آمریکای لاتین به صورت تاریخی بهعنوان حوزه نفوذ سنتی ایالات متحده شناخته میشد. با این حال، در دو دهه اخیر، حضور اقتصادی و سیاسی چین در این منطقه بهطور چشمگیری افزایش یافته است. چین امروز یکی از بزرگترین شرکای تجاری بسیاری از کشورهای آمریکای لاتین است و از طریق سرمایهگذاری در زیرساختها، انرژی، بنادر و مسیرهای ترانزیتی، نفوذی پایدار ایجاد کرده است.
آمریکا با تشدید فشارهای اقتصادی و محاصره دریایی ونزوئلا، فراتر از یک مناقشه دوجانبه عمل میکند؛ این اقدامات بخشی از راهبرد گسترده واشنگتن برای مهار نفوذ روزافزون چین در آمریکای لاتین است، جایی که کنترل منابع انرژی و مسیرهای لجستیکی، به ابزار کلیدی رقابت قدرتهای بزرگ تبدیل شده است.
به گزارش جماران؛ طی ماههای اخیر، افزایش فشارهای اقتصادی، مالی و دریایی ایالات متحده علیه ونزوئلا بار دیگر این پرسش را مطرح کرده که هدف واقعی واشنگتن از تداوم و تشدید این سیاستها چیست.
اگرچه در روایت رسمی آمریکا، این فشارها با محورهایی چون «دموکراسی»، «حقوق بشر» و «رفتارهای غیرقانونی دولت کاراکاس» توجیه میشود، اما بررسیهای ژئوپلیتیکی نشان میدهد که ونزوئلا بیش از آنکه یک هدف مستقل باشد، به ابزاری در راهبرد کلانتر آمریکا برای مهار چین تبدیل شده است. در این چارچوب، آمریکای لاتین نه یک حاشیه، بلکه یکی از میدانهای اصلی رقابت قدرتهای بزرگ در نظم در حال گذار جهانی است.
آمریکای لاتین به صورت تاریخی بهعنوان حوزه نفوذ سنتی ایالات متحده شناخته میشد. با این حال، در دو دهه اخیر، حضور اقتصادی و سیاسی چین در این منطقه بهطور چشمگیری افزایش یافته است. چین امروز یکی از بزرگترین شرکای تجاری بسیاری از کشورهای آمریکای لاتین است و از طریق سرمایهگذاری در زیرساختها، انرژی، بنادر و مسیرهای ترانزیتی، نفوذی پایدار ایجاد کرده است.
برای مثال، پروژههای مرتبط با ابتکار «کمربند و جاده» در کشورهایی مانند پاناما، برزیل و ونزوئلا، این منطقه را به حلقهای مهم در زنجیره جهان بینی چین تبدیل کرده است.
در چنین شرایطی اما، رویکرد سیاست راهبردی آمریکا بهتدریج از «مدیریت اختلافات محلی» به «مهار نفوذ چین» تغییر جهت داده است و فشار همزمان بر پاناما بهعنوان گلوگاه لجستیکی و بر ونزوئلا بهعنوان ذخیره انرژی، نشانه و گواهی از نگاه شبکهای واشنگتن به این رقابت است.
ونزوئلا و معادله انرژی چین
اما ونزوئلا امروز قربانی نفت خود است. این کشور با در اختیار داشتن یکی از بزرگترین ذخایر اثباتشده نفت جهان، جایگاهی کلیدی در بازار انرژی دارد و برای چین، که بزرگترین واردکننده نفت جهان محسوب میشود، تنوعبخشی به منابع تامین انرژی یک ضرورت راهبردی است به طوریکه در سالهای اخیر، ونزوئلا به یکی از منابع مهم تامین نفت چین آن هم در شرایطی که پکن تلاش دارد وابستگی خود به مسیرهای انرژی تحت کنترل مستقیم آمریکا را کاهش دهد، تبدیل شده است.
بنابراین؛ محاصره اقتصادی و دریایی ونزوئلا، عملا این کشور را به یک (نقطه قابل رصد) در زنجیره انرژی چین تبدیل میکند. محدودسازی صادرات نفت ونزوئلا نهتنها عرضه انرژی به چین را دشوارتر؛ بلکه امکان برآورد دقیقتر میزان مصرف، ذخایر و آسیبپذیریهای انرژی چین را برای آمریکا افزایش میدهد که از این منظر، فشار بر ونزوئلا بخشی از راهبرد کلان کنترل غیرمستقیم انرژی چین توسط ترامپ است.
تحریمهای آمریکا علیه ونزوئلا صرفا ابزار تنبیهی نیستند؛ بلکه کارکردی مهندسیشده دارند. این تحریمها با افزایش هزینه تعامل با ونزوئلا، پیام روشنی به سایر کشورها مخابره میکنند: همکاری عمیق با چین، بهویژه در حوزههای حساس مانند انرژی و زیرساخت، هزینههای فزایندهای خواهد داشت!
در این چارچوب، آمریکا بهجای مواجهه مستقیم با چین، به سراغ «حلقههای پیرامونی» آن آمده است. کشورهایی که در زنجیره تامین انرژی، مواد خام یا مسیرهای لجستیکی چین نقش دارند، نخستین اهداف این فشارها هستند که ونزوئلا نمونه بارز این رویکرد است؛ کشوری که تحت فشار مستمر، توان بازیگری مستقل خود را از دست میدهد و به هشداری برای سایر شرکای بالقوه چین تبدیل میشود.
خروج تدریجی مهرهها از زمین بازی چین
یکی از ابعاد کمتر دیدهشده این سیاست، تلاش برای خارج کردن تدریجی بازیگران همپیمان یا نزدیک به چین از صحنه بازی جهانی است. آمریکا با اعمال فشارهای چندلایه از تحریم مالی گرفته تا محدودیتهای دریایی و دیپلماتیک کشورها را در برابر یک انتخاب قرار میدهد: یا کاهش همکاری راهبردی با چین، یا تحمل انزوای فزاینده ژئوپلیتیکی!
این راهبرد، ماهیتی فرسایشی دارد و هدف آن فروپاشی ناگهانی نیست، بلکه افزایش تدریجی هزینهها تا جایی است که ادامه بازی در زمین چین برای بسیاری از کشورها غیرقابلصرفه شود و ونزوئلا، با اقتصادی آسیبدیده و دسترسی محدود به بازارهای جهانی، نمونهای از پیامدهای این مسیر است.
براین اساس، تداوم این سیاست میتواند پیامدهایی فراتر از ونزوئلا و حتی آمریکای لاتین داشته باشد. افزایش بیثباتی اقتصادی، تشدید شکافهای سیاسی و کاهش استقلال تصمیمگیری کشورها از جمله نتایج محتمل این فشارهاست که در سطح جهانی نیز، این روند به دو قطبیتر شدن نظام بینالملل و تعمیق رقابت بلوکها منجر میشود؛ رقابتی که انرژی، لجستیک و فناوری در مرکز آن قرار دارند و همگی مهرههای بازی ژئوپلیتیکی آمریکا و چین هستند.
تحلیل ژئوپلیتیکی این موضوع نشان میدهد که فشار آمریکا بر ونزوئلا را نمیتوان صرفا در چارچوب یک مناقشه دوجانبه تحلیل کرد. ونزوئلا بیش از آنکه هدف نهایی باشد، ابزاری در راهبرد گستردهتر مهار چین است. از کنترل گلوگاههای لجستیکی گرفته تا مهندسی زنجیره انرژی، ایالات متحده تلاش میکند با محدودسازی بازیگران پیرامونی چین، قدرت مانور راهبردی پکن را کاهش دهد که در این معادله، ونزوئلا یکی از مهرهها یا کارتهای بازی است؛ مهرهای که سرنوشت آن تصویری روشن از ماهیت رقابت قدرتهای بزرگ در نظم نوین جهانی ارائه میدهد.