شايسته سالاري در انتخاب مديران
بنده خودم در دايره مديريتم ، اگر كسي بينش اسلامي اش صحيح باشد ، تقوا و اخلاقش صحيح باشد ، ولي نسبت به خود من به هر علتي بي لطف و بي مهر باشد و حتي پشت سر من بدگويي هم بكند ، او را به كار دعوت مي كنم . اين كار را كردهام ؛ چون قرارنيست كه بنده ميزان حق و باطل باشم .
بعضي ها را ديده ام كه آدم هاي خوبي هستند ، مسلمان معتقد ، با اعتقاد و بينش اسلامي صحيح . باتقوا و قيد ( هستند ) ولي به دليلي از بنده خوششان نمي آيد . كارهاي حساس را به آنها سپردم .
بعد هم با من دوست شدند ؛ چون از نزديك تجربه كردند كه شايعاتي كه شنيده بودند ، دروغ بود . تازه اگر بعد هم مهربان نمي شدند ، مهم نبود . بنابراين ، گرايش هاي شخصي ، گرايش هاي حزبي ، گرايش هاي تشكيلاتي ، هيچ مطرح نيست . اگر اينها جاي آن معيارهاي اصلي را بگيرد ، باز هم انحراف است و باز هم جامعه را رو به سقوط مي برد .
مراحل انتخاب افراد بر پايه تعهد و تخصص
كساني كه دردرجه اول مؤمن و باتقوا باشند و تخصص هم داشته باشند ، اولويت دارند .
تا جاي خالي داشته باشيم و آدم هاي مومن باتقواي متخصص هم داشته باشیم باید این جای خالی را به آدمهای با تقوا بدهیم حتی اگر آدمهای با نقوای متخصص داريم كه بي كارند و ( در پست هاي متخصصاني مشغولند كه ايمان ندارند ) بايد بگوييم در جمهوري اسلامي نوبت اينهاست . اينها بايد به سر كار بيايند . بنابراين ، بايد تا وقتي كه صاحبان ايمان و تخصص در جامعه سراغ داريم ، حتماً آنها را به مشاغل ، آن هم مشاغل هر چه حساس تر بگماريم .
اگر در جامعه ناچار شديم از اين معيار تنزل كنيم ، باز هم آنهايي كه دين دار تر و با تقوا ترند ، به نسبت ، مقدم خواهند بود هر چند هر دو زير معدل و زير حد نصاب لازم از ايمان و تقوا باشند .
اگر اضطراراً كار به آن جا كشيد كه بايد از عناصر بي ايمان و بي تقواي متخصص براي ضرورت هاي اجتناب ناپذير فوري استفاده شود ، فقط در حد ضرورت استفاده خواهد شد . آن هم با مراقبت كامل كه بي ايماني و بي تقوايي آنها محيط را فاسد نكند . اگر اين چهار اصل رعايت شود و طوري رفتار كنيد كه درخشندگي مديريت اسلامي ، چشم ها و نگاه ها را به سوي خود بكشاند ، مطمئن باشيد كه جامعه مان روز به روز از نظر جذب نيروي (متخصص و مكتبي ) ، قوي تري و پرتوان تر خواهد شد .
( نكته هاي مربوط به اين بخش را مي توان چنين بر شمرد )
(براي گزينش مدير) گرايشهاي شخصي ، گرايشهاي حزبي و گرايشهاي تشكيلاتي مطرح نيست . ا گر اينها جاي آن معيار اصلي (يعني شايسته سالاري ) را بگيرد ، ... انحراف است ... و جامعه را به سوي سقوط ميبرد .
در نظام سوسياليستي و ( سرمايه داري ) به تخصص ، تخصص هاي فني ، صنعتي و مديريتي بالاترين ارزش و امتياز داده مي شود .
در جوامع سوسياليستي ، صاحبان تخصص ، گل هاي سرسبد اجتماع هستند .
در جوامع ديني ، اقتصاد ، وسيله است ، نه هدف ، صنعت ، كشاورزي ، پزشكي و بهداشتمان البته بايد خوب باشد . بازرگاني و سيستم بانكي بايد خوب كار بكند . همه اينها لازم است ، ولي اينها به عنوان هدف مطرح نيست . به عنوان وسيله است كه وسيله براي خداجويي و راه عشق به حق . عشق به كمال ، عشق به خدا باشند . بايد از همه امكانات اقتصادي و رفاهي براي آن استفاده شود كه انسان ها روز به روز خداگونه تر شوند .
در جوامع ديني ، وقتي بخواهند مدير كارخانه اي را انتخاب كنند ، حسابشان تنها روي يك عامل نيست ، بلكه روي دو عامل است . اول ، مدير متخصص باشد و دوم ، اولويت ( دادن ) قطعي به سلامت اخلاقي و انساني آدم ها است .
در جوامع ديني ، ديگر نمي توان بهاي اول را به تخصص داد . البته تخصص ، بها دارد ، ولي بهاي درجه دو بهاي درجه يك را به مكتب مي دهيم .
در انتخاب افراد براي سمت ها و كارها ، پرسش اول از پاي بندي اين افراد به آن مكتب الهي و پرسش دوم از وارد بودن او و تخصص او و مهارت اواست .
زندگي ، يعني مديريت ... بخش عمده اي از پيشرفت و موفقيت يك جامعه ، مرهون بالا بودن سطح كيفي و كافي بودن وضع كمي مديريت در آن جامعه است .
فرهنگ شهادت طلبي
ما با همان آمادگي كه در طول انقلاب براي شهادت افتخار آميز در راه خدا داشتيم ، در برابر توطئه ها با همان روحيه حتي مصمم تر آماده هستيم .
ما زير بار سختي ها ومشكلات و دشواري ها قد خم نمي كنيم .
ما راست قامتان جاودانه تاريخ خواهيم ماند .
تنها موقعي سر پا نيستيم كه كشته شويم يا زخم بخوريم و بر خاك بيفتيم ، و الا هيچ قدرتي پشتمان را نمي تواند خم كند .
شهادت در راه آرمان الهي ، معشوق ما است . آيا شينده اي عاشقي را از معشوق بترسانند ؟
من ، ذره اي در عمرم از مرگ نترسيدم و تعجب مي كنم كه يك مسلماني از مرگ بترسد .
بهشتي و امثال بهشتي هميشه آماده شهادتند .
اگر همه چيز را به دست بياوريم ، ولي روحيه ( شهادت طلبي ) را از دست ما بگيرند ، بازنده هستيم .
پاسداري از ميثاق و پيماني كه ميان ما و خدا ، ما و خلق خدا و ما و شما شهيدان و جانبازان راه خدا بسته شد ، هميشه در برابر چشممان است . ما آرزوي آن را داريم كه آنچه در اختيار داريم حتي جان بي مقدارمان در راه دفاع از دستاوردهاي مقدس انقلاب اسلامي مان فدا شود .
هر ملتي ، هر گروهي ، هر دسته اي دچار بيماري تن آسايي و پرهيز از فداكاري ، جانبازي و تحمل رنج و مشقت در راه سعادت و هدف هاي عالي انساني بشود ، جز يك سرنوشت نداشته و ندارد و نخواهد داشت و آن تيره بختي، تيره روزي و ذلت است ؛ ذلت هايي كه گاه عزت نماست .
نقش خلاق خون و شهادت است كه نيروي عظيم اجتماعي و آرماني ما را همچنان رو به افزايش نگه داشته است .
اي برادر ! اي خواهر ! ما حالا حالا ها بايد براي شهادت آماده باشيم ؛ آمادگي روز افزون .
شرف و كرامت انسان در اين است كه از مرگ ، آن هم مرگ با شرف و عزت و افتخار نه تنها نترسد ، بلكه خوشحال باشد و استقبال كند . شهيد تا خود را از بندگي ها و بردگي ها آزاد نكند ، قدم به ميدان شهادت نمي گذارد .
براي ملت به پا خاسته و ما كه مسئوليت هاي بزرگ را به عهده گرفته ايم ، شهادت ، عشق است .
برگرفته از : روزنامه جمهوری اسلامی ۲۲/۸/۸۷