنها در كار بندگان خدا بودهاند، مبادا چنين كسان (ناپاك و بد سابقه) را محرم و رازدار خود كنى، و در امانت خويش (پست و مقامى كه به تو سپردهاند) شركت دهى چنان كه در حكومت ديگران شريك بودهاند، و آنان را به نابودى و پرتگاههاى بد كشاندهاند، فريب ظاهرسازى و رياكارى آنها را مخور كه ياور گنهكارانند و برادر ستمكاران و مركز هر گونه طمع و دغلكارى، تو مىتوانى بهترين جايگزين را براى آنها بيابى كسانى كه همان ادب و همان نفوذ را دارند، كار آزمودهاند، با تجارب قبلى، زشتيها و ناروائيها را شناختهاند، اينان كمخرج تر و پرسودترند، با تو (از آنان) مهربانتر، و با دشمنان تو ناآشناترند، هم دست ستمگران (خون آشام) و گنهكاران (جنايتكار) نبودهاند، سابقه اجحاف و تجاوز به مسلمانان و هم پيمانان آنها در دولت ديگران را ندارند.
در اینجا ذکر این نکته ضروری است که تنبیه و مجازات مقوله ای است که باید به جا انجام پذیرد و قطعا منظور حضرت گذشتن همیشگی از خطاهای متعدد و عمدی نیست بلکه همان طور که در لابه لای سخن هم به آن اشاره شده حد ردن و مجازات هم در بسیاری از موارد می تواند به تربیت افراد کمک زیادی کند.
خوزه مورینیو یکی از مربیان برتر فوتبال جهان که به مدیریت ویژه شهره است در جریان یکی از تمرینات تیم های خود با درایتی خاص توانست با تنبیه جالبی به تربیت یکی از شاگردان خود پردازد در این مجال به بیان این داستان که در کتاب مورینیو؛ رازهای موفقیت او آمده اشاره می کنیم :
مورینیو در آن روز برای جلسه تمرینی تیمش یک بازی فوتبال بین شاگردانش ترتیب داده بود. مربی پرتغالی زمان کوتاهی بود که هدایت بنفیکا را درسال 2000 در دست گرفته بود. همه چیز به خوبی پیش می رفت تا این که دیوگو لوئیس، یکی از بازیکنان جوان تیم بی، توپ مانیش را غصب کرد. مانیش که آن موقع 22 ساله بود، عصبانی شد و با لگد به هم تیمی اش زد.
واکنش مورینیو که این بازی را از جایگاه تماشا می کرد جالب بود. مورینیو بلافاصله با موبایلش با کارلوس موزر،یکی از دستیارانش که در زمین چمن بود تماس گرفت و با لحنی دستوری گفت:« به او بگو تا زمانی که بازی تمام شود، باید بدود.» دستیار مورینیو پیغام را به مانیش منتقل کرد و مانیش از انجام این دستور سرباز زد.
دستیار مورینیو حدود ده دقیقه با مانیش سرو کله زد و به او گفت که مربی جدید تیم (مورینیو)، مثل مربیان قبلی تیم نیست. بالاخره مانیش دستور مربی تیم را به سبک و شیوه خودش پیاده کرد: او باسرعت کند و مضحکی ، در طول 45 دقیقه، تنها 2 دور ، دور زمین چرخید.
مورینیو در این زمان نت برداری می کرد و فردای آن روز نسبت به رفتار مانیش واکنش نشان داد.
در جلسه تمرینی بعدی، مورینیو به مانیش هشدار داد که از نظر شرایط فیزیکی در وضعیت خیلی بدی است. مانیش به مورینیو گفت:« آقا من اصلا بد نیستم!» مورینیو ادامه داد:« بازیکنی که در طول 45 دقیقه تنها 2 دور ، دور زمین می دود، نمی تواند بازی کند؛ این یعنی این/که او از نظر فیزیکی در شرایط بدی است .به همین خاطر از امروز به بعد ، درحوالی ظهر با موزر و ویلدا (مربی بدنساز تیم)به تمرین می پردازی تا به شرایط ایده آل برسی و بتوانی به رختکن تیم بازگردی.»
بعد از آن، مانیش شروع به غر زدن به موزر کرد و موزر به او گفت:« من به تو گفتم که این مربی جدید مثل مربی های قبلی نیست و الان شرایط متفاوت است.» مانیش حدود یک هفته به تنهایی و با جدیتی که پیش از این ندیده بود به تمرین پرداخت.
هفته بعد مانیش با قیافه ای جدی و بدون آن که لبخندی بزند در جلسات تمرینی گروهی تیمش شرکت کرد. مورینیو نه تنهابرای بازی بعد او را در ترکیب تیمش قرار داد، بلکه بازوبند کاپیتانی را هم در اختیارش گذاشت. همین جا بود که مانیش متوجه شد که اشتباه کرده و از مربی اش درس گرفت.
مورینیو در صحبتهایی درمورد اهمیت او که تنها بازیکن تیم که از تیم پایه ای به تیم اصلی آمده بود توضیح داد و به او درباره بار مسئولیتی که او به عنوان یک الگو برای بازیکنان جوان تر بردوش دارد گفت و به او یادآوری کرد که باید آخرین نفری باشد که جلسه تمرینی را ترک می کند. این صحبتها تاثیری انقلابی برروی مانیش داشت. مانیش بعدها دراین باره گفت:« آن تنبیه مرا به فکر کردن واداشت و از همان زمان بود که رفتارم را تغییر دادم. همین مسائل جزئی است که انسانها و بازیکنان بزرگ را می سازد.»
موزر هم دراین باره گفت:« آن روزها همه مانیش را یک بازیکن دیوانه و مهارناپذیرو بی انضباط می دانستند ولی بعد از آن برخورد بودکه مانیش مبدل به یک ماشین رقابتی و توقف ناپذیر شد.»
در طول همان یک هفته بود که مانیش جدیدی خلق شد؛ بازیکنی که تا زمانی که زیر نظر مورینیو بود، همواره می درخشید؛ مورینیو، مربی ای شد که روندزندگی مانیش را تغییر داد.
6- بسيار با دانشمندان به گفتگو پرداز، با حكيمان هم نشينى كن و در اصلاح مردم آن سامان و بر پا داشتن عاداتى كه در گذشته موجب استقامت حال خلق بوده از آراء و افكار آنان مدد گير، اين رويه سبب پابرجائى حق، و نابودى باطل، و (براى تشخيص صلاح و فساد) راهنما و نمونهاى كافى است، زيرا عادتها و سنتهاى نيك همان راه اطاعت خداوند است.
7- «اى مالك» افسرى را انتخاب كن كه اصالت و نجابت خانوادگى، صلاحيت نژادى و حسن سابقه را درهم آميخته باشد، افسرى دلاور و شجاع، دست و دل باز و بخشنده كه اينان (ريشه) و مجموعه بزرگواری، و شاخه احسانند، مردم را به خدا خوشبين و به قضا و قدر مؤمن سازند. و اما (آنگاه كه افسرانى چنين لايق و شايسته يافتى) بايد هم چون پدرى مهربان به كارهايشان رسيدگى كنى، هرگز بودجهاى را كه در تقويت آنان صرف مىكنى (هر چه باشد) سنگين و زياده مشمار، و هر مهر و محبتى نثارشان كردى اگر چه اندك و ناچيز باشد سبك مگير، اين سيرت پدرانه آنها را در باره تو خيرخواه و خوشبين سازد، به اتكاى عنايتهاى بزرگ از تفقد نيازمنديهاى كوچك آنان غافل مشو كه هر يك موقعيتى جداگانه و خاص خود دارد، آن يك ضرورتهاى اوليه زندگى را تأمين كند، و اين يك رفاه و آسايش آنها را فراهم نمايد.
8- آن افسر را از همه بيشتر دوست دار كه با سپاهيان در حقوق خويش برادرى و برابرى كند (چون شكم خود را سير يافت زيردستان بينوا را از ياد نبرد)، در بذل و بخشش بر آنها مضايقه ننمايد، چندان كه خود و خانوادههائى كه پشت سر نهادهاند در سعه و رفاه باشند و از غم زندگى آسوده، همى جز مبارزه با دشمن نداشته باشند، پياپى عواطف قلبى و مراقبتهاى خود را به آنها اعلام كن تا بدانند در پيشگاه تو ارجمند و عزيزند و مراقب گشايش زندگى آنها هستى (ولى به هوش باش كه اين دل جوئيها، سرگرميهاى بىاساس و نويدهاى فريبنده و توخالى نباشد). با حسن عمل، اكرام و عطوفت، صدق وعدههاى خود را به ثبوت رسان كه اگر (در عمل) از تو محبت ببينند قلوب ايشان به تو مىگرايد.
شاید بتوان این دو بند از کلام حضرت را تفسیر و شرحی برآیه : قالَتْ إِحْداهُما يا أَبَتِ اسْتَأْجِرْهُ إِنَّ خَيْرَ مَنِ اسْتَأْجَرْتَ الْقَوِيُّ الْأَمِين دانست چرا که در این آیه یکی از شرایط اساسی مدیریت صحیح را قدرت و امانتداری معرفی می کند.
بديهى است منظور از قدرت تنها قدرت جسمانى نيست، بلكه مراد قدرت و قوت بر انجام مسئوليت است.يك پزشك قوى و امين پزشكى است كه از كار خود آگاهى كافى و بر آن تسلط كامل داشته باشد.يك مدير قوى كسى است كه حوزه ماموريت خود را به خوبى بشناسد، از" انگيزهها" با خبر باشد، در" برنامهريزى" مسلط و از ابتكار سهم كافى و در" تنظيم كارها" مهارت لازم داشته باشد،" هدفها را روشن كند" و نيروها را براى رسيدن به هدف" بسيج" نمايد.در عين حال دلسوز و خيرخواه و امين و درستكار باشد.آنها كه در سپردن مسئوليتها و كارها تنها به امانت و پاكى قناعت مىكنند. به همان اندازه در اشتباهند كه براى پذيرش مسئوليت داشتن تخصص را كافى بدانند.
" متخصصان خائن و آگاهان نادرست" همان ضربه را مىزنند كه" درستكاران ناآگاه و بىاطلاع"! اگر بخواهيم كشورى را تخريب كنيم بايد كارها را به دست يكى از اين دو گروه بسپاريم:
مديران خائن، و پاكان غير مدير
و نتيجه هر دو يكى است! منطق اسلام اين است كه هر كار بايد به دست افرادى نيرومند و توانا و امين باشد، تا نظام جامعه به سامان رسد، و اگر در علل زوال حكومتها در طول تاريخ بينديشيم مىبينيم عامل اصلى سپردن كار به دست يكى از دو گروه فوق بوده است.
جالب اين كه در برنامههاى اسلامى در همه جا" علم" و" تقوا" در كنار هم قرار دارد، مرجع تقليد بايد" مجتهد" و" عادل" باشد، قاضى و رهبر بايد" مجتهد" و" عادل" باشد (البته در كنار اين دو شرط شرائط ديگرى نيز هست اما اساس و پايه، اين دو است" علم و آگاهى"، توام با" عدالت و تقوى").2
هماکنون ولادیمیر پوتین 58 ساله، قدرتمندترین فرد روسیه است پوتین جودوکاری ماهر است و به شنا و بوکس و شکار علاقه دارد. او هم چنین توانایی هدایت لوکوموتیو، هواپیما و حتی زیر دریایی هستهای را دارد و در عرصه سیاست نیز پرکار است.
ادامه دارد...
پا نوشتها :
*قرآن کریم
1- حسن بن على بن حسين بن شعبه حرانى،ابو محمد، تحف العقول ،ترجمه جنتى،ص193
2- مکارم شیرازی ،ناصر،تفسير نمونه، ج16، ص 66
* استفاده از اين مقاله بدون نام بردن از نويسنده و نشاني سايت جايز نيست *