ما در این دوره با دو جریان نخبهگرایی مواجه بودیم. یک نوع نخبهگرایی، واقعبینانه عمل میکرد و ایدهآلی فکر نمیکرد؛ لذا میگفت: «و لو به فایدۀ کم و درصدی از خواستهها برسیم، باید در انتخابات شرکت کنیم تا بتوانیم مقدمه را برای تغییر ایجاد کنیم.» اما از طرف دیگر نخبگانی مخالف شرکت در انتخابات بودند و شرکت نکردن آنها باعث شد که نتوانستند تودهها را برای خروج از این وضعیت راهبری کنند، لذا باعث شدند تا زمینههای حضور افرادی را فراهم که برای رفاه مردم و آینده کشور خیلی خطرناک هستند.
جماران: عضو مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه قم گفت: کسانی که در این دوره انتخابات شرکت کردند و کسانی که شرکت نکردند، مسئولیت تاریخی برعهده دارند تا نگذارند جریانی که بر طبل تحریم میکوبد، نوعی از فشار، محرومیت و فقر را بر جامعه حاکم کرده و بسیاری از سیاستهای اقتصادی را قفل کرده، به قدرت برسند. اگر مردم میخواهند از این وضعیت خارج شوند، راه حل این است که به آنها «نه» بگویند. امروز اینگونه نیست که کسانی که شرکت نمیکنند به نظام نه میگویند، اینها در حقیقت به صورت غیر مستقیم از افراد تندرو حمایت میکنند. چون وقتی که مردم شرکت نکردند عملاً تندروها تقویت میشود.
مشروح گفت و گوی خبرنگار جماران با گفتوگو با آیتالله سید محمدعلی ایازی در پی می آید:
تحلیل حضرتعالی از میزان مشارکت مردم در انتخابات ریاست جمهوری چیست؟
ما اگر انتخابات ریاست جمهوری اخیر را با انتخابات سال 1400 مقایسهای کنیم با کاهش چشمگیری در مشارکت مردم مواجه میشویم. در انتخابات امسال جز دو شهر که استثنائا مشارکت افزایش داشته، اکثر شهرها با درجات مختلف مشارکت کاهشی بوده است. اگر فردی مثل آقای پزشکیان جزء نامزدهای ریاست جمهوری نبود، وضعیت و کمّیت مشارکت مردم معلوم نبود. اُفت 9 درصدی مشارکت مردم نسبت به دور قبل، کاهش رأی مجموع اصولگرایان به نصف را نشان میدهد. همچنین نشاندهنده این است که مردم نسبت به وضعیت گذشته به شدت اعتراض دارند که عده زیادی شرکت نکردند یا شرکت کردند و به فرد مورد نظر حاکمیت رأی ندادند. این رفتار مردم معنادار است.
برخی میگفتند که ما در انتخابات مشارکت نمیکنیم، اما مشارکت نکردن و «نه» گفتن آنها کمکی نکرد و نشان داد که اگر میتوانستند به صورت جدی و با حداقل خواستهها شرکت کنند، فردی را به قدرت میآوردند که بتواند بخشی کوچکی از توقعات آنان را تأمین کند.
اینکه امروز آقای پزشکیان نفر اول شده است، نشان میدهد که نه اصلاحات مرده است که برخیها خیال میکردند و نه اینکه شرکت مردم به معنای تأیید سیاستهای گذشته است. اینکه یک فردی نفر اول شده است، نشاندهنده این است که مردم خواهان یک نوع تغییر بودهاند و فکر میکردند که شرایط ایجاد تغییر در آن فرد وجود دارد.
نظر من این است که آن چیزی که جامعه ایرانی را حساس کرده است، یک نگاه بسیار خردورزانه و با یک عقل جمعی است و از این جهت به نظرم میآید که این رویداد قابل توجه است.
وضعیت جناح رقیب و جامعه اصولگرا را چگونه ارزیابی میکنید؟
در اصولگرایی شاهد دو جریان هستیم که هر دو تقریباً تا روز آخر نتوانستند با هم توافق کنند. چون اگر توافق میکردند، شاید مسأله شکل دیگری پیدا میکرد. این نشان میدهد که آنها علیرغم اینکه میخواستند سیاست یکدستسازی اتفاق بیفتد، اما رخ نداد. این وضعیت به حدی بود که حتی بین خودشان در برابر رقیب واحد نتوانستند توافق کنند. لذا حملههایی که هر کدام از اینها به طرف مقابل میکردند خیلی کاریتر، جدیتر و تندتر بود. آقای پزشکیان بسیار با اخلاقمداری با مسائل برخورد میکرد و با متانت در مناظرهها حضور خود را نشان میداد اما آنها بسیار تند و تیز به هم هجمه میآورند و در شبکههای اجتماعی هم خیلی تندتر و سختتر با هم برخورد میکردند.
راهکار حضرتعالی در وضعیت موجود چیست؟
نظرم این است که کسانی که در این دوره انتخابات شرکت کردند و کسانی که شرکت نکردند، مسئولیت تاریخی برعهده دارند تا نگذارند جریانی که بر طبل تحریم میکوبد، نوعی از فشار، محرومیت و فقر را بر جامعه حاکم کرده و بسیاری از سیاستهای اقتصادی را قفل کرده، به قدرت برسند. اگر مردم میخواهند از این وضعیت خارج شوند راه حل این است که به آنها «نه» بگویند. امروز اینگونه نیست که کسانی که شرکت نمیکنند به نظام نه میگویند، اینها در حقیقت به صورت غیر مستقیم از افراد تندرو حمایت میکنند. چون وقتی که مردم شرکت نکردند عملاً تندروها تقویت میشود.
باید برای آینده ایران توسعه و رفاه رقم زده شود. لذا اگر مردم در مرحله دوم انتخابات شرکت نکنند، عملا جریانی که از تحریم دفاع میکند را تقویت میکنند. همچنین از شیوۀ برخورد که سالهای سال قطعنامههایی علیه ایران صادر شده است، به صورت غیرمستقیم دفاع و حمایت میکنند.
به نظرم می آید که عدم مشارکت مردم در این مرحله به صورت ملموس رأی دادن به خط تحریم، تحجّر و محدود کردن آزادیهای مردم است و قهر کردن با صندوقهای رأی به منزله آری گفتن به افراطگرایی است.
ما در این دوره با دو جریان نخبهگرایی مواجه بودیم. یک نوع نخبهگرایی، واقعبینانه عمل میکرد و ایدهآلی فکر نمیکرد؛ لذا میگفت: «و لو به فایدۀ کم و درصدی از خواستهها برسیم، باید در انتخابات شرکت کنیم تا بتوانیم مقدمه را برای تغییر ایجاد کنیم.» اما از طرف دیگر نخبگانی مخالف شرکت در انتخابات بودند و شرکت نکردن آنها باعث شد که نتوانستند تودهها را برای خروج از این وضعیت راهبری کنند، لذا باعث شدند تا زمینههای حضور افرادی را فراهم که برای رفاه مردم و آینده کشور خیلی خطرناک هستند.