امروز روز سعدی است اما دقیقتر این است که بگوییم سعدی شاعر امروز است. شاعر روزگار ما. شاعری که به اندازه فردوسی، معمار و نگاهدار زبان فارسی بود و بیش از او در ساختن و اعتلا بخشیدن به زبان گفتوگو و زندگی روزانه کارساز شد. آنکه حال ما را به درستی و درایت، فهم و روایت میکند، در حال میزید. معاصر ما میشود.
سعدی برای بسیاری به سخندانی و سخنسرایی شناخته میشود. به نثر مسجع و آهنگینش. به شیرینی سخن و شور کلامش. اما علاوه بر این، سعدی را باید به دلیل شناخت عمیقش از خلقیات ما ایرانیان به یاد آورد. به گمانم او در بوستان و گلستانش، پنجرهای رو به شناخت خلقیات ایرانیان میگشاید که تا همین امروز امتداد مییابد و میتوان درآینه آن، خود را تماشا کرد و شناخت. به قول یکی از بزرگان، شناخت ژرفای سنت ایران بدون بازخوانی سعدی، کاری سخت دشوار است.
باید در بوستانش قدم زد و درگلستانش چرخید تا فهمید چه گنج نهانی است سعدی. که چه خوب ما را؛ بد و خوب ما را به خودمان میشناساند. او مردمنگاری انسانگراست که در هر خوانشی از او میتوان چالشی از زیست خود را جست. دوستان اهل قلم و ادب و اندیشه از نسبت سعدی با ایران امروز نوشتهاند. آنکه عصاره غم و شادیهای ما را روایت میکند، همعصر ماست. او مدام متولد میشود که خود گفته: سعدیا مرد نکونام نمیرد هرگز.
نیلوفر منصوری خبرنگار
روز سعدی (اول اردیبهشت) در تقویم ایران یادآور اهمیت زبان و ادب فارسی است؛ میراثی که مردان و زنان بسیاری طی سده ها با وجود انواع ترکتازیها و نامهربانی ها آن را پاس داشته و تقدیم نسلهای بعدی کرده اند؛ از رودکی و فردوسی و نظامی تا شیخ مصلح الدین و دیگران تا ادیبان و شاعران معاصر.
زنده نگه داشتن زبان فارسی با وجود هجمههایی که به آن وارد شده، موضوعی است که دکتر الهام باقری، استاد ادبیات فارسی به آن اشاره میکند و میگوید:«با گذشت این همه سال، تغییرات بسیاری در زبان فارسی رخ داده؛ چندین واژه از بین رفته و کلماتی هم به دایره زبان فارسی راه یافته، اما با وجود این، زبان رسمی کشور ایران همچنان فارسی مانده است.»
این پژوهشگر میگوید:«معروف است که فردوسی این زبان را حفظ کرده اما واقعیت این است که یک نهضت، جنبش و پویش بزرگ از دوران یعقوب لیث صفار تا پادشاهان سامانی موجب حفظ این زبان شده است. این جنبش، پژوهشگران، شاعران و نویسندگان را ملزم میکرد که تمام نثر و نظم را به فارسی بنویسند. شاعران بسیاری از جمله رودکی، شهید بلخی، فردوسی و سعدی و نویسندگانی مانند ابوریحان بیرونی، ابوعلی بلعمی، ابنسینا و ابوالفضل بیهقی، نهضت بزرگ نوشتن به زبان فارسی را پاسداری کردند و واژگان بسیار زیبایی را به زبان فارسی افزودند که هنوز هم بسیاری از آنها کاربرد دارد. همینطور در زمان حال، بزرگان واژهساز مانند بهرام بیضایی، احمد شاملو و محمود دولتآبادی بودند که در این زمینه بسیار تلاش کردند، اما هرگز به فرهنگستان زبان و ادب فارسی دعوت نشدند تا از برابرسازیهای ساخته شده توسط آنها به جای واژگان بیگانه استفاده شود.»
زبان مخفی دهه هشتادیها
یکی از نگرانیهای برخی پژوهشگران برای زبان فارسی، استفاده از اصطلاحات و واژههایی است که بیشتر در گپوگفتهای نسلهای اخیر و ازجمله 80 به کار میروند. اصطلاحات و واژگانی مثل خیلی خفنه، حق پرومکس، سمی بودن، اکلیلی شدن، اسپم خنده، دمت جیز، رل، سینگل، پارتنر، کراش و پیچوندمش را به احتمال فراوان در ادبیات جوانان امروزی شنیدهاید. اصطلاحات پرکاربردی که هر روز به تعداد آنها اضافه میشود. رواج این اصطلاحات موجب شد برخی از کسانی که دلشان برای ادبیات فارسی میتپد، نگران تخریب زبان فارسی باشند، نکتهای که این استاد ادبیات دانشگاه آن را رد کرد. به اعتقاد او، زبان فارسی با اصطلاحات دهه هشتادیها تخریب نمیشود. باقری میافزاید:«استفاده از این واژگان و اصطلاحات خاص، فقط مخصوص دهه هشتادیها نیست. این زبان مخفی در میان نسلهای قبل هم رواج داشته، مثل زبان «زرگری» که در دورهای رایج بوده است. اتفاقاً زبان مخفی نشاندهنده پویایی زبان است که نهتنها در کشور ما که در کشورهای دیگر هم اتفاق میافتد؛ مثل کتاب دیکشنری آکسفورد که یک جلد مربوط به زبان اسلنگ یا زبان عامیانه مردم چاپ کرده که به اصطلاحات زبان عوام در دورههای مختلف پرداخته است.»
به اعتقاد او، در تمام جهان و در دل زبانهای زنده دنیا گروه جوانان حق دارند زبانی را برای خود کنند چه بسا که بسیاری از مشاغل و حرفهها هم این کار را میکنند. این نسل، قابی متفاوت از خود در جامعه به نمایش میگذارد، به طوری که تفاوت بین یک فرد متولد اواخر دهه 70 با فرد متولد اوایل دهه 80 بهخوبی آشکار است، زیرا آنها زبان را به گونهای استفاده میکنند که نسلهای دیگر متوجه آن نشوند و به عبارتی زبان مخفی برای خود ایجاد کردهاند. بنابراین در این زمینه نباید نگران شبکههای اجتماعی بود که زبان را با واژههایی بیگانه برای یک گروه سنی تعریف میکند.
اقبال زیاد به ادبیات فارسی
این استاد ادبیات فارسی اعتقاد دارد امروزه شعر فارسی از اقبال بالایی در شبکههای اجتماعی برخوردار است:«طی پژوهشی که برای پایاننامه یکی از دانشجویان صورت گرفت، مشخص شد بیشترین پیامهایی که در شبکههای اجتماعی بازنشر و به اشتراک گذاشته میشود، اشعار و نثر فارسی است. این موضوع نشان میدهد ادبیات فارسی علاقهمندان بسیاری دارد.»
او با اشاره به اینکه زبان فارسی با ادبیات فارسی دو مقوله متفاوت است، میافزاید:«درمورد زبان فارسی، باید یک نیروی قاهره و بالادستی وجود داشته باشد که بتواند بر رسانههای جمعی بویژه صدا و سیما تأثیر بگذارد.» موضوعی که از نظر باقری تا اوایل دهه 90 توجهی به آن نمیشد و حتی در پشت کتابهای عربی دوره راهنمایی و دبیرستان عنوان میشد زبان مادری ما، زبان عربی است که در اینباره میگوید:«بعد از فرمایشات رهبری در دهه 90 توجه بسیاری از مردم به نگهداری از زبان و ادبیات رسمی فارسی جلب شد و ایرانگرایی بین جوانان بسیار رواج یافت. هرچند نقصهایی در این زمینه وجود دارد که بهخصوص خود را در شبکههای اجتماعی یا رسانههای رسمی به رخ می کشند، اما افراد بسیاری هستند که در مواقع تخریب زبان، تذکراتی بجا میدهند و زبان را پالوده میکنند. کلیپهایی تولید میکنند که شاید گاهی اشتباهی در آن رخ بدهد، اما میبینیم که همین حرکتها نشان میدهد مردم خودشان حافظ زبان هستند بدون اینکه بخواهند پشت سرشان نیروی قاهره یا اجباری باشد. بسیاری به صورت خودجوش پاسدار زبان فارسی هستند و با همه وجود تلاش میکنند از این میراث گرانبها حفاظت کنند.»
معادلهایی خالی از ظرافت
امروز که توجه به ایرانگرایی و اقبال به زبان فارسی در جامعه بیشتر شده است، نوک پیکان بیشتر انتقادها به سمت فرهنگستان زبان و ادب فارسی است. این مدرس ادبیات درباره این انتقادها اینگونه میگوید:«فرهنگستان در حد وظیفه خودش بسیار ضعیف عمل کرده و واژگانی که انتخاب میکند با ساختار زبان فارسی ناآشنا و خالی از ظرافت است، به همین سبب در زمینه برابرسازی کلمات خارجی رضایت مردم را جلب نکرده است.»
باقری با بیان اینکه فرهنگستان زبان فارسی و برابرسازی آن در دل مردم جایی ندارد، میگوید:«مردم در برابر گزینش واژگان برابری که فرهنگستان اجبار یا پیشنهاد میکند، مقاومت دارند. در واقع مردم خودشان واژگان را انتخاب میکنند. نکته اصلی اینجاست کسانی که برای زبان فارسی تصمیم میگیرند، به ساختار زبان فارسی آگاهی ندارند و تخصصشان زبانشناسی فارسی نیست، اما برای خط و زبان دستور صادر میکنند. پیشنهاد من برای فرهنگستان این است که از نوابغ بسیاری که در حوزه ادبیات و زبان فارسی داریم، استفاده شود.»
او در ادامه با بیان اینکه فرآیند واژهسازی بسیار طبیعی رخ میدهد، میگوید:«این گمان درست نیست که فقط اهل فن و متخصصان حوزههای مختلف ممکن است واژه بسازند. علاوه بر پژوهشگران، همه اعضای یک جامعه زبانی، پیوسته در حال واژهسازیاند، اما بسیاری از واژههای آنها ثبت و ضبط یا به اصطلاح مدخل نمیشوند. مثل واژه «سگدست» که گروه فنیکاران و متخصصانی آن را ساختهاند که مکانیک ماشین بودهاند یا بسیاری از بانوان خانهدار یا فروشندگان لوازم برقی معادلهایی برای وسایل خانگی ساختهاند که همچنان کاربرد دارد. گاهی این واژهها بخت و اقبال پیدا میکنند و آنقدر به کار میروند تا کاربردی شوند و میتوان آنها را در لغتنامه و فرهنگ پیدا کرد.» باقری در پایان میافزاید:«بسیاری از واژگانی که چند ده سال قبل در فرهنگستان ساخته شدهاند، واژههایی هستند که کارکرد ندارند و مردم آنها را به کار نمیبرند؛ برای مثال مردم هنوز به کامپیوتر، رایانه نمیگویند. هنوز خودرو واژه مورد پسند عام مردم نیست و هیچ ایرانی به ماشین، خودرو نمیگوید. مردم هنوز به ترمینالها، پایانه نمیگویند. دلیل این موضوع آن است که در ساخت این واژگان ظرافت و شناخت درست ساختار و معنای واژگانی وجود ندارد. یعنی پس از گذشت این همه سال از ساخت واژه، هنوز که هنوز است مردم آن را نپذیرفتهاند و اصرار فرهنگستان برای کاربرد آنها نشانه ضعف آن مجموعه است.»
حسن گوهرپور روزنامهنگار
انسان در اندیشه اسلامی و انسان در اندیشه غربی (اندیشه در اروپا) دارای وجوه مشترک و تفاوتهای زیادی است. مصادیق فراوانی از این وجوه تفاوت و شباهت در مکتوبات تاریخی به ثبت رسیده است.
برهمین اساس، انسان ایرانی در برهه تاریخی سیطره اسلام بر ایران، از منظر حکمت با فلسفه و عرفان دارای ابعادی است که این ابعاد معرفتی، انسان در جریانهای بزرگ در تاریخ اندیشه غربی مثل «عصر دین»، «عصر علم» و «عصر اضطراب» و... متفاوت است.
به بیان دیگر، انسان ایرانی در حکمت اسلامی با رویکردهای اجتماعی تعریفی دارد که با انسان اجتماعی از منظر آنچه در اندیشه غربی مثلاً در آلمان، فرانسه، ایتالیا، اسپانیا، انگلستان و... میبینیم تفاوتهای معناداری دارد.
بیان این مقدمه از این جهت است که بگوییم انسانِ تاریخی، در اندیشه ایرانی، محصول فلسفه، حکمت، عرفان و الهیات است. سعدی نیز نمود و مصداقی از همین انسان تاریخی است. زیستجهان معرفتی و اجتماعی سعدی در نظامیه شکل میگیرد. مدرسهای کاملاً ایدئولوژیک و استراتژیک که توسط نظامالملک طوسی در نیشابور، بغداد، قاهره، موصل، اصفهان، آمل، مرو، بلخ و هرات تأسیس شد و قرار بود مقابل تفکر «اسماعیلیه» بایستد و مروج «فقه شافعی» و «کلام اشعری» باشد. برای اینکه این مدرسه بتواند تأثیر عمیقی بر طلبههایش بگذارد، هم شهریه پرداخت میکرد و هم شبانهروزی بود. حدیث، اصول، فلسفه، طب، قرآن، فقه، نجوم، صرف و نحو عربی و... از جمله علوم مقدماتی بود که طلبههای نظامیه میخواندند و میآموختند.
مرا در نظامیه ادرار بود
شب و روز تلقین و تکرار بود
سعدی در چنین فضای فکریای بزرگ شد و تعلیم دید، بدیهی است که آنچه در شعر سعدی در بخش تعلیمی به مخاطب ارائه شده، دستاوردهای معرفتی او از نظامیه و اندیشههایی است که در آن مدرسه آموخته بود. او پس از اتمام تحصیل واعظ میشود؛ واعظی که سفر میکند و با مردم سخن میگوید و چه سخنی بهتر از شعر!
در واقع آنچه سعدی در کلامش جاری میکند، وعظ است، اما اینقدر عالمانه، با ظرافت، مخیل و موزون تقریر میکند که اثر ادبی از آن خلق میشود. به همین اعتبار؛ سعدی شاعر در بوستان، سعدی نویسنده در گلستان، سعدی واعظ است. برای خوانندگانش از تعالیم اخلاقی میگوید. بوستان را در عدل و تدبیر و رأی، در احسان، در عشق و مستی و شور، در تواضع، در رضا، در قناعت، در عالم تربیت، در شکر بر عافیت، در توبه و راه صواب، در مناجات تحریر میکند و گلستان را در سیرت پادشاهان، در اخلاق درویشان، در فضیلت قناعت، در فواید خاموشی، در عشق و جوانی، در ضعف و پیری، در تأثیر تربیت، در آداب صحبت مینگارد.
همانطور که از اسامی ابواب بر میآید همه درباره انسان در ساحتهای اجتماعی است. سعدی با این رویکرد، جامعهشناس، روانشناس و مردمشناس است. تجربههای زیستی خود را در کنشی اخلاقگرایانه در فضاهایی ملموس با کلمات بازآفرینی میکند.
صحنهها و توصیفات همه برای مخاطب قابل باور و آشناست؛ و هم از این روست که سعدی در افکار عمومی و در پژوهشهای ادبی به شاعری معروف است که سهلالممتنع مینویسد، او به گونهای مینویسد که بر عموم مردم تأثیر بگذارد، به همان شیوهای که در مدرسه آموخته است.
بنده را نام خویشتن نبود
هر چه ما را لقب دهند آنیم
*روزنامه ایران