نوشته : مهدي رحيمي
علم، اخلاق و تربیت واژههایی هستند كه هر كدام در محدوده زندگی انسانی كاربرد خاصی داشته و حكایت از حقیقت مهمی میكنند. حال سؤال این است كه آیا هر كدام از اینها دارای كارآیی مستقلّ از دیگری بوده و هیچ گونه ارتباطی بین آنها متصور نیست و یا این كه دارای ارتباط تنگاتنگ و اثرپذیری متقابل میباشند؟ قبل از طرح پاسخ این سؤال بهتر است به تبیین معنای هر یك از این واژهها بپردازیم و سپس وارد این بحث شویم.
علم، مصدر فعل "عَلِمَ" و به معنای دانستن، دانش، آگاهی و معرفت است و هر چیزی میتواند متعلّق آن واقع شود. "اخلاق" نیز جمع "خُلق" یا "خُلُق" است[1] و بر مجموعه "صفات روحی و باطنی انسان و رفتاری كه در اثر آن صفات از او صادر میگردد، اطلاق میشود".[2] كه البته این رفتار آیینه و انعكاس دهنده كیفیت آن صفات اعم از شایسته و ناشایسته میباشد. و امّا واژه "تربیت" در اصل مصدر باب "تفعیل" از ماده "رَبَو"[3] و به معنای پرورش دادن میباشد. واژه تربیت، واژهای عام است و تمام اقسام پرورش، اعم از تربیت بدنی تربیت عقلی و تربیت اخلاقی را در بر میگیرد و بنابراین تربیت عقلی كه از راه تفكر و تعلیم و تعلّم حاصل میشود خود از مصادیق تربیت است. مراد از تربیت در عنوان این بحث تربیت اخلاقی و به تعبیر قرآن كریم تزكیه و تهذیب نفوس است.
رابطه علم و اخلاق و میزان تأثیر علم در تزكیه اخلاقی
اصل وجود ارتباط بین علم و اخلاق شایسته امری انكارناپذیر است به طوری كه هر چه بر معرفت انسان نسبت به خوبیهای صفت پسندیده و اعمال شایسته افزوده شود و از آثار زیان بار و پیامدهای منفی اعمال زشت و صفات اخلاقی ناپسند بیشتر آگاه گردد، بیشك در تربیت اخلاقی او مؤثرتر است و او را به سمت اخلاق پسندیده بیشتر سوق میدهد. زشتیها جای خود را به زیباییها و بسیاری از مفاسد اخلاقی جای خود را به محاسن اخلاقی میدهد. ذكر تعلیم در كنار تزكیه و پرورش اخلاقی در آیات قرآن، كه در ادامه ذكر میشوند، نیز نشان از وجود رابطه عمیق میان این دو دارد. لكن سؤال این است كه آیا این مسئله كلیّت دارد یا نه؟ در پاسخ به این سؤال نظرات متفاوتی ابراز شده است كه ما به سه نظر مهم اشاره میكنیم :
1. ارتباط مؤثر علم و اخلاق : گروهی معتقدند علم و حكمت سرچشمه اخلاق حمیده است و رذائل اخلاقی معلول جهل و نادانی است و تنها راه برای مبارزه با رذائل اخلاقی و پیدایش فضائل، گسترش علم و دانش و بالا بردن سطح افكار جامعه است و "فضیلت" مساوی با "معرفت" است. زیرا هیچ كس آگاهانه به دنبال بدی و شر نمیرود و اگر خوبی را تشخیص داد آن را رها نمیسازد. برخی این نظر را به سقراط نسبت دادهاند.
2. نفی وجود رابطه : برخی شاید مایل باشند كه بگویند دانش و هوشیاری در افراد آلوده سبب میشود كه جنایات خود را هوشیارانهتر انجام دهند و بنابراین رابطه میان علم و اخلاق را منكر شوند.
3. وجود رابطه، نه به صورت كلی : انصاف این است كه رابطه علم و اخلاق را نه به صورت كلی میتوان انكار كرد و نه میتوان به طور كامل اخلاق را معلول علم دانست؛ زیرا انسان موجودی است دو بعدی، یك بعد وجود او را علم و ادراك و آگاهی تشكیل میدهد و بعد دیگر وجودش را امیال، غرائز و شهوات. حال گاهی با میل و اختیار خود بُِِعد اول را ترجیح میدهد و گاهی بُعد دوم را و تجربه خارجی هم نشان میدهد كه افراد آلودهای بودهاند كه با واقف شدن برقبح عملشان و شناخت راه صحیح از روش خود دست برداشتهاند و در مقابل افرادی هم بودهاند كه هر چند به حسن و قبح اعمال واقف و آگاهند، ولی با این وجود دست از اخلاق سوء برنداشتهاند، زیرا صرف علم ، انسان را به سمت خوبیها سوق نمیدهد.
قرآن كریم نیز در سوره نمل به همین نكته اشاره دارد : "وَ جَحَدُوا بِها وَ اسْتَیْقَنَتْها أَنْفُسُهُمْ ظُلْماً وَ عُلُوًّا"؛ (نمل، 14) آل فرعون آیات ما را از روی ظلم و سركشی انكار كردند، در حالی كه در دل به آن یقین داشتند. البته در موارد بسیاری هم آگاهی بر زیانهای اخلاق رذیله بازدارنده بوده و موجب پرورش الهی افراد جامعه میشود.[4]
افزایش معرفت در دو سطح
چنان چه مشخص شد افزایش سطح آگاهی و معرفت تأثیر به سزائی در تزكیه اخلاقی انسان دارد، لكن باید توجه داشت كه هر علمی دارای این اثر نیست بلكه افزایش معرفت در دو سطح است كه مؤثر در تربیت اخلاقی انسان است :
1. افزایش معرفت نسبت به زیانهای فردی و اجتماعی رذائل اخلاقی و فوائد فضائل اخلاقی.
2. بالابودن سطح معرفت به طور كلّی، یعنی هنگامی كه معارف الهیه نسبت به مبدأ و معاد و احوال اولیاء و انبیاء و امور دیگری از این قبیل، بالا برود، انسان نسبت به فضائل اخلاقی علاقمند و از رذائل متنفر میگردد. بنابراین این طور نیست كه دانشهایی چون ریاضیات، فیزیك و... به طور مستقیم تأثیر در تزكیه اخلاقی بشر داشته باشند. اگر شخص با فراگرفتن این دانشها به اسرار آفرینش بیش از پیش پی ببرد و اینها را مقدمهای برای خداشناسی قرار دهد و خداپسندانه به كار گیرد. ناخودآگاه این علوم نیز در تربیت اخلاقی او مؤثر واقع خواهند شد.
میزان تأثیر اخلاق شایسته در بهرهمندی از نور علم
همان طور كه افزایش معرفت تأثیر مستقیم در تزكیه اخلاقی انسان دارد از طرف دیگر آراستن نفس به فضائل و صفات اخلاقی موجب گشوده شدن درهای علم و حكمت بر قلب انسان خواهد شد. از این روست كه حضرت علی علیه السّلام فرمودهاند: "دانش در دلهای شما سرشته است؛ به آداب روحانیان (و ملكوتیان) متأدب شوید تا برایتان آشكار گردد.[5]
بسیاری از اخلاقیات ناپسند هم چون غرور، خودپسندی، حسد وتعصّب بیجا نیز مانع بهرهمند شدن از علم و درك حقیقت میشوند و در روایات ما این امور از حجابهای علم و حكمت به شمار آمدهاند.[6] از طرف دیگر اخلاق شایسته شرط استفاده صحیح و مفید از علم نیز هست؛ زیرا چه بسا انسان علمی را در اختیار داشته باشد و به جهت بهرهمند نبودن از تربیت اخلاقی آن را در جهت به دست آوردن منافع شخصی و استعمار و استثمار دیگران به كار گیرد.
ارتباط تنگاتنگ علم، اخلاق و تربیت از لسان آیات و روایات
آیات و روایات به طور شایسته بر وجود این ارتباط دلالت دارند، كه آنها را به دو دسته میتوان تقسیم نمود :
1. آیات روایاتی كه دلالت بر وجود ارتباط عمیق بین علم و تزكیه اخلاقی دارد، و سجایای اخلاقی را از ثمرات علم میداند.
2. آیات و روایاتی كه مفساد اخلاقی ناشی از جهل را تبیین میكند.
دسته اول : درچهار آیه كریم تعلیم و تزكیه توأم با یك دیگر ذكر شده است، مراد از تزكیه همان تأدیب و تربیت است كه به واسطه آن نفوس انسانی از رذائل اخلاقی و اجتماع بشری از رفتارهای زشت و ناشایست پاك میشود. این آیات عبارتند از:
1. "هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولاً مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَكِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَهَ"؛ (جمعه، 2) اوست خدایی كه در بین مردم امّی پیامبری از آنها فرستاد تا آیات وحی را بر آنها تلاوت نمدوه و آنها را تزكیه نماید و كتاب خدا و حكمت را به ایشان بیاموزد.
2. "لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ إِذْ بَعَثَ فِیهِمْ رَسُولاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَكِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَهَ"؛ (آل عمران، 164) خداوند بر اهل ایمان منت گذاشت كه رسولی از خودشان در میان آنان برانگیخت تا آیاتش را بر آنها تلاوت نموده و آنها را تزكیه نماید و كتاب خدا و حكمت بیاموزد.
3. "كَما أَرْسَلْنا فِیكُمْ رَسُولاً مِنْكُمْ یَتْلُوا عَلَیْكُمْ آیاتِنا وَ یُزَكِّیكُمْ وَ یُعَلِّمُكُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَهَ"؛ (بقره، 151) چنان كه رسول گرامی خود را فرستادیم كه آیات ما را برای شما تلاوت كند و شما را تزكیه نموده و كتاب خدا و حكمت را به شما بیاموزد.
4. "رَبَّنا وَ ابْعَثْ فِیهِمْ رَسُولاً مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِكَ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَهَ وَ یُزَكِّیهِمْ"؛ (بقره، 129) حضرت ابراهیم علیه السّلام از خدا درخواست میكند : خداوندا، در میان فرزندان من پیامبری از خودشان بفرست، كه آیات تو را بر آنان تلاوت كند و به آنها كتاب و حكمت بیاموزد و آنها را تزكیه نماید.
در سه آیه اول تزكیه بر تعلیم و در آیه چهارم تعلیم بر تزكیه مقدم شده است. بنابر نظر مفسرین این تقدیم و تأخیر اشاره به تأثیر و تأثر متقابل این دو در یك دیگر دارد. برخی نیز گفتهاند: از آن جا كه هدف تعلیم تزكیه است، در سه آیه اول تزكیه را مقدم بر تعلیم ذكر كرده است؛ از طرف دیگر چون تعلیم در خارج و در مقام عمل مقدمه تربیت و تزكیه است در آیه چهارم مقدم شده و ناظر به ترتیب خارجی آنهاست.[7]
در بیان گهرباری از حضرت علی علیه السّلام نیز بر مقدّمه و شرط لازم بودن علم برای تزكیه تصریح شده است: "لن یزكّی العمل حتّی یقارنهُ العِلمُ"؛[8] هرگز اعمال آدمی پاك نمیشود مگراین كه با علم و معرفت همراه گردد.
البته ذكر این نكته لازم است كه آیات فوق صرفاً بیان كننده ارتباط تنگاتنگ تعلیم علوم الهی و تزكیه میباشند، لكن همان طور كه قبلا ذكر شد تربیت و تزكیه اخلاقی بیتأثیر در بهتر فراگرفتن و بهتر به كار بردن علوم رسمی نیز نمیباشد.
دسته دوم : انسانهای جاهل به خاطر عدم شناخت حقائق و مفاسد رذائل اخلاقی، در دام بسیاری از زشتیهای اخلاقی گرفتار میشوند. در برخی از آیات و روایات به مواردی از آنها اشاره شده است :
1. حضرت علی علیه السّلام می فرمایند: "الحرصُ و الشّرَهُ و البخل نتیجهُ الجهل"؛ حرص و طمع و بخل نتیجه جهل و نادانی است.[9]
2. جهل یكی از عوامل حسادت است : "قالَ هَلْ عَلِمْتُمْ ما فَعَلْتُمْ بِیُوسُفَ وَ أَخِیهِ إِذْ أَنْتُمْ جاهِلُونَ"؛ (یوسف، 89) در این آیه شریفه حضرت یوسف علیه السّلام جهل را از اسباب حسادت برادرانش معرفی مینماید.
3. بیادبی از جهل سرچشمه میگیرد: "قرآن مجید در آیه 4 سوره حجرات، بیشتر كسانی را كه نسبت به مقام والای پیامبر احترام لازم را رعایت نمیكردند، افراد كم فكر و نادان میشمرد. "إِنَّ الَّذِینَ یُنادُونَكَ مِنْ وَراءِ الْحُجُراتِ أَكْثَرُهُمْ لا یَعْقِلُونَ"؛ (نمل، 55) در این آیه شریفه انحراف و فساد اخلاقی قوم لوط توأم با جهل و نادانی شمرده شده است.
هم چنین در آیات دیگری از قرآن كریم جهل از اسباب بیبند و باری جنسی، سوء ظنّ به دیگران، لجاجب و تعصّب كوركورانه، بهانه جوییهای بیمورد و نفاق و دوروئی شمرده شده است و تمام این آیات دلالت بر این دارد كه اگر نور علم جای خود را به تاریكی جهل بدهد، مقدار زیادی از مفاسد اخلاقی جای خود را به فضائل اخلاقی خواهد داد.
--------------------------------------------------------------------------------
پاورقي ها :
[1] . المنجد فی اللغه. ص 194، ذیل "خالق"، و ص 247، ذیل ماده "رَبَوَ".
[2] . اخلاق در قرآن، مكارم شیرازی، ج 1، ص 23، چ اول، مدرسه الامام علی بن ابی طالب علیه السّلام ـ .
[3] . المنجد فی اللغه. ص 194، ذیل "خالق"، و ص 247، ذیل ماده "رَبَوَ".
[4] . همان، ص 27 ـ 30.
[5] . الحقائق فی محاسن الاخلاق، قرّه العیون، فیض كاشانی، ص 439، مكتبه اسلامیه، تهران، 1378 ق.
[6] . ر.ك: سیمای علوم و حكمت در قرآن و حدیث، ص 85 ـ 100، چ اول، دار الحدیث قم.
[7] . اخلاق در قرآن، ج 1، ص 19؛ ر.ك: مقالات آیت الله حسن زاده آملی، مقاله چهارم، تعلیم و تربیت در اسلام.
[8] . غررالحكم، با شرح جمال الدین خوانساری، ج 5، ص 71، ح 7447.
[9] . غرر الحكم، ج 2، ص 28، ح 1694.