در جوامعی که قانون طبیعت را شناختهاند، خشکسالی و یا ترسالی سهمگین و سیل زا را بلا نمیدانند. قانون طبیعت می شناسند. اما وقتی بلا میشود که انسان به جای تلاش و کوشش برای مواجهه علمی و منطقی بخواهد مشکل را با دعا و نماز حل کند. مثل آنکه کسی بیمار بشود به جای رفتن پیش پزشک بخواهد با دعا خود را خوب کند. دعا و نماز با انجام دادن کار و برخورد علمی با مشکلات و بلایای طبیعی بسیار خوب است.
چه رابطهای بین بلایای طبیعی، خشکسالی و یا ترسالیهای ویرانگر، نیامدن باران با گناه کردن مردم است؟
آیا دعا و نماز چه نقشی در نظام طبیعت و علت و معلول دارد، آیا دعا تغییر دهنده نظام طبیعت است؟
در پاسخ به این پرسشها لازم است توضیح داده شود:
مقدمه
یکی از معارف شناختشناسانه قرآن جایگاه انسان در جهانبینی توحیدی در نظام هستی و یا دستکم در منظومه شمسی است. به گفته قرآن انسان در منظر هستی بخش جهان و در نسبت میان آفرینش زمین و طبیعت در تسخیر انسان است. بشریت از روزی که خود و اطراف خود را شناخت، زمان بسیار طولانی را طی کرد. اما او همچنان در حال توسعه شناخت و آگاهی از قوانین طبیعت و کسب قدرت برای ارتقای آن در دستیابی و دسترسی به نظام طبیعت است، گویی به تصرف و فتح زمین و منظومه شمسی میاندیشد. البته این انسان هرچه دارای قدرت علمی بیشتری میشود، بیشتر میفهمد که واقعاً چیزی نمیداند و با همه دستاندازیهایی که میکند که بداند و نفوذ خود را گسترش دهد، باز میفهمد چقدر عاجز و درمانده در جهان طبیعت است و واقعا از نظام هستی ناآگاه است و شگفت آنکه هرچه دانش او بیشتر میشود، باز غافل از این حقیقت میشود، که گاه حتی از کوچکترین این طبیعت، مثل پشه و یا میکربهایی که بدن او را تهدید میکند، برای درمان آن درمانده است.
امروز گاهی یک ویروس مانند طاعون، وبا و کرونا نه یک شهر و یک کشور که جهان را تهدید میکند. اگر بشر بر سرطان و ایدز و آلزایمر، کرونا و مانند آن فائق آید، به این معنا نیست که دیگر تمام شد و بشر آسوده از خطرات میتواند زندگی کند. اگر دیروز آنها را نمیشناخت و حال آنها را تا اندازهای میشناسد، شاید چیزیهای دیگری در راه است که نداند چگونه باید بر آنها فائق آید. از سوی دیگر تأثیر انسان بر طبیعت، گاه بهصورت فردی است و گاه بهصورت جمعی ملل و اقوام و یا در قالب دولتها و حکومتها و نظامهای سیاسی و اجتماعی است و تردیدی نیست که رفتار انسان در این حیات مادی و معنوی گاه ناظر به خود انسانها و گاه در حیات جامعه بهعنوان هویت جمعی تأثیرگذار است. گاه با آگاهی از این تأثیر و گاه بهصورت ناخودآگاه است.
اینکه در برخی از آیات و روایات از آثار و پیامدهای رفتار انسان در زندگی خود و افراد دیگر آمده و اثرگذار شمرده شده و از نقش فرد و یا اقوام یاد شده، ناظر به همین بخش است و از این جهت تردید نیست، این آثار هم در ابعاد مثبت و ایجابی آن است، و گاه به صورت منفی و در جهت تخریب حیات مادی و معنوی است، هرچند چگونگی این تأثیر بهخوبی روشن نشده است.
در بخش ایجابی آن قرآن سخن گفته است، مثل: «وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ وَ لکِنْ کَذَّبُوا فَأَخَذْناهُمْ بِما کانُوا یکْسِبُونَ (اعراف: 96). در این آیه به روشنی سخن از اعمال نیک افراد و تأثیر آن در نزول برکات از آسمان و زمین است. مفهوم این آیه آن است که رابطهای میان نزول برکات با رفتار مثبت انسان، و رفتار غلط و تأثیر آن در تخریب طبیعت و حیات پاک و آرام هست.
و در بخش سلبی و تخریبی هم به عنوان گزارشی از رفتار قوم لوط، اصحاب ایکه و قوم فرعون نیز سخن گفته است. اما آیا معنای آن این است که قوانین طبیعت در آب و هوا و باد و باران با رفتار انسانها تنظیم شده است؟ این معنا در آیه بعدی همین سوره آمده است. آیا ساکنان شهرها ایمن شدهاند از اینکه عذاب ما شامگاهان - در حالى که به خواب فرو رفتهاند - به آنان برسد: «أَ فَأَمِنَ أَهْلُ الْقُرى أَنْ یأْتِیهُمْ بَأْسُنا بَیاتاً وَ هُمْ نائِمُونَ». (اعراف: 97).
تردیدی نیست که بخشی از رفتارهای ما در طبیعت مادی تأثیر میگذارد. به عنوان نمونه اعمال خوب و یا بد انسان موجب استفاده بهتر از طبیعت و بهینه حیات مادی و در نتیجه رحمت بیشتر و استفاده درست از طبیعت میگردد و وقتی باران و برف و نزولات آسمانی میآید فرصت بهروری برای انسان با تقوا فراهم میسازد و در نتیجه نعمت بیشتری بر انسان ارزانی میکند و یا گناهان او موجب عذاب و خشکی و زلزله و یا طوفان و بیماریهای خطرناک گردد؟ جنگها، کار انسان است و جنگ عامل تخریب طبیعت، نزول بلایا است. قرآن از زبان ملکه سبا و نقش صاحبان قدرت در تخریب نقل میکند: «إِنَّ الْمُلُوکَ إِذَا دَخَلُوا قَرْیةً أَفْسَدُوهَا وَجَعَلُوا أَعِزَّةَ أَهْلِهَا أَذِلَّةً ۖ وَکَذَٰلِکَ یفْعَلُونَ» (نمل: 27)«پادشاهان چون به شهرى درآیند، آن را تباه و عزیزانش را خوار مىگردانند، و این گونه مىکنند».
اما در این زمینه دو نظریه به طور مشخص در برابر هم صفآرایی کردهاند. یکی سخن از رابطه مستقیم رفتارهای انسان در طبیعت و حوادث و بلایای طبیعی میکند و دیگری سخن از مستقل بودن قوانین طبیعت جدای از نقش انسان دارد. اما میتواند در بخشهایی به صورت ایجابی و یا سلبی تأثرگذار باشد.
یکم: موافقان تأثیر مستقیم در طبیعت
در این نظریه سخن از تأثیر رفتار و اعمال و کردار انسان در طبیعت از کوچکترین تا بزرگترین گناهان است تا جایی که این اعمال را زاییده حوادث و اتفاقات طبیعی عالم میداند، مثلاً انجام هر گناه باعث به وجود آمدن گناهان دیگر در شخص و جامعه میشود. یعنی قلب انسان به گناه میل میکند و طالب زشتیها شده و از نیکیها بیزار میشود. گناهکار از دعای ملائکه محروم میشود. گناه، حس خیرخواهی را در انسان ضعیف نموده و سرانجام میمیراند. جامعه وقتی به گناه روی آورد، دیگران از هم تقلید میکنند. گناه امری عادی و زشتی آن پنهان میشود. وقتی دزدی، رشوه، فساد در نظام اجتماعی عادی شد و افراد در ادارات خیلی عادی درخواست رشوه میکنند و شخص میداند بدون دادن رشوه کارش پیش نمیرود، او رشوه میدهد و احساس گناه هم نمیکند.
جالب این است که در این شرایط در نظر انسان گناهکار و جامعه فاسد، جایگاه حق و ناحق و خیر و شر با هم عوض میشود که در اثر آن نهتنها خود را گناهکار نمیداند؛ بلکه مصلح نیز میداند. از مفسدین و جنایکاران تمجید میشود. بر اساس این نظریه رابطه مستقیمی میان گناه و عوامل طبیعی خواهد بود. همچنین این گروه معتقدند که گناه بهصورت مستقیم در طبیعت اثر میگذارد: در این صورت است که معصیتها و گناهان انسانها عامل خشکسالی و کاهش نزولات آسمانی و بلایای طبیعی است.
شاید درک این ارتباط و تأثیر در گذشته دشوارتر بود و بیشتر از راه استدلالهای عقلی به اثبات میرسید، اما امروزه علم تجربی نیز به اثبات رسانده است که عالم طبیعت یکپارچه است و هیچ خلائی در آن وجود ندارد و نمیتواند داشته باشد. لذا تمامی اجزای این عالم به هم پیوسته هستند و بالتبع هر فعل و انفعال در بقیه اجزا تأثیر میگذارد. باید دقت داشته باشیم که اساساً «گناه» یعنی خارج شدن از مسیر، یعنی ناهنجاری و یعنی انجام فعلی که انطباق با نظام هستی ندارد. خداوند حکیم عالم را بر اساس علم و حکمت خلق نموده و بر همین اساس چه باید کردها و چه نباید کردها را نیز تبیین نموده است و هر فعلی خارج از این چهارچوب گناه نامیده میشود.
لذا ابتدا دقت داشته باشیم که «گناه» الزاماً ترک نماز، شرب خمر، زنا، قمار، ربا و این چند مسأله که بیشتر در اذهان رایج است نمیباشد، بلکه هر انحرافی گناه است. این عذابها میتواند در قالب عذابهای زمینی و آسمانی همچون بیماری، زلزله، قحطی و خشکسالی باشد کما اینکه امام صادق علیه السلام فرموده: چون چهار گناه شایع شوند چهار سختى پدید گردد، چون زناکارى آشکار گردد زمین لرزه پدید آید و چون زکات ندهند چهارپایان از میان بروند و چون قاضى بناحق حکم دهد باران از آسمان بند آید و چون تعهد امنیت کافرانی که در پناه اسلامند شکسته شود.
اگر همین معنا و تأثیر و تأثر رفتارهای آدمی با طبیعت را تعمیم دهیم، تعجب نمیکنیم اگر گفته شود، گناه قحطی میآورد، دعا باران میآورد، صلهی ارحام عمر را طولانی میکند، صدقه دفع بلا مینماید و... .
دوم: موافقان تأثیر غیر مستقیم از طریق انسان
قوانین طبیعت مستقل از انسان است و حوادثی که در طبیعت رخ میدهد، قوانین خود طبیعت هستند و ما چه بخواهیم و چه نخواهیم و چه باشیم و چه نباشیم این حوادث و اتفاقات خواهد افتاد، حداکثر جهل و عصیان انسانها باعث غفلت و بیتوجهی به قوانین طبیعت و آسیبپذیری جوامع از این حوادث میشود. در حقیقت این نظریه در مقابل نظر قبلی است و معتقد است که طبیعت قوانین خاص خود را دارد و این قوانین طبیعت که خداوند آن را معین کرده مستقل از انسان عمل میکند، اگر انسان این قوانین را بشناسد و آنها را تسخیر کند، میتواند تغییر دهد و گرنه نقشی این رفتارها ندارد.
طبق نظریه دوم این گناه به طور مستقیم اثر ندارد، بلکه این رفتار انسان است که اثرگذار در طبیعت و محیط بر اساس رفتارهای تخریبی میگردد. زیرا این اصل مسلم است که مکافات عمل، هم در دنیا وجود دارد و هم آخرت؛ و نیز باید توجه داشت که کیفر یا پاداش عمل، بهصورتهای گوناگون به سراغ انسان میآید. در این باره قرآن میگوید: «فاهلکناهم بذنوبهم» (انعام: 6) آنها را به خاطر گناهانشان نابود ساختیم. «مما خطیئاتهم اُغرقوا (سوره نوح / 35) آنها به خاطر گناهانشان غرق شدند. نکته دیگر درباره نقش اراده الهی در تصرف طبیعت به صورت قانون است. بخشی از این آیات ناظر به این تأثیر است. اکنون به نکات این آیات توجه میشود.
نتیجه این دو نظریه
تردیدی نیست که هر دو نظریه قبول دارند که حضور خداوند در تصرف طبیعت قطعی است. از نظر قرآن خدا همه جا حضور دارد. و میتواند تصرفی داشته باشد که خود قانونی برای تصرف دارد. وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ لَیقُولُنَّ خَلَقَهُنَّ الْعَزِیزُ الْعَلِیمُ. ـ وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ سَخَّرَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ لَیقُولُنَّ اللَّهُ فَأَنَّى یؤْفَکُونَ. (العنکبوت: 61) . و اگر از ایشان بپرسی: چه کسی آسمانها و زمین را آفریده و خورشید و ماه را (چنین) رام کرده است؟ حتما خواهند گفت: «اللَّه»، پس چگونه (از حق) بازگردانیده میشوند؟ اما روشن است که همه این دگرگونی و قدرتنمایی از منظر قرآن و از این تصرف در قرآن تعبیر به آیه شده ناظر به قوانین کلی طبیعت است.
فلسفه حوادث طبیعی
اگر بهتصریح قرآن همهچیز در جهان آفرینش دارای نظم موزن است و هدف و غایتی دارد، اما این پرسش مطرح است که چرا گاهی در طبیعت حوادثی اتفاق میافتد و پدیدههایی را مشاهده میکنیم که به نظر میآید یک نوع خلل و نقص طبیعی دارد، مانند زلزله، سیل، سونامی، گونو(طوفانهایی که از دریاها برمیخیزد و خرابی و سیل به بار میآورد) ماهگرفتگی و خورشیدگرفتگی و یا قحطی، خشکسالی، گاهی این پدیدهها باعث از بین رفتن انسانها و ثروتهای آنان میشود؟
پاسخ: این حوادث خلل نیست. زلزله و سیل حرکت طبیعی زمین است. اما اگر این زلزله و سیل مهار نشود و در مقابل آن آمادگی ایجاد نشود، آسیب میرساند. در حرکت جهان نباید بهصورت جزئینگری قضاوت کرد و فواید و مضرات خاص موضعی را معیار حق و عدالت و نیکویی قرار داد. مثل ما در برآورد تصویری از جهان درست مانند مورچهای است که بر روی یک قالی و یا فرش زیبا در حرکت است و با اینکه همواره رنگهای مختلفی از زیر چشم او عبور میکند؛ ولی او هرگز زیبایی نقش قالی را درک نمیکند. چون احاطه به همه رنگها ندارد. بلکه فراز و نشیب قالی را سخت میداند. در حوادث این جهان برای انسانی که احاطه به همه جهان و حوادث آن ندارد، ظاهر این پدیده ممکن است به ضرر انسانهاست، ولی در کل، در جهت نفع جهان بشریت است.
تحقیقات دانشمندان نشان میدهد که مثلاً زلزله و سونامی، موجب تخلیه گازهای درون زمین و جَزر و مَدهای دریا، موجب سالم ماندن آب دریاها و نامتعفن شدن آنها میشود. لازمه آتش، سوختن و لازمه حرکت زمین و مواجهه با خورشید و نیاز به آب، ایجاد گازها، حرکت آبها توسط ابرها و سونامیها و گردبادهای زمینی و دریایی(گنو) است. این شرایط ضمن آنکه طبیعی است، در کل و برای نظام تکاملیِ عالم مفید هم هست، هرچند برای عدهای که طبیعت را نشناسند، ممکن است مشکلاتی را هم به وجود آورد.
انسان میتواند جلو این بلایای طبیعی را بگیرد، از تهدیدها فرصتها بسازد. با محکم ساختن ساختمانها و ارتقای علم به زمان زلزله و سونامی، پی ببرد و از آفات آن پیشگیری کند. یا در برابر سیلها، بندها و سدها درست کند و مانع تخریب طبیعت شود، و آبها را ذخیره کند. اما نکته مهم در تمام این حوادث، تبعیت آنها از قانون و نظم معین جهان است که هم قابل شناسایی و هم قابلبرنامهریزی و هدایت است.
بنابراین، مسأله آزمایش و امتحان الهی با تسخیر طبیعت و بیان آیاتی که همه منظومه شمسی را در تسخیر انسان میدانست سخنی است و این غیر از عذاب و نزول بلایای آسمانی است. اگر خداوند فرموده است: وَ هُوَ الَّذِی سَخَّرَ الْبَحْرَ لِتَأْکُلُوا مِنْهُ لَحْماً طَرِیا وَ تَسْتَخْرِجُوا مِنْهُ حِلْیةً تَلْبَسُونَها... نه تنها موجودات زمین را مسخر شما ساخت بلکه خورشید و ماه را که دائما در کارند سرگشته فرمان شما قرار داد، اما با این همه لطف و رحمت الهى، باز این انسان ستمگر است و کفران کننده نعمت: «إِنَّ الْإِنْسانَ لَظَلُومٌ کَفَّارٌ».(ابراهیم: 16)نعمتهایى که اگر به درستى از آنها استفاده مىکرد مىتوانست، سراسر جهان را گلستان کند و طرح مدینه فاضله را پیاده سازد، بر اثر سوء استفادهها و ظلمها و کفران نعمتها به جایى رسیده است که افق زندگیش را تاریک، و شهد حیات را در کامش زهر جانگداز کرده، و انبوهى از مشکلات طاقتفرسا بهصورت غلها و زنجیرها بر دست و پایش نهاده است.
به همین دلیل فرموده است: «وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرِینَ» (بقره:155) اما چون نظام آفرینش هدفمند برای انسان است، این حرکات از سویی امر طبیعی است و از سویی گریزناپذیر در حیات انسانی است که میفرماید: ما آزمایش میکنیم در زندگی شما با ترس و گرسنگی و از دست دادن جان و مال و منافع و محصولات خود و عزیزان، قانون و سنتی است که در طبیعت گذاشته شده که انسان همواره در خوف و رجا باشد و کبر و غرور او را نگیرد و توجه به ضعفها و مشکلات پیدا کند. همچنین این سنت در کلام دیگری استفاده میشود: «وَ ما أَرْسَلْنا فِی قَرْیةٍ مِنْ نَبِی إِلاَّ أَخَذْنا أَهْلَها بِالْبَأْساءِ وَ الضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ یضَّرَّعُونَ (اعراف: 94). که فلسفه ارسال رسل برای ایجاد تنبه و توجه را بیان میکند.
البته تعبیر دیگری که به کار رفته، تعبیر تضرع است: «وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا إِلى أُمَمٍ مِنْ قَبْلِکَ فَأَخَذْناهُمْ بِالْبَأْساءِ وَ الضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ یتَضَرَّعُونَ (42) ... فَلَمَّا نَسُوا ما ذُکِّرُوا بِهِ فَتَحْنا عَلَیهِمْ أَبْوابَ کُلِّ شَیءٍ حَتَّى إِذا فَرِحُوا بِما أُوتُوا أَخَذْناهُمْ بَغْتَةً فَإِذا هُمْ مُبْلِسُونَ (44) فَقُطِعَ دابِرُ الْقَوْمِ الَّذِینَ ظَلَمُوا وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ (انعام: 45). در تفسیر المیزان آمده است که «باساء» و «بؤس» و «باس» هر سه به معناى شدت گرفتارى است، جز این که «بؤس» بیشتر در جنگ و امثال آن به کار گرفته مىشود، و «باس» و «باساء» بیشتر در غیر جنگ، از قبیل فقر و قحطى و امثال آن به کار مىرود. و «ضر» و «ضراء» به معناى بد حالى است، چه بد حالى روحى، مانند اندوه و نادانى، یا بد حالى جسمى، مانند مرض و نقصهاى بدنى، و یا بد حالىهاى خارجى، مانند سقوط از ریاست و جاه و از بین رفتن مال و امثال آن. شاید مقصود از اینکه هم «باساء» را و هم «ضراء» را ذکر کرد، این بوده که بر شدایدى که در خارج واقع شده، نظیر قحطى و سیل و زلزله، و همچنین خوف و فقر و بد حالى مردم دلالت کند.
لذا این امور هرچند در نظام کلی طبیعت با مشیت و تدبیر الهی طرحریزی شده و مستقل از انسان است، اما باید دانسته شود، که خود آن حرکات در نظام عالم بر طبق نقشه و مشیتی از پیش تعیین شده که وقتی در پیوند با حیات انسانی قرار میگیرد، همراه با فراز و نشیب و شیوه رفتار انسان در چگونگی آن تأثیرگذار است.
جمعبندی
بنابراین، در یک ارزیابی کلی از انواع نسبتها نسبت میان انسان با طبیعت رابطه گناه و حوادث طبیعی و نقش دعا در کاهش بلایا باید گفته شود:
هرچند نظام کلی طبیعت با مشیت و تدبیر الهی طرحریزی شده و مستقل از انسان است، لذا آمدن باران، خشکسالی و ترسالی امور طبیعی در نظام طبیعت است. آن حرکات در نظام عالم بر طبق نقشه و مشیتی از پیش تعیین شده که وقتی در پیوند با حیات انسانی قرار میگیرد، همراه با فراز و نشیب است. اما شیوه رفتار انسان در چگونگی برخورد با آن تأثیرگذار است. مثلا استفاده از آب و برنامهریزی در شرایط طبیعی خشکسالی بسیار مهم است. اگر درست از آب استفاده کردند، مردم با آگاهی صرفهجویی کردند، این خشکسالی نه یک تهدید که فرصت میشود.
در جوامعی که قانون طبیعت را شناخته اند، خشکسالی و یا ترسالی سهمگین و سیل زا را بلا نمیدانند. قانون طبیعت می شناسند. اما وقتی بلا میشود که انسان به جای تلاش و کوشش برای مواجهه علمی و منطقی بخواهد مشکل را با دعا و نماز حل کند. مثل آنکه کسی بیمار بشود به جای رفتن پیش پزشک بخواهد با دعا خود را خوب کند. دعا و نماز با انجام دادن کار و برخورد علمی با مشکلات و بلایای طبیعی بسیار خوب است.
در بیماری طاعون، وبا و اخیرا کرونا دو تلقی وجود داشت، یکی این که برویم دعا کنیم و چون گناه کردهایم استغفار کنیم. دیگر اینکه این بیماری را بشناسیم و از تجربه جهان در کنترل آن استفاده کنیم. البته نقش دعا برای ایجاد آرامش و خود را نباختن مهم است. حوادث طبیعی در حقیقت بلا نیستند. شناخت طبیعت و رام کردن طبیعت، در طوفانها، سیلها، از طریق حفر کانالها و پیشگیری از حوادث برق زدگی، خشکی، قحطی و یا مبارزه با طاعون و وبا بهترین دلیل در نقش انسان در مهار طبیعت است و اموری که از آن در گذشته تعبیر به بلا میشده و امروز علل آن شناخته شده و یا راههای پیشگیری از آفات آن کشف شده و انسان بر آنها غلبه پیدا کرده است.
از طرف دیگر موضع فعال و هوشمندانه انسان و اثر تکوینی انسان بر طبیعت بهصورت موردی و یا کلی تردیدی نیست. سدسازیها، ابرسازیها، ایجاد تغییرات موردی در طبیعت، خانهسازی، شهرسازی، راهها و تونلها، و ارتباط میان دریایی با دریایی دیگر اموری هستند که انسان در تجربه زندگی دریافته که میتواند طبیعت را مهار کند و خسارات و زیانهای آن را کاهش بدهد. البته دعا در چنین موقعیتی اثرگذار و مهم در آرامش روان و کمک از امدادهای غیبی برای کشف راههای جدید است.
رفتارهای ما در طبیعت که دیروز نبوده و یا شناخته نبوده مثل آلودگی جهان در اثر استفاده بی رویه از گازهای گلخانهای و آسیب دیدن لایه ازون، آلودگی هوا و شیوه غلط مدیریت شهری و استفاده غلط از منابع زیر زمینی و همه موارد دیگر از آن منتسب به انسان و استفاده غلط از طبیعت است.
تأثیر ماورای طبیعی و خارق العاده، از آن نوع که پیامبران در طبیعت با اذن الهی تأثیر گذاشتهاند، مانند این که عصایی چوبین در یک لحظه تبدیل به اژدها شود. یا تخت ملکه سباء از یمن به فلسطین منتقل شود و یا موسی دریا را بشکافد و یا با زدن عصا چشمه های دوازده گانه را برای اسباط بجوشاند. در این دسته محال نیست فقط تسریع در حرکت طبیعت و نوعی حرکت کاتالیزوری نامحسوس است که قوانین این حرکت برای بشر شناخته نیست تا کسی بتواند از آن قانون استفاده کند.
اعمال زشت و گناههای مخصوص که به طبیعت اثرگذار است. این آثار نه در طبیعت بلکه در پیشگیری طبیعت و یا ایجاد بخشی از قوانین خفته طبیعت. مثلاً ایدز بیماری است که قانون ایجاد آن مشخص است و چون بشر امروز مبتلا به کارهایی میشود، دچار آن میشود، چنانکه در گذشته در جنگها طاعون و وبا میآمده و نمیتوانسته با آن مبارزه کند، آن را بلا میدانسته است.
توجه به حق و عبودیت و بندگی خالص برای او نوعی بینش و آگاهی را فراهم میسازد و راهنمایی دستورات شرع در رعایت استفاده از طبیعت مانند اسراف نکردن، رعایت بهداشت بهره بردن از عقل و علم است. در این موارد نقش دعا تغییر مستقیم طبیعت نیست، نوعی آگاهی و خودآگاهی فراهم ساختن است تا انسان به طبیب خوب مراجعه کند؛ داروی مناسب با صحت استفاده ببرد. دعا هوشیاری و تنبه را فراهم کند تا در مسیر درست قوانین طبیعت قرار گیرد. مفهوم استجابت دعا پاسخ دادن خداوند به دعا کننده است و برآوردن حاجت شخص نیست.
*جماران