نوشته : محمد مهدي شير محمدي
چکیده :
موعود گرایی از جلوه های مشترک باورهای اقوام بشری است اما این باور همواره مانند دیگر آموزه های وحیانی در معرض آسیب هایی بوده است، به گونه ای كه بروز خرافه در باور موعود در ادیان پیشین موجب شده است حقیقت آن کدر و وهم آلود جلوه کند. هم اکنون شفاف ترین صورت و سیمای آینده موعود در اسلام و به ویژه در مکتب تشیع باقی مانده است؛ اما با این وصف در طول تاریخ تشیع شاهد بروز برخی خرافه ها در باور جامعه اسلامی درباره موعود بوده ایم.
طی سال های اخیر نیز باور به ظهور امام زمان(عج) و نحوه تعامل حضرت حجت با جامعه شیعی از سوی برخی آلایش ها و آسیب ها تهدید می شود. افراد بسیاری مدعی رابطه با امام زمان(عج) بوده و از طرح این ادعا برای خود بازاری تدارک دیده اند.
برخی پا را فراتر گذاشته و خود را نماینده حضرت در بین مردم جا زده اند و عده ای در نهان و آشکار خود را شخص صاحب الزمان توصیف می کنند. وجه مشترک تمامی این مدعیان «تقدس مآبی»، «زهد فروشی»، «غلو و درشت گویی»، «اظهارات رمز آلود و ایهام گویی» و اوصافی از این دست است. شگفت این جا است که این اوصاف را با تفحص در گفتار و کردار مدعیان پیشین و پر سر و صدایی که از سوی استعمار حمایت می شدند نیز می توانیم ببینیم.
برخی از ایشان مانند رندانی هستند که از نمد همراهی با مدعیان می خواهند کلاهی برای خود دست و پا کنند و برخی دیگر مردم ساده دل و زودباوری هستند که به بازی گرفته شده اند. این ویژگی ها نیز در میان مریدان مدعیانی چون شیخیه، بابیه، ازلیه و بهائیه مشهود است.
گذری بر تاریخ و نحوه ظهور شیخیه، بابیت و دیگر فرقه ها و سازمان های شبه عقیدتی اهمیت توجه به مدعیان امروزی را نیز دو چندان می کند. به هر روی دیگر سکه بابیت و بهائیت از رونق افتاده است؛ اما طمع ورزی دشمنان اسلام برای انهدام باور جامعه شیعی به مهدویت پایان نیافته است.
مقدمه
موعودگرایی و باور به سعادت آدمی در آخرالزمان و ظهور مردی دادگستر، در اندیشه های آیینی و اساطیری همه اقوام و ملل و نیز تمامی فرق و نحل وجود دارد. اما جدی ترین باور از این دست به آیین اسلام و به ویژه مذهب تشیع متعلق است. این باور موجب گردیده است جوامع اسلامی و شیعی گرفتار تفکرات نیستن انگارانه (نهیلیستیک) نشده و درباره آینده زیست اسلامی خویش امید داشته باشند. اهمیت این باور و تاثیر آن در امیدواری جامعه اسلامی به آینده و نقش آن در انقلابات و تحولات سیاسی همواره موضوع مورد مطالعه اندیشمندان تاریخ و تمدن اسلامی و نیز پژوهش های شرق شناسان بوده است.
در عین حال در ادوار تاریخ اسلامی عده ای با بهره مندی کاذب از این باور و معرفی خویش به عنوان موعود آخرالزمان یا مرتبط با امام مهدی، انحرافاتی در تحرکات سیاسی و حق طلبانه جامعه ایجاد کرده اند. اما در دو سده اخیر تلاش برای انحراف این باور فراتر از اغواگری های عده ای در درون جامعه اسلامی رخ داد و با نقش آفرینی عوامل بیگانه رنگ دیگری به خود گرفت؛ به گونه ای که در میان باورهای انحرافی که درباره موعود و مهدویت پدید آمده است نقش تشکیلاتی و سازمانی عوامل استعمار و صهیونیسم و نیز سایه تفکرات مدرنیت و غربیت مشهود است.
آیا ظهور تفکرات و خرافه های مدرنیستی و بت های ذهنی غربیت در باورهای موعود گرایانه شیعی، تنها ناشی از تحرکات اجانب بود؟ البته چنین نیست؛ اما هر چه انحراف و خرافه بیشتر می شود، طمع ورزی بیگانگان بر بهره مندی از این فرصت جدیت می یابد.
سیطره مدرنیته بر مکتب شیخیه و باورمندی به رکن رابع، مکتب تکثرگرایانه (پلورالیستی) شاه ولی الله دهلوی در هند، نیز مکتب سیاسی- ضد استعماری مهدی سودانی و آموزه های تحصلگرایانه (پوزیتیویستی) برخی علمای مصر را می توان یک رخداد عادی و احیانا کنشگری و کنش پذیری طبیعی از اوضاع زمانه و تفکرات رو به گسترش مدرن فرض کرد اما بی گمان باید ظهور بابیت، ازلیت، بهائیت در ایران که ادامه مکتب شیخیه بودند و نیز مکاتب و فرق همزاد ایشان یعنی احمدیه در پاکستان ، سیک در هندوستان و وهابیت در شبه جزیره عربستان را ناشی از نقش آفرینی اجانب و ماموریت پذیری اصحاب این فرق از سوی بیگانگان استعمارگر دانست.
این مکاتب نه تنها از منظر نظری از مدرنیته تاثیر می پذیرفتند، بلکه از سوی استعمار نیز حمایت و هدایت می شدند. در سده اخیر نیز تاثیرپذیری طبیعی از مدرنیته در میان متفکران جهان اسلام مشاهده می شد و در کنار آن ماموریت پذیری عده ای دیگر برای اجرایی کردن مدرنیت مدرن را نیز مشاهده می کنیم. ظهور مکاتب دین پیرایانه و دانش گریزانه و فرهنگ ستیزانه افرادی چون علی محمد باب، میرزاحسینعلی بهاءالله، احمد کسروی را باید از دسته اخیر دانست. آشنایی با ابعاد تاثیر پذیری جامعه اسلامی از مدرنیته و نیز ظهور خرافه های مدرنیستی در آموزه های موعود گرایانه می تواند نقطه عزیمتی برای جامعه اسلامی باشد تا آینده خود را بر مبنای حرکت درست به سوی موعود تنظیم کند.
مقاله حاضر با توجه و تمرکز به سیر ظهور بهائیت سعی دارد میزان وابستگی این فرقه به غرب، مبانی فکری مدرن را بازنماید و با تبیین الگو پذیری این فرقه از مدرنیت و غربیت راه را برای شناسایی روند نفوذ غربیت در جامعه اسلامی بیش از پیش نمایان کند. شاید دیگر تاریخ مصرف این فرقه از منظر غرب نیز پایان یافته باشد؛ بدین وصف ورود به حوزه شناسایی روند تاثیر پذیری بهائیت از غربیت می تواند برای درک تلاش های احتمالی و آتی مشابه موثر واقع گردد.
ماخذ : کتاب نقد، پاییز 1385 - شماره 40
به نقل از :
http://www.hawzah.net/fa/ArticleView.html?ArticleID=86910&SubjectID=83939