تعصب و جزم اندیشی های بی دلیل ؛ سختی هایی بر دین و دنیای مردم وارد کرده ! و امروز حل اساسی همه مسائل و مناسبات انسانی در سایه تعقل امکان پذیر است. رفاه جامعه و استمرار زندگی و پویایی سیاست ورزی ؛ خروج از تعصبات به اسم دین ! و خروج از توهّمات به اسم برتر بودن و موفقیت های خیالی و احساسات فاقد پایگاه عقلانی است. ما مفتخریم که اسلام و مکتب اهلبیت (ع) بیشترین مبارزه را چنین عوامل تباه کننده دین و دنیای مردم را داشته است.
دو واژه تعیین کننده در رابطه با انتخاب های اعتقادی یا سیاسی یا اجتماعی داریم و انتخاب و گزینش هر کدام از آنها میتواند نشان از پایگاه فکری و اعتقادی و گرایش های درونی ما باشد.
معنای تعقل و تعصب
تعقل و عقلانیت در واژگان فارسی به "بینشوری" گفته شده و بمعنای پذیرش های توام با اندیشه و در نظر گرفتن معیارهای حق و باطل است.
تعصب ؛ اصرارِ بر باور و رفتاری پر حرارت و غیر قابل بازگشت است که فاقد هر گونه دلیل قابل قبول باشد.
تعقل و عقلانیت
اسلام دعوتش به تعقل است. تعقل فقط مصرف دنیایی ندارد تا آدمی برای موفقیت های روزه مره زندگیش به حسابگری بنشیند بلکه اساس انتخاب ها در حوزه دین به "تعقل" قیمت پیدا میکند.
علامه طباطبایی مینویسد ؛
"خدا در قرآن، عقل را به نیرویی تعریف کرده که انسان در دینش از آن بهرهمند شود، و به وسیله آن راه را به سوی حقایق در پیش گیرد."
عناصرِ حیاتیِ تعقل
دو عنصر حیاتی ، تعقل را اداره میکند ؛
اول ؛ "استدلال" است که بر پایه تفکر استوار میباشد. در استدلال متفکرانه ؛ "تجرید" لازم است و آن "برهنگی از مادیات و منافع" است.
آنانیکه موفق میشوند فارق و جدای از هر گونه منافع مادی از قبیل مالی ، عنوانی ، حزبی و .. به فکر بنشینند ، به راستی اهل تعقل هستند.
و عنصر حیاتی دیگرِ تعقل ؛ "تدبر" است.
انسان اهل تدبیر ؛ در نظرات استدلالی اش متکی بر "توجه به آینده" و بایدها و نبایدهای آن است ، در نتیجه تصمیم گیرهای او نه متوجه منافع زودگذر است و نه از پایگاه "احساسات" ارائه میشود.
"تعقل" بدون این دو عنصر حیاتی یعنی ؛ تفکر و تدبر ، در واقع "توهم" است که در توصیه زیبای کتاب آسمانی ماست که شخصیت خود را از توهمات دور سازید ؛《 اجتنبوا کثیرا من الظن 》(حجرات /۱۲)
تعقل و توهم
مهمترین ثمره "تعقل" ، که تمایزش با "توهم" هم میتواند باشد در پیروزی ماندگار انسان است ؛
امیرالمومنین (ع) فرمود: « تنها از راه عقل میتوان بر زمان و زمانه پیروز شد ؛ لایستعان علی الدهر الابالعقل».
امروز حل اساسی و نه احساسی در همه مسائل و مناسبات انسانی در سایه تعقل امکان پذیر است. توهمات که افکار تاریک را هدایت میکند ؛ آدمی از توفیق و پیروزی در زندگی و مسائل پیرامون آن محروم می کند.
تعصب و جزم اندیشی و رفتارهای متصلبانه
تعصب ؛ آن جزم اندیشی است که فرد متعصب امکان ورود هیچ کسی را بر باورهای کور و جاهلانه خود نمیدهد و حتی خود فرد متعصب هم امکان نزدیک شدن به حیطه تعصباتش ، را ندارد! این تعصب از مرحله اندیشه به مرحله رفتارهای متصلبانه و غیر قابل توجیه آدمی را می رساند!
بیچاره آدمِ متعصبِ دگم اندیش؛از گفتگو ، شنیدن و اطلاع یافتن از غیر آنچیزی که حق میپندارد ، فراری است.
تعصبات کار را بدانجا سوق میدهد که آدمی انگشت به گوش می کند که مبادا بر خلاف توهمات خود حقیقتی را بشنود ! و این رویه و وصف "کافران قوم نوح" (سوره نوح/۷) و توصیفی از "منافقان" زمان رسول الله (ص) گشت! (بقره/۱۹)
عناصرحیاتی "تعصب" ؛ میل گرائی ، سنت گرایی ، و شخصیت گرایی
عناصر پدیدآورنده و یا تشکیل دهنده تعصب ؛ میل گرائی ، سنت گرایی ، و شخصیت گرایی است.
در میل گرایی ؛ انسان ، فقط متوجه "لذت" است وآن هم لذتی ازجنس گذشته وراکد وبی خاصیت بودن!
در سُنت گرایی ؛ آدمی محدود به یافته ها و داده هایِ از گذشتگان خود میشود و قهراً با هر گونه تجدد و به روز شدن ، انسان را درگیر میکند !
در شخصیت گرایی ؛ آدمی ، بت پرست می شود اما نه بت از جنس سنگ و چوب ، بلکه بت پرستی از نوع "گوشت پرستی" که انسانی که از گوشت و پوست و استخوان است مورد پرستش باطنی قرار میگیرید گرچه در ظاهر اظهار ارادت است.
مبارزات اسلام ومکتب اهلبیت(ع) با عناصر تشکیل دهنده تعصب
اسلام و خصوصا مکتب اهلبیت(ع) در این سه بخش میل گرایی و سنت گرایی و شخصیت پرستی بشکل جدی و صریح و بالنده و حیرت آور وارد میدان شده است. در حدی که مثلا در مورد تقلید از نیاکان ؛ در ادبیاتِ دینی به "حماقت" تعبیر شده است.
هر مکتبی دوست دارد برای حفظ پرچمداران و هواداران خود ، راه تعقل را بسته و پیروانش را به "قرنطیه ی تعصب" کشانده و زندان کند ، اما اسلام راه هر گونه تعصبی را مسدود ساخته تا جائیکه حتی برای متخلق به اخلاق شدن ، ابتداءاً اجازه تعصب ورزی نمیدهد.
امام علی (ع) فرمود: « پس اگر چارهای جز تعصبورزیدن نباشد، باید تعصبورزیدن شما براى خویهاى باارزش و کارهاى پسندیده و کردار نیکو باشد ؛ - فان کَان لاَ بد من الْعصبیة فلیکن تعصبکم لمکارم الخصال و محامد الافعال ، و محاسن الامور» (نهج ، خ/۱۹۲)
شگفت آورتر و جالب تر اینکه ؛ اسلام ، همت جدی بر نفی "شخصیت گرایی" نهاده و روزنه ای از آن همت والا را در کلمات بزرگان دین ملاحظه کنید؛
امام صادق(ع) فرمود: "بر حذر باش از این که فردی غیر معصوم را نصب العین خویش قرار دهی و هر آنچه را که گفت مورد تایید و تصدیق قرار دهی . ؛ ایاک أن تنصب رجلا دون الحجة فتصدقه فی کل ما قال". (کافی۲۹۸/۲)
امام صادق (ع)فرمود: "هر کس دینش را از دهان افراد و آراء و نظرات آنان بگیرد، همان افراد یا اشخاصی دیگر ، او را از دین اش خارج میکنند، اما آن کس که دین اش را از قرآن و سنت معصوم بگیرد، کوه ها از پا در می آیند اما او در دین و اعتقادش استوار خواهد ماند. ؛ من أخذ دینه من أفواه الرجال أزالته الرجال و من أخذ دینه من الکتاب و السنة زالت الجبال و لم یزل". (تصحیح الاعتقادات شیخ مفید/۷۲)
امیر المؤمنین( ع) فرمود: "ملاک تشخیص در امور دینی آدمها نیستند ، بلکه ملاک در "حق" بودن است ، وقتی اول ، حق را شناخته شود و بعد اشخاصی که به حق و حقیقتند هم شناسایی میشوند ، - ان دین الله لا یعرف بالرجال بل بآیه الحق ، و اعرف الحق تعرف اهله》( امالی مفید /۵)
رفاه و استمرار زندگی و پویایی سیاست ورزی ؛ خروج از تعصبات به اسم دین ! و خروج از توهّمات به اسم برتر بودن و موفقیت های خیالی با ورود به عرصه تعقل و عقلانیت است.