بي عشق تو هر که در جهان زيست مباد
با ياد تو، دوزخ و جنان چيست؟ مباد
يک جمله بگويم و سخن ختم کنم
آن دل که در او مهر علي نيست، مباد
ارادت و علاقه اکثر شاعران کلاسيک و معاصر به حضرت امير (ع) چنان زياد است که فقط گردآوري اشعار و متوني که درباره مدح امام علي (ع) و در سوگ آن حضرت سرودهاند نيازمند روزها، ماهها و سالها وقت است و اين نوشتار شايد فقط بتواند گوشهاي از عشق به مولا را در ادب فارسي بيان کند. به راستي اگر بخواهيم عظمت و شکوه علي (ع) را در شاعران مطرح اين سرزمين گردآوري کنيم، شايد بتوان به صدها جلد کتاب رسيد.
از مهر علي طينت هر کس که سرشت
هر چند بود هميشه در دير و کنشت
در دوزخ اگر در آوردندش به مثل
جا گرم نکرده ميبرندش به بهشت
«وحيد»
امام علي (ع) هم به عنوان نماد جوانمردي و هم نماد انسان کامل در آفرينش و جامعه ي انساني و هم به دليل کمالات اخلاقي و شخصيت والاي ديني در ادبيات ايران حضوري چشمگير دارد.
امام علي (ع) به عنوان انساني برتر و متعلق به بشريت وصف شده است و در حقيقت همه ي آرزوهاي بشر در اعمال حضرت امير (ع) تجسم يافته و در متون نظم و نثر از منش و رفتار ايشان به عنوان نمونه والاي يک انسان کامل ياد شده است.گاهي اوقات در شعر شاعران نکاتي را ميبينيم که تقريبا همه ي آن بر اساس باور و اعتقاد شاعر و بر اساس صفاي دل آنها گفته شده است. جايگاه حضرت علي (ع) در شعر فارسي جايگاهي بسيار والا و بلند مرتبه و بي نهايت گسترده است. در شعر شاعران - از شاعران مديحه سرا و عارف گرفته تا شاعران حماسهپرداز - از صفات کمالي و شکوه و عظمت علي (ع) نکات برجستهاي را ميبينيم که ادبيات و شعر را به اوج زيبايي ميرساند.
«عمان ساماني» زماني از علي (ع) ميگويد، از جنگها و پيروزيهايش، از شجاعت و عدالت علي (ع) و از سکوت او که فاطمه (س) را به حيرت وامي دارد:
گفت آن بيناي ما زاغ البصر
اين عبارت را به طوري مختصر
کاندر آن شب چون دلم شد منجلي
هر کجا ديدم علي ديدم علي
با خداي لامکان سرگرم راز
با ملک در آسمان اندر نماز
در زمين اصحاب را مهمان بخوان
مر مرا در عرش اعظم، ميزبان
بي رضاي او عبادتهاست خام
بي ولاي او اطاعت ناتمام
وقتي به اشعار شاعراني چوم مولانا، ابوسعيد ابوالخير، منتخب الشعراي تبريزي،فردوسي، سعدي، حافظ، ناصر خسرو، ابن حسام خراساني، فرغاني، عمان ساماني، اقبال لاهوري، سنايي، وحشي بافقي، صائب،هاتف اصفهاني، شاه نعمت الله ولي، بيدل دهلوي، عطار و شاعران بزرگ ديگر مينگريم ميبينيم علي (ع) و رفتار او نمونه و الگوي مهم در ادب فارسي است.
در وصف بيانات اخلاقي اميرالمؤمنين (ع) در اشعار مولانا آمده است:
آدمي مخفي است در زير زبان
اين زبان پرده است بر درگاه جان
چون که باري پرده را در هم کشيد
سر صحن خانه شد بر ما پديد
نمونههاي بسياري در مثنوي معنوي و ديوان شمس اشارات مختلف و فراواني به زندگي علي (ع) و کمالات و فضايل آن حضرت دارد:
تا صورت پيوند جهان بود علي بود
تا نقش زمين بود و زمان بود علي بود
آن قلعه گشايي که در قلعه خيبر
برکند به يک حمله و بگشود، علي بود
اين کفر نباشد، سخن کفر نه اين است
تا هست علي باشد و تا بود علي بود
«ناصر خسرو» وقتي در قرن 4 و 5 هجري به شدت در معرض بحث و مجادله مذاهب گوناگون قرار ميگرفت به مسأله (ولايت) تاکيد ميکرد و همان طوري که ميدانيم ولايت و دوستي اهل بيت (ع) در ديوان ناصر خسرو و عقايدش بسيار ديده ميشود:
اين همه رمز و مثلها را کليد
جمله اندر خانه پيغمبر است
گر به خانه در ز راه در شويد
اين مبارک خانه را در حيدر است
«سنايي» نيز در اشعاري که به صفات علي (ع) ميپردازد به حديث «انا مدينه العلم و علي بابها» اشاره ميکند و ميگويد:
من سلامت خانه نوح نبي بنمايمت
تا تواني خويشتن را ايمن از شر داشتن
شو مدينه، علم را جوي و سپس در وي خرام
تا که يابي خويشتن را حلقه بر در داشتن
و اما با يک ژرف نگري، در جايي ديگر ميبينيم «اقبال لاهوري» در يک تعبير عاشقانه و عارفانه و عالمانه همه احساسات خود را نسبت به امام عشق و ايثار علي (ع) چنين بيان کرده است:
از ولاي دودمانش زنده ام
در جهان مثل گهر تابنده ام
زمزم ار جوشد ز خاک من ازوست
مياگر ريزد ز تاک من ازوست
خاکم و از مهر او آيينه ام
ميتوان ديدن نوا در سينه ام
در جايي ديگر با مضمون «انا مدينه العلم و...» ميآورد:
ذات او دروازه شهر علوم
زير فرمانش حجاز و چين و روم
زير پاش اين جا شکوه خيبر است
دست او آن جا قسيم کوثر است...
از رخ او فال، پيغمبر گرفت
ملت حق از شکوهش فر گرفت
مسلم اول، شه مردان علي
عشق را سرمايه ي ايمان علي
شورانگيزي قرآن و عشق به علي (ع) در دل و جان اقبال، در جاي جاي کلامش به چشم ميخورد. او در جاهاي متناسب با حال و معنا از معاني قرآن و گاهي هم از مضامين حديث نيز استفاده کرده است.
در حديث است که «فضيلت قرآن در سوره ي اخلاص و فضيلت سوره اخلاص در بسم الله و فضيلت بسم الله در حرف باي آغازين آن است و علي (ع) باي بسم الله است.»
الله الله باي بسم الله پدر
معني ذبح عظيم آمد پسر
در مصراع اول اين بيت به مقام و منزلت حضرت علي(ع) و در مصراع دوم به مقام ذبح عظيم امام حسين(ع) اشاره شده است.
کوتاه سخن اين که از علي(ع) سرودن و وصف علي(ع) را گفتن بي نهايت دشوار است. شاعراني که درباره علي(ع) ميسرايند خود را در برابر يک معجزه الهي و يک شخصيت بي مثال تاريخي مييابند که در فهم و انديشه هر انساني نميگنجد. به قول شاعر معاصر قزويني «موسوي گرمارودي»:
راستي آيا علي از جنس ماست؟
در شگفتم عمق اين دريا کجاست؟
چون ز وي بايد سخن آغاز کرد؟
چون توان اين راز حق را باز کرد؟
عمق ما تا سطح خواهشهاي دل
او فراتر از حدود آب و گل
طول و عرض او چه داني تا کجاست؟
آدميزادي در ابعاد خداست
ما کجا، آن خوب، آن زيبا کجا
او امير عشق و ما عبد هوا
منابع:
1. جلوه علي (ع) در ادب فارسي، نظام الدين نوري کوتنايي، تهران، 1379، انتشارات زهره
2. ستايش اميرالمؤمنين (ع) در سرودههاي سخنوران قزويني، محمد علي حضرتي، 1379، انتشارات طه
3. ديوان اشعار شاعران ذکر شده
ناهيد سادات رحياتي "برگرفته از روزنامه اطلاعات"