بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در ديدار عمومى مردم آذربايجان شرقى
28/ 11/ 1385
«...تاريخ دوران نزديك به زمان ما وقتى مورد كاوش قرار بگيرد، انسان مىبيند در صف مقدم غالباً مردم آذربايجان و مردم تبريز حضور و جايگاه خودشان را تثبيت كردهاند؛ مخصوصاً آن جايى كه مصالح عظيم تاريخى كشور در ميان بوده است. مثلًا در قضيهى تنباكو كه مقطع بسيار مهمى بود و دشمنان استقلال كشور قصد داشتند كشور را يك جا ببلعند، يكى از نقاط حساسى كه مردم و روحانيتِ آن جا ايستادگى كردند و اثرگذارى كردند، تبريز بود؛ مرحوم آميرزا جواد مجتهد- عالم معروف تبريزى- و تودههاى عظيم مردم، دنبال او. در قضيهى مشروطيت، قضاياى تبريز شگفتآور است. در مورد نقش آذربايجان در مشروطيت و جهتگيرى مردم آذربايجان خيلى كتاب نوشتهاند؛ اما به نظر من هنوز هم حرفهاى نگفتهاى وجود دارد كه مىشود نوشت و بايد نوشت.
پدرم در قضاياى مشروطهى تبريز جوانى بوده است در اين شهر. خود او شاهد قضايا بوده است. مرحوم باقرخان، هممحلهى آنها بوده است در كوچهى قرهباغىها. ايشان از نزديك مسائل را ديده بود و نقل مىكرد. مىدانيم كه جهتگيرى ستارخان و باقرخان در مشروطيت، درست نقطهى مقابل جهتگيرى كسانى بود كه مشروطيت انگليسى و مشروطيتِ زير پرچم بيگانه را مىخواستند. ستارخان در سخنرانى و اعلاميهاش مىگفت:
«من مىخواهم زير پرچم ابا الفضل العباس حركت كنم».
بودند كسانى كه مىخواستند نهضت را بكشانند به سمت حركت انگليسى، اما ستارخان ايستادگى كرد. بعد هم همانها بودند كه مرحوم ستارخان و مرحوم باقرخان را كشاندند تهران و در باغ اتابك، آنها را از بين بردند؛ هركدام را به نحوى.
جهت حركت مردم آذربايجان و مردم تبريز در مشروطيت، چنين جهتى بود: ايستادگى، اقتدار، حضور عظيم مردمى، و در خط درست دين و استقلال كشور.
در قضاياى بعد هم همينطور بود. در قضيهى مرحوم شيخ محمد خيابانى- كه تبريز يكتنه ايستاد- مسئله، مسألهى قرارداد وثوق الدوله بود. در تهران، عمال حكومت ضعيف با يك قرارداد، امور مالى و امور نظامى كشور را دودستى تقديم كردند به انگليسىها. تبريزىها ايستادند. مرحوم خيابانى و ديگران در مقابل اين قضيه بود كه ايستادند و آن حوادث عجيب تبريز پيشامد كرد. تبريز هميشه اينطور بود.
29 بهمنِ تبريز هم از همين قبيل قضاياست كه سرنوشتساز بود؛ و الّا اگر مردم تبريز قيام 29 بهمن را نكرده بودند، اين حركت عظيم اتفاق نمىافتاد. در قضيهى قم يك عده شهيد شدند- مثل بقيهى شهادتها- كه ممكن بود مدتى سر زبانها باشد، بعد بتدريج كمرنگ شود؛ اما تبريزىها و آذربايجانىها نگذاشتند اين قضيه گم و فراموش شود. 29 بهمن را به عنوان چهلم شهداى قم برپا كردند. در واقع با اقامهى عزا در چهلم شهيدان، حوادث انقلاب را به مردم ديگر ايران ياد دادند. اين يك ابتكار بود، منشأ ساير حركات بود، بابركت بود. بعد مردم مناطق ديگر، چهلم شهداى تبريز را گرفتند و منتهى شد به حركتهاى عظيمى كه به پيروزى انقلاب رسيد.
اين كه من بارها گفتهام كه طراحان سياستهاى امريكايى و انگليسى در ايران، آذربايجان را نشناختهاند، به خاطر اين است؛ اين كه من مىگويم مردم تبريز را نشناختهاند، به خاطر اين است. اينها مىخواهند با توهمات، ملت ايران را تكهتكه كنند؛ بىعقلى مىكنند مىآيند سراغ آذربايجان. آذربايجان نقطهى ثقل ملت ايران است؛ يكى از عمدهترين مراكز حيات ملت ايران است. اين ايراننشناسها، آذربايجان نشناسها براى مقاصد ابلهانهى خودشان مىآيند سراغ تبريز و سراغ آذربايجان و يكمشت مزدور نادان از اينها پول مىگيرند، آنها را فريب مىدهند، طراحان سياستهاى خارجى هم فريب اين چهار تا مزدور را مىخورند. تا حالا هر حادثهاى از سوى ضد انقلاب در تبريز يا در آذربايجان اتفاق افتاده است، خود آذربا يجانىها جواب دادهاند. شما يادتان هست- حالا شايد خيلى از جوانها يادشان نباشد، اما اغلب يادشان است- كه اول انقلاب، عدهاى را از خارج تبريز به اسم مبارز و به اسم اپوزيسيون آوردند كه مرحوم شهيد مدنى را محاصره كردند. از بيرون كه كسى نيامد براى دفاع از انقلاب، خود مردم تبريز وقتى صحنه را ديدند، آمدند بيرون. تبريز، خودكفاست؛ آذربايجان، از لحاظ غيرت انقلابى و دفاع از انقلاب خودكفاست. اين چيزهاست كه انسان مىفهمد اينها آذربايجان را نمىشناسند، ايران را نمىشناسند، مردم ايران را نمىشناسند. طراحان سياستهاى ضد انقلاب در دنيا- چه در سرويسهاى اطلاعاتى امريكا، چه در سرويسهاى اطلاعاتى انگليس و ديگران- كه براى ملت ايران و براى سرنوشت انقلاب، به خيال خودشان دارند طراحى مىكنند، مردم ايران و اين حقايق ماندگار در ميان ملت ما را نمىشناسند...»
(استفاده فقط با ذكر نشاني سايت جايز است)