آیتالله ایازی گفت: امام حسین(ع) با اهدافی منطقی و عقلایی نهضت خود را آغاز کرد و نظریه شهادت تکلیفی منطق عقلایی ندارد. نهضت حسینی دارای هدف روشن از مقوله احکام اجتماعی مانند امر به معروف و نهی از منکر بوده، شهادت او هدفمند بود و حسن فعلی و فاعلی داشت و منطق نهضت جدا از منطق و موضع دیگر ائمه هدی مثل صلح امام حسن(ع) و سکوت و مماشات امامان دیگر نبوده است.
عضو هیأت علمی دانشگاه آزاد اسلامی با تأکید بر اینکه نهضت اباعبدالله الحسین(ع) دارای منطق است، گفت: امام حسین(ع) با اهدافی منطقی و عقلایی نهضت خود را آغاز کرد و نظریه شهادت تکلیفی منطق عقلایی ندارد. نهضت حسینی دارای هدف روشن از مقوله احکام اجتماعی مانند امر به معروف و نهی از منکر بوده، شهادت او هدفمند بود و حسن فعلی و فاعلی داشت و منطق نهضت جدا از منطق و موضع دیگر ائمه هدی مثل صلح امام حسن(ع) و سکوت و مماشات امامان دیگر نبوده است.
به گزارش خبرنگار جماران، آیت الله سید محمدعلی ایازی طی سخنانی با موضوع «منطق نهضت حسینی» در مؤسسه فهیم گفت: در میان آثار و تألیفاتی که دربارۀ نهضت امام حسین(ع) و حادثۀ کربلا تقریباً از قرن دوم نوشته شده، اکثر آثار و تألیفاتی که در حوزۀ «وقعة الطف» یا «وقعة کربلا» نوشته شده، بیشتر جنبۀ گزارشی و تاریخی و توصیفی بوده و برخی از آنها جنبۀ کارکردی داشته است؛ به این معنا که این واقعه را برای جهت خاصی مثل تحت تأثیر قراردادن مخاطب نوشته شدهاند.
عضو هیأت علمی دانشگاه آزاد اسلامی افزود: سید بن طاووس که کتاب «لهوف» را نوشته، در مقدمۀ آن میگوید که من این کتاب را نوشتم با اینکه دربارۀ امام حسین در کتابهای دیگرم به تفصیل گفته ام، بدانید که این کتاب را برای زائرانی مینویسم که میخواهند وقتی به آنجا مشرف شده، و عزاداری کنند کتابی دمدستشان برای شناخت مظلومیت امام حسین باشد که آن را بخوانند. اما بعدها این کتاب بهعنوان یک منبع تاریخی شناخته شد؛ در حالی که کتابی بود که او آن را با اهداف و کارکردهای خاص نوشته تا زائران امام حسین(ع) در مسافرت از آن استفاده کنند.
وی ادامه داد: اما کتابهایی که در این پنجاه، شصت سال اخیر نوشته شده، بسیار فراوان و تحلیلی و بسا نقادانه و از نظر گرایش محتوایی دارای تنوع و شامل بیان دیدگاههای مختلفی در توصیف اهداف نهضت و دفاع از این حرکت است. جناب آقای محمد اسفندیاری، کتابی به نام «عاشوراشناسی» دارد. این کتاب با هدف «هدفشناسی عاشورای حسینی است».
آیتالله ایازی تأکید کرد: اصلاً بحث من دربارۀ نقد پدیدهای به عنوان «شهادت خواهی» است. شهادت بماهو شهادت، جدا از اهداف پیشینی و غایت مبارزه و نهضت و اهداف کارکردی آن است که بسیار شگفتانگیز است. در این نظریه گویا مسألۀ «شهادت بما هو شهادت» به عنوان دستوری مستقل و تکلیف است؛ یعنی تقدس بخشیدن به شهادت، فارغ از اهداف و نتایج آن. در فرهنگ پس از جنگ، و حتی امروز که دشمن حملات تخریبی کرده، کسانی سخن از مکتب شهید و شهادت کرده و به جای منطق عقلانیت و ممانعت از ادامه جنگ و توجه به پیامدهای آن و بدون توجه به توانایی ها، باز سخن از شهادت دارند.
وی تصریح کرد: حتی با علم به شکست و با علم به غلط بودن نتیجه، باز تکیه به شهادت میکردند. این فرهنگ برای گروهی که میگویند ما را از جنگ میترسانید مطلوبیت پیدا کرده، ولی از نظر برخی محققان، این یک انحراف فکری در تصویر جهاد و مبارزه است. ما چیزی به عنوان مکتب شهادت جدا از اهداف و منطق عقلی نداریم. امام حسین(ع) هدفی روشن و قابل تبیین در میان همه عقلای جهان دارد که قابل عرضه و تبیین است، چه حکومت باشد و یا امر به معروف و نهی از منکر و یا مبارزه با حکومتی نامشروع.
عضو هیأت علمی دانشگاه آزاد اسلامی اظهار داشت: عدهای قائل هستند که امام حسین (ع) با «علم به شهادت»، حرکت خود از مدینه را آغاز کرده و کاری به بحث حدیثی و کلامی علم شهادت نباید داشت. البته روایاتی که در باب شهادت رسیده، گوناگون و محل مناقشه و تردید است. کسانی از محققین گفتهاند که بخش زیادی از این روایات، جعلی و ساختۀ و پرداخته بنیامیه برای توجیه جنایاتی است که در قصۀ عاشورا داشتهاند. میخواستند جنایت خود را تخفیف بدهند؛ سرپوش بگذارند، میخواستند بگویند شهادت این یک امر مقدس الهی بوده که اتفاق افتاده است؛ ما وسیله تحقق این امر مقدس بودهایم و آنچه را خدا میخواسته، همان را انجام دادهایم.
وی تأکید کرد: نظریه شهادت از دو جهت با علم به شهادت و نتیجه و آثار شهادت هر چند بدون قصد شهادت تفاوت دارد. علم به شهادت با نظریات دیگر ناسازگار نیست. پیامد شهادت با تشکیل حکومت و مبارزه سیاسی و نفی بیعت ناسازگار نیست. اما نظریه شهادت با نظریات دیگر در جهت هدفمندی و تکلیف در تعارض است. علم از طرفی با تعبدیت به سمت آن می رود و از سویی در نظریه شهادت سیاسی با منطق عقلی ناسازگار است.
آیتالله ایازی با اشاره به اخلاف مفسرین قرآن کریم در تفسیر آیه «فَاقْتُلُوا اَنْفُسَکُمْ»، گفت: این مسأله در زمان ما بسیار حساستر و جدیتر و چالش برانگیزتر است اینکه بیایید بگویید «مکتب حسین مکتب شهادت است»، در اقتدای به حسین و با شهادت میخواهیم در برابر دشمن بجنگیم و پیش ببریم. فکر کنید که فرجام این شهادت چیست؟ نتیجهاش چیست؟ میخواهید با چه چیزی با کشته شدن به دست آورید؟ این سخنی است که موضوع بحث منطق حسینی است.
وی در خصوص ادله منطقی بودن نهضت حسینی، اظهار داشت: وقتی ما از منطق و استدلال و برهان صحبت میکنیم، قهراً کار دلیل عقلی و استدلال عقلی هم مطرح میشود. خداوند حتی در یک آیه قرآن بندگان خود را امر نفرموده که نفهمیده به خدا و یا هر چیزی که از جانب او است ایمان آورند و یا راهی را کورکورانه بپیمایند. بزرگترین نادانی بهره نبردن از نیروی عقل است؛ مراد از عقل، عقل عملی یعنی اندیشیدن در عاقبت و فرجام کار. استدلال عقلی یعنی میخواهد منطق مبارزه و جنگیدن را بیان کند، که اینها سرشان کلاه رفت و در بازی میدان دشمن افتادند. این سفرهای که برایشان پهن کردهاند، سفرۀ توطئه است. در میدان بازی دشمن قرار گرفتند.
عضو هیأت علمی دانشگاه آزاد اسلامی با تأکید بر اینکه نهضت اباعبدالله الحسین(ع) دارای منطق است، افزود: نهضت امام حسین(ع) شواهد منطقیِ درونی و بیرونی دارد که قابل استدلال و قابل دفاع است، نه اینکه بگوییم سرّ پنهان برای شهادت بود. زمانی که اباعبداللهالحسین (ع) در سالهای آخر عمر معاویه مشرف به مکه شدند و با ایراد خطبه پرشوری ضمن اینکه تکلیف مهم علما و بزرگان شهرها را برای پاسداری از دین و معتقدات مسلمانان و عواقب خاموش ماندن مقابل جنایتهای بنیامیه بیان نمودند، سازش و همراهی با حکومت جائر را گناهی غیرقابل بخشش دانستند.
وی یادآور شد: موضع عملی حضرت یکی دیگر از شواهد داشتن منطق روشن برای داشتن منطق عقلی و حتی پرهیز از جنگ و کشته شدن است. امام بنای جنگ نداشت. اعتراض و عدم قبول بیعت را حق خود میدانست، اما نمیخواست شروع کننده جنگ باشد. وقتی امام حسین(ع) با لشکر حُر مواجه میشود، این مسأله با روشنی اتفاق افتاد.
آیتالله ایازی افزود: حضرت در صحنه های مختلف و در خطبه خودش در ملاقات با با عمر بن سعد و شمر و افراد دیگر هشدار میدهد که از جنگ بپرهیزد؛ حرف مرا بشنوید و در جنگ و خونریزى عجله نکنید تا من وظیفه خود را که موعظه و نصیحت شماست انجام دهم، تا علت آمدنم را به این سرزمین توضیح دهم؛ اگر به سخنم گوش دادید و عذر مرا پذیرفتید و با من از در انصاف و عدل وارد شدید. این سخنان همه در جهت پیشگیری از جنگ بود.
وی ادامه داد: از دیگر شواهدی که برای داشتن منطق و نه شهید شدن می توان بیان کرد، استناد به سیره ائمه دیگر برای فهم روش عملی امام حسین(ع) است. امام علی(ع) پس از سقیفه با همه ستمهائی که به او شد، و افرادی مانند ابوسفیان درخواست بیعت کردند تا بتواند با خلفا بجنگد، امتناع کرد؛ نمی گفت برویم شهید شویم. در سه جنگی که بر او تحمیل کردند به شواهد روشن اصل پرهیز از جنگ بود و این معنا در مواضع فراوان حضرت آشکار است. امام حسن مجتبی(ع) نیز همین روش را داشت و سعی او این بود که از درگیری پرهیز کند.
عضو هیأت علمی دانشگاه آزاد اسلامی تأکید کرد: اینکه ما تصور کنیم روحیۀ امام حسن(ع) با روحیۀ امام حسین(ع) فرق دارد، نه، اینگونه نبوده است. ممکن است بگویید که دارای دو شخصیت متفاوت بودند، موقعیت تاریخی آنان یکسان نبود، اما خط مشی کلی آنان یکسان بود. از نظر ایده و آرمان و تفکر و اندیشهای که داشتند، همگی یک سیاست بود.
وی در پایان گفت: از این مجموعه شواهد نتیجهگیری می کنم، امام حسین(ع) با اهدافی منطقی و عقلایی نهضت خود را آغاز کرد و نظریه «شهادتِ تکلیفی» منطق عقلایی ندارد. نهضت حسینی دارای هدف روشن از مقوله احکام اجتماعی مانند امر به معروف و نهی از منکر بوده، شهادت او هدفمند بود و حسن فعلی و فاعلی داشت و منطق نهضت جدا از منطق و موضع دیگر ائمه هدی مثل صلح امام حسن(ع) و سکوت و مماشات امامان دیگر نبوده است. اگر شهادت اصل و مطلوبیت ذاتی داشت، باید امام حسن(ع) هم به جای صلح، شهادت را انتخاب میکرد و امام سجاد(ع) در واقعه «حرّه» با انقلابیون مدینه همراهی میکرد.