” آن چه می خوانید بخشی از مقاله جناب آقای محسن رمضانی گل افزانی است که برای درج درسایت از طرف آن بزرگوار ارسال گردیده ؛ ضمن تشکر فراوان از ایشان توجهتان را به گزیده ای از مقاله جلب می نمائیم.”
ب : احادیث اهل سنت
حاکم حسکانی از شخصیتهای برجسته اهل سنت در قرن پنجم در کتاب «الشواهد التنزیل» که یعقوب جعفری آن را تحت عنوان سیمای علی (ع) در قرآن به فارسی ترجمه کرده چندین حدیث درباره این که این آیه اختصاص به پنج تن آل عبا دارد بیان می کند که چند مورد آن را از نظر می گذرانیم: حسن بن على گفت: چون آیه تطهیر نازل شد. پیامبر خدا ما را در زیر عباى خیبرى که مال ام سلمه بود جمع کرد و گفت: خدایا اینان اهل بیت و عترت من هستند، پس پلیدى را از آنان بردار و آنان را پاکیزه کن.۱۱
ابو جمیله گفت: حسن بن على در کوفه براى خواندن نماز با مردم بیرون آمد، پس خنجرى به ران او زدند و او دو ماه مریض بود تا این که بیرون آمد و خدا را با حمد و ثنا یاد کرد و گفت: اى مردم عراق درباره ما از خدا بترسید همانا ما امیران شما و مهمانان شما و همان اهل بیت هستیم که خداوند در کتاب خود از آنان نام برده است: «انما یرید اللّه لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا» همین مضمون با سه سند دیگر نیز نقل شده است.۱۲
عامر بن سعد گفت: معاویه با سعد روبرو شد و گفت: چه چیزى مانع شده که ابو تراب را دشنام دهى؟ سعد گفت: سه چیز را به یاد دارم که پیامبر خدا به او گفته است و لذا او را دشنام نمىدهم، یکی از آنها این بود که هنگامى که این آیه نازل شد: «انما یرید اللّه لیذهب عنکم الرجس اهل البیت» پیامبر، على و فاطمه و حسن و حسین را خواند و گفت: خدایا اینان خاندان من هستند. این حدیث در خصائص نسائی هم آمده است.۱۳
در صحیح مسلم آمده است : در کتاب «فضایل صحابه» در باب فضایل اهل بیت پیغمبر صلّى اللّه علیه و آله، به سند خود، از «صفیّه دختر شیبه» او هم از «عایشه» روایت کرده است، بامداد یکى از روزها رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله گلیمى را که از پشم سیاه بافته شده بود، بر دوش داشت و عازم بود از خانه بیرون برود، در آن حال، حسن بن على علیه السّلام وارد شد، حضرت او را در زیر آن گلیم جاى داد پس از آن، حسین علیه السّلام وارد شد، او را هم در زیر گلیم قرار داد بعد از آن، فاطمه علیها السّلام آمد، او را هم در زیر گلیم برد پس از آن، على علیه السّلام آمد، او را هم در زیر گلیم در آورد سپس این آیه را تلاوت کرد:إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً مؤلف گوید: این حدیث را «حاکم نیشابورى» در (مستدرک الصحیحین ۳/ ۱۴۷)نقل کرده و گفته است: این حدیث طبق نظریه «بخارى» و «مسلم» از احادیث صحاح است. «بیهقى» هم، در (سنن ۲/ ۱۴۹) این روایت را نقل کرده است و «ابن جریر» در (تفسیر ۲۲/ ۵)حدیث مزبور را از «عایشه» نقل کرده است و «سیوطى» در «الدّر المنثور»، ذیل آیه تطهیر، در سوره احزاب، به نقل آن پرداخته و گفته است: این حدیث را «ابن ابى شیبه» و «احمد» و «ابن حاتم» روایت کردهاند. و «زمخشرى» در «کشّاف» در ذیل آیه مباهله، به مناسبتى متعرض نقل حدیث مزبور گردیده است و «فخر رازى» هم، در تفسیر آیه مباهله به نقل آن حدیث پرداخته است و اظهار مىدارد این روایت تا حدى مورد اتفاق مفسّران و محدّثان است و صحت آن را پذیرفتهاند.۱۴
در صحیح ترمذى (۲/ ۲۰۹)به سند خود، از «عمرو بن ابى سلمه»، ربیب پیغمبر صلّى اللّه علیه و آله (پسر زن)، نقل کرده است، هنگامى که آیه تطهیر: إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ … نازل شد رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله در خانه «امّ سلمه» بود، در این رابطه، رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله، حضرت على و حضرت فاطمه و امام حسن و امام حسین علیهم السّلام را به حضور طلبید و آنان را در حالی که حضرت على علیه السّلام پشت سر مبارک رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله بود، در زیر کساء قرار داد و آنگاه گفت: بار خدایا! اینان اهل بیت من هستند، پلیدى را از آنان بر طرف کن و آنها را پاک و پاکیزه گردان. «امّ سلمه» از فرصت استفاده کرد به عرض رسانید: آیا من هم، از ایشانم؟ رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله فرمود: تو در جاى خودت باش، تو سرانجام خوبى خواهى داشت.۱۵
هم چنین سیوطى در الدّر المنثور در تفسیر آیه تطهیر در سوره احزاب (ج ۵/ ۱۹۸ و ۱۹۹) گفته است: «ابن مردویه» از «امّ سلمه» روایت کرده است که آیه تطهیر در خانه من نازل شد و در آن هنگام، هفت تن در خانهام بودند: «جبرئیل»، «میکائیل»، على، فاطمه، حسن و حسین علیهم السّلام و من هم، در کنار در خانه ایستاده بودم و عرض کردم: یا رسول الله! آیا من از اهل بیت شما بشمار نمىآیم؟ فرمود: سرانجام کار تو به خوبى منتهى مىشود و تو از همسران پیغمبر صلّى اللّه علیه و آله هستى.۱۶
مسند احمد حنبل( ۱/ ۳۳۰)به سند خود، از «عمرو بن میمون» روایت کرده است. گفت در کنار «ابن عباس» نشسته بودم در آن حال، نه تن فرا رسیدند و خطاب به «ابن عباس» گفتند: سخنى داریم که باید به اطلاع تو برسانیم. اینک یا از جا حرکت کن و با ما بیا تا مطالب را با تو در میان گذاریم و یا از کسانى که در کنار تو مىباشند درخواست کن تا ما را با تو تنها بگذارند! «ابن عباس» گفت: من با شما همراه مىشوم .گوید: ابن عباس از جا برخاست و با آنها همراه شد. در فاصلهاى که از ما کناره گرفتند مطالبى را به اطلاع وى رسانیدند که ما از چگونگى آن بىخبر بودیم. پس از اتمام گفتگو، «ابن عباس» در حالى که گوشه عبایش به زمین کشیده مىشد، برگشت و با کمال ناراحتى و اظهار تأسف گفت: اینان از مردى نکوهش مىکردند که ده خصلت ویژه، خدا به وى عنایت فرموده است که یکی از آنها این است که در یکى از اوقات، رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله دامن عبا را بالا زد و آن را روى سر على و فاطمه و حسن و حسین علیهم السّلام افکند و آیه تطهیر را تلاوت نمود.۱۷
در همان کتاب( ۶/ ۲۹۲) به سند خود، از «شهر بن حوشب» نقل کرده است، هنگامى که خبر شهادت حضرت سید الشهداء، حسین بن على علیهما السّلام به اطلاع «امّ سلمه»، همسر رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله رسید، گفت: خدا لعنت کند عراقیها را، خدا بکشد آنان را که حسین علیه السّلام را شهید کردند، خدا لعنت کند آنها را که حسین علیه السّلام را فریب دادند و او را با رفتار فریبکارانه خود، ذلیل و ناتوان ساختند؛ خاطر دارم در یکى از روزها که رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله در خانه من بود، حضرت زهرا علیها السّلام با ظرفى از حلوا که آن را در میان طبقى گذاشته بود، وارد شد و آن حلوا را به حضور مبارک رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله تقدیم کرد. رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله از وى پرسید: پسر عمویت کجاست؟ پاسخ داد: در خانه است. فرمود: هم اکنون برو و او و دو فرزندت حسن و حسین علیهما السّلام را به حضور من دعوت کن. «امّ سلمه» گفت: طولى نکشید در حالى که حضرت زهرا علیها السّلام دستهاى فرزندانش را به دست گرفته و على علیه السّلام هم پشت سر آنها در حرکت بود، به حضور پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله شرفیاب شدند. رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله، حسنین را در روى زانو قرار داد و على را در جانب راست و فاطمه را در جانب چپ خویش نشانید و کساء خیبرى را که در مدینه زیر انداز ما بود، بر روى آنان کشید و با دست چپش یک طرف از آن کساء را گرفته و دست راستش را به طرف آسمان بالا برده و فرمود: بار پروردگارا! پلیدى را از ایشان بر طرف گردان و آنان را کاملا پاکیزه گردان؛ پروردگارا، اینان اهل بیت مناند! سه بار این جمله را تکرار کرد، «امّ سلمه» گوید، به عرض رسانیدم: یا رسول الله! آیا من از اهل بیت شما نیستم؟ فرمود: آرى، تو از اهل بیت من هستى (بیا و) در زیر کساء وارد شو. ورود من در زیر کساء در هنگامى صورت گرفت که رسولخدا صلّى اللّه علیه و آله از دعا کردن براى على و فاطمه و حسنین علیهم السّلام فارغ شده بود.۱۸
تفسیر ابن جریر طبرى( ۳۲/ ۵) به سند خود، از «ابو سعید خدرى» روایت کرده است که رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله فرمود: آیه تطهیر در حق پنج تن نازل شده است، در حق من و على و فاطمه و حسن و حسین علیهم السّلام.۱۹
مشکل الآثار (۱/ ۳۳۲) به سند خود، از «امّ سلمه» روایت کرده است که گفت: «آیه تطهیر» در حق رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله، على، فاطمه و حسنین علیهم السّلام نازل شده است. در همین کتاب از «امّ سلمه» روایت کرده است که «آیه تطهیر» در خانه من و در حق هفت تن: «جبرئیل»، «میکائیل»، رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله، على، فاطمه و حسنین علیهم السّلام نازل شده و مرا از اهل بیت بشمار نیاورده است.۲۰
و نیز مولف این کتاب ، از «عمرة همدانى» نقل کرده است که گفت: به حضور «امّ سلمه» رسیدم. پس از احترامات لازم، از من پرسید: تو کیستى؟ در پاسخ گفتم: عمره همدانى هستم. اینک، اى امّ المؤمنین! از این مردى که در برابر چشم ما با مخالفان مىجنگید، بیانى کن که آیا او (على علیه السّلام) محبوب است یا مبغوض؟ «امّ سلمه» از وى پرسید: آیا او را دوست مىدارى یا کينه او را در دل دارى؟ در پاسخ گفت: نه او را دوست مىدارم، و نه کینه او را در دل دارم. آنگاه «امّ سلمه» گفت: خداى تعالى «آیه تطهیر» را نازل کرد، حال آن که در آن هنگام در خانه من به غیر از رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله، على، فاطمه و حسنین علیهم السّلام دیگرى حضور نداشت. «امّ سلمه» گوید: به عرض رسانیدم، آیا من هم، از اهل بیتم؟ فرمود: تو از اهل بیت نیستى لیکن در پیشگاه خدا از خیر بهرهمند مىباشى. «امّ سلمه» گوید: چقدر دوست مىداشتم پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله پرسش مرا پاسخ مىداد. و اگر پاسخ مرا داده بود، در نظرم بهتر بود از آن چه خورشید، بر آن طلوع و غروب مىکند!۲۱
هم چنین از «ابو طفیل» روایت کرده است که در یکى از روزها، امام حسن بن على بن ابی طالب علیهم السّلام به ایراد خطابهاى پرداخت، و به حمد و ثناى پروردگار اشاره فرمود- تا آن جا حدیث را ادامه داده که- امام حسن مجتبى علیه السّلام فرمود: من فرزند مژده دهندهام، من فرزند انذار کنندهام، من فرزند پیغمبرم، من فرزند کسى هستم که مردم را به امر خدا، به سوى حضرتش دعوت کرد، من فرزند چراغ درخشانم، من فرزند بزرگوارى هستم که خدا او را رحمت جهانیان قرار داده است، من از خاندانى هستم که خدا پلیدى را از آنها زدوده است و آنها را از هر گونه ناشایستى پاکیزه ساخته است.۲۲
در بعضى از اخبار آمده است، «امّ سلمه» گفت: آیا من از اهل شما نیستم؟ فرمود: آرى، هستى. در برخى دیگر از آنها آمده «امّ سلمه» گفته است، در هنگامى وارد کساء شدم که رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله از دعا کردن براى اهل بیتش، فارغ شده بود، این خود دلیل بر آنست که «امّ سلمه» مصداق «آیه تطهیر» بوده است و آیه شریفه شامل او نمىشود و در نفى رجس، شرکت ندارد. چنان که «واثله» هم، مصداق آیه شریفه نبوده است. زیرا سؤال «واثله» که آیا من از اهل بیت شما نمىباشم؟ پس از انجام دعا بوده است.۲۳
هیثمى در مجمع ( ۹/ ۱۶۹) گفته است: از «ابو سعید خدرى» روایت است، پس از آنکه حضرت على علیه السّلام به افتخار دامادى رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله نایل آمد تا چهل بامداد، پیغمبر از در خانه فاطمه زهرا علیها السّلام عبور مىکرد و مىفرمود: «السّلام علیکم یا اهل البیت و رحمة الله و برکاته» و «آیه تطهیر» را تلاوت مىفرمود. این حدیث را «طبرانى» در «اوسط» روایت کرده است.۲۴
کنز العمال ( ۷/ ۹۲) از «واثله» نقل کرده است که در یکى از روزها، حضور حضرت زهرا علیها السّلام شرفیاب شدم و از آن حضرت خواستم تا شمّهاى از موقعیتها و حالات حضرت على علیه السّلام را برایم بیان کند. حضرت زهرا علیها السّلام فرمود: در انتظار باش تا حضرت رسول صلّى اللّه علیه و آله تشریففرما شود و آن چه را مىخواهى از آن حضرت بپرس. طولى نکشید رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله به اتفاق حضرت على، امام حسن و امام حسین علیهم السّلام در حالى که رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله دست حسنین را در دست مبارک خود گرفته بود، وارد شد. رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله، حضرت على و فاطمه علیهما السّلام را در برابر خود و حسنین علیهما السّلام را روى زانوهاى خود نشانید سپس رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله جامه یا عباى خود را بر روى سر آنها افکند و «آیه تطهیر» را تلاوت کرد و فرمود: پروردگارا! اینان اهل بیت من هستند و اهل بیت من سزاوارتر به این آیه شریفهاند. «واثله» گوید: به عرض رسانیدم: آیا من هم، از اهل بیت شما به شمار مىآیم؟ فرمود: آرى، تو هم اهل من هستى! «واثله» گوید: از شنیدن این سخن به بهترین آرزوهاى خود رسیدم. این حدیث را «ابن ابى شیبه» و «ابن عساکر» نقل کردهاند.۲۵
اسد الغابة ( ۲/ ۲۰) گفت: «اوزاعى» از «شدّاد بن عبد الله» روایت کرده است که گفت: از «واثلة بن اسقع» شنیدم، هنگامى که سر مطهّر حضرت سید الشهداء علیه السّلام را وارد شام کردند، یکى از شامىها از حضرت على علیه السّلام سخن به ناسزا گفت! «واثله» از جا برخاست و گفت: به خدا سوگند! همواره حضرت على و حسنین علیهم السّلام را دوست مىدارم و این پس از آنست که از رسول اکرم صلّى اللّه علیه و آله آن چه را که در خور شایستگى آنان بوده، شنیدهام. از جمله در یکى از روزها، در خانه «امّ سلمه» حضور رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله شرفیاب بودم، همان زمان امام حسن علیه السّلام وارد شد، رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله آن حضرت را روى زانوى راست خود نشانید و رخسار مبارکش را بوسید. پس از اندکى امام حسین علیه السّلام وارد شد، رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله آن حضرت را روى زانوى چپش نشانید و رخسار شریفش را بوسه داد پس از آن، حضرت فاطمه علیها السّلام آمد. رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله، او را در برابر خود نشانید سپس حضرت على علیه السّلام را به حضور طلبید و «آیه تطهیر» را تلاوت کرد. «شدّاد» گوید: از «واثله» پرسیدم مقصود از «رجس» چیست؟ در پاسخ گفت: رجس، شک در وجود خداست.۲۶
نتیجه
همان طور که از نظر گذشت همه احادیث شیعه و بسیاری ار روایات اهل سنت بر این واقعیت گواه است که منظور از اهل بیت در آیه شریفه تنها پنج تن آل عبا هستند و حتی احادیثی که زنان پیامبر (ص) و سایر نزدیکان آن حضرت را هم جزو اهل بیت پیامبر دانسته اند بر جایگاه ویژه پنج تن در بین اهل بیت حضرتش تاکید داشته اند ضمن این که باید توجه داشت در تفاسیر شیعه خواندیم عایشه هیچ وقت از تمجید از خود و ارتباط با پیامبر(ص) از چیزی فروگذار نبود اگر این آیه شامل حال او می شد قطعا آن را بیان می نمود که بسیاری از بزرگان اهل سنت در کتب روایی معتبرشان صحت این گفته را تایید می کنند.
پاورقي :
11- حسکانی،حاکم، سیماى امام على(ع) در قرآن ترجمه الشواهد التنزیل ،مترجم: یعقوب جعفری، ص ۲۴۹
12- همان
13- همان
14- فیروز آبادی،سید مرتضی،فضائل پنج تن علیهم السلام در صحاح ششگانه اهل سنت ترجمه فضائل الخمسه من الصحاح السته ،مترجم:محمدباقر ساعدی، ج۱ ،ص ۳۷۶
15- همان،ص ۳۷۷
16- همان،ص ۳۸۰
17- همان، ص ۳۸۳
18- همان ، ص ۳۸۹
19- همان ، ص ۳۹۱
20- همان ، ص ۳۹۴
21- همان ، ص ۳۹۵
22- همان ، ص ۳۹۷
23- همان ، ص ۴۰۱
24- همان ، ص ۳۹۵
25- همان ، ص ۳۹۲
26- همان ، ص ۳۹۳
(استفاده بدون ذکر نام نویسنده ونشانی سایت جایز نیست)