پژوهش از:
محسن رمضانی گل افزانی
اراده تكويني يا تشريعي خدا در اين آيه
در اين جا اين مسئله مطرح مي شود كه آيا اراده الهى در اين جا تكوينى است يا تشريعى؟
نويسنده تفسير نمونه در اين باره چنين مي نويسد: در لابلاى تفسير آيه، اشارهاى به اين موضوع داشتيم كه" اراده" در جمله إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ، اراده تكوينى است نه تشريعى. براى توضيح بيشتر بايد ياد آور شويم كه منظور از اراده تشريعى همان اوامر و نواهى الهى است، فى المثل خداوند از ما نماز و روزه و حج و جهاد خواسته، اين اراده تشريعى است.
معلوم است كه اراده تشريعى به افعال ما تعلق مىگيرد نه افعال خداوند، در حالى كه در آيه فوق، متعلق اراده افعال خدا است، مىگويد: خدا اراده كرده است كه پليدى را از شما ببرد، بنا بر اين چنين ارادهاى بايد تكوينى باشد، و مربوط به خواست خداوند در عالم تكوين. افزون بر اين، مساله" اراده تشريعى" نسبت به پاكى و تقوا، انحصار به اهل بيت ع ندارد چرا كه خدا به همه دستور داده است پاك باشند و با تقوا، و اين مزيتى براى آنها نخواهد بود، زيرا همه مكلفان مشمول اين فرمانند. به هر حال اين موضوع يعنى اراده تشريعى نه تنها با ظاهر آيه سازگار نيست كه با احاديث گذشته به هيچ وجه تناسبى ندارد، زيرا همه اين احاديث سخن از يك مزيت والا و ارزش مهم ويژه مىكند كه مخصوص اهل بيت ع است.6 اين مطلب در تفسير نور هم آمده است.
احاديث شيعه و سنى در اين كه مقصود از اهل البيت در آيه تطهير خاندان رسالت است نه غير ايشان
الف: احاديث شيعي
ابو حمزه ثمالى در تفسيرش گويد: حديث كرد مرا حوشب از ام سلمه گويد، فاطمه عليها سلام نزد پيغمبر (ص) آمده و حريرهاى براى آن حضرت آورد، پيامبر فرمود شوهرت و دو پسرت را بخوان، پس فاطمه آنها را آورده و از آن حريره خوردند آن گاه پيغمبر كساء خيبرى را بر سر آنان انداخته و گفت : اللّهم هؤلاء اهل بيتى و عترتى فاذهب عنهم الرجس و طهّرهم تطهيرا. بار خدايا اينان خاندان و خويشان منند، پس به بر از ايشان پليدى را و ايشان را پاك كن پاك كردنى.
ام سلمه گويد: پس گفتم يا رسول اللَّه و من با ايشانم، فرمود تو به خير و سعادتى.7
ابو سعيد خدرى و انس بن مالك و غير ايشان از حضرت رسالتپناه صلى اللَّه عليه و آله روايت كردهاند كه آن حضرت فرموده كه «نزلت فى خمسة فى و فى على و حسن و حسين و فاطمة» يعنى اين آيت نازل شده در شان پنج كس: «در شأن من و در شأن على و حسنين و فاطمة عليهم الصلاة و السلام.8
و نيز" ثعلبى" خود از" عايشه" چنين نقل مىكند:" هنگامى كه از او در باره جنگ جمل و دخالت او در آن جنگ ويرانگر سؤال كردند (با تاسف) گفت: اين يك تقدير الهى بود!، و هنگامى كه در باره على ع از او سؤال كردند چنين گفت :
" آيا از من در باره كسى سؤال مىكنى كه محبوبترين مردم نزد پيامبر ص بود، و از كسى مىپرسى كه همسر محبوبترين مردم نزد رسول خدا ص بود، من با چشم خود، على و فاطمه و حسن و حسين را ديدم كه پيامبر ص آنها را در زير لباسى جمع كرده بود و فرمود: خداوندا! اينها خاندان منند و حاميان من، رجس را از آنها ببر و از آلودگيها پاكشان فرما، من عرض كردم اى رسول خدا آيا من هم از آنها هستم؟ فرمود: دور باش، تو بر خير و نيكى هستى" (اما جزء اين جمع نمىباشى)
هم چنين در روايات فراوان ديگرى مىخوانيم: بعد از نزول آيه فوق، پيامبر ص مدت شش ماه، هنگامى كه براى نماز صبح از كنار خانه فاطمه (سلام اللَّه عليها) مىگذشت صدا مىزد: هنگام نماز است اى اهل بيت!، خداوند مىخواهد پليدى را از شما اهل بيت دور كند و شما را پاك سازد". اين حديث را" حاكم حسكانى" از" انس بن مالك" نقل كرده است در روايت ديگرى كه از" ابو سعيد خدرى" از پيامبر ص نقل شده مىخوانيم:" پيامبر اين برنامه را تا هشت يا نه ماه ادامه داد"9
و نيز آيت الله مكام شيرازي مي افزايد: قابل توجه اين كه" عايشه" همسر پيامبر ص كه طبق گواهى روايات اسلامى در بازگو كردن فضائل خود و ريزهكاريهاى ارتباطش با پيامبر چيزى فروگذار نمىكرد اگر اين آيه شامل او مىشد قطعا در لابلاى سخنانش به مناسبتهايي از آن سخن مىگفت در حالى كه هرگز چنين چيزى از او نقل نشده است.10
ب: احاديث اهل سنت
حاكم حسكاني از شخصيتهاي برجسته اهل سنت در قرن پنجم در كتاب «الشواهد التنزيل» كه يعقوب جعفري آن را تحت عنوان سيماي علي (ع) در قرآن به فارسي ترجمه كرده چندين حديث درباره اين كه اين آيه اختصاص به پنج تن آل عبا دارد بيان مي كند كه چند مورد آن را از نظر مي گذرانيم: حسن بن على گفت: چون آيه تطهير نازل شد. پيامبر خدا ما را در زير عباى خيبرى كه مال ام سلمه بود جمع كرد و گفت: خدايا اينان اهل بيت و عترت من هستند، پس پليدى را از آنان بردار و آنان را پاكيزه كن.11
ابو جميله گفت: حسن بن على در كوفه براى خواندن نماز با مردم بيرون آمد، پس خنجرى به ران او زدند و او دو ماه مريض بود تا اين كه بيرون آمد و خدا را با حمد و ثنا ياد كرد و گفت: اى مردم عراق درباره ما از خدا بترسيد همانا ما اميران شما و مهمانان شما و همان اهل بيت هستيم كه خداوند در كتاب خود از آنان نام برده است: «انما يريد اللّه ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيرا» همين مضمون با سه سند ديگر نيز نقل شده است.12
عامر بن سعد گفت: معاويه با سعد روبرو شد و گفت: چه چيزى مانع شده كه ابو تراب را دشنام دهى؟ سعد گفت: سه چيز را به ياد دارم كه پيامبر خدا به او گفته است و لذا او را دشنام نمىدهم، اگر يكى از آنها در حق بود براى من محبوبتر از گلهاى چارپا بود. يكي از آنها اين بود كه هنگامى كه اين آيه نازل شد: «انما يريد اللّه ليذهب عنكم الرجس اهل البيت» پيامبر، على و فاطمه و حسن و حسين را خواند و گفت: خدايا اينان خاندان من هستند. اين حديث در خصائص نسائي هم آمده است.13
در صحيح مسلم آمده است : در كتاب «فضايل صحابه» در باب فضايل اهل بيت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله، به سند خود، از «صفيّه دختر شيبه» او هم از «عايشه» روايت كرده است، بامداد يكى از روزها رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله گليمى را كه از پشم سياه بافته شده بود، بر دوش داشت و عازم بود از خانه بيرون برود، در آن حال، حسن بن على عليه السّلام وارد شد، حضرت او را در زير آن گليم جاى داد پس از آن، حسين عليه السّلام وارد شد، او را هم در زير گليم قرار داد بعد از آن، فاطمه عليها السّلام آمد، او را هم در زير گليم برد پس از آن، على عليه السّلام آمد، او را هم در زير گليم در آورد سپس اين آيه را تلاوت كرد:إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً مؤلف گويد: اين حديث را «حاكم نيشابورى» در (مستدرك الصحيحين 3/ 147)نقل كرده و گفته است: اين حديث طبق نظريه «بخارى» و «مسلم» از احاديث صحاح است. «بيهقى» هم، در (سنن 2/ 149) اين روايت را نقل كرده است و «ابن جرير» در (تفسير 22/ 5)حديث مزبور را از «عايشه» نقل كرده است و «سيوطى» در «الدّر المنثور»، ذيل آيه تطهير، در سوره احزاب، به نقل آن پرداخته و گفته است: اين حديث را «ابن ابى شيبه» و «احمد» و «ابن حاتم» روايت كردهاند. و «زمخشرى» در «كشّاف» در ذيل آيه مباهله، به مناسبتى متعرض نقل حديث مزبور گرديده است و «فخر رازى» هم، در تفسير آيه مباهله به نقل آن حديث پرداخته است و اظهار مىدارد اين روايت تا حدى مورد اتفاق مفسّران و محدّثان است و صحت آن را پذيرفتهاند.14
در صحيح ترمذى (2/ 209)به سند خود، از «عمرو بن ابى سلمه»، ربيب پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله (پسر زن)، نقل كرده است، هنگامى كه آيه تطهير: إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ ... نازل شد رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله در خانه «امّ سلمه» بود، در اين رابطه، رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله، حضرت على و حضرت فاطمه و امام حسن و امام حسين عليهم السّلام را به حضور طلبيد و آنان را در حاليكه حضرت على عليه السّلام پشت سر مبارك رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله بود، در زير كساء قرار داد و آنگاه گفت: بار خدايا! اينان اهل بيت من هستند، پليدى را از آنان بر طرف كن و آنها را پاك و پاكيزه گردان. «امّ سلمه» از فرصت استفاده كرد به عرض رسانيد: آيا من هم، از ايشانم؟ رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود: تو در جاى خودت باش، تو سرانجام خوبى خواهى داشت.15
هم چنين سيوطى در الدّر المنثور در تفسير آيه تطهير در سوره احزاب (ج 5/ 198 و 199) گفته است: «ابن مردويه» از «امّ سلمه» روايت كرده است كه آيه تطهير در خانه من نازل شد و در آن هنگام، هفت تن در خانهام بودند: «جبرئيل»، «ميكائيل»، على، فاطمه، حسن و حسين عليهم السّلام و من هم، در كنار در خانه ايستاده بودم و عرض كردم: يا رسول الله! آيا من از اهل بيت شما بشمار نمىآيم؟ فرمود: سرانجام كار تو به خوبى منتهى مىشود و تو از همسران پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله هستى.16
مسند احمد حنبل( 1/ 330)به سند خود، از «عمرو بن ميمون» روايت كرده است. گفت در كنار «ابن عباس» نشسته بودم در آن حال، نه تن فرا رسيدند و خطاب به ابن عباس گفتند: سخنى داريم كه بايد به اطلاع تو برسانيم. اينك يا از جا حركت كن و با ما بيا تا مطالب را با تو در ميان گذاريم و يا از كسانى كه در كنار تو مىباشند درخواست كن تا ما را با تو تنها بگذارند! ابن عباس گفت: من با شما همراه مىشوم. گويد: ابن عباس» از جا برخاست و با آنها همراه شد. در فاصلهاى كه از ما كناره گرفتند مطالبى را به اطلاع وى رسانيدند كه ما از چگونگى آن بىخبر بوديم. پس از اتمام گفتگو، «ابن عباس» در حالى كه گوشه عبايش به زمين كشيده مىشد، برگشت و با كمال ناراحتى و اظهار تأسف گفت: اينان از مردى نكوهش مىكردند كه ده خصلت ويژه، خدا به وى عنايت فرموده است كه يكي از آنها اين است كه در يكى از اوقات، رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله دامن عبا را بالا زد و آن را روى سر على و فاطمه و حسن و حسين عليهم السّلام افكند و آيه تطهير را تلاوت نمود.17
در همان كتاب( 6/ 292) به سند خود، از «شهر بن حوشب» نقل كرده است، هنگامى كه خبر شهادت حضرت سيد الشهداء، حسين بن على عليهما السّلام به اطلاع «امّ سلمه»، همسر رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله رسيد، گفت: خدا لعنت كند عراقيها را، خدا بكشد آنان را كه حسين عليه السّلام را شهيد كردند، خدا لعنت كند آنها را كه حسين عليه السّلام را فريب دادند و او را با رفتار فريبكارانه خود، ذليل و ناتوان ساختند؛ خاطر دارم در يكى از روزها كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله در خانه من بود، حضرت زهرا عليها السّلام با ظرفى از حلوا كه آن را در ميان طبقى گذاشته بود، وارد شد و آن حلوا را به حضور مبارك رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله تقديم كرد. رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله از وى پرسيد: پسر عمويت كجاست؟ پاسخ داد: در خانه است. فرمود: هم اكنون برو و او و دو فرزندت حسن و حسين عليهما السّلام را به حضور من دعوت كن. «امّ سلمه» گفت: طولى نكشيد در حالى كه حضرت زهرا عليها السّلام دستهاى فرزندانش را به دست گرفته و على عليه السّلام هم پشت سر آنها در حركت بود، به حضور پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله شرفياب شدند. رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله، حسنين را در روى زانو قرار داد و على را در جانب راست و فاطمه را در جانب چپ خويش نشانيد و كساء خيبرى را كه در مدينه زير انداز ما بود، بر روى آنان كشيد و با دست چپش يك طرف از آن كساء را گرفته و دست راستش را به طرف آسمان بالا برده و فرمود: بار پروردگارا! پليدى را از ايشان بر طرف گردان و آنان را كاملا پاكيزه گردان؛ پروردگارا، اينان اهل بيت مناند! سه بار اين جمله را تكرار كرد، «امّ سلمه» گويد، به عرض رسانيدم: يا رسول الله! آيا من از اهل بيت شما نيستم؟ فرمود: آرى، تو از اهل بيت من هستى (بيا و) در زير كساء وارد شو. ورود من در زير كساء در هنگامى صورت گرفت كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله از دعا كردن براى على و فاطمه و حسنين عليهم السّلام فارغ شده بود.18
تفسير ابن جرير طبرى( 32/ 5) به سند خود، از «ابو سعيد خدرى» روايت كرده است كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود: آيه تطهير در حق پنج تن نازل شده است، در حق من و على و فاطمه و حسن و حسين عليهم السّلام.19
مشكل الآثار (1/ 332) به سند خود، از «امّ سلمه» روايت كرده است كه گفت: «آيه تطهير» در حق رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله، على، فاطمه و حسنين عليهم السّلام نازل شده است. در همين كتاب از «امّ سلمه» روايت كرده است كه «آيه تطهير» در خانه من و در حق هفت تن: «جبرئيل»، «ميكائيل»، رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله، على، فاطمه و حسنين عليهم السّلام نازل شده و مرا از اهل بيت بشمار نياورده است.20
و نيز مولف اين كتاب ، از «عمرة همدانى» نقل كرده است كه گفت: به حضور «امّ سلمه» رسيدم. پس از احترامات لازم، از من پرسيد: تو كيستى؟ در پاسخ گفتم: عمره همدانى هستم. اينك، اى امّ المؤمنين! از اين مردى كه در برابر چشم ما با مخالفان مىجنگيد، بيانى كن كه آيا او (على عليه السّلام) محبوب است يا مبغوض؟ «امّ سلمه» از وى پرسيد: آيا او را دوست مىدارى يا كنيه او را در دل دارى؟ در پاسخ گفت: نه او را دوست مىدارم، و نه كينه او را در دل دارم. آنگاه «امّ سلمه» گفت: خداى تعالى «آيه تطهير» را نازل كرد، حال آن كه در آن هنگام در خانه من به غير از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله، على، فاطمه و حسنين عليهم السّلام ديگرى حضور نداشت. «امّ سلمه» گويد: به عرض رسانيدم، آيا من هم، از اهل بيتم؟ فرمود: تو از اهل بيت نيستى ليكن در پيشگاه خدا از خير بهرهمند مىباشى. «امّ سلمه» گويد: چقدر دوست مىداشتم پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله پرسش مرا پاسخ مىداد. و اگر پاسخ مرا داده بود، در نظرم بهتر بود از آن چه خورشيد، بر آن طلوع و غروب مىكند!21
هم چنين از «ابو طفيل» روايت كرده است كه در يكى از روزها، امام حسن بن على بن ابي طالب عليهم السّلام به ايراد خطابهاى پرداخت، و به حمد و ثناى پروردگار اشاره فرمود- تا آن جا حديث را ادامه داده كه- امام حسن مجتبى عليه السّلام فرمود: من فرزند مژده دهندهام، من فرزند انذار كنندهام، من فرزند پيغمبرم، من فرزند كسى هستم كه مردم را به امر خدا، به سوى حضرتش دعوت كرد، من فرزند چراغ درخشانم، من فرزند بزرگوارى هستم كه خدا او را رحمت جهانيان قرار داده است، من از خاندانى هستم كه خدا پليدى را از آنها زدوده است و آنها را از هر گونه ناشايستى پاكيزه ساخته است.22
در بعضى از اخبار آمده است، «امّ سلمه» گفت: آيا من از اهل شما نيستم؟ فرمود: آرى، هستى. در برخى ديگر از آنها آمده «امّ سلمه» گفته است، در هنگامى وارد كساء شدم كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله از دعا كردن براى اهل بيتش، فارغ شده بود، اين خود دليل بر آنست كه «امّ سلمه» مصداق «آيه تطهير» نبوده است و آيه شريفه شامل او نمىشود و در نفى رجس، شركت ندارد.23
هيثمى در مجمع ( 9/ 169) گفته است: از «ابو سعيد خدرى» روايت است، پس از آن كه حضرت على عليه السّلام به افتخار دامادى رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله نايل آمد تا چهل بامداد، پيغمبر از در خانه فاطمه زهرا عليها السّلام عبور مىكرد و مىفرمود: «السّلام عليكم يا اهل البيت و رحمة الله و بركاته» و «آيه تطهير» را تلاوت مىفرمود. اين حديث را «طبرانى» در «اوسط» روايت كرده است.24
كنز العمال ( 7/ 92) از «واثله» نقل كرده است كه در يكى از روزها، حضور حضرت زهرا عليها السّلام شرفياب شدم و از آن حضرت خواستم تا شمّهاى از موقعيتها و حالات حضرت على عليه السّلام را برايم بيان كند. حضرت زهرا عليها السّلام فرمود: در انتظار باش تا حضرت رسول صلّى اللّه عليه و آله تشريففرما شود و آن چه را مىخواهى از آن حضرت بپرس. طولى نكشيد رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله به اتفاق حضرت على، امام حسن و امام حسين عليهم السّلام در حالى كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله دست حسنين را در دست مبارك خود گرفته بود، وارد شد. رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله، حضرت على و فاطمه عليهما السّلام را در برابر خود و حسنين عليهما السّلام را روى زانوهاى خود نشانيد سپس رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله جامه يا عباى خود را بر روى سر آنها افكند و «آيه تطهير» را تلاوت كرد و فرمود: پروردگارا! اينان اهل بيت من هستند و اهل بيت من سزاوارتر به اين آيه شريفهاند. «واثله» گويد: به عرض رسانيدم: آيا من هم، از اهل بيت شما به شمار مىآيم؟ فرمود: آرى، تو هم اهل من هستى! «واثله» گويد: از شنيدن اين سخن به بهترين آرزوهاى خود رسيدم. اين حديث را «ابن ابى شيبه» و «ابن عساكر» نقل كردهاند.25
اسد الغابة ( 2/ 20) گفت: «اوزاعى» از «شدّاد بن عبد الله» روايت كرده است كه گفت: از «واثلة بن اسقع» شنيدم، هنگامى كه سر مطهّر حضرت سيد الشهداء عليه السّلام را وارد شام كردند، يكى از شامىها از حضرت على عليه السّلام سخن به ناسزا گفت! «واثله» از جا برخاست و گفت: به خدا سوگند! همواره حضرت على و حسنين عليهم السّلام را دوست مىدارم و اين پس از آنست كه از رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله آن چه را كه در خور شايستگى آنان بوده، شنيدهام. از جمله در يكى از روزها، در خانه «امّ سلمه» حضور رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله شرفياب بودم، همان زمان امام حسن عليه السّلام وارد شد، رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله آن حضرت را روى زانوى راست خود نشانيد و رخسار مباركش را بوسيد. پس از اندكى امام حسين عليه السّلام وارد شد، رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله آن حضرت را روى زانوى چپش نشانيد و رخسار شريفش را بوسه داد پس از آن، حضرت فاطمه عليها السّلام آمد. رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله، او را در برابر خود نشانيد سپس حضرت على عليه السّلام را به حضور طلبيد و «آيه تطهير» را تلاوت كرد. «شدّاد» گويد: از «واثله» پرسيدم مقصود از «رجس» چيست؟ در پاسخ گفت: رجس، شك در وجود خداست.26
نتيجه
همان طور كه از نظر گذشت همه احاديث شيعه و بسياري ار روايات اهل سنت بر اين واقعيت گواه است كه منظور از اهل بيت در آيه شريفه تنها پنج تن آل عبا هستند و حتي احاديثي كه زنان پيامبر (ص) و ساير نزديكان آن حضرت را هم جزو اهل بيت پيامبر دانسته اند بر جايگاه ويژه پنج تن در بين اهل بيت حضرتش تاكيد داشته اند ضمن اين كه بايد توجه داشت در تفاسير شيعه خوانديم عايشه كه براي اهل سنت ام المومنين محسوب مي شود و هيچ وقت از تمجيد از خود و ارتباط با پيامبر(ص) از چيزي فروگذار نبود اگر اين آيه شامل حال او مي شد قطعا آن را بيان مي نمود كه بسياري از بزرگان اهل سنت در كتب روايي معتبرشان صحت اين گفته را تاييد مي كنند.
منابع :
6- قرائتي،محسن،تفسير نور، ج9، ص 362
7- ترجمه مجمع البيان في تفسير القرآن، ج20، ص111
8- شريف لاهيجي،محمد بن علي،تفسير شريف لاهيجي، ج3، ص: 631
9- مكارم شيرازي،ناصر،تفسير نمونه، ج17، ص 299
10- همان
11- حسكاني،حاكم، سيماى امام على(ع) در قرآن ترجمه الشواهد التنزيل ،مترجم: يعقوب جعفري، ص 249
12- همان
13- همان
14- فيروز آبادي،سيد مرتضي،فضائل پنج تن عليهم السلام در صحاح ششگانه اهل سنت ترجمه فضائل الخمسه من الصحاح السته ،مترجم:محمدباقر ساعدي، ج1 ،ص 376 1015 همان،ص 377
15- همان،ص 380
16-همان، ص 383
17-همان ، ص 389
18-همان ، ص 391
19- همان ، ص 394
20- همان ، ص 395
21- همان ، ص 397
22- همان ، ص 401
23- همان ، ص 395
24- همان ، ص 392
26و25- همان ، ص 393
* استفاده از این مقاله بدون ذکر نام نویسنده ونشانی سایت جایز نیست *