امام خمینی (ره) والله اسلام تمامش سیاست است؛ ***** مقام معظم رهبری: به گفتار امام و کردار امام اهتمام بورزید ***** امام خمینی(ره): ان شاء الله ما اندوه دلمان را در وقت مناسب با انتقام از امریکا و آل سعود برطرف خواهیم ساخت و داغ و حسرت حلاوت این جنایت بزرگ را بر دلشان خواهیم نهاد 1367/4/29 ***** امام خمینی(رحمة الله علیه) : حکومت آل سعود، این وهابیهای پست بیخبر از خدا بسان خنجرند که همیشه از پشت در قلب مسلمانان فرو رفته‌اند 1366/5/12***** امام خمینی (ره) شهادت در راه خدا مسئله ای نیست که بشود با پیروزی در صحنه های نبرد مقایسه شود، مقام شهادت خود اوج بندگی و سیر و سلوک در عالم معنویت است ***** امام خمینی (ره): ما تابع امر خداییم، به همین دلیل طالب شهادتیم و تنها به همین دلیل است که زیر بار ذلت و بندگی غیر خدا نمی رویم ***** امام خمینی(ره) ”من برای آنکه شما جوانان شایسته ای هستید، علاقه دارم که جوانی خود را در راه خداوند و اسلام عزیز و جمهوری اسلامی صرف کنید تا سعادت هر دو جهان را دریابید.„ ***** حُسنُ الخلاقِ یُدِّرُ الرزاقَ وَ یونِسَ الرِّفاقَ؛ خوش اخلاقى روزى ها را زیاد مى کند و میان دوستان انس و الفت پدید مى آورد. «نهج الفصاحه، ح 781»***** امام خمینی(س) علم همراه تهذیبِ نفس است که انسان را به مقام انسانیت می رساند .هم در علم کوشا باشید و هم در عمل و هم در تهذیب اخلاق ***** بايد مسائل اسلامي حل بشود در اينجا و پياده بشود. بايد مستضعفين را حمايت بكنند، بايد مستضعفين تقويت بشوند حضرت امام خميني قدس سره الشريف صحیفه امام – جلد 6 – صفحه 461 ***** اهمیّت فضای مجازی به انداره ی انقلاب اسلامی است "مقام معظم رهبری" ***** آن کسی قلمش قلم انسانی است که از روی انصاف بنویسد. امام خمینی (ره) ***** همان طوري که در سابق عمل مي‌شد، روضه‌خواني بشود، مرثيه گفته بشود، شعر و نثر در فضايل اهل بيت و در مصائب آنها گفته بشود. حضرت امام خميني قدس سره الشريف صحيفه امام – جلد 15 – ص 332 ***** نگذاريد پيشكسوتان شهادت و خون در پيچ و خم زندگي روزمره خود به فراموشي سپرده شوند. حضرت امام خميني قدس سره الشريف صحيفه امام، ج 21، ص 93 ***** من در ميان شما باشم و يا نباشم، به همه شما وصيت و سفارش مي‌کنم که نگذاريد انقلاب به دست نااهلان و نامحرمان بيفتد. حضرت امام خميني قدس سره الشريف صحيفه امام، ج 21، ص 93 ***** پيامبر اسلام نيازي به مساجد اشرافي و مناره‌هاي تزئيناتي ندارد. پيامبر اسلام دنبال مجد و عظمت پيروان خود بوده است که متأسفانه با سياست‌هاي غلط حاکمان دست‌نشانده به خاک مذلت نشسته‌اند. حضرت امام خميني قدس سره الشريف صحيفه امام، ج 21، ص 80 ***** پيغمبر اسلام تمام عمرش در امور سياسي بود، تمام عمرش را صرف كرد در سياست اسلامي، و حكومت اسلامي تشكيل داد. حضرت امام خميني قدس سره الشريف صحيفه امام، ج 15، ص 11 ***** امام به همه فهماند که انسان کامل شدن، علی وار زیستن و تا نزدیکی مرزهای عصمت پیش رفتن افسانه نیست. مقام معظم رهبری ***** راه ما راه امام خمینی است و در این راه با همه قدرت و قاطعیت خود حرکت خواهیم کرد. مقام معظم رهبری


 

 

 

تاريخ انتشار: 19 اسفند 1390 ساعت 23:45:33
زندگي حضرت موسي و هارون عليهما السلام(1)

كودك در آغوش فرعون سخت بى تابى مى كرد. فرعون او را تكان تكان مى داد و بالا و پـايـيـن مـى انـداخـت ، امـا كودك سه ماهه شير مى خواست ، گرسنه بود و ساكت نمى شد. حوصله فرعون سر رفته بود. به همسر خود گفت : 

- تـو كـه او را پـيدا كردى ، خودت هم دايه اى برايش پيدا كن ! ببين مرا با هوسهاى خود به چه كارهاى وادار مى كنى ؟

 

- امـا تـو خـود نـيز او را دوست مى دارى ، و گرنه هرگز حاضر نبودى لحظه اى او را در آغوش بگيرى ، تا چه رسد به اين كه اين طور او را سر دست بگردانى !

 

- خيلى خوب ، معلوم است ، هر كسى بچه اى به اين كوچكى و زيبايى را دوست مى دارد.

 

كـودك واقـعـا زيبا بود. با اين كه سه ماهه بود، اما درشت استخوان تر از بچه هاى ديگر مـى نـمـود. چـشـمـانـى سـخـت نـافـذ داشـت و پـيـشـانـى بـلنـد و خـرمـنـى مـو مـثـل دسـتـه اى سـنـبـل ! هـمـسـر فـرعـون او را از آب نـهـرى كـه از نـيـل مـنـشـعـب مـى شد و از كنار حياط قصر مى گذشت گرفته بود، در حالى كه در سبدى بـزرگ بـر سطح آب شناور بود و بلند مى گريست . از همان لحظه كه او را ديده بود، مـهـرش بـه دلش چنان نشسته بود كه گويى فرزند خود اوست . او فرزند نداشت ، پس دوان دوان او را نـزد فـرعون برده و به الحاح و اصرار خواسته بود كه او را به عنوان فرزند بپذيرد. فرعون گفته بود : 

- آخـر از كـجـا آمـده اسـت ؟ شـايـد فـرزنـد يـكـى از همان اسرائيليان باشد كه كاهنان مى گويند در همين سالها به دنيا مى آيد و مرا نابود مى كند؟

 

زن گفته بود : 

- فرزندان پسر را كه ماموران و جاسوسان تو در همان لحظه ولادت مى كشند! اين كودك ، دو سه ماهه نيز بيشتر است . 

فـرعـون پـذيـرفـتـه بـود، چـرا كـه او نـيـز بـه كـودك دل باخته و آن دو فرزندى نداشتند.

 

وقـتـى مـوسـى بـه دنيا آمد، مادرش او را تا سه ماه از چشم همگان مخفى نگاه داشت اما چندى بـعـد فـرعـون ، بـه رهـنـمـود كـاهـنـان ، دريـافـت احـتـمـال تـولد پـسـر مـوعـود بـنـى اسـرائيـل كـه او را از قدرت برخواهد انداخت بيشتر شده است و لذا به تعداد جاسوسان و ماموران افزود.

 

مـادر مـوسـى از دخـترش كه در دربار از نديمه هاى همسر فرعون بود، اين خبر را شنيد و بـر جـان كـودك دلبـنـد خـود بـيـمـنـاك شـد. ديـگـر جـاى تـامـل نـبـود. پـس ‍ چـه مـى بـايـسـت مـى كـرد؟ خـداونـد از دل او گـذرانـد كـه مـوسـى را در سـبـدى بـگـذارد و بـه نيل بسپارد. خواهر موسى نيز ماموريت يافت كه سبد را دورادور زير نظر بگيرد و ببيند به چه سرنوشتى دچار خواهد شد.

 

خـواهر موسى ديده بود كه سبد، در شاخه نهرى افتاد كه يك راست به قصر فرعون مى رفـت . برگشت و خود را به قصر رساند. از دور ديد كه همسر فرعون او را گرفت . هم فـرعـون و هـم هـمـسـرش بـر آن بودند كه دايه اى بيابند تا او را شير بدهد! اما موسى پـسـتـان هـيـچ يـك از زنـان بـچـه دار و يا حتى زنان اسرائيلى را كه بچه هايشان را به تازگى كشته بودند، به دهان نمى گرفت ، سر بر مى گرداند و هم چنان از گرسنگى زار مى گريست ! همسر فرعون ، كلافه شده بود:

 

- آخر كارى بكنيد. 

خواهر موسى كه از دور اوضاع را زير نظر داشت ، پيش رفت و گفت : 

- مـادر مـن كه به تازگى فرزند خود را از دست داده ، بسيار خوش شير است . فرزندان همسايه ها، همه پستان او را مى گيرند. اجازه مى دهيد كه او را صدا كنم ؟

 

همسر فرعون ، با شتاب گفت :

- برو، برو فورا او را بياور!

 

كـودك كـه بوى مادر را مى شناخت و تا چند ساعت پيش در آغوش او بود، به محض آن كه در آغـوش او قـرار گـرفـت ، آرام يـافـت و بـا ولعـى خـنـده انگيز به خوردن شير پرداخت . خواهرش  در حالى كه در چشمان مشتاق و آرام يافته همسر فرعون مى نگريست ، گفت :

- نـگـفـتـم مادرم خوش شير است ؟ ببيند چگونه با حرص و آرامش شير او را مى خورد، طفلك انگار از پستان مادر خود شير مى خورد!

 

سالها گذشت . موسى اينك جوانى رشيد و برومند شده بود!

 

يـك روز، هـنـگـامـى كـه از بـازار مـصـر بـه سـوى قصر فرعون مى رفت  در راه صداى اسـتـغـاثـه مـردى از بـنـى اسـرائيـل را شـنـيـد كـه مردى از كاركنان دربار فرعون با او گـلاويـز شـده بـود. موسى به نفع او وارد نزاع شد و مشتى به مرد فرعونى زد كه جا به جا كشته شد. موسى كه واقعا نمى خواست او را بكشد و تنها درصدد تنبيه او بود، از خـدا طـلب مـغـفرت كرد و خداوند نيز از آن جهت كه او در دفاع از مظلوم و هم ناخواسته چنان كـرده بـود او را بـخـشـيـد امـا مـعـلوم نـبـود فـرعـون هـم او را بـبـخـشـد! آن مـرد قول داد كه موضوع را كتمان كند و به كسى نگويد.

 

اما فردا، باز همان مرد در نزاعى ديگر با فرعونيان موسى را به يارى خواست ! موسى در حـالى كـه آماده بود باز او را يارى كند، با خطاب و عتاب به او پرخاش كرد كه چرا هـر روز بـا مـردم گـلاويـز مـى شـود! مـرد ترسيد و گمان كرد كه موسى مى خواهد او را بزند از اين رو فرياد برداشت :

 

- آيا مى خواهى مرا هم مثل آن مرد فرعونى كه ديروز كشتى ، بكشى ؟

 

بدين ترتيب  مردم قاتل مقتول ديروزى را شناختند و راز برملا شد و فرعونيان كه همه قدرت در دست آنان بود در صـدد بـرآمدند تا او را بكشند. مردى از مقامات بالا به موسى خبر داد كه در پى كشتن او هستند و بايد بگريزد و از شهر بيرون رود. موسى ، با وحشت از شهر گريخت .

 

او شبها راه مى رفت و روزها پنهان مى شد و استراحت مى كرد. هشت شب  به سوى مدين راه پـيـمـود. روزهـاى آخـر در روشـنـايـى روز هـم راه مى رفت ، زيرا ديگر از قلمرو ماموران مصرى خارج شده بود. وقتى به مدين رسيد، نزديك غروب بود.

 

در مـدخـل شـهر چاه آبى بود و مردم  با مشكهايى در دست  بر سر آن انبوه شده بودند. هـر كـس مـى خواست زودتر از ديگران مشكهاى خود را پر كند. دختران شعيب پيامبر نيز بر سـر چـاه بـودنـد امـا هـر بـار كـه مى خواستند چرخه چاه را بگردانند، نوبتشان را كسى ديـگـر مـى گـرفـت . مـوسـى  زيـر درخـتـى آن سـوتـر نشسته بود و به اين منظره مى نگريست . وقتى دختران شعيب چند بار پس زده شدند و نوبتشان از دست رفت ، موسى طاقت نـيـاورد و نـتـوانـسـت آن سـتـم را تـحـمـل كـنـد. پيش رفت و به آنان سلام كرد و با قدرت كـامـل  چـرخ را بـه سرعت گرداند و آب كشيد و مشكها را پر كرد و به آنان سپرد. سپس ‍ بـى هيچ گفتارى  به زير درخت بازگشت و تن خسته و گردآلود خود را به آن تكيه داد و پاهاى خود را دراز كرد و به استراحت پرداخت . اما حيران بود كه كجا برود و از كه غذا بـطـلبـد. در تـمـام مـدت  از مـيـوه گياهان وحشى بين راه سد جوع كرده بود. سخت احساس گرسنگى و ضعف مى كرد. در آن شهر هم  هيچ كس را نمى شناخت و پس به درگاه خداوند ناليد كه :

 

 پروردگارا: نيازمندم كه چيزى بر من نازل فرمايى .

 

شعيب به دختران خود گفت :

- چه شد كه امروز زودتر آمديد؟

 

- امروز، مرد مسافر خسته اى به ما كمك كرد. با آن كه پيدا بود راه درازى آمده و چشمانش از گـرسـنـگى و خستگى به گودى نشسته بود اما بسيار قوى به نظر مى رسيد. در چشم بـر هـم زدنـى  مـشـكـهـاى ما را پر كرد و بى آن كه به ما نگاه كند يا چيزى بگويد و يا تـوقـعـى داشـتـه بـاشـد، رفت و زير درخت رو به روى چاه نشست . پدر ما فكر مى كنيم بهترين كسى است كه مى توانى اجير كنى ، چون او در اين شهر كسى را ندارد و اگر به او پيشنهاد كنى كه براى تو كار كند و گوسفندانمان را به چرا ببرد، خواهد پذيرفت . آدم امـيـنـى بـه نـظر مى رسيد. تو كه پسر ندارى  ما هم كه از عهده كارها چندان برنمى آييم .

 

- راسـت مـى گـويـيد، يكى از شما زودتر برود و تا آن مرد از آن جا نرفته است او را به خانه بياورد!

 

يكى از دختران شعيب نزد موسى رفت . او هم چنان ، همان جا نشسته بود:

 

- پدرم مرا فرستاد تا تو را نزد او ببرم تا مزد آب كشيدنت را بدهد.

 

موسى در راه از دختر خواست كه پشت سر او بيايد. نمى خواست نگاهش ‍ به اندام فريباى دختر شعيب بيفتد. به او گفت كه او را از پشت سر راهنمايى كند.

 

در خـانـه ، شعيب را مردى بزرگوار و نجيب و با كرامت يافت ، لذا راز فرار خود را با او در ميان گذاشت ، شعيب گفت :

 

- ديگر به خود ترس راه مده  زيرا خداوند تو را از ستمگران نجات بخشيده است .

 

شـعـيـب  يـكـى از دخـتـران خـود را بـه همسرى به موسى داد و با او قرار گذاشت كه هشت سـال بـرايـش كـار كـنـد و اگـر خـواسـت ده سـال ، امـا دو سـال اضـافـه اجـبـارى نـبـود. نـيـز قـرار شـد كـه از هـمـان سـال اول  از ميان گوسفندانى كه به دنيا مى آيند هركدام كه ابلق (سياه و سفيد) بود به عنوان اجرت از آن موسى باشد و هركدام كه يك دست سفيد يا سياه بود از آن شعيب .

 

بـه ايـن تـرتـيـب ، مـوسـى در پـايـان ده سـال كـار كـه در كمال لياقت و امانت انجام داده بود، گوسفندان زيادى براى خود فراهم كرد. اينك موسى ، تصميم داشت به وطن بازگردد.

 

راه بـازگـشـت از بـيـابـان طـور سينا مى گذشت و در همين صحرا، موسى راه را گم كرد. هـمـسـرش آبـسـتـن بـود و شـب ، بـسيار سرد. گوسفندان انبوه و همراهانش - از فرزندان و ديگران - خسته بودند و بيم حمله گرگ و حيوانات درنده مى رفت . موسى هيچ آتشى به هـمـراه نـداشـت تا دست كم همسر آبستنش را گرم كند. در آن ظلمات و سرما ناگهان از دور شعله اى ديد. به همسر و همراهان ديگر خود گفت :

 

- هر طور هست ، همين جا بمانيد. من آتشى مى بينم ، شايد بتوانم خبرى از راه به دست آورم و يا دست كم آتشى فراهم كنم و شما را از سرما نجات دهم .

 

مـوسـى  بـا چوبدستى كه با آن براى گوسفندانش از درختها برگ مى تكاند و آنها را با آن به پيش مى راند، شتابان به سوى نورى كه مى پنداشت آتش ‍ است پيش مى رفت .

 

نـاگـهـان  از درخـتـى كـه نـور از آن سـاطـع بـود آوايـى وهـم انـگـيـز امـا زلال و شيرين  با طنينى آسمانى برآمد كه :

 

- اى موسى ! همانا من ((الله ))، پروردگار عالميانم !

 

مـوسى ، بهت زده  بر جاى ايستاد. گرماى شيرين و سطوت كلام الهى تا دورترين جاى دلش دويد بر خود لرزيد، اما از گرمايى ويژه مى لرزيد!

 

همان صدا دوباره فرمود:

- اين چيست كه در دست دارى ؟

 

موسى ، به سادگى و صفاى چوپانان صحرا، گفت :

- ايـن عـصـاى مـن اسـت  بـه آن تـكيه مى دهم و گوسفندان خود را با آن مى رانم و برخى كارهاى ديگر نيز انجام مى دهم .

 

- آن را به زمين بيفكن !

موسى ، دهشتزده ، آن را به زمين انداخت . ناگهان  عصا مارى سخت بزرگ و ترسناك شد. كم مانده بود كه موسى از ترس  فرياد بكشد. بر جاى نماند و پا به فرار گذاشت . اما صدا او را بر جاى خود ميخكوب كرد:

 

- نـتـرس ! مـن بـا تـو هـسـتم . پيامبران در پيشگاه من  از چيزى نمى هراسند. دوباره آن را بردار، همان عصا خواهد بود.

 

مـوسـى  به فرمان پروردگار، دست پيش برد و تا انگشتانش بدن وحشتناك و عظيم مار را لمس كرد، ديگر بار عصا در مشتش بود سپس پروردگار فرمود:

 

- اكنون دست خود را در گريبان فرو بر و برون آر!

 

مـوسـى چنان كرد. ناگهان  تمام صحرا از نورى درخشان روشن شد، چنان كه گويى در آن سوى دست او آفتاب برآمده بود!

 

موسى ، به پيامبرى خداوند برگزيده شده بود.

موسى فرمان يافت تا به رسالت الهى به سوى فرعون عازم شود. اما او كه از جست و جوى فرعونيان به خاطر قتلى كه كرده بود با خبر بود، به خداوند عرض كرد :

 

- پروردگارا، تو مى دانى كه من يك تن از فرعونيان را ناخواسته كشته ام .

 

نيز از خدا خواست كه :

- پروردگارا، سينه مرا گشادگى ده و بر حوصله ام بيفزاى و كارم آسان ساز و لكنت از زبان من برگير تا گفتار مرا دريابند. نيز برادرم هارون را پشتيبان من گردان !

 

خـداونـد دعـاهـاى او را مـسـتـجـاب كـرد و بـه هارون الهام شد كه از مصر بيرون رود و به استقبال برادر بشتابد. او در همان وادى طور به برادر رسيد. موسى  با گامى مطمئن و قلبى آرام و سرشار از ايمان  به سوى مصر روانه شد.

 

منبع : داستان پيامبران ازآدم تا عيسي(ع) ، نوشته علي موسوي گرمارودي

 

(استفاده بدون ذكر نشاني سايت جايز نيست)







 
نظرات خوانندگان:
 

نظرات حاوي توهين، افترا، تهمت و نيش به ديگران منتشر نمي‌شود.

نام:
پست الکترونيک:
متن پيام:


 
آخرين اخبار و مطالب 
بیانات مقام معظم رهبری در دیدار رئیس و مسئولان قوه قضائیه
در گفت‌وگو با آیت‌الله سیدمحمد غروی بررسی شد:
جنگ تحمیلی ۱۲ روزه؛ دستاوردها، نقاط قوت و ضعف / پروژه تجزیه ایران چگونه شکست خورد؟
سخنگوی وزارت خارجه چین: چین از ایران در مسیر حفاظت از حاکمیت ملی و دفاع از حقوق و منافع مشروع خود حمایت می کند
به پزشکیان بنزین مخلوط شده با آب فروختند! جزییات اتفاق تاسف برانگیز در سفر رئیس جمهور قبل از تاسوعا از زبان بازرس ویژه ریاست‌جمهوری: پزشکیان با تاکسی به تبریز رفت
سازمان تروریستی آمریکایی متهم اصلی قتل افسر اطلاعاتی اوکراین
قدرت یک "پیرمرد ۹۵ ساله": سرنوشت کابینه نتانیاهو در دست داو لاندو (+عکس)
یادداشتی از: مهرداد خدیر
خالد اسلامبولی پَر!/ داستان نام یک خیابان که دو تمدن قدیمی را از هم دور کرد
یادداشتی از: خانم نیلوفر مولایی
ماجرای نفوذ و نیمروز/ جاسوسان موساد در ایران تا کجا رخنه کرده اند/ نفوذی‌هایی که به اطلاعات حیاتی و سری دسترسی دارند چه مشخصاتی دارند؟
یادداشتی از: مهرداد خدیر
باده آن‌چنان را آن چنان‌تر می‌کند، جنگ 12 روزه هم صدا و سیما را متوهّم‌تر کرده!
سیدعلی حسینی، کارشناس ارشد اطلاعات و امنیت
کارشناس امنیتی: در ایران زمینه فعالیت موساد را فراهم کردیم، صدها کارشناس امنیتی از دوره احمدی نژاد خانه‌نشین شدند
در درس خارج فقه مطرح کرد؛
درخواست آیت الله سید علی محمد دستغیب از رهبر انقلاب برای آزادی زندانیان و رفع حصر: از این زندانیان خواهش می‌کنم درصورت آزادی حفظ وحدت را در نظر داشته باشند/ خدای تعالی عنایت کرد حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رهبر انقلاب به‌سلامتی از این وقایع گذشتند
ترامپ - فغانی؛ فغان از بی‌وطنی!
یادداشتی از: دکتر قادر باستانی تبریزی
وقتی نخوانده می‌کوبیم!
محقق داماد و یک حقوق‌دان دیگر یادآور شدند
رجز خوانی، کوچک شماری خسارات، تحریک به ترور، تابلوی روزشمار و برخی برنامه‌های تلویزیونی خواسته یا ناخواسته به اسراییل سلاح حقوقی داد
کنایه مهاجری به اظهارات اخیر جواد لاریجانی
ظریف: ما باید بفهمیم کاترین شکدم چطوری آمد در کشور ما؟ / رئیس جمهور با اینکه در لیست ترور است ولی فرار نمی‌کند/ باید بدانیم نفوذ از کجا آمده
تبدیل کماندو به سرباز در غزه به دلیل کمبود نیرو
شمس‌الواعظین:حرف رهبر انقلاب درست از آب درآمد/ ما وقتی سوریه را از دست دادیم مجبور شدیم در تهران با اسرائیل بجنگیم
خسرو معتضد: رادیو و تلویزیون ما باید برنامه عبری داشته باشد/ ما یک آدم با سر و زبان مثل ظریف در سازمان ملل می‌خواهیم/ سابقه نشان داده وقتی دشمن خارجی به ایران حمله می‌کند، دولت محبوب می‌شود/ جریان اسرائیل باعث شد مردم متحد شوند
تصاویر:
بیلبوردهای پاکستانی‌ها در همبستگی با ایران با جمله«اسرائیل فقط دشمن فلسطین نیست، دشمن جهان اسلام است»

آرشیو همه مطالب


 
پربازديدها 
سرشاخ‌شدنِ میلیاردر سیلیکون‌ولی با سلطان مارالاگو
تولد «حزب آمریکا»؛ سلطان فناوری در میدان سیاست چه می‌کند/ ماسک چه در سر دارد؟
گزارش تصویری:
برگزاری مراسم سوگواری حضرت اباعبدالله الحسین (ع) هیئت انصارالخمینی (ره) در روز عاشورا 1404/4/15
اختصاصی:
اللهم اجعل محیای محیامحمد و آل محمد "با خطاطی آقای محمد مسلم خانی"
آیا قصاص قبل از جنایت می‌شود کرد؟/علامه جعفری پاسخ داده
گزارش تصویری:
برگزاری مراسم سوگواری شب شام غریبان حضرت اباعبدالله الحسین (ع) در هیئت انصارالخمینی (ره) 1404/4/15
یادداشتی از: حجت الاسلام سید محمود صادقی
هشدارهای پنهان و آشکار زیارت عاشورا
برچیدن غنی‌سازی، عزت ملی را پامال و باب تحمیل‌های بیشتر را باز می‌کند
روز عاشورا امام چگونه عزاداری می‌کردند؟
یادداشتی از: حجت الاسلام احمد مازنی
سنت بنیان‌گذار در مورد آتش‌بس و خاتمه جنگ
برگزاری کلاس درس نهج البلاغه در هیئت انصارالخمینی (ره) حسینیه ی آل یاسین (ع) 1404/4/16
اطلاعیه:
برگزاری مراسم سوگواری حضرت ابا عبدالله و حضرت سجاد (علیهما السلام) در هیئت انصارالخمینی(ره)
صدور گذرنامه زائران اربعین در کمترین زمان ممکن
مراسم عزاداری هیأت جامعه اسلامی ورزشکاران در حسینیه جماران؛
سید محمود علوی: مقاومت ملت ایران، هدایت هوشمندانه رهبری و عزت ملت ایران، ولوله‌ای در دنیا ایجاد کرده که اندازه ندارد/ ضربات کوبنده فرزندان ایران اسلامی تزلزل بر صهیونیست‌ها و ارباب‌های آنها انداخت
آیت‌الله ایازی: امام حسین(ع) با اهدافی منطقی و عقلایی نهضت خود را آغاز کرد
تصویر کمتر دیده شده از دو شهید موشکی ایران در جوانی روی کشتی؛ شهیدان حاجی‌زاده و طهرانی مقدم
حضرت امام سختی‌های جنگ را چگونه فرماندهی می‌کردند؟/ روایت شهید صیاد شیرازی
گزارش تصویری:
برگزاری شب هشم مراسم سوگواری حضرت اباعبدالله الحسین (ع) در هیئت انصارالخمینی (ره) 1404/4/12
گزارش تصویری:
برگزاری مراسم سوگواری حضرت ابا عبدالله و حضرت سجاد (علیهما السلام) در هیئت انصارالخمینی(ره) 1404/4/19
روایت آهنگران از اخطاری که از امام(ره) گرفت
سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به یک انبار در نزدیکی بندر چابهار یورش برد


 
آمار بازديد از سايت 
تعداد بازدید امروز: 5236
تعداد بازدید دیروز: 8919
بازدید کل: 76246843
مشاهده آمار کامل
تمامي حقوق براي هيئت انصارالخميني (ره) محفوظ است.