ترامپ گفته:« ارتش آمریکا دیگر دموکراسی را با زور اسلحه اجرا نخواهد کرد. وظیفه ارتش ما برگزاری “شوهای نمایشی” برای تغییر فرهنگ سایر کشورها یا گسترش دموکراسی با زور اسلحه نیست.»
عصر ایران؛ باز هم شبحی در حال فتح جهان است. اما برخلاف تصور خوشبینانه کارل مارکس در میانه قرن نوزدهم که فکر میکرد این شبح کمونیسم است که بر سرتاسر اروپا سایه افکنده، این دفعه این شبح در آن سوی اقیانوسها بر فراز کاخ سفید در حال پرواز است. شبح پایان امپریالیسم مسلح آمریکایی.
پایان آمریکای همواره مسلح که به زور اسلحه، جنگ، کودتا نظامی و رنگی و انواع و اقسام دخالتهای سخت و نرم دیگر میخواست نه تنها کدخدا که ژاندارم جهانی را بازی کند.
ترامپ در یک سخنرانی که بعدها شاید تاریخ ساز شود، گفت:« ارتش آمریکا دیگر دموکراسی را با زور اسلحه اجراء نخواهد کرد. وظیفه ارتش ایالات متحده برگزاری “شوهای نمایشی” برای تغییر فرهنگ سایر کشورها یا گسترش دموکراسی با زور اسلحه نیست. وظیفه ارتش مقابله و نابودی تهدیدات علیه ایالات متحده است.»
این شبح جدید در قالب رفتارها و گفتارهای غافلگیرانه ترامپ ظهور کرده است. در واقع باید گفت که سرمایه داری امریکا دست به یک رفورم اساسی برای عبور از بحران سیاسی و اقتصادی می خواهد بزند.
این اصلاح اساسی قطعا چهره جهان را دگرگون میکند. اما همانطور که گرامشی یک قرن پیش گفته بود: «جهان کهنه مرده، جهان تازه ناتوان از تولد است و زمانه ظهور هیولاهاست». از این تجربه تاریخی باید این درس را آموخت که چندان هم نمیتوان خوشبینانه به آنچه در کاخ سفید می گذرد نظر افکند. اما قطعا باید تحولات خیلی سریع و بنیان افکن را مدنظر داشت.
در غیاب یک آلترناتیو مترقی و چپگرایانه شاهد حضور و ظهور انواع و اقسام حرکتهای راستگرایانه، ناسیونالیستی افراطی و حتی ارتجاعی در جهان هستیم. شبحی که بر فراز کاخ سفید در حال گشت و گذار است در بطن خود هیولاهای کوچک و بزرگ را هم دارد.
اما حتی اگر همینقدر بدبینانه به سرمایهداری متاخر و نوظهور آمریکایی که نمادش ایلان ماسک و ترامپ است بنگریم اما سویههای خوشخیم در آن را هم باید دید.
سیاستهای تاکنونی ترامپ در تضاد با سیاست های جنگطلبانه سنتی کشورهای عضو ناتو در اروپا است که همچنان بر طبل جنگ در اوکراین میکوبند. ترامپ در منطقه غرب آسیا دستکم به ظاهر دنبال صلح است و بی اعتنایی معنادار وی به نتانیاهو جالب توجه است.
ترامپ اصلاحات گسترده ای را در ساختار آمریکا را آغاز کرده، زیرا ترامپ بر این یقین است که بخشی از "دولت پنهان" و ناسازگار با دیدگاههای دولت او در همه جا رخنه دارد.
اصلاحاتی که ترامپ مدنظر دارد چهره آمریکا را تغییر میدهد. دیگر نمیتوان آمریکا را همچون یک قرن گذشته امپریالیسم متکی بر ارتشی هجومی و صنایع نظامی دانست. بلکه گویا آمریکای ترامپ متکی بر تکنولوژیهای جدید و قدرت نرم افکارسازی با رسانههای جدید اجتماعی و هوش مصنوعی میخواهد به شکل دیگری سلطه خود را بازتعریف کند. در واقع از یک طرف ترامپ نه عامل بلکه محصول شکست ایده پایان تاریخ با نئولیبرالیسم است.
ازطرف دیگر با نگاه ناسیونالیستی خاص خودش دیگر نمیخواهد ژاندارم تفنگ به دست جهان باشد. بلکه درک کرده که در رقابت اقتصادی از چین عقب افتاده و هژمونی سیاسی و گفتمانی نئولیبرالیستیاش هم از دست داده است.
از نمونههای آشکار تغییر مواضع مهم دولت آمریکا این فراز از سخنرانی جیدی ونس، معاون رئیسجمهور آمریکا، در مراسم فارغالتحصیلی آکادمی نیروی دریایی است: «پس از فروپاشی اتحاد شوروی، سیاستگذاران آمریکا فرض کردند که برتری جهانی این کشور تضمینشده است. در نتیجه، به جای تمرکز بر رقابت با قدرتهای نوظهور مانند چین، به دنبال اهدافی رفتند که برای ابرقدرت برتر جهان آسان به نظر میرسید. آنها اهداف استراتژیک روشن را کنار گذاشتند و به مفاهیم بلندپروازانه و اغلب نامنسجم روی آوردند. این رویکرد باعث شد دولت از رقابت با قدرتهای بزرگ و آمادهسازی برای مقابله با دشمنان همسطح غافل شود و به جای آن به وظایف گسترده و مبهمی مانند مبارزه با تروریستهای جدید و تقویت رژیمهای دوردست بپردازد.»
جی دی ونس سخن از اشتباه تاریخی آمریکا در دخالتهای بی مورد نظامی در اقصا نقاط جهان کرد که موجب اتلاف انرژی آمریکا در رقابت اقتصادی با چین شده، میگوید. به نظر میرسد دولت ترامپ میخواهد این مسیر را تغییر دهد و از مداخلات خارجی و درگیریهای بیپایان فاصله بگیرد و به رقابت جدی با چین بپردازد.
حال باید دید با این دست مواضع دوران راه انداختن جنگهای امپریالیستی و کودتا با ترامپ به پایان میرسد؟