در پی انتشار مطلبی با عنوان «قدر حصر را بدانید!» در یک روزنامه که در انتهای آن عبارات تحریف آلود و وهن آمیزی نسبت به امام راحل به کار رفته بود، سایت جماران با تماس های فراوان و نامه ها و یادداشت هایی در دفاع از حضرت امام و اندیشه بلند ایشان و دوران شکوهمند پس از پیروزی انقلاب اسلامی مواجه شد که برخی خواهان پاسخ به تعابیر نا مناسب به کار رفته در مطلب یاد شده و برخی خود حاوی پاسخ ها و توضیحاتی در این خصوص بودند که از این میان تنها به انتشار دو مورد بسنده شد. (اینجا) و (اینجا)
پس از انتشار این دو مطلب، نویسنده مطلب «قدر حصر را بدانید!» با تأکید بر اینکه با شیدایی به امام رشد کرده و خود را شناخته، توضیحی برای «جماران» ارسال کرده است. جماران با امید به آنکه همگان علاوه بر شیدایی، به سیره مسئولیت پذیرانه امام عظیم الشأن نیز پایبند باشند، متن توضیح و پاسخ خود را منتشر می کند:
بسمه تعالی شانه
سردبیر محترم پایگاه خبری جماران «دام توفیقه»
بعدالتحیات، درمورخه 25 فروردین ماه سال جاری یادداشتی با عنوان«حتی دشمنان نظام وامام چنین بی انصاف نیستند» بدون امضاء ونیز درمورخه 27 فروردین ماه نیز یادداشت دیگری با عنوان«منطق واقعی امام وانقلاب کدام است؟» به قلم جناب آقای روزبه علمداری در واکنش به مقاله کوتاه اینجانب در روزنامه جوان مورخه 24 فروردین ماه درآن پایگاه محترم خبری درج شد. هرچند یادداشتی که در مورخه 25 فروردین ماه با عنوان «درباره یادداشت دیروز»درجوان منتشر شد،میتواند رافع بسیاری از سوء برداشت های دومقال فوق باشد،اما با فرض خوش بینانه ء دیده نشدن آن یادداشت توسط نویسندگان محترمِ مورد اشاره ،نکات ذیل را قلمی میکنم.متمنی است وفق قانون مطبوعات،نسبت به انتشار آن درپایگاه خبری جماران اقدام فرمائید.
1-خوب است مطلع باشید که اصل این نوشتار، در واقع چند خط یادداشت بوده که در یکی از شبکه های اجتماعی منتشرشد.همه گان می دانند که لحن نگارش دراین شبکه ها،با مقاله نگاری در رسانه های رسمی کاملا متفاوت است.این تفاوت لحن دردوعرصه مزبور،در رفتار بسیاری از مسئولان کشور و حتی خاندان محترم حضرت امام(قده)نیز وجود داشته است. لذا بیش از هرچیز بدانید که یادداشت فوق الذکر، علی الاصول برای رسانه های مزبور نگاشته نشده،هرچند توسط برخی از آنها بازتاب داده شده است.
2-روح حاکم بر یادداشت کوتاه اینجانب این بوده است که اولا: مجازات حصر دردوران زعامت حضرت امام خمینی (قده) وقطعا با علم وابرام ایشان درباره برخی از مخالفان وشوریدگان بر نظام اعمال شده ومشروعیت یافته است.بنابراین چیزی نیست که ازسال 88 به این سو ابداع وحافظه جامعه نسبت به آن خالی باشد. طبعا تکرار آن دربرهه حاضر، به نظر مسئولان بسته گی دارد. وثانیا:کسانی که امروزه به دلیل رفتارهای ساختارشکنانه خود مورد چنین رویکردی قرارگرفته اند،دردوران اعمال آن درباره دیگران دردهه آغازین انقلاب کجا بودند؟ودرباره آن چه موضعی داشتند؟جالب اینجاست که در یادداشت بی امضای مورخه 25 فروردین آن پایگاه خبری،نگارنده از اساس حصر آقایان قمی وروحانی را منکر شده وآن را به تمایل آقایان به گوشه نشینی نسبت داده است!!من دراین مقال نمیخواهم با ذکر نکاتی دراین باره،زمینه ساز سوء استفاده برخی عناصر ورسانه های ضدانقلاب شوم،ولی میتوانم از نویسنده بخواهم که دست کم دراین باره،ازیک نفر مطلع سوال کنند!جالب اینجاست که همان نویسنده محترم به بنده نسبت داده اند که رسانه ها دردوران حصر با آقای شریعتمداری مصاحبه می کرده اند!درحالی که نگارنده درآن یادداشت نوشته بود که انتقاد آقای کروبی به مهندس بازرگان دریکی ازسخنرانی های پیش از خطبه های نمازجمعه تهران، این بود که چرا در راستای رهبرسازی موازی با حضرت امام در دوران اوج گیری انقلاب،ارباب رسانه ها را به منزل آقای شریعتمداری سوق می داده است.این مسئله چه ربطی به دوران حصر نامبرده دارد؟آیا ما باید اینقدر درجواب دادن به یکدیگر عجله کنیم که حتی حرف یکدیگر را متوجه نشویم؟
3-ذکرجمله«دوران طلایی امام راحل» درداخل گیومه، نه ازباب تعریض وکنایه به آن دوران،که یادآوری تکه کلام آقای میرحسین موسوی دردوران قبل وبعد از انتخابات 88 بوده است.عنوانی که بعدها مشخص شد تنها جنبه تبلیغی داشته ومبدعان ومبلغان آن،به لوازم این تعبیر پایبند نبوده ونیستند.استفاده از تعبیر «آویزان کردن»نیز نه به مفهوم مورد علاقه وبرداشت یادداشت نویسان آن پایگاه،که کنایه از برخورد قاطع وجدی حضرت امام با محاربان ومفسدان فی الارض است،چیزی از جنس دستور رسیدگی مجدد به پرونده منافقین زندانی درسال 67.اگر قرار باشد اینقدر «جمود به لفظ» داشته وظاهر کلام را بدون توجه به روح حاکم برآن بسنجیم،با انبوهی از جملات پیامبر(ص) وائمه(ع) ونیز حضرت امام ورهبر معظم انقلاب که تعابیری ازاین دست درآن وجود دارد،چگونه مواجه خواهیم شد؟ ربط دادن استناد به جنبه های «جلالی»منش حضرت امام به «خونریز»و«ظالم»بودن ایشان،همانقدر سست ونامقبول است که چنین نتیجه ای از بیان داستان های اجرای حدود توسط پیامبر(ص) امیرمومنان وامام مجتبی (ع).
4-انتصاب وانتساب به حضرت امام خمینی درطول دوران قبل وبعد از انقلاب،هرگز مانع ازآن نمیشود که عده ای ازآنان به ورطه مخالفت،عناد با نظام وحتی افسادفی الارض درغلطند.نمونه های آن دردوران پس از انقلاب فراوانند وآشنایان به تاریخ انقلاب، بسیاری از آنان را می شناسند.ازاین روی استدلال آقای علمداری به سابقه آقای کروبی درتطهیر وی از اتهامات سال88 به بعد،منطقی نیست.با این همه نگارنده نیز امیدوار است که افراد محصور با آراسته شدن به توبه،به ساحت نظام وانقلاب بازگشته وعاقبت به خیر شوند.
5-خوب است کارکنان جدیدالورود آن پایگاه خبری بدانند که به اذعان بسیاری از علما وصاحبنظران،بهترین یادمان های مطبوعاتی والکترونیکی حضرت امام(قده) طی 27سال اخیر،توسط یا زیر نظر اینجانب تدوین یافته است.شاید این راهم خبر نداشته باشید که بسیاری از مصاحبه ها،مقالات وگزارشات تصویری که هم اینک نیز با موضوع سیره حضرت امام(قده) دررسانه ها منتشر میشود،با یا بی ذکر نام،از تولیدات اینجانب است.بنابراین ادعای توهین به ساحت آن بزرگ توسط چون منی،بیشتر به مطایبه می ماند!من با شیدایی به امام رشد کرده ام،اورا ازدورانی که خود راشناخته ام،دردل وجان داشته ام وهرگز نمیتوانم روزی را تصور کنم که از مهر وعشق اومنفک شوم.
اللهم ارنا الاشیاء کما هی
محمدرضا کائینی
27 فروردین 95
توضیح جماران:
1- این که اصل نوشته ایشان چند خط یادداشت بوده و در شبکه های اجتماعی منتشر شده و یا در روزنامه آمده است، در اصل مطلب و تأثیر سوء آن تفاوتی نمی کند. غرض مضمون مطالب است و نه منبع ارائه آن .
2- باز هم تأکید بر مجازات حصر در دوران زعامت حضرت امام و آن هم با اطلاع و ابرام ایشان، همان پافشاری بر ادعای غلطی است که هیچ مأخذ و سند و مدرکی در باره آن وجود ندارد و داستان " نگفتم زیره است " را تداعی می کند که متخلفی باروت قاچاق می کرد و در معبر با شک مأمور وظیفه شناسی مواجه شد و خلاصه کار به جائی رسید که باروت را کف دستش آتش زدند و در حالی که از دود باروت به سرفه افتاده بود، ادعا می کرد که : " نگفتم زیره است " ؟! ولی خوب است ایشان هم به فهم مخاطبان، احترام بگذارند و هم احتمال بدهند که طرف مقابل هم ممکن است اگر نه بیشتر که لا اقل به اندازه ایشان در مسائل ورود داشته باشد.
3- و دیگر اینکه از نسبت امکان مصاحبه در دوران حصر مرحوم آیت الله شریعتمداری در یادداشت وارده جماران برآشفته اند. خوب است شخص ایشان بار دیگر به مطلب مندرج در آن یادداشت، مراجعه کنند و بر صحت ادعای نویسنده و عدم صحت این ادعای خودشان واقف شوند البته به شرطها و شروطها... ! ایشان پس از ادعا درباره حصر مشارالیه در فراز اول مطلب، چنین ادامه داده اند: " من یادم هست که در سخنرانی پیش از خطبههای نماز جمعه تهران، بازرگان و دوستانش را به باد ناسزا گرفتید که چرا خبرنگاران رسانهها را برای مصاحبه به منزل آقای شریعتمداری میبردند؟ مگر مردم مسخره شما هستند که یک روز حصر را ارزش و روز دیگر ضدارزش میخوانید؟ " به نظر می رسد وضوح بیان و بدون ذکر تاریخ و محمل کار، بی نیاز از هرگونه توضیحی می باشد.
4- این که نیشخند قلم ایشان درباره "دوران طلائی امام راحل " مسبوق به چه سابقه ای است و چه منظور و هدفی از تکرار این چنینی در کار است، بازهم به شرح بالا برای خوانندگان و کاربران فرهیخته و نکته سنج مشخص می شود؛ مگر اینکه امر بفرمایند خواننده موظف است مطابق خواست ایشان برداشت کند وگرنه به "جمود به لفظ " و اخباری گری در مفهوم گرفتن "ظاهر کلام بدون توجه به روح حاکم بر آن" و "جدید الورود" به تعبیر ایشان و انواع اتهامات دیگر، متهم می شوید؛ «حالی که شاهد این مدعا خواهی اگر»، این فراز را ملاحظه کنید که به کروبی و موسوی چنین یادآوری می کنند : " ... اگر در آن دوران طلایی [دوران حضرت امام] بودید، با چند کلمه فرمان همهتان را آویزان میکردند " و این چیزی جز نسبت اختناق و دیکتاتوری و بی منطقی را تفسیر نمی کند. بنا بر این لازم است به این نویسنده محترم گوشزد می شود که باور کنید منطقی نیست که شما هر چه دلتان خواست بنویسید و نسبتهای ناروای خود را با این استدلال که منظور من این نبود، توجیه کنید.
5- این بزرگوار فراز آخر را با ذکر زحمات و کارهای خود برای حضرت امام و معرفی فکر و اندیشه ایشان به پایان برده اند که باید گفت مرحبا به ناصرنا، اما برادر قبول کن که کار برای حضرت امام از ریزه کاریها و ظرافتهایی برخوردار است که اگر مراعات نشود، "لا یَزیدُهُ سُرعَهُ السَّیر مِنَ الطَّریق إلاّ بُعدَاً ". چرا؟
از آن رو که امام را در جامعیت شخصیتی، یک عالم به تمام عیار شیعی باید دید که در مقابل جور و ستم مستکبرین و احساس خطر برای حقیقت دین فریاد می زند:« من به تمام دنیا با قاطعیت اعلام میکنم که اگر جهانخواران بخواهند در مقابلِ دین ما بایستند، ما در مقابل همه دنیاى آنان خواهیم ایستاد و تا نابودى تمام آنان از پاى نخواهیم نشست.»(صحیفه امام، ج20،ص325) و همینطور حکم اعدام سلمان رشدی را صادر می کند و درمقابل خطرات حادث برای دین و نظام و حقوق مردم بزرگترین قاطعیتها را دارد اما در عین حال مبنای کار او دستورات و آموزه های دینی و اخلاق اسلامی و در گفتار و کردار او هیچ رگه ای از انتقام جوئی یافت نمی شود؛
- امام را در قالب مصلح صاحب مأموریتی باید دید که برای همه موجودات و به ویژه انسانها نگاه رأفت و رحمت دارد و حتی مجازات مجرمین را با این دید نگاه می کند. او سفارش می کند که با سران رژیم شاه، برخورد اسلامی و با رأفت و رحمت باشد و جز حکم دادگاه که با قاطعیت باید اجرا شود، هیچگونه عقده گشائی و بی حرمتی اعمال نشود. او حتی برای تروریستهای مردم کشی که شهید بهشتی و دیگر عزیزان را از انقلاب گرفتند و شهیدان رجائی و با هنر را به شهادت رساندند، چنین سفارشاتی دارد که شواهد همه موجود است. او بارها به مسئولین و مأمورین دادگاه و دیگران سفارش می کند که با مجرم جز با اعمال حکم دادگاه رفتار نشود و هرگونه توهین و عقده گشائی جز آن را جرم و مستحق مجازات می بیند.
- امام را باید چنان دید که هدف او هدایت و تربیت انسانها است و خشم و دشمنی در وجود ایشان هیچ جایگاهی ندارد و بر این اساس تهمت زدن ، بد نام کردن، از صحنه بیرون راندن و از اعتبار و هستی انداختن را روش مناسبی نمی داند و چنین است که بهترین و مؤثر ترین روش را بر می گزیند و به دیگران هم توصیه می کند. دقت کنید:
« در مسائل، ملایمت و جهت رحمت بیشتر از جهت خشونت تأثیر مىکند. من در زمان اختناق رضا خانى وقتى در مدرسه فیضیه صحبت مىکردم، آن گاه که از جهنم و عذاب الهى بحث مىکردم همه خشکشان مىزد، ولى وقتى از رحمت حرف مىزدم مىدیدم که دلها نرم مى شود و اشک ها سرازیر مى گردد و این تأثیر رحمت است. با ملایمت انسان بهتر مىتواند مسائل را حل کند تا شدت. » (همان،ج18،ص202) و بسیاری نمونه های دیگر که طرح آن فرصت مناسب تری را می طلبد.
6- اما خطر این جا است که امام را تک بعدی و به تعبیری از موضع قدرت کور و اقتدار بی منطق و بی هدف معرفی کنیم در این صورت: هدف وسیله را توجیه می کند، زاویه نگاه هدایتگرانه و تربیتی مسدود می شود، اخلاق رنگ می بازد، فعالیتهای اجتماعی وحدت بخش نظیر انتخابات بذر کینه و نفاق می پاشد، برادری بی معنی می شود، رقیب سیاسی به حریف مبارزاتی تبدیل خواهد شد که باید با طرح عملیات و اجرای آن به هر طریق ولو فیزیکی از اعتبار و هستی ساقط شود، افراط و تفریط مهار حرکت جامعه را به سمت جهالت و لاقیدی و لا ابالی گری می کشد، امتیازهای ویژه کار را به دست متملقان نالایق که به ناحق به مدرک و منصب رسیده اند، می سپارد و جالب این جا است که چنین افرادی اجازه می دهند چه کسی مثلا مسلمان باشد، و کدام افراد انقلابی هستند و قس علیهذا.
راستی این منطق همان منطق امریکای جهانخوار در سطح بین الملل نیست که می گوید: حقوق بشر یعنی آنچه من می گویم، آزادی را من تعریف می کنم، عدالت یعنی راه و روش من و... و حاصل این چنین افکار و روشهائی جز داعش و القاعده و نظیر آن است؟ برادر بدون شک اگر چنین تعریفی از امام صورت داده ایم وای به حال من و شما. و آیا بهتر نیست که باور کنید دیگرانی هم برای حضرت امام کار کرده و زحمت کشیده اند و انواع تهمت ها و بی مهری ها و محرومیت از حقوق اجتماعی توسط این نحله فکری _ با توصیف آمده در بالا _ را به جان خریده ولی خستگی ناپذیر به راه خود ادامه داده اند.
و در همین جا به تبعیت از سفارش مشهور و همیشگی حضرت امام آمادگی خود را برای هرگونه همکاری در این راه پر خیر و ارزشمند اعلام می داریم.
والسلام