نشست «قانون و نظارت مردم، راهکارهای مقابله با استبداد در اندیشه نائینی» مؤسسه پژوهشی فهیم،؛
سید جواد ورعی گفت: مرحوم نائینی استبداد را درد مشترک امت اسلامی میدانست. چون پیروان اهل سنت زودتر از ما اقدام و از موج مشروطهخواهی و آزادیخواهی استقبال کردند، و ما علیرغم اینکه باید در این عرصه پیشتاز باشیم، عقب ماندیم، علمای مخالف مشروطه را سرزنش میکند.
عضو هیأت علمی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه با تأکید بر اینکه مرحوم نائینی استبداد را درد مشترک امت اسلامی میدانست، گفت: ایشان میگوید مجلس تضمین میکند که حاکمان بر اساس تشخیص، رأی و میل خودشان جامعه را اداره نکنند؛ موظف باشند و مقید باشند به قانونی که توسط این نهاد نوشته و تدوین میشود. چون ما حکومت استبدادی در اسلام نداریم؛ حتی پیغمبرش هم با استبداد رأی جامعه را اداره نمیکرد. دلیل دیگری که ایشان به آن استدلال میکند که مردم حق دارند نماینده تعیین و بر دولتمردان نظارت کنند، این است که مالیات میدهند و حق دارند نظارت کنند که این مالیات به درستی و در جهت مصالح و منافع عمومی مصرف میشود. سوم اینکه به نهی از منکر استناد میکند و میگوید نهی از منکر واجب و وظیفه همه است.
به گزارش خبرنگار جماران، حجتالاسلام و المسلمین سید جواد ورعی در نشست «قانون و نظارت مردم، راهکارهای مقابله با استبداد در اندیشه نائینی» مؤسسه پژوهشی فهیم، با اشاره به اینکه علما مخالف مشروطهای بودند که روشنفکران غربزده مطرح میکردند، گفت: نسبت به بعضی از موضوعات مورد اختلاف، ممکن است که اختلاف در مصداق بوده باشد. مثلاً راجع به اصل مساوات یا اصل حرّیت، هر کدامشان دیدگاه و اظهار نظرشان معطوف به یک تعریفی از مساوات یا حریت بود که آن دیگری، دیدگاهش معطوف به آن تعریف نبود و برداشت دیگری داشت از این دو رکنی که برای مشروطیت شمرده میشد.
عضو هیأت علمی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه افزود: واقعش این است که نسبت به پارهای از موضوعات، اختلاف نظر جدی وجود داشت. و من تصور میکنم که علمای نجف به درستی ضرورتهای زمانه خویش را شناخته بودند و بر اساس آنچه که ضرورت زمانه خود تشخیص دادند، وارد عرصه مشروطیت و دفاع از مشروطه شدند. از این جهت، اگر علمای مخالف مشروطه یا مدافعان مشروطه مشروعه، دست در دست علمای نجف میگذاشتند و وحدت کلمهای بین علما شکل میگرفت و طیفی از علما در کنار محمدعلی شاه قاجار نمیایستادند، مشروطه سرنوشت دیگری پیدا میکرد.
وی تأکید کرد: به نظرم علمایی که به مخالفت با مراجع تراز اول نجف و علمای مدافع مشروطه ایستادند، ضرورت زمانه خویش را بهدرستی نشناختند. در عین حال که نسبت به برخی از موضوعات افراد نظرشان درست بود؛ اما در یک نگاه کلی، ضرورت زمانه اقتضا میکرد که بساط نظام استبدادی قجری در ایران برچیده شود و این ممکن نبود مگر اینکه همه دست در دست یکدیگر میگذاشتند و با وحدت کلمه کار را پیش میبردند.
ورعی یادآور شد: مرحوم نائینی معتقد بود که بهطور کلی، «استبداد» باعث عقبماندگی ملل اسلامی شده است. دغدغه اصلی علمای نجف و مشخصاً مرحوم نائینی که باعث نگرانی شدید آنها بود و همین باعث شد که وارد عرصه دفاع از مشروطه شدند، مسأله استبداد بود؛ در مرحله اول، استبداد سیاسی و در مراحل بعدی، ضمیمه شدن استبداد دینی به استبداد سیاسی. معتقد بودند که علل عقبماندگی مسلمانها، گرفتاری آنها به استبداد و ستم حکومتهای مستبدی است که در طول تاریخ بر آنها حکومت کردند.
وی ادامه داد: متقابلاً رشد و پیشرفت ملل دیگر عالم بهخصوص اروپاییها را در این میدانستند که این درد را در زمان خویش شناختند و به مقابله با آن برخاستند و با شعار آزادیخواهی، حکومتهای استبدادی را برانداختند و مدلهای جدیدی از حکومت را در کشورهای خودشان پیاده کردند؛ بهخاطر اینکه استبداد، مانع رشد و پیشرفت هر ملتی در عرصههای مختلف است.
عضو هیأت علمی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه تأکید کرد: مرحوم نائینی کتاب «تنبیهُ الأُمّة» را از اینجا شروع میکند که ملل اروپا آن درد اصلی را شناختند و البته ایشان معتقد است که اینها بعد از رنسانس و جنگهای صلیبی، این الهام را از آموزههای دینی ما گرفتند؛ مسأله آزادیخواهی، مسأله مساوات، نفی استبداد. لذا ایشان تعبیر میکند که بضاعت ما گم شده بود و حالا به ما بازگردانده شده است. پس با چه چیزی مخالفت میکنید؟ اینها ریشه در آموزههای دینی ما دارد؛ آنچه که تحت لوای مشروطیت مطرح میشود.
وی با تأکید بر اینکه مرحوم نائینی استبداد را درد مشترک امت اسلامی میدانست، اظهار داشت: چون پیروان اهل سنت زودتر از ما اقدام و از موج مشروطهخواهی و آزادیخواهی استقبال کردند، و ما علیرغم اینکه باید در این عرصه پیشتاز باشیم، عقب ماندیم، علمای مخالف مشروطه را سرزنش میکند.
ورعی با اشاره به اینکه واقعیت عبرتآموزی در تاریخ مشروطه هست، تصریح کرد: برخی علما فتوای به حرمت مشروطیت داده و در کنار محمدعلی شاه ایستاده بودند و او را حمایت و تشویق به سرکوب مشروطهخواهان میکردند؛ به اینکه مشروطه باید بساطش برچیده شود چون مشروطه مخالف با اسلام است. یکی از اشکالات این بود که قانونگذاری بدعت است. مرحوم نائینی بعد از اینکه جواب میدهد، بدعت را تعریف میکند و میگوید به نظر ما، اغراض و هواهای نفسانی باعث شده که اینها در یک چنین موقعیتی قرار بگیرند و در کنار اکابر روسی بنشینند و مجلس را مثلاً به توپ ببندند.
وی افزود: خلاصه خیلی ادبیات تند است و این، نشانه عصبانیت و ناراحتی ایشان است که زحمات علمای نجف به باد رفته؛ این فرصتی که پیش آمده بود، فرصت استثنایی که ملت شیعه ایران از استبداد نجات پیدا کند، بار دیگر با وساطت گروهی از علما و در حمایت از محمدعلی شاه، این به باد رفته بود. یعنی احساس میکردند که تمام زحمات در این دوره استبداد صغیر و با به توپ بستن مجلس، به هدر رفته و دیگر حالا احساس مسئولیت ایشان کرده بود لااقل این رسالههایی که دارند مینویسند در حرمت مشروطه و در بدعت بودن قانونگذاری و امثال اینها را جواب بدهد.
عضو هیأت علمی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه ادامه داد: ایشان میگوید ماهیت حکومت در اسلام، نه تنها در اسلام، بلکه نزد همه ادیان الهی، بلکه نزد عقلای عالم، از سنخ ولایت است؛ یعنی از سنخ امانتداری است. حکومت، امانت است. بعد میفرمایند که در آموزههای دینی، آن چیزی که میتواند مانع تغییر و تحول ماهیت حکومت از امانتداری به مالکیت شود، در منطق ما شیعیان، عصمت امام است. اصلاً برای همین گفتند زمام امور جامعه در اختیار امام معصوم باشد؛ امام معصوم هیچوقت خودش را مالک مردم و مالک مملکت و کشور اسلامی نمیداند. راه جلوگیری از تبدیل حکومت از امانتداری به مالکیت، تدوین قانون اساسی و تشکیل مجلس است.
وی تأکید کرد: ایشان میگوید که حاکم، مسئول است، باید پاسخگو باشد. اگر گفتید امانت است، امانتدار باید پاسخگو باشد؛ پاسخگو باشد که آیا از این امانت بهدرستی نگهداری کرده، رسم امانت را رعایت کرده یا نکرده؟ ایشان میگوید سلاطین، خودشان را مقام «لَا یُسْأَلُ عَمَّا یَفْعَلُ» میدانند. این مقام، منحصر در خدای متعال است. لذا ایشان میگوید اینها آلوده به شرک شدند، صفات اختصاصی خدا را به خودشان منتقل کردند.
ورعی اظهار داشت: ایشان میگوید مجلس تضمین میکند که حاکمان بر اساس تشخیص، رأی و میل خودشان جامعه را اداره نکنند؛ موظف باشند و مقید باشند به قانونی که توسط این نهاد نوشته و تدوین میشود. چون ما حکومت استبدادی در اسلام نداریم؛ حتی پیغمبرش هم با استبداد رأی جامعه را اداره نمیکرد. دلیل دیگری که ایشان به آن استدلال میکند که مردم حق دارند نماینده تعیین و بر دولتمردان نظارت کنند، این است که مالیات میدهند و حق دارند نظارت کنند که این مالیات به درستی و در جهت مصالح و منافع عمومی مصرف میشود. سوم اینکه به نهی از منکر استناد میکند و میگوید نهی از منکر واجب و وظیفه همه است.
وی یادآور شد: حرف شیخ فضلالله این بود که ما در اسلام شریعت داریم، بنابراین احتیاجی به قانونگذاری نداریم. اگر شما در کشورهای اروپایی میبینید مجلس قانونگذاری دارند، بهخاطر اینکه شریعت ندارند؛ ما شریعت داریم، قانون اساسی ما قرآن است و نیازی به قانونگذاری نداریم. ایشان جواب میداد که ما میتوانیم در هر جایی که نصّی از ناحیه شارع نرسیده، قانون وضع کنیم. بهعلاوه، بدعت این است که شما یک چیزی را به دین نسبت بدهید؛ مجلس، قانونی که برای اداره جامعه میخواهد وضع کند، به دین نمیخواهد نسبت بدهد.
عضو هیأت علمی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه افزود: اشکال دومی که شیخ فضلالله نوری مطرح میکند، میگوید به فرض اینکه بپذیریم باید قانونگذاری شود، مصداق امور حسبیه و شأن مجتهدین است؛ مرحوم نائینی میگوید اگر خیلی میخواهید احتیاط کنید، یک یا چند نفر مجتهد در مجلس باشند، اذن بدهند، کفایت میکند. یا قانونی که اینها مینویسند، یک مجتهدی تأیید و تنفیذ کند، کفایت میکند. بعد ایشان میگوید که در دایره مباحات و غیر منصوصات میشود قانون وضع کرد و به دین هم نسبت نمیدهیم و تعریف بدعت بر آن صادق نیست.
وی تأکید کرد: آنچه که سرنوشت مشروطیت را رقم زد، همین اختلاف بین علما بود که به جان هم افتادند. با این ادبیات تند و تیز؛ که آنها بگویند مشروطیت حرام و هر کسی از مشروطیت دفاع کند مرتد است و در مقابل واکنش مرحوم نائینی هم نگارش این کتاب بود. البته این کتاب وقتی منتشر شد که دیگر ما وارد یک فضای جدیدی شدیم. دیگر رویارویی علمای مدافع مشروطه با علمای مخالف مشروطه نبود؛ رویارویی کسانی بود که بر موج سوار شدند و تهران را فتح کردند و امور را به دست گرفتند؛ رویارویی اینها با همه علما بود که علما را بهتدریج از میدان به در کردند و از آن، مشروطه رضاخانی سر برآورد.
ورعی در پایان گفت: این من را به یاد هشدارهای امام راحل (رضوان الله تعالی علیه) میاندازد که علما را از اختلاف بر حذر میداشت. اختلاف باعث میشود ملت هم که معمولاً نگاهشان به علما هست، دودسته و چنددسته شوند و این مسأله پیامدهای خطرناکی را برای جامعه اسلامی به دنبال دارد.