قسمت اول :
ماه مبارک رمضان، ماه عبادت و خودسازی است. ماهی است که در آن آیینه ی دل صیقل می یابد، روح سبکبار می گردد و روزه دار به حق نزدیک می شود. مناجاتیان در این ماه از خوان گسترده الهی نور بر می دارند و چراغ عشق و محبت خداوندی را در سحرهای پرشور ونشاط آن پرفروغتر می کنند. میزبان کریم این ماه که لحظه لحظه های حیات از تجلی جود او سرچشمه می گیرد؛ بندگان را به کرامتی دیگر عزیز می دارد و همگان را دعوت می کند تا از این سفره پرفیض توشه بردارند و در کانون عشق و محبت او جای گیرند. چه کرامتی از این بالاتر که حضرت حق روزه را از آن خویش دانسته و «خویشتن» را پاداش روزه آن قرار داده است.(1)
از آداب این ماه بزرگ دعا و مناجات با حق تعالی است. سحرگاهان، فرصت مغتنمی است تا دلدادگان وادی عشق و محبت، سر بر آستان دوست نهند و با محبوب خویش راز گویند و نیاز آرند بزرگان دین درباره ی دعا و مناجات در این ماه فراوان تأکید کرده اند و مؤمنان را به شب زنده داری و راز و نیاز با خدا ترغیب نموده اند.امیرالمؤمنین علی علیه السلام می فرمایند:
«علیکم فی شهر رمضان بکثرة الاستغفار والدعاء فاما الدعاء فیدفع البلاء عنکم و اما الاستغفار فتمحی به ذنوبکم» (2) .
با این مقدمه کوتاه بر آنیم تا با گلگشتی در گلستان ادب فارسی از شمیم عطرآگین سخنان بزرگان شعر فارسی، درباره ی دعا و نیایش، رایحه ای هر چند اندک به مشام جان برسانیم، ناگفته پیداست که گوهر گرانبهای نیایش تعلیم خاص خداست که به وسیله ی انبیای عظام(ع) به بشر ارزانی داشته است. در این زمینه، سخنان زیبا و دلنشین پیامبر گرامی اسلامی(ص) و ائمه بزرگوار ما، چون جویباری گلهای معطر ادب فارسی را آبیاری نموده اند که به اقتضای کلام، آنها را نیز بیان خواهیم داشت.
دعا، موهبت الهی
آن دم که انسان به دعا می ایستد و دست نیاز به سوی خداوند بی نیاز بر می دارد و یا با او عاشقانه سخن می گوید و زبان به نیایش می گشاید؛ در حقیقت زخمه های محبت الهی است که تارهای دل او را به لرزش واداشته است. اگر اذن او نبود، چه کسی را یارای آن بود تا زبان به ستایشش گشاید؟ این خداوند بزرگ و مهربان است که دعوت نموده تا بندگان با او سخن گویند و جواب بشنوند. مولوی در این باره می گوید:
این طلب در ما هم از ایجاد توست
رستن از بیداد یا رب داد توست
بی طلب تو این طلبمان داده ای
بی شمار و حدّ عطاها دادهای(3)
مولانا در دیوان کبیر می فرماید، اینکه گاهی سیل غم و اندوه بر دل انسان سرازیر می شود و سینه اش را تنگ می کند، بدان دلیل است که سایه ای از لطف و محبت الهی بر سرش خیمه زده، او را به درگاه خویش فرا می خواند:
هم او که دلتنگت کند، سرسبز و گلرنگت کند
هم اوت آرد در دعا هم او دهد مزد دعا
هم «را» و «باء» و «نون» را کرده است مقرون « الف »
در باد دم اندر دهن تا خوش بگویی «ربّنا»(4)
چه لطیف و محبتی از این بالاتر که خداوند متعال نخست در آدمی احساس احتیاج را بر می انگیزد سپس آتش اشتیاق را در او شعله ور می سازد و آنگاه بر روی چنین انسان محتاج و متشاقی راه می گشاید و در نهایت هم به او پاداش می دهد. شیخ بزرگوار، سعدی شیرازی، در بیان این موهبت بزرگ الهی چنین می سراید:
نخست او ارادت به دل در نهاد
بس این بنده پیر آستان سر نهاد
کر از حق، نه توفیق خبری رسد
کی از بنده چیزی به غیری رسید؟
زبان را چو ببینی که اقرار داد
ببین تا زبان را که گفتار داد(5)
دعا اظهار بندگی
قرآن کریم، دعا را عبادت و ترک آن را استکبار می خواند:
«و قال ربکم ادعونی استجب لکم ان الذین یستکبرون عن عبادتی سیدخلون جهنم داخرین»(6)
امام سجاد(ع) در بیان این معنا چنین می فرمایند:
«فسمیت دعائک عبادة و ترکه استکبارا»(7)
دعا کردن، ابراز بندگی و اظهار عجز و ناتوانی در پیشگاه خالق یکتاست وترك آن نشانه استكباراست.
در کوی عشق شوکت شاهی نمی خرند ابراز بندگی کن و اظهار چاکری(8)
سعدی هم در کتاب بوستان به این نکته توجه می دهد که باید به درگاه خداوند متعال، بنده وار نیایش کرد و چون گدایان سریر آستان بی نیاز او سایید:
چو طاعت کنی لبس شاهی مپوش
چو درویش مخلص برآور خروش
که پروردگارا: توانگر تویی
توانای درویش پرور تویی
نه کشور خدایم، نه فرماندهم
یکی از گدایان این درگهم
تو برخیر و نیکی دهم دسترس
وگرنه چه خیر آید از من به کس
دعا کن به شب چون گدایان به سوز
اگر می کنی پادشاهی به روز
کمر بسته گردنکشان بر درت
تو بر آستان عبادت سرت(9)
به عقیده مولوی آن بخت برگشتگان جاهلی که دل به سوی خدا ندارند، اذن دعا هم نمی یابند. بر دل و زبان آنان قفل نهاده شده تا در وقت نیاز، زبان به راز و نیاز با حق نگشایند:
جان جاهل زین دعا جز دور نیست
زانکه یا رب گفتنش دستور نیست
بردهان و بردلش قفل است و بند
تا ننالد با خدا وقت گزند(10)
فواید دعا
برای دعا و مناجات فواید بسیاری بر شمرده اند که تبیین و توضیح همه ی آنها در مجال این بحث نمی گنجد. از مهمترین فواید نیایش، شناخت ذات اقدس باری است. چه این که نیاشگر واقعی، در کانون پرفروغ جذبه ی خداوندی واقع می شود و از او پاسخ می گیرد.
بیان دردها و رنجهای درونی، انسان را سبکبار می کند و از شدت اضطراب و نگرانی او می کاهد. تکیه بر قدرت لایزال الهی که سخنها را می شنود و به آنها پاسخ می دهد؛ باعث آرامش روح و روان آدمی است و از اینجاست که امام صادق(ع) دعا را شفابخش هر نوع بیماری خوانده اند: «علیک بالدعاء فانه شفاء کل دابه(11). پاسخ خداوند به دعای بنده مؤمن با حرف نیست و چه بسا به برآورده شدن حاجت هم نباشد بلکه همین آرامش روانی و آسودگی خاطره جوابی است که در هر حال بنده از سوی خداوند متعال دریافت می کند:
چون ز نزد نیاز باشد پیک
از تو یا رب بود وز او لبیک
نه جوابی که حرفش آلاید
بل جوابی که جان بیاساید(12)
بدین ترتیب وقتی نیایشگر احساس کند خداوند سخن او را شنیده و پاسخش داده است در اعتقاد به حق راسختر می شود و بی گمان بهترین راه خداشناسی هم همین است که انسان خداوند را بی واسطه مشهود کند و صدالبته این با دعا و مناجات میسر خواهد شد.
از فواید دیگر دعا که آن را در بیان شاعران هم می بینیم همان دفع بلا و مصیبت است.امیرالمؤمنین علی(ع) می فرمایند: «وادفعوا امواج البلاء بالدعاء: موجهای بلا را با دعا برانید»(13) و در بیانی دیگر می فرمایند: «الدعاء ترس المؤمن»(14) دعا سپر مؤمن است». بنابراین دعا چون جوشنی است که مؤمنان را از بلای روزگار مصون می دارد. حکیم سوزنی سمرقندی در این معنی گفته است:
تا دعا رد بلا باشد به گفتار نی
وز دعا بازد سپر هرگز بلا دارد حذر
پر تنش تیر بلای دهر کاریگر مباد
خود نباشد گر دعای اولیا دارد سپر(15)
سعدی در بیان سپر بدن دعا در مقابل حوادث روزگار گفته است:
غنیمت شمارند مردان دعا که جوشن بود پیش تیر بلا(16)
**********************************
پی نوشتها:
1- اشاره است به سخن پیامبر خدا که فرمودند: «خداوند تبارک و تعالی می فرماید: الصوم لی و انا اجزی به... و ر.ک: صدوقی؛ من لا یحضره الفقیه؛ ج2، فضل الصیام، ص 75.
2- شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه؛ ج 7، ص 220.
3- مثنوی، تصحیح نیکلسون، «دفتر اول»
4- مولوی؛ کلیات شمس یا دیوان کبیر، تصحیح مرحوم فروزانفر، ج 1، ص 17.
5- سعدی؛ بوستان؛ تصحیح مرحوم دکتر غلامحسین یوسفی ص 177.
6- سوره ی مؤمن (40)، آیه ی 60.
7- صحیفه ی سجادیه، انتشارات جامعه مدرسین، دعای وداع ماه رمضان، ص 224.
8- حافظ، دیوان، به اهتمام سید ابوالقاسم انجوی شیرازی؛ ص 246.
9- بوستان، همان، ص 41.
10- مثنوی؛همان دفتر سوم 198 و 199.
11- وسائل الشیعه، ج 4، ص 1099.
12- سنائی، حدیقه الحقیقه، تصحیح مدرس رضوی، ص 142.
13- نهج البلاغه، ترجمه ی دکتر سید جعفر شهیدی؛ کلمات قصار 126.
14- اصول کافی، تصحیح علی اکبر غفاری، ج 2، ص 468.
15- سرزنی سمرقندی؛ دیوان؛ به احتمام دکتر ناصرالدین شاه حسینی؛ ص 104.
16- بوستان، همان، ص 162.
نوشته : مهدی ملک ثابت دانشجوی دانشگاه تربیت مدرس
منبع : www.tebyan.net