امام خمینی (ره) والله اسلام تمامش سیاست است؛ ***** مقام معظم رهبری: به گفتار امام و کردار امام اهتمام بورزید ***** امام خمینی(ره): ان شاء الله ما اندوه دلمان را در وقت مناسب با انتقام از امریکا و آل سعود برطرف خواهیم ساخت و داغ و حسرت حلاوت این جنایت بزرگ را بر دلشان خواهیم نهاد 1367/4/29 ***** امام خمینی(رحمة الله علیه) : حکومت آل سعود، این وهابیهای پست بیخبر از خدا بسان خنجرند که همیشه از پشت در قلب مسلمانان فرو رفته‌اند 1366/5/12***** امام خمینی (ره) شهادت در راه خدا مسئله ای نیست که بشود با پیروزی در صحنه های نبرد مقایسه شود، مقام شهادت خود اوج بندگی و سیر و سلوک در عالم معنویت است ***** امام خمینی (ره): ما تابع امر خداییم، به همین دلیل طالب شهادتیم و تنها به همین دلیل است که زیر بار ذلت و بندگی غیر خدا نمی رویم ***** امام خمینی(ره) ”من برای آنکه شما جوانان شایسته ای هستید، علاقه دارم که جوانی خود را در راه خداوند و اسلام عزیز و جمهوری اسلامی صرف کنید تا سعادت هر دو جهان را دریابید.„ ***** حُسنُ الخلاقِ یُدِّرُ الرزاقَ وَ یونِسَ الرِّفاقَ؛ خوش اخلاقى روزى ها را زیاد مى کند و میان دوستان انس و الفت پدید مى آورد. «نهج الفصاحه، ح 781»***** امام خمینی(س) علم همراه تهذیبِ نفس است که انسان را به مقام انسانیت می رساند .هم در علم کوشا باشید و هم در عمل و هم در تهذیب اخلاق ***** بايد مسائل اسلامي حل بشود در اينجا و پياده بشود. بايد مستضعفين را حمايت بكنند، بايد مستضعفين تقويت بشوند حضرت امام خميني قدس سره الشريف صحیفه امام – جلد 6 – صفحه 461 ***** اهمیّت فضای مجازی به انداره ی انقلاب اسلامی است "مقام معظم رهبری" ***** آن کسی قلمش قلم انسانی است که از روی انصاف بنویسد. امام خمینی (ره) ***** همان طوري که در سابق عمل مي‌شد، روضه‌خواني بشود، مرثيه گفته بشود، شعر و نثر در فضايل اهل بيت و در مصائب آنها گفته بشود. حضرت امام خميني قدس سره الشريف صحيفه امام – جلد 15 – ص 332 ***** نگذاريد پيشكسوتان شهادت و خون در پيچ و خم زندگي روزمره خود به فراموشي سپرده شوند. حضرت امام خميني قدس سره الشريف صحيفه امام، ج 21، ص 93 ***** من در ميان شما باشم و يا نباشم، به همه شما وصيت و سفارش مي‌کنم که نگذاريد انقلاب به دست نااهلان و نامحرمان بيفتد. حضرت امام خميني قدس سره الشريف صحيفه امام، ج 21، ص 93 ***** پيامبر اسلام نيازي به مساجد اشرافي و مناره‌هاي تزئيناتي ندارد. پيامبر اسلام دنبال مجد و عظمت پيروان خود بوده است که متأسفانه با سياست‌هاي غلط حاکمان دست‌نشانده به خاک مذلت نشسته‌اند. حضرت امام خميني قدس سره الشريف صحيفه امام، ج 21، ص 80 ***** پيغمبر اسلام تمام عمرش در امور سياسي بود، تمام عمرش را صرف كرد در سياست اسلامي، و حكومت اسلامي تشكيل داد. حضرت امام خميني قدس سره الشريف صحيفه امام، ج 15، ص 11 ***** امام به همه فهماند که انسان کامل شدن، علی وار زیستن و تا نزدیکی مرزهای عصمت پیش رفتن افسانه نیست. مقام معظم رهبری ***** راه ما راه امام خمینی است و در این راه با همه قدرت و قاطعیت خود حرکت خواهیم کرد. مقام معظم رهبری


 

 

 

تاريخ انتشار: 09 دي 1403 ساعت 22:27:12
سمیع‌پور، پژوهشگر مسائل افغانستان: مهاجرین افغانستانی نه تهدید، بلکه فرصتی برای توسعه ایران هستند/ بحران‌های اقتصادی و تحریم‌ها، بستر اصلی افزایش نگرانی‌ها نسبت به مهاجرین شده‌اند

محمد سمیع‌پور معتقد است مهاجرین افغانستانی بخشی از تاریخ و فرهنگ ایران‌اند. بیش از ۱۵۰۰ شهید افغانستانی در هشت سال دفاع مقدس، فداکاری‌هایشان در دفاع از حرم و نقش مهم آن‌ها در اقتصاد کشور، تنها بخشی از این پیوند عمیق را نشان می‌دهد. اما متأسفانه، سیاست‌های نادرست و نگاه‌های تبعیض‌آمیز رسانه‌ها، این واقعیت‌ها را نادیده گرفته است. او می‌گوید: صداوسیما با بازنمایی ناعادلانه و گاه تحقیرآمیز، لهجه و نام‌های مهاجرین را مسخره کرده و از برجسته‌کردن ملیت در حوادثی مانند تصادفات، به شکاف‌های اجتماعی دامن زده است. درحالی‌که مهاجرین، چه باسابقه و تحصیل‌کرده و چه تازه‌وارد، می‌توانند بخشی از راه‌حل توسعه کشور باشند، نه تهدید. وی معقتد است که ما باید سیاست‌های مهاجرتی را بازنگری کنیم. مهاجرینی که ۳۰ سال در ایران زندگی کرده‌اند و خانواده‌هایشان اینجا ریشه دوانده، شایسته دریافت شناسنامه و مزایای ویژه‌اند. در مقابل، مهاجرین تازه‌وارد باید با سیاست‌های پلکانی و رصد دقیق، پس از چند سال اقامت قانونی، از مزایا بهره‌مند شوند. سمیع‌پور اصلاح توزیع جمعیت مهاجرین نیز ضروری می‌داند. و می‌گوید: تراکم بالای مهاجرین در استان‌هایی مثل تهران را می‌توان با توزیع متناسب در سایر استان‌ها کاهش داد. این تغییرات نه‌تنها به بهبود وضعیت مهاجرین کمک می‌کند، بلکه اعتماد عمومی را نیز افزایش می‌دهد. این مستندساز جوان بر این عقیده است که مهاجرین افغانستانی، برخلاف ادعاهای نادرست، قربانی خشونت‌هایی مانند طالبان‌اند، نه نیروهای آن‌ها. او می‌گوید: نباید با نفرت‌پراکنی رسانه‌ای و سیاست‌های غیرعادلانه، فرصت‌های همزیستی و همکاری را از دست بدهیم. سازمان ملی مهاجرت می‌تواند با سیاست‌گذاری‌های جدید، آینده‌ای روشن‌تر برای همزیستی ایران و افغانستان رقم بزند.

پایگاه خبری جماران، محسن عربی: موضوع اتباع و مهاجرین افغانستانی، یکی از چالش‌برانگیزترین مسائل اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی ایران است که همواره مورد بحث و گاه سوءبرداشت قرار گرفته است. پایگاه خبری جماران، برای نخستین‌بار، در مجموعه‌ای از گفت و گوهای اختصاصی، به واکاوی عمیق این مسأله پرداخته است. نخستین گفتگوی این مجموعه، با محمد سمیع‌پور، مستندساز و پژوهشگر مسائل افغانستان، انجام شده است؛ گفت و گویی که بخش‌هایی از آن پیش از انتشار به صورت ویدیوهای کوتاه در اختیار مخاطبان قرار گرفت و بازتاب گسترده‌ای داشت.

سمیع‌پور در این مصاحبه، با تکیه بر سال‌ها پژوهش و تجربه میدانی، ابعاد مختلف حضور مهاجرین افغانستانی در ایران را تشریح کرده و از نقش آن‌ها در دفاع مقدس، اقتصاد و فرهنگ گرفته تا سوءبرداشت‌های رایج و سیاست‌های ناکارآمد سخن گفته است. او همچنین با ارائه راهکارهایی عملی، بر ضرورت اصلاح سیاست‌های مهاجرتی و بازنگری در نگاه رسانه‌ها به مهاجرین تأکید کرده است.

پس از انتخابات ریاست‌جمهوری، موضوع مهاجرین به طور قابل‌توجهی پررنگ شد. در جریان انتخابات نیز این مسأله به‌صورت شعارهای تبلیغاتی مطرح می‌شد. فضای عمومی کشور و افکار عمومی به سمتی پیش رفته که تقریباً هر دو یا سه روز یک‌بار خبری درباره مهاجرین شنیده می‌شود. به‌ویژه در چند وقت اخیر این مسئله در اولین کنفرانس رئیس‌جمهور نیز مطرح شد و از ایشان دراین‌خصوص سؤال شد. به نظر می‌رسد این موضوع به یکی از مسائل اساسی کشور تبدیل شده است و گاهی با موضوع ناترازی‌ها که اخیراً در فضای رسانه‌ای رایج شده، پیوند خورده و درباره آن صحبت می‌شود.

در این گفت و گو، قصد داریم مقدمه‌ای درباره مهاجرت افغانستانی‌ها ارائه دهیم. از سه دوره‌ای که در تاریخ شاهد اخراج معاودین عراقی و مهاجرین افغانستانی بوده‌ایم آغاز کنیم و به موج‌های مهاجرت از افغانستان، به‌ویژه پس از بازگشت طالبان، بپردازیم.

پنج موج مهاجرت افغانستانی‌ها به ایران، بازتابی از تاریخ پرتنش این کشور است

ایران به دلیل اشتراکات فرهنگی و زبانی، مقصد اصلی مهاجرین افغانستانی بوده است

بی‌ثباتی سیاسی، عامل اصلی موج‌های مهاجرت افغانستانی‌ها به کشورهای همسایه است

مهاجرت؛ پدیده‌ای جهانی که پس از تغییرات اقلیمی، دومین بحران بزرگ دنیا محسوب می‌شود

از کودتای هفت ثور تا بازگشت طالبان؛ مهاجرت افغانستانی‌ها به ایران عمدتاً سیاسی بوده است

بحث مهاجرین افغانستانی در ایران تقریباً به پنجاه سال پیش بازمی‌گردد. اولین موج مهاجرت افغانستانی‌ها به ایران به اواخر دهه ۴۰ و اوایل دهه ۵۰ مربوط می‌شود. این مهاجرت عمدتاً به دلیل رونق اقتصادی آن دوران بود. با بااین‌حال موج اصلی مهاجرت در پی کودتای «هفت ثور» در افغانستان و پیروزی انقلاب اسلامی ایران رخ داد. بسیاری از مهاجرین افغانستانی به دلیل گرایش به انقلاب و حمایت از تشکیل حکومت دینی به ایران آمدند.

موج دوم مهاجرت با حمله شوروی و گسترش جنگ داخلی در افغانستان در دهه ۶۰ آغاز شد.

موج سوم در اواخر دهه ۶۰ و اوایل دهه ۷۰ رخ داد؛ زمانی که مجاهدین افغان بر دولت دکتر نجیب‌الله غلبه کردند و جنگ‌های داخلی، یا به قول افغان‌ها «خانه جنگی»، شکل گرفت.

موج چهارم مهاجرت با به‌قدرت‌رسیدن طالبان در اواسط دهه ۷۰ رخ داد. در این دوره، طالبان و ملاعمر حکومت را به دست گرفتند و موج عظیمی از مهاجرین به ایران آمدند. موج پنجم مهاجرت نیز پس از سقوط حکومت جمهوری و بازگشت طالبان به قدرت اتفاق افتاد.

مهاجرت یک پدیده جهانی است. این مسأله مختص کشور ما نیست و به‌عنوان یکی از معضلات بزرگ جهانی شناخته می‌شود. پس از تغییرات اقلیمی، مهاجرت به‌عنوان دومین بحران جهانی مطرح است. مهاجرت دلایل متعددی دارد. بخشی از مهاجرت‌ها اقتصادی است. برای مثال، افرادی از هند، بنگلادش و پاکستان به کشورهای حاشیه خلیج‌فارس مهاجرت کرده و مشاغل سطح پایین را بر عهده گرفته‌اند. مهاجرت زیست‌محیطی نیز به دلیل تغییرات اقلیمی و تخریب محیط‌زیست رخ می‌دهد. نوع دیگر مهاجرت، مهاجرت سیاسی است که به دلیل بی‌ثباتی سیاسی در کشورها شکل می‌گیرد. این نوع مهاجرت اغلب انبوه است و جمعیت زیادی را شامل می‌شود که برای دستیابی به شرایط اولیه زندگی به کشورهای همسایه پناه می‌برند.

پنج موج مهاجرت افغانستانی‌ها به ایران که ذکر شد، همگی از نوع مهاجرت سیاسی بودند و ناشی از بی‌ثباتی‌ها و نابسامانی‌های سیاسی در افغانستان بودند. مردم افغانستان به دلیل این شرایط، ناچار به مهاجرت به کشورهای همسایه شدند. ایران و پاکستان به دلیل مرزهای مشترک با افغانستان، میزبان اصلی مهاجرین بودند.

در این میان، ایران به دلایل متعددی نسبت به پاکستان تعداد بیشتری مهاجر را پذیرفت. از جمله این دلایل، اشتراکات فرهنگی، زبانی و امنیت نسبی مرزهای غربی ایران در مقایسه با مرزهای جنوبی افغانستان بود. همچنین، درگیری‌های قومی در افغانستان باعث شد اقوامی نظیر تاجیک‌ها و هزاره‌ها که نزدیکی بیشتری با ایران داشتند، به سمت کشور ما بیایند، درحالی‌که پشتون‌ها به دلیل قرابت فرهنگی با پاکستان، به آن کشور مهاجرت کردند.

در مورد آمار و ارقام مهاجرین افغانستانی اوضاع چگونه است؟

آمار مهاجرین افغانستانی در ایران همچنان با ارقام متناقضی همراه است؛ از ۴.۳ میلیون رسمی تا ۱۴ میلیون غیرمستند

در سه سال اخیر، بیش از ۲.۵ میلیون مهاجر افغانستانی از کشور اخراج شده‌اند، اما بخشی از این جمعیت بار دیگر بازگشته‌اند

تهران با حدود ۱.۲ میلیون مهاجر افغانستانی، یکی از پرتراکم‌ترین استان‌ها در زمینه حضور مهاجرین است

بخش زیادی از آمارهای مرتبط با مهاجرین غیرقانونی، گمانه‌زنی و فاقد مستندات دقیق است

تمرکز بالای مهاجرین در برخی استان‌ها مانند تهران و مشهد، منجر به شکل‌گیری ذهنیت‌های نادرست درباره جمعیت کلی مهاجرین در ایران شده است

 بله؛ خیلی راجع به آمار صحبت می‌شود. این روزها گاهی اعداد و ارقام بسیار متناقضی می‌شنویم. برخی می‌گویند مثلاً ۸ میلیون، بعضی‌ها حتی می‌گویند ۱۰ میلیون یا ۱۲ میلیون. من اخیراً دیدم یکی از این فعالان کمپین‌های ضد مهاجر می‌گوید که به ۱۴ میلیون هم رسیده است.

 واقعیت این است که این آمار، آمار موثقی نیست و بخش زیادی از آن، در واقع، ساختگی است و برای جوسازی علیه مهاجرین و توجیه سیاست‌های پلیسی و برخورد با آن‌ها، این اغراق و بزرگ‌نمایی اتفاق می‌افتد. منبع موثقی برای اینکه راجع به آمار مهاجرین صحبت کند، می‌تواند وزارت کشور، اداره اتباع، یا سازمان ملی مهاجرت باشد.

 فکر می‌کنم آذرماه پارسال بود که آقای مبینی، رئیس سازمان ملی مهاجرت که متولی این امر هستند-البته هنوز خوب می‌دانید که سازمان به طور کامل این حوزه را به دست نگرفته و دارد توی مراحل قانونی طی می‌شود- ایشان گفتند در آذر پارسال، یعنی ۱۴۰۲، ۴ میلیون و ۳۰۰ هزار نفر قانونی در ایران زندگی می‌کنند و یک میلیون و دویست هزار نفر غیرقانونی. البته خب، آمار غیرقانونی هم آمار گمانه‌زنی است، یعنی طبیعتاً آمار دقیقی نیست، چون ثبت نیست.

نکته‌ای که وجود دارد این است که ما در همین سه سال اخیر، دو و نیم‌میلیون نفر را از کشور اخراج کردیم. در این دو سال و نیم اخیر، این آمار رسمی است. خب، حالا اگر فرض بگیریم دوباره برگشته‌اند و حالا یک تعدادی بالا و پایین، قطعاً جمعیت این مهاجرین در ایران در حال حاضر بیش از ۶ میلیون نفر نیست، یعنی آمار وزارت کشور که می‌گوید ۵۰۰ هزار نفر. می‌خواهم بگویم خیلی فاصله دارد و اینجا است که مشخص می‌شود که چه شانتاژ رسانه‌ای وجود دارد که دارد در واقع از ناآگاهی مردم و از تراکم جمعیت مهاجر سوءاستفاده می‌کند. یعنی ما چون یک مسأله مطرح است که حالا اگر لازم شد در ادامه گفت‌وگو به آن می‌پردازیم، مسئله تراکم مهاجرین است.

اینکه مثلاً در برخی استان‌ها، این‌ها بیشتر هستند. مثلاً یک میلیون و فکر می‌کنم ۲۰۰ هزار نفرشان فقط در استان تهران ساکن هستند. خب، یک جمعیت خیلی بالایی می‌شود از جمعیت ۵ و نیم‌میلیون نفر. این باعث می‌شود که در برخی نواحی مثل تهران، البرز، مشهد، اصفهان، و شیراز در حاشیه شهرها حضور مهاجرین خیلی پررنگ به چشم بیاید.

و این‌طور احساس شود که مثل این چیزهایی که هست، توی فضای مجازی هم خیلی وایرال می‌شود. مثلاً ۵ نفر مهاجر حالا با لباس خودشان توی مترو، مثلاً، یک گوشه‌ای از واگن ایستاده‌اند، عکسشان گرفته می‌شود، می‌گویند: «آقا اینجا کابل نیست، قندهار نیست، اینجا تهران است.» خب، این خیلی به چشم می‌آید.

یعنی حضور یک میلیون و مثلاً فرض کنید ۲۰۰ هزار، ۳۰۰ هزار مهاجر در استان تهران باعث می‌شود که این ذهنیت را برخی، متأسفانه، افراد القا بکنند که این‌ها کشور را گرفته‌اند، درحالی‌که اصلاً این‌طور نیست.

اشاره‌تان متأثر از اتفاقاتی است که بعد از سقوط طالبان و موج پنجم مهاجرت یا نه از قدیم، حافظه تاریخی ایرانیان نسبت به مهاجرین افغانستان؟

عدم برنامه‌ریزی جامع برای مهاجرین افغانستانی از آغاز انقلاب، پایه‌گذار چالش‌های امروزی شد

از دهه ۷۰ به بعد، سیاست‌ها به سمت ممانعت از ادغام مهاجرین در جامعه ایران تغییر کرد

نگاه عمومی به مهاجرین افغانستانی بین کسانی که با آن‌ها تعامل داشتند و دیگران کاملاً متفاوت است

ذهنیت کارگر موقتی، از دوران سازندگی شکل گرفت و مهاجرین افغانستانی در اوج این نگاه قرار گرفتند

در دهه ۶۰، مهاجرین به‌عنوان برادران فرهنگی و مذهبی شناخته می‌شدند؛ اما این رویکرد با گذر زمان تغییر کرد

ببینید، من فکر می‌کنم باید بین این‌ها یک تفکیک قائل شد. واقعیت این است که از ابتدا ما نسبت به مسأله مهاجرین برنامه‌ای نداشتیم، یعنی یک برنامه جامع و واحد از همان ابتدا نداشتیم.

در واقع، پیروزی انقلاب موج اول شکل گرفت. طبیعتاً هنوز ایده‌ای برای حکمرانی وجود نداشت. هنوز فضا به‌گونه‌ای نبود که ما با یک پدیده‌ای مواجه هستیم که باید با این پدیده برنامه داشته باشیم. کشور تازه توش انقلاب شده بود. بعد وارد جنگ شد. بعد از آن، ما شاهد این هستیم که متأسفانه، هم به واسطه جهت‌گیری اقتصادی که در اغلب سیاسیون ما از نظر اقتصاد سیاسی حاکم شد، نیاز به کارگر ارزان برای توسعه کشور یک ایده مرکزی بود.

از طرفی ببینید، این ذهنیت نه فقط نسبت به کارگر افغانستانی که نسبت به کارگر ایرانی هم وجود داشت. یعنی موقتی‌سازی. بله، یعنی از دولت اول مرحوم آقای هاشمی ببینید، این ایده از همان مقطع وجود داشت که کارگر شرایط کارش موقتی باشد، برای اینکه کارفرما بتواند تسلط خوبی داشته باشد و قدرت مانور بیشتری داشته باشد.

مصداق یک کارگر موقتی یعنی کارگری که شما هر لحظه خواستید می‌توانید با او فسخ کنید و هیچ حقوقی را آن کارگر ندارد. در حد اعلا آن کارگر افغانستانی است، حتی کارگر قانونی افغانستانی. این ذهنیت شکل گرفت، متأسفانه که یک «غیریت‌سازی» از همان ابتدا به وجود بیاید. یعنی این در رسانه‌های ما ظهور و بروز داشت که حالا می‌شود مفصل به آن پرداخت. یک فضایی که بالاخره یک دیگری باید ساخته بشود که آن دیگری نتواند در جامعه ایرانی ادغام بشود. خب، این سیاست ادامه پیدا کرد.

از طرفی ببینید، درک و دریافت مردم، به‌ویژه کسانی که با افغانستانی‌ها تعامل داشتند، متفاوت است. آن‌هایی که تعامل نداشتند، خب بسیاری از آن‌ها شاید تحت‌تأثیر همین فضای رسانه‌ای قرار گرفته‌اند که در صداوسیما و مطبوعات ما وجود داشته و دارد. اما کسانی که تعامل داشته‌اند، هیچ‌کدام از این ایده‌ها را قبول ندارند.

به‌عنوان‌مثال، کسی که خودش کارگر افغانستانی داشته، یا همسایه افغانستانی، یا هم‌کلاسی افغانستانی داشته، هیچ‌کدام از این ایده‌ها را که آن‌ها مردمی خشن، خونریزی و بی‌رحم هستند، قبول ندارد. برعکس، اتفاقاً این افراد را بسیار پاک‌دست، شبیه به خود ما از نظر فرهنگی و مذهبی، و دارای قرابت‌های زیاد می‌دانند. حتی معتقدند که می‌توان به آن‌ها اعتماد کرد، مثل هر انسان دیگری که در وهله اول لایق اعتماد، دوستی، و یک زندگی مناسب است.

برای همین، ما خیلی می‌بینیم که مثلاً در صنایع کوچک، سال‌هاست امین صاحب‌کار یک فرد افغانستانی است. یا سال‌هاست که خانه، ویلا، باغ یا صنعت یک ایرانی در اختیار و حفاظت یک افغانستانی بوده است. این فضای بی‌اعتمادی در بین کسانی که با افغانستانی‌ها کار کرده‌اند، وجود ندارد. همان‌طور که شما گفتید، این افراد را به‌عنوان انسان‌های خوب و صالح می‌شناسند.

اما فضای رسانه‌ای از همان ابتدا، به‌ویژه از دهه ۷۰، تغییر کرد. در دهه ۶۰ چنین فضایی وجود نداشت و نگاه غالب این بود که این افراد برادران ما هستند.

آن‌ها در دفاع مقدس حضور پررنگی داشتند. اما کم‌کم سیاست‌ها به این سمت رفت که مانع ادغام مهاجرین در جامعه شود. در زمینه‌های مختلف، سنگ‌اندازی‌هایی در مسیر حرکت و اقامت مهاجرین ایجاد شد.

نکته مهم این است که کلیدواژه اصلی رویکرد دولت این بود که مانع ادغام مهاجرین در جامعه ایران شود و همیشه برچسبی روی مهاجرین باشد که این‌ها «دیگری» هستند و نباید در جامعه ما حضوری پررنگ داشته باشند.

بحران‌های اقتصادی و تحریم‌ها، بستر اصلی افزایش نگرانی‌ها نسبت به مهاجرین شده‌اند

تورم بالای ۴۰ درصد در هفت سال اخیر و رشد اقتصادی پایین، عامل اصلی دغدغه‌های اقتصادی مردم است

این فضا با موج پنجم مهاجرت شدت بیشتری پیدا کرد. البته بخشی از دغدغه‌ای که مردم دارند، ناشی از مشکلات اقتصادی و تحریم است. ما هفت سال است که تورم بالای ۴۰ درصد داریم.

رشد اقتصادی بسیار پایین است و بیش از ۴۰ سال است که تورم دورقمی داریم، مگر در دو برهه خاص؛ یکی در دولت اول آقای روحانی و دیگری در دولت آقای خاتمی که تورم نزدیک به یک رقم شد. در غیر این صورت، همواره جزو کشورهایی بوده‌ایم که مردم با گرانی دست‌وپنجه نرم کرده‌اند. متأسفانه، برخی اهالی رسانه، سیاست‌مداران، و فعالان این حوزه که با اقتصاد سیاسی نیز پیوند دارند، به این دغدغه‌ها دامن زده‌اند و پشت مهاجرین پنهان شده‌اند.

در ۲۰ سال اخیر، بارها شاهد مصاحبه‌هایی بوده‌ایم که نمایندگان مجلس یا مقامات محلی و استانی، عامل بسیاری از مشکلات کشور را مهاجرین معرفی کرده‌اند. مثلاً می‌گویند آرد نیست؛ چون افغانستانی‌ها زیاد نان می‌خورند، یا آب کم است؛ چون مهاجرین افغانستانی مصرف زیادی دارند.

آمارهای غیرشفاف و تخمینی، پایه بسیاری از ادعاهای غیرمعتبر علیه مهاجرین است

سازمان ملی مهاجرت باید متولی اصلی شفاف‌سازی داده‌ها و آمارهای مهاجرین باشد

مهاجرین علاوه بر پرداخت هزینه‌های زندگی، سهم قابل‌توجهی در تولید ناخالص داخلی دارند

 نکته مهم این است که ما باید بر اساس آمار، داده‌ها و واقعیت‌ها صحبت کنیم. اگر چنین کنیم، پوچی بسیاری از ادعاهایی که علیه مهاجرین مطرح می‌شود، مشخص خواهد شد. برای حل این مسئله، اولین گام این است که جمعیت مهاجرین در ایران به طور شفاف مشخص شود. نسبت این جمعیت از نظر جنسیت، قومیت، سن، و محل سکونت نیز باید تعیین شود. تا زمانی که این آمار شفاف نباشد، هر آماری که مطرح می‌شود، غیرمعتبر است. مثلاً وقتی نماینده‌ای از مجلس می‌گوید که ما ۸ میلیون یا ۱۰ میلیون مهاجر داریم، این آمار بر اساس نسبت‌هایی تخمینی ارائه می‌شود که معمولاً با آمار وزارت کشور تفاوت چشمگیری دارد.

ما زمانی می‌توانیم به سمت حل این مسأله حرکت کنیم که این موضوع یک متولی مشخص داشته باشد، مانند سازمان ملی مهاجرت.

این سازمان باید داده‌ها و آمارها را شفاف کند. در نهایت، اگر حساب کنیم که مهاجرین چه میزان از منابع و یارانه‌ها مصرف کرده‌اند، باید توجه کنیم که آن‌ها در ایران زندگی می‌کنند، بابت اقامت و اسکان هزینه پرداخت می‌کنند، و مهم‌تر از همه، کار می‌کنند و در تولید ناخالص داخلی (GDP) سهم پررنگی دارند.

مهاجرین در ایران برخلاف اروپا، در اردوگاه‌ها زندگی نمی‌کنند و عمدتاً مشغول به کار هستند

افغانستانی‌ها از کمترین مواهب مهاجرت برخوردارند و یارانه‌ای دریافت نمی‌کنند

یارانه مصرفی مهاجرین افغانستانی محدود به نان و بنزین است، درحالی‌که بخش عمده هزینه‌ها را خودشان می‌پردازند

اصلاً ببینید، یک موج از طرف جریان‌های راست در اروپا شکل‌گرفته است. چون ابتدای عرایضم عرض کردم که مسئله مهاجرتی یک مسئله جهانی و یک چالش جهانی است. این جریان‌ها می‌گویند: ما داریم مالیات پرداخت می‌کنیم، ولی مهاجر سوری، عرب، حتی ایرانی یا افغانستانی آمده و در اردوگاه ساکن شده و حقوق ماهانه دریافت می‌کند و خدمات می‌گیرد. اما مسأله مهاجرین در ایران با مسأله مهاجرین در اروپا کاملاً متفاوت است. اینجا آن‌ها دارند کار می‌کنند؛ در ایران این‌طور نیست که در اردوگاه نشسته باشند و خدمات بگیرند. در حالی‌که مهاجرین در ایران کار می‌کنند، از کمترین مواهب مهاجرت نیز برخوردار نیستند.

افغانستانی‌ها نه یارانه بنزین دریافت می‌کنند و نه ماشین‌های شخصی زیادی دارند؛ آن‌ها هزینه‌های حمل‌ونقل عمومی را می‌پردازند

رویکردهای نژادپرستانه نسبت به مهاجرین، با فرهنگ و آرمان‌های انقلاب اسلامی در تضاد است

مهاجرین افغانستانی مثل سایر شهروندان، برای نان و حمل‌ونقل هزینه می‌پردازند و از یارانه‌ها بهره‌مند نیستند

نمی‌توان مشکلات بیکاری و کمبود منابع را به گردن مهاجرین انداخت؛ این پاک‌کردن صورت‌مسئله است

برخوردهای تبعیض‌آمیز با مهاجرین، با تمدن ایرانی - اسلامی ما سازگار نیست و مردم شریف ایران نیز از چنین رویکردهایی ناراضی هستند

این یک واقعیت است که ما این بخش ماجرا را به‌کل نادیده می‌گیریم و بعد می‌گوییم: این‌ها نان می‌خرند. یارانه‌ای که افغانستانی‌ها مصرف می‌کنند، بخشی مربوط به بنزین و بخشی مربوط به نان است. خب، در حوزه‌های دیگر، با سیاست‌های تعدیل اقتصادی که اجرا شده، تقریباً همه چیز دارد آزادسازی می‌شود. شهروندان ایرانی که شناسنامه ایرانی دارند، در دهک‌های پایین یارانه می‌گیرند، اما افغانستانی‌ها که یارانه ندارند، هزینه آن را پرداخت می‌کنند.

اگر بخواهیم به موضوع بنزین اشاره کنیم، باید بگوییم که افغانستانی‌ها چقدر ماشین شخصی دارند؟ آمار آن بسیار پایین است. اگر آمار این موضوع شفاف شود، بسیاری از این مباحث کنار گذاشته می‌شود. چون اگر از وسایل نقلیه عمومی استفاده می‌کنند، دارند بابت آن هزینه پرداخت می‌کنند؛ همان مترویی که عکسش منتشر می‌شود و گفته می‌شود: «اینجا قندهار نیست.» خب، آن‌ها هم مثل شما بلیت خریده‌اند و سوار مترو شده‌اند.

این رویکرد نژادپرستانه، زشت است. برای فرهنگ ما زشت است. برای جمهوری اسلامی ایران، با فرهنگی که داریم، با تمدنی که داریم، و با آرمان‌هایی که برای آن‌ها انقلاب کردیم و جنگیدیم، زشت است. چگونه ممکن است مقامی محلی اعلام کند که «این‌ها نمی‌توانند از نانوایی‌ها نان بخرند و باید از اردوگاه تهیه کنند»؟ چرا؟ چرا نمی‌توانند نان بخرند؟

این کاملاً نژادپرستانه است. این بسیار زشت است. مگر دهه ۶۰ میلادی آمریکاست که سیاه‌پوست‌ها و سفیدپوست‌ها را از هم جدا کنیم؟

این حرف‌ها که گاهی زده می‌شود، کاملاً با آرمان‌های انقلاب اسلامی در تضاد است، کاملاً بافرهنگ ایرانی - اسلامی ما در تضاد است. هر ایرانی شریف و نجیبی که در این کشور، در شرایط سخت، تورم و تحریم زندگی می‌کند، قطعاً از شنیدن این‌گونه برخوردها ناراحت خواهد شد.واقعیت این است که این برخوردها عملاً پاک‌کردن صورت‌ مسأله است. پشت مهاجرین قایم‌شدن و یک غیریت‌سازی غلط است که تمام ناکامی‌های خود را، تمام مشکلات جامعه ایرانی را، اعم از بیکاری، ناامنی و کمبود منابع، به گردن مهاجرین بیندازیم.

با توجه به اینکه مهاجرین افغانستانی نقش مهمی در اقتصاد و صنایع ایران دارند و شرایط زندگی بسیاری از آن‌ها حتی از شهروندان ایرانی سخت‌تر است، آیا اخراج آن‌ها و طرح‌هایی مانند دیوارکشی مرزی با آرمان‌های انقلاب اسلامی و الزامات اقتصادی کشور همخوانی دارد؟

مهاجرین افغانستانی ستون‌های اقتصاد ایران‌اند، اما طرح‌هایی چون دیوارکشی، نه عملی است و نه اخلاقی

آیا می‌توان با شرایط بودجه‌ای کشور، پروژه‌ای مثل دیوارکشی ۱۸۰۰ کیلومتری را عملی کرد؟

تجربه آمریکا در دیوار مرزی با مکزیک نشان داده که چنین پروژه‌هایی پرهزینه و غیرعملی‌اند

آیا سیاست‌های پوپولیستی علیه مهاجرین، راه‌حلی واقعی برای چالش‌های ایران است یا فقط پاک‌کردن صورت‌مسئله؟

جامعه ایران با آرمان‌های انقلاب اسلامی، پذیرای سیاست‌های نژادپرستانه و غیرانسانی نیست

بله این بسیار جای تأسف دارد. چون الان تقریباً چند ماه از انتخابات ریاست‌جمهوری گذشته، این حرف‌ها را می‌توان راحت‌تر بیان کرد و متهم نشد به این که این صحبت‌ها با انگیزه‌های سیاسی یا انتخاباتی مطرح شده است. جای تأسف است که مسئولی، یا کاندیدایی که خودش در کشور مسئولیت دارد و به شرایط و وضعیت کشور و بسیاری از آمارها و داده‌ها واقف است، بیاید یک سیاست کاملاً پوپولیستی را مطرح کند و روی فضای رسانه‌ای که علیه مهاجرین به‌غلط شکل‌گرفته، موج‌سواری کند. آن‌هم با طرح مسائلی مانند «دیوار کشیدن»

ببینید، من می‌خواهم بگویم که فعلاً بحث اخلاقی و انسانی این موضوع را کنار بگذاریم. همچنین، بحث اینکه آیا دیوار کشیدن اصلاً راه‌حل مناسبی است را هم فعلاً کنار بگذاریم. ما ۱۸۰۰ کیلومتر مرز شرقی داریم؛ حدود ۹۳۰ کیلومتر با افغانستان و فکر می‌کنم حدود ۹۵ یا ۹۶ کیلومتر هم با پاکستان مرز مشترک داریم. آیا اساساً دیوار کشیدن در طول ۱۸۰۰ کیلومتر شدنی است؟

با وضعیت و شرایطی که امروز کشور در پروژه‌های عمرانی و تأمین بودجه آن‌ها دارد، آیا چنین پروژه‌ای عملی است؟ چند سال طول می‌کشد که ما بخواهیم از امروز کلنگ بزنیم و این ۱۸۰۰ کیلومتر دیوار را بسازیم؟ این یک پروژه بسیار عظیم است، و جامعه ایران به‌خوبی به‌خاطر دارد که چنین پروژه‌های عظیمی که برخی مسئولین ایده آن را مطرح کرده‌اند، چه سرانجامی داشته‌اند. این کار شدنی نیست. ببینید، در آمریکا حدود همین مقدار دیوار در مرز با مکزیک ساخته شده است؛ یعنی حدود ۱۸۰۰ کیلومتر. فکر می‌کنم بیش از ۱۸ میلیارد دلار هزینه داشته و نزدیک به ۲۰ سال است که این پروژه مطرح و در حال اجراست. این اصلاً کاری نیست که بتوانید یک‌ساله یا دوساله انجام دهید. این پروژه نیازمند پرداخت هزینه‌ای بسیار هنگفت است. با شرایط تحریم، کسری بودجه، و ناترازی‌های موجود، آیا چنین هزینه‌ای قابل‌تأمین است؟

مسأله اصلی این است که ببینید، در ۲۰ سال گذشته بیایید بررسی کنیم: چه تعداد افراد از مرز مکزیک وارد آمریکا شده‌اند و چه تعداد از مرز شرقی وارد ایران شده‌اند؟ اصلاً این آمارها با هم قابل‌مقایسه نیست. در ۲۰ سال اخیر، تعداد افراد مهاجر وارد شده به آمریکا چندین برابر تعداد مهاجرین وارد شده به ایران است. ما برای بحرانی بسیار کوچک‌تر نسبت به بحران مهاجرین در آمریکا، می‌خواهیم راه‌حلی بسیار پرهزینه را انتخاب کنیم.

نکته اینجاست که این طرح شدنی نیست. حالا از نظر اخلاقی و انسانی هم که یک نمره مردود برای ماست و بسیار جای تأسف دارد. ببینید، وقتی ترامپ تلاش کرد این سیاست را با سرعت بیشتری اجرا کند و بودجه آن را تأمین کند، در جامعه آمریکا به‌عنوان یک سیاست غیرانسانی و نژادپرستانه شناخته شد. حتی دولت آقای بایدن هم اعلام کرد که این سیاست نژادپرستانه است و ما به این شکل ادامه نخواهیم داد.

آیا ما می‌خواهیم جا پای ترامپ بگذاریم؟ این شرم‌آور است. این برای فرهنگ و جامعه ما مایه خجالت است.

برخی حرف‌هایی که زده می‌شود، کاملاً سویه‌های نژادپرستانه دارد و نکته سوم: آیا اصلاً چنین پروژه‌ای شدنی است؟ و آیا راه‌حل این مسأله واقعاً دیوار کشیدن است؟

ایران کریدوری برای عبور مهاجرین به اروپا است؛ دیوارها مانع این حرکت نخواهند شد

وقتی انسان در کشور خود امکان زندگی ندارد، عبور از مرزها تنها گزینه باقی‌مانده است

در برابر مرگ، دیوار مرزی برای مهاجرین تنها یک شوخی به نظر می‌رسد

ببینید، من ابتدای عرایضم عرض کردم که وقتی شما بحران‌های ناشی از چالش‌های سیاسی دارید که باعث مهاجرت مردم می‌شود، این مردم به هر طریق ممکن مرزها را رد می‌کنند. این نوع مهاجرت اجتناب‌ناپذیر و غیرقابل‌کنترل است، چون انسان در کشور خود شرایط زندگی ندارد و حتماً خود را به آب‌وآتش خواهد زد تا از مرزهای ما عبور کند. ایران یکی از کریدورهای مسیر مهاجرین به اروپا نیز هست؛ از افغانستان به آلمان، انگلستان و چند کشور دیگر باید عبور کنند. وقتی شما امکانی برای زندگی ندارید، در برابر مرگ یا عبور از دیواری که مثلاً شما در مرز شرقی کشیده‌اید، مشخص است که این شوخی است و این افراد به هر طریق ممکن رد خواهند شد.

بسیاری از مهاجرین اخراج‌شده دوباره به ایران بازمی‌گردند؛ آیا این رویکرد نتیجه‌بخش است؟

آیا شهروندان استان‌های تهران، البرز و مشهد کاهش تعداد مهاجرین را احساس کرده‌اند؟

مسأله اینجاست که ما این فاکتورها را نادیده می‌گیریم که این مردم در افغانستان شرایط زندگی ندارند و بعد فکر می‌کنیم که با کشیدن دیوار یا بستن مرزها می‌توانیم این مشکل را حل کنیم. ما دو و نیم‌میلیون نفر را در دو سال و نیم اخیر از مرز عبور دادیم. آیا مهاجرت کاهش پیدا کرده است؟ یعنی در مشاهدات میدانی، شهروندان ایرانی در استان تهران، البرز، مشهد و اصفهان شاهد بودند که تعداد مهاجرین کم شده باشد؟ این دو و نیم‌میلیون نفر یک عدد بسیار بالاست و هزینه هنگفتی را به دولت ایران تحمیل کرده است و همین‌طور هزینه مضاعفی را به مهاجرین تحمیل کرده است، چون همه این‌ها وقتی به افغانستان برمی‌گردند دوباره برمی‌گردند به ایران.

رد مرز مهاجرین بدون توجه به شرایط زندگی آن‌ها، خانواده‌ها را از هم جدا و مشکلات را تشدید می‌کند

رویکردهای ضربتی در اخراج مهاجرین، هزینه‌های مضاعفی به دولت و خود مهاجرین تحمیل می‌کند

بیشتر قربانیان سیاست‌های رد مرز، هزاره‌ها هستند که بیشترین قرابت مذهبی و فرهنگی را با ایران دارند

هزاره‌ها به‌عنوان مظلوم‌ترین قربانیان افغانستان، همچنان در مرکز فجایع نسل‌کشی قرار دارند

ما باید واقعیت جامعه افغانستان را بپذیریم و بر اساس آن واقعیت سیاست‌گذاری کنیم. وقتی این حقیقت وجود دارد که فرد در افغانستان شرایط زندگی ندارد و ما فرض کنیم که حتی اگر او را اخراج کنیم، باز هم برمی‌گردد، باید متناسب با این شرایط سیاست‌گذاری کنیم. رد مرز به این شکل که بر اساس طرح‌های ضربتی و عمدتاً رویکرد چهره‌به‌چهره انجام می‌شود، به این صورت است که سربازان یا پلیس‌ها فرد مشکوک را می‌بینند، از او مدارک اقامتی می‌خواهند و اگر مدارک نداشته باشد، او را بازداشت کرده و به اردوگاه منتقل می‌کنند. این روند می‌تواند تا ۲۴ ساعت طول بکشد که فرد مدارکش را ثابت کند. اگر مدارک نداشت، او را به مرز می‌فرستند؛ بدون اینکه شرایط زندگی او در نظر گرفته شود. این فرد ممکن است بچه و همسر داشته باشد و از همسر و فرزندانش در ایران جدا شود. تنها اتفاقی که می‌افتد این است که این فرد مجبور می‌شود قرض کند تا هزینه مسیر بازگشت به افغانستان را بپردازد و به دلیل این بدهی، بیشتر در ایران کار کند و بیشتر در ایران بماند. این وضعیت هزینه زیادی را به کشور تحمیل می‌کند.

در این مسیر، فجایعی اتفاق می‌افتد که بیشتر قربانیان آن‌ها هزاره‌ها هستند، همان شیعیان که بیشترین قرابت را با ما دارند. هزاره‌ها در افغانستان بیشترین قربانیان نسل‌کشی‌ها بوده‌اند و چهره‌ای که بیشتر در ذهن ایرانی‌ها از افغانستانی‌ها وجود دارد، چهره هزاره‌هاست، نه پشتون‌ها یا تاجیک‌ها. هزاره‌ها که مذهبی شیعه دارند، به ما خیلی نزدیک‌ترند و اشتراکات زیادی با ما دارند. در افغانستان هم این مردم مظلوم‌ترین قربانیان هستند.

قضاوت بر اساس چهره و بازداشت‌های ضربتی، فاجعه‌هایی مانند ماجرای جانباز مرحوم قاسم رضایی را رقم می‌زند

رد مرز مهاجرین بدون بررسی شرایطشان، زندگی‌های بسیاری را به خطر می‌اندازد و مشکلات را تشدید می‌کند

اردوگاه‌های بازداشت مهاجرین، گاه نوجوانان ایرانی را نیز قربانی اشتباهات خود می‌کنند

برای جلوگیری از فجایع انسانی، رد مرز مهاجرین باید با حکم قضائی و بررسی دقیق شرایط همراه باشد

مهاجرینی که جانشان در خطر است یا نان‌آور خانواده‌اند، باید فرصت دفاع از خود و اقامت قانونی داشته باشند

و بعد به این شکل، شما وقتی دارید بر اساس چهره و طرح‌های ضربتی و پلیسی مهاجرین را رد مرز می‌کنید، یک فاجعه‌ای مثل فاجعه مرحوم قاسم رضایی اتفاق می‌افتد که یک فرد ایرانی که جانباز جنگ تحمیلی است، صرفاً به واسطه اینکه شباهت دارد به چهره افغانستانی‌ها، این فرد بازداشت می‌شود و چون این فرد جانباز بوده، خیلی نمی‌توانست از خودش دفاع بکند و به واسطه آسیب‌هایی که در دوران جنگ‌دیده بوده، بخشی از حافظه‌اش و قدرت تکلمش را ازدست‌داده بود. این در اردوگاه جدی گرفته نمی‌شود و حرف‌هایش که «من ایرانی‌ام، مهاجر نیستم» نادیده گرفته می‌شود و در نهایت رد مرز می‌شود و در آن طرف مرز این فرد غریبانه فوت می‌کند و خانواده‌اش، این ماجرا برای فکر می‌کنم ۸ یا ۹ سال پیش در رسانه‌ها هم بازتاب داشت و خانواده‌اش هم شکایت کردند، حالا نمی‌دانم شکایتشان به کجا رسید.

یعنی می‌خواهم بگویم وقتی شما چهره را قضاوت می‌کنید، خب خیلی‌ها این وسط قربانی می‌شوند، از جمله مرحوم رضایی. بسیاری مواقع اتفاق افتاده که مثل همین اخیراً که اعلام شده یک فرد نوجوان ایرانی دستگیر شده و به اردوگاه برده شده است، چه بر سر این نوجوان می‌آید، چه ترومای بزرگی است، شرایط اردوگاه شرایط خوبی نیست. واقعیت این است که حتی در مورد خود مهاجرین هم ما این را در نظر نمی‌گیریم که «آقا این فرد الان چه وضعیتی دارد؟» عرض می‌کنم شاید آن لحظه‌ای که این فرد بازداشت شده، اصلاً به‌خاطر درمانش داشته به بیمارستان می‌رفته. وضعیت سلامتی‌اش چه شکلی است؟ اصلاً وضعیتش در افغانستان به چه صورت است؟ شاید آنجا تحت پیگرد است، شاید جزو لیست سیاه است و به‌محض اینکه برود، بازداشت خواهد شد. چون همه ملاحظات را نادیده می‌گیریم، شاید این فرد در حال رفتن به بیمارستان بوده، شاید بچه کوچکی دارد یا همسری که تنهاست و نان‌آور خانواده است. شما این فرد را رد مرز می‌کنید، بدون اینکه این فاکتورها را در نظر بگیرید، مشخص است که این فرد باز هم برمی‌گردد، چون نمی‌تواند زن و بچه‌اش را در ایران رها کند و از گرسنگی در افغانستان بمیرد.

 بنابراین، باید شما قانونی تصویب کنید که این شرایط را در نظر بگیرد. حتماً و حتماً باید حکم قضائی باشد، یعنی باید این فرد مهاجر بتواند از خود دفاع کند و دلایل حضور و اسکان خودش را در ایران مطرح کند و واقعاً یک دادگاه باید شرایط را بررسی کند و اگر این فرد شرایط زندگی در افغانستان را ندارد یا جانش در خطر است، یا نیاز است که در ایران بماند، همان جا به او اقامت داده شود و شرایط اقامتش فراهم گردد.

اعتماد کارفرمایان به مهاجرینی که رد مرز شده‌اند، نشان می‌دهد که این روند، کارآمد نیست

قوانین رد مرز باید تضمین‌کننده امنیت و اعتماد عمومی باشد، نه صرفاً اقدامی پرهزینه و ناکارآمد

اگر ما بخواهیم به این شکل ادامه دهیم، تنها هزینه برای دولت ایران ایجاد می‌کنیم و هم هزینه‌ای برای خود مهاجرین و هیچ پاسخی پیدا نمی‌شود. البته در یک صورت رد مرز منطقی است. ببینید، رد مرز در همه جای دنیا اتفاق می‌افتد، به معنای دیپورت در شرایطی که آخرین راه باشد، نه اولین و تنها راه. بله، فرد مهاجری که ضداجتماعی است، بزهکار است و به جامعه ایران آسیب می‌زند، باید رد مرز شود، اما این باید با حکم قضائی باشد که عرض می‌کنم. دادگاه باید تشخیص دهد، نه یک سرباز یا پلیس و اگر این مطرح شود که یک فرد افغانستانی رد مرز شده، باید این فرد بزهکار بوده باشد که رد مرز شده و جامعه ایران هم او را پس خواهد زد.

امروز در صنایع کوچک، همان‌طور که شما فرمودید، کارگران غیرقانونی افغانستانی حضور پررنگ دارند. بارها شما می‌توانید مشاهده کنید که در مرغداری‌های اطراف تهران، در زمین‌های کشاورزی اطراف تهران، بارها دیده می‌شود که فردی که رد مرز شده، دوباره برگشته و صاحب‌کار او، او را دوباره استخدام می‌کند، چون به او اعتماد دارد و این رد مرز برای صاحب‌کار دلیلی بر بی‌صلاحیتی فرد نیست. نکته اینجاست که قانون و پلیس وقتی کسی را می‌گیرد و بازداشت می‌کند، من باید احساس کنم که یک مجرم را گرفته‌ام، یک متهم را که صلاحیت ندارد و نمی‌توانم به او اعتماد کنم. اما می‌بینیم که فرد رد مرز می‌شود و دوباره دو ماه بعد برمی‌گردد و در همان کارگاه و همان زمینه کشاورزی یا مرغداری به کار خود ادامه می‌دهد.

چه راهکار ارائه می‌فرماید اقامت داده شود یا شناسنامه؟

موضوع مهاجرت در ایران بر سر اقامت است، نه شناسنامه؛ ادعاهای شناسنامه‌دهی شانتاژ رسانه‌ای است

تفکیک مهاجرین قانونی و غیرقانونی، شفافیت آماری، و ایجاد تسهیلات اقامتی، اولین گام‌های مدیریت مهاجرت است

مهاجرین افغانستانی برای زندگی به ایران می‌آیند و با وجود نبود تسهیلات، به دنبال اقامت و آموزش هستند

عدم تمایز در قوانین بین مهاجرین تحصیل‌کرده و کارگر ساده، یکی از ضعف‌های جدی سیاست‌گذاری است

مهاجر قانونی باید با پرداخت هزینه‌ها، از تسهیلات بهره‌مند شود تا انگیزه برای قانونی شدن افزایش یابد

ببینید، در مورد راهکار من یک نکته راجع به شناسنامه بگویم. اولاً، اصلاً در طرح سازمان ملی مهاجرت چیزی به نام شناسنامه برای اتباع افغانستان وجود ندارد و این یکی از همان شانتاژهای رسانه‌ای است که توسط کمپین‌های ضد مهاجر و افرادی که سویه‌های کاملاً فاشیستی و نژادپرستی دارند، مدام پمپاژ رسانه‌ای می‌شود. مسأله اقامت است، اما شناسنامه نیست. شناسنامه فقط برای مادر ایرانی و پدر غیرایرانی برای بچه‌های این افراد مطرح است که حالا خودش یک سرفصل است که به آن خواهیم رسید. اگر موافق باشید، نکته‌ای که وجود دارد این است که ببینید، راه‌حل و اولین قدم، مبانی این کار این است که مسئله مهاجرت متولی مشخصی داشته باشد که آن سازمان ملی مهاجرت، الحمدلله، در حال انجام کارهای خود است و امیدوارم که سریع‌تر پیش برود.

 نکته دوم، شفافیت است که باید آمار مشخص شود.

 نکته سوم این است که ما بین مهاجر قانونی و مهاجر غیرقانونی تفکیک قائل شویم. مهاجر قانونی باید وقتی وارد کشور می‌شود، قوانین ما را بپذیرد و در طرح‌های اقامتی شرکت کند و هزینه پرداخت کند. باید از مواهب و تسهیلاتی برخوردار بشود. امروز، تقریباً می‌توان گفت هیچ تفاوتی بین مهاجر قانونی و مهاجر غیرقانونی در تسهیلاتی که دولت ایران به آن‌ها می‌دهد وجود ندارد، جز اینکه آن‌ها رد مرز می‌شوند و شما رد مرز نمی‌شوید، البته ممکن است بازداشت شوید و به اردوگاه بروید. آنجا باید مدارک خود را ارائه دهید، ثابت کنید و سپس آزاد شوید. تنها تفاوت همین است. خود این امر باعث می‌شود که افراد انگیزه‌ای برای اینکه به این سمت بیایند نداشته باشند.

افغانستانی‌هایی که به ایران می‌آیند، نکته کلیدی این است که این‌ها برای زندگی به ایران آمده‌اند، چون شرایط زندگی در افغانستان را ندارند. این‌ها می‌خواهند در ایران زندگی کنند. برای همین است که معمولاً باوجود همه اینکه هیچ تسهیلاتی داده نمی‌شود، وقتی طرح‌های اقامت اجرایی می‌شود، این‌ها هجوم می‌آورند تا اقامت بگیرند. این‌ها وقتی بحث ثبت‌نام در مدارس مطرح می‌شود، هجوم می‌آورند. یکی از راه‌های جامعه‌پذیری مسئله‌آموزش است. این‌ها می‌خواهند در این حوزه‌ها حضور داشته باشند. ما باید تفکیک قائل بشویم و تسهیلات بدهیم.

ببینید، امروز بین مهاجر تحصیل‌کرده و غیر تحصیل‌کرده در قوانین هیچ تفاوتی وجود ندارد. یعنی ممکن است نفر دوم المپیاد ریاضی باشید، مدال نقره گرفته باشید که تلاش مرحوم خانم میرزاخانی در آن بوده است، شما نقره آن المپیاد را گرفته باشید و در همین ایران مانند یک کارگر ساده با شما برخورد شود. هیچ تسهیلاتی به شما داده نمی‌شود، اعم از اینکه فیلم‌ساز باشید، هنرمند باشید، ورزشکار باشید. این یک نقص در قوانین ماست.

من فکر می‌کنم تبلورش را در لشکر فاطمیون هم داشتیم؟

مهاجرین افغانستانی، حتی اعضای فاطمیون، برای تمدید اقامت خود با مشکلاتی مشابه کارگران ساده مواجه‌اند

حداقل تسهیلات برای مهاجرین مانند امکان داشتن حساب بانکی، هنوز در ایران به‌درستی فراهم نشده است

بسته‌شدن حساب‌های بانکی و محدودیت در دریافت سیم‌کارت، زندگی مهاجرین افغانستانی را دشوارتر کرده است

فیلم‌ساز افغان متولد ایران با دستاوردهای بین‌المللی، همچنان با چالش‌های اولیه زندگی در ایران روبه‌روست

تسهیلات ابتدایی، مانند حساب بانکی و سیم‌کارت، لازمه جامعه‌پذیری مهاجرین افغانستانی در ایران است

لشکر فاطمیون هم همین‌طور است. بله، راجع به فاطمیون هم همین مسأله است. بسیاری از افرادی که داوطلب شدند و به سوریه رفتند و جنگیدند، مشکل اقامت دارند. مثل یک کارگر ساده، مثل یک افغانستانی ساده باید بروند هزینه اقامت خود را پرداخت کنند و آن را تمدید کنند. نه تسهیلات خاصی به آن‌ها تعلق می‌گیرد. اینکه من می‌گویم تسهیلات، جامعه ایران نباید دچار سوءبرداشت شود. منظورم این است که حداقل یک حساب بانکی داشته باشند که یکی از بدیهیات زندگی در یک جامعه است. برای این‌ها، وقتی حساب بانکی باز می‌شود، بانک‌ها با سختی قبول می‌کنند و وقتی این اتفاق می‌افتد، بارها پیش‌آمده که به مهاجران افغانستانی گفته شده که حساب‌هایشان بسته است. دوست فیلم‌ساز من که اهل افغانستان است، در جشنواره‌های معتبر سینمای مستند مثل جشنواره ایتفاه و ایفا شرکت کرده است. این فرد متولد ایران است، در اینجا زندگی کرده، درس‌خوانده و دانشگاه تهران رفته، فیلم ساخته و همه زندگی‌اش در ایران بوده است. روزی به من زنگ زد و گفت که باید پولی را به‌سرعت منتقل کنیم. گفتم چه شده؟ گفت که رفتم یک فروشگاه زنجیره‌ای، سبد خرید را پر کردم، به صندوق رفتم و کارت کشیدم، ولی به من گفتند که کارت بسته است. حالا باید همه چیز را به قفسه برگردانم. بعدها متوجه شدم که حساب او نیز بسته شده بود. چرا مهاجران افغانستانی نمی‌توانند سیم‌کارت به نام خودشان داشته باشند؟ چرا تسهیلات اولیه زندگی در یک جامعه برای این‌ها فراهم نمی‌شود؟

شفافیت مالی مهاجرین با فراهم‌کردن حساب بانکی و ثبت آدرس‌ها، به نفع دولت و جامعه ایران است

مهاجرینی که دهه‌ها در ایران زندگی کرده‌اند، همچنان از حقوق ساده‌ای مانند حساب بانکی محروم‌اند

سیم‌کارت و حساب بانکی، علاوه بر خدمت به مهاجرین، ابزاری برای نظارت و کنترل بهتر دولت است

ببینید، اگر این تسهیلات را فراهم کنید، حساب بانکی یکی از مجراهای کنترل و شفافیت برای همه شهروندان، چه ایرانی و چه افغانستانی، خواهد بود. شما می‌توانید متوجه شوید که این افراد چقدر درآمد دارند، مالیات از آن‌ها بگیرید و انتقال پولشان را کنترل کنید. این مسائل مطرح می‌شود که «آیا این پول‌ها از کجا می‌آید؟»، «از طریق کدام صرافی‌ها به افغانستان منتقل می‌شود؟»، «آیا مافیاهایی در این زمینه وجود دارد؟». سیم‌کارت می‌تواند به‌عنوان یک ابزار نظارت و کنترل عمل کند. شرایط اسکان این‌ها مشخص می‌شود، آدرس‌هایشان ثبت می‌شود و افغانستانی‌ها هم راضی‌اند که چنین تسهیلاتی برایشان فراهم شود.

ببینید، مهاجری که ۴۰ سال است در ایران زندگی می‌کند، در ایران متولد شده، ازدواج کرده، بچه‌اش هم در ایران متولد شده و نسل سوم و چهارم مهاجرین در ایران زندگی می‌کنند، از ساده‌ترین حقوق خود محروم است.

در تقسیم‌بندی اولی فرمودید چهار نیم‌میلیون مهاجر قانونی داریم مهاجرین مدرک خاصی ندارند؛ جز از اردوگاه در زمانی بازداشت می‌شوند آزاد می‌گردد به‌عبارت‌دیگر رد مرز نمی‌شوند.

نبود تفاوت تسهیلاتی بین مهاجر قانونی و غیرقانونی، انگیزه اقامت قانونی را از بین می‌برد

کارت آمایش و پاسپورت مهاجرین، بدون ارائه ارزش افزوده، برایشان مزیتی ایجاد نمی‌کند

 این مسأله برای این افراد به‌ویژه در سیستم‌های قانونی ما خیلی مشکل‌ساز است. کارت آمایش یا پاسپورت این افراد ارزش افزوده خاصی برایشان ندارد. وقتی شما طرحی دارید که در ازای آن هزینه‌ای دریافت می‌کنید و سیاستی را اعمال می‌کنید، باید در ازای آن تسهیلاتی هم بدهید. خود این تسهیلات انگیزه‌ای برای این افراد خواهد بود تا اقامت کشور شما را بپذیرند و زیست غیرقانونی نداشته باشند. وقتی شما هیچ تفاوتی از نظر تسهیلات بین مهاجر قانونی و غیرقانونی قائل نباشید، طبیعتاً هیچ انگیزه‌ای برای این افراد وجود ندارد که در کشور شما اقامت قانونی داشته باشند.

این‌طور به ذهن  می‌رسد فضای رسانه‌ای که علیه مهاجرین شکل‌گرفته بیشتر نژادپرستانه و نگاه ابرازی به مهاجرین دارد؟

فضای رسانه‌ای علیه مهاجرین، آمیخته با نگاه نژادپرستانه و سوءاستفاده اقتصادی است

مهاجرین به‌جای تهدید، موهبتی برای اقتصاد و توسعه کشورها هستند

مهاجرین افغانستانی به‌عنوان نیروی کار ارزان، بدون بیمه و حمایت حقوقی، در اقتصاد ایران سهم دارند

 واقعیت این است که متأسفانه، فضای رسانه‌ای که در مورد مهاجرین شکل‌گرفته عمدتاً بر اساس همین چیزی است که شما فرمودید، یعنی بر اساس یک فضای نژادپرستانه و سوءاستفاده. خوب، یعنی حتی در جایی که حالا می‌خواهد رد مرز کند، کاملاً سویه‌های نژادپرستانه پررنگی دارد. در جایی هم که می‌خواهد این‌ها را به کار بگیرد، آنجا هم در واقع دارد سوءاستفاده می‌کند. چه می‌خواهم بگویم؟ یعنی آنجا هم در این رگه‌های نگاه اقتصادی - سیاسی که در عرایض عرض کردم، بسیار پررنگ است. به چشم کارگر ارزان که بیمه نمی‌شود، موقتی است، هر لحظه و هر آینه ممکن است اخراج شود از کارش و هیچ‌کس نمی‌تواند از او شکایت کند. خودش هم نمی‌تواند. یعنی اینکه بماند که آیا صنفی یا اتحادیه‌ای هست یا نه که هیچ، خودش هم نمی‌تواند حقوق خود را دفاع کند. خب، این متأسفانه باز تولید می‌شود و در فضای رسانه‌ای هم به آن پرداخته می‌شود.

اما واقعیت این است که ببینید، مهاجرین بیشتر از اینکه یک تهدید باشند که در فضای رسانه‌ای هم خیلی به آن پرداخته می‌شود، یک موهبت برای سراسر دنیا هستند. از مهاجرین استفاده می‌کنند. شاید این سؤال برای مخاطب ایرانی پیش بیاید که آیا از مهاجر افغانستانی چه استفاده‌ای می‌توانیم بکنیم؟ من می‌خواهم بگویم، فقط شما دارید آن بخش جامعه کارگری افغانستان را می‌بینید که همان هم بسیار به اقتصاد ما کمک کرده است. در بخشی از پرسش‌های شما بود که من خدمتتان عرض کردم.

افغانستانی‌ها از نظر تعداد، بزرگ‌ترین سرمایه‌گذاران خارجی در اقتصاد ایران هستند

نبود تسهیلات برای نخبگان افغانستانی، باعث مهاجرت آن‌ها به ترکیه و امارات شده است

افغانستانی‌ها سومین رتبه از نظر حجم سرمایه‌گذاری در ایران را به خود اختصاص داده‌اند

اما ما در اقتصاد امروزمان که خیلی هم این تأکید می‌شود که نیاز به سرمایه‌گذاری خارجی داریم، در کنفرانس خبری رئیس‌جمهور هم در گفت‌وگوی خبری با تلویزیون این قضیه مطرح شد. ببینید، امروز از نظر تعداد، بیشترین سرمایه‌گذاری خارجی در اقتصاد ایران توسط افغانستانی‌ها دارد اتفاق می‌افتد. از نظر حجم سرمایه، این‌ها سومین کشور هستند. از نظر تعداد، اول هستند و از نظر حجم سرمایه، سومین کشور. جالب است که بدانید در حجم سرمایه‌ای که در ایران سرمایه‌گذاری کرده‌اند، در امارات و ترکیه بیش از این است. یعنی ما درحالی‌که پل ارتباطی با ترکیه و امارات بودیم، افغانستان دسترسی به این امارات و ترکیه نداشت مگر از طریق ما. اما به واسطه اینکه قوانین ما به‌گونه‌ای است که افراد نخبه افغانستانی، افراد تحصیل‌کرده افغانستانی در زندگی در ایران دچار چالش می‌شوند، چون عرض کردم هیچ تفاوتی و هیچ تسهیلاتی عملاً وجود ندارد بین فرد تحصیل‌کرده افغانستانی و غیر تحصیل‌کرده و یا بین فرد قانونی و غیرقانونی، خب این طبیعتاً توسط کشورهای همسایه جذب می‌شوند. این افرادی که حالا نخبه هستند، سرمایه‌گذار هستند، کارآفرین هستند، تحصیل‌کرده هستند و بسیار می‌بینیم که مثلاً افرادی که در ایران متولد شده‌اند، در ایران درس خوانده‌اند، مدارج علمی را در ایران طی کرده‌اند، اما از ایران رفته‌اند به واسطه اینکه این‌ها شرایط کاری ندارند.

نخبگانی که در جشنواره‌های ایران برنده می‌شوند، به دلیل نبود تسهیلات، به سمت مهاجرت سوق داده می‌شوند

قوانین اقامتی فعلی، تحصیل‌کردگان افغانستانی را به مشاغل محدودی مانند چوپانی و چاه‌کنی محدود کرده است

من همین امروز فردی را می‌شناسم که لیسانسش را در دانشگاه امیرکبیر گرفته، فوق‌لیسانس در دانشگاه تربیت‌مدرس بوده، مخترع است، اختراعی ثبت کرده که در بنیاد ملی نخبگان ایران ثبت شده، جایزه گرفته، در جشنواره دانشجویی برنده شده، اما حالا کارگر خیاطی است. وقتی شما عملاً هیچ تسهیلاتی نمی‌دهید و هیچ تفاوتی قائل نمی‌شوید، خب طبیعی است که این انسان نمی‌ماند مگر اینکه حالا با انگیزه‌های خاصی که دارم می‌گویم، به واسطه اشتراکاتی که وجود دارد بین جامعه ما و جامعه افغانستان، چون خیلی‌ها در ایران زندگی می‌کنند با همین شرایط سخت.

ما شاعر برجسته داریم که نفر اول جشنواره ادبی کشوری شده، اما در کارت اقامتی‌اش نوشته شده «چوپان»، چون فقط در یک سری مشاغل محدود می‌توان کارت اقامت داد. اگر در شغل‌هایی مثل چوپانی یا چاه‌کنی نباشی، دلیل ندارد که بخواهند تو را در ایران نگه دارند. حالا این قانون را بگذارید در کنار آن بازنمایی رسانه‌ای که مدام تأکید دارد به شما بگوید که افغانستانی‌ها افرادی بی‌سواد، بی‌صلاحیت و بی تخصص هستند، افرادی که فقط کارگران ساده هستند و هیچ دانشی ندارند.

ببینید، می‌خواهم بگویم این‌ها مکمل هم پیش می‌رود، آن بازنمایی رسانه‌ای و این قوانین که عملاً دارند تو را سوق می‌دهند به سمت اینکه اگر افغانستانی تحصیل‌کرده باشی، نمی‌توانی در ایران زندگی کنی و شرایط در کشور سخت می‌شود. خب، باید در این‌ها بازنگری اتفاق بیفتد. ببینید، من خوش‌بینم به سازمان ملی مهاجرت و رویکردهایی که در میان بدنه کارشناسی کشور وجود دارد، چون حرف‌هایی که در رسانه‌ها زده می‌شود، مخصوصاً توسط کمپین‌های ضد مهاجر، هیچ پژوهشگری یا کارشناس حوزه مهاجرت این حرف‌ها را تأیید نمی‌کند. این‌ها تأثیرات شرایط اقتصادی داخلی کشور است که فکر می‌کنند مردم تنگ آمده‌اند و باید صدایشان بهتر شنیده شود، در واقع آمیخته با هم است.

چرا با وجود این فرمایش‌های داشتید  صدای کمپین مخالف مهاجرین بیشتر از دیگر صداها است؟ از افغانستانی‌ها در مراسم‌های ملی و مذهبی استفاده می‌کنند، خوب تا انتخابات تیرماه امسال، شکاف عمیقی بین دولت و ملت ایجاد شد. فکر می‌کنید به‌خاطر اینکه مردم افغانستانی‌ها در مراسم‌هایی بودند که مردم شاید از آن افراد در این مراسم‌ها و کمپین‌های ضد مهاجرین بیشتر دیدند.

نبود متولی مشخص برای مهاجرین، آن‌ها را به هدفی آسان برای حملات و بحران‌سازی تبدیل کرده است

کمپین‌های ضد مهاجرین با دروغ‌پراکنی و نفرت‌افزایی، بذر بحران‌های اجتماعی آینده را می‌کارند

مهاجرین افغانستانی، همچون بخشی از جامعه ایران، در برنامه‌های مختلف ملی و مذهبی شرکت می‌کنند

ادعاهای دروغین مانند یارگیری از مهاجرین برای جبهه مقاومت، پایه‌ای در واقعیت ندارد

شکاف‌های اجتماعی در کشور، بستری برای سوءاستفاده از مسئله مهاجرین و نشر اخبار جعلی شده است

 به‌ طور کلی عرض کردم مهاجرین چون متولی خاصی ندارند، افراد می‌توانند مسائل مختلف، مشکلات و بحران‌های مختلف را به‌پای مهاجرین بنویسند و پشتشان قایم شوند.

واقعیت این است که در شش یا هفت سال گذشته، بحران‌های اقتصادی، سیاسی و اجتماعی که داخل کشور داشتیم، شاهد انواع شکاف‌های اجتماعی در کشور هستیم. خوب، حالا یک نوع از شکاف را شما اشاره فرمودید. ما شکاف نسلی را الان پررنگ می‌بینیم. در برخی حوزه‌ها، بحث‌های شکاف‌های مذهبی و قومیتی وجود دارد. مسأله مهاجرین نیست. خوب، شرایط جامعه ما در چهار یا پنج سال اخیر از نظر اجتماعی آبستن حوادث بوده که مسئله مهاجرین هم در واقع چون متولی ندارد، هر کس به هر طریقی و به هر بهانه‌ای ضربه‌ای به این جامعه مهاجر در ایران می‌زند.

به چه شکل؟ مثلاً من برای شما مثال می‌زنم. کمپینی که متأسفانه روزنامه‌نگار هم هست ضد مهاجرین، فعالیت می‌کند. ایشان می‌گوید که مهاجرین اغراق می‌کنند و دروغ‌هایی در مورد تعدادشان می‌زنند. این‌ها نیروهای طالبان در ایران هستند. این‌ها طرف‌دار طالبان در ایران هستند. گفته می‌شود که این‌ها بمب ساعتی هستند! یک چنین تعبیرهایی می‌شود. در ادامه همین آدم برمی‌گردد و می‌گوید که جمهوری اسلامی به دنبال یارگیری از مهاجرین افغانستانی است؛ چون این‌ها طرف‌دار ایده‌های جمهوری اسلامی‌اند و با این‌ها می‌خواهد امت واحده تشکیل بدهد، نمی‌دانم می‌خواهد جبهه مقاومت تشکیل بدهد با نیروهای اهل‌سنت تندرویی که تروریست هستند و مثلاً رویکرد به قول خودش تکفیری دارند، با این‌ها می‌خواهد... ببینید، اصلاً شدنی است چنین چیزی؟ اگر شما بدیهیات سیاست خارجی و جبهه مقاومت را بشناسید، می‌دانید که اصلاً ممکن نیست چنین چیزی. ماجرا دروغ است. من کمپین اخراج افغان‌ها را واقعاً کمپین دروغ و نفرت‌پراکنی می‌دانم. یعنی تمام فکت‌هایش دروغ است و روی دروغ دارد نفرت‌پراکنی می‌کند و اتفاقاً این کمپینی که ضدامنیت ملی است، این رویکرد مهاجرین که باعث بحران می‌شود.

ببینید، وقتی شما مدام دارید نفرت‌پراکنی می‌کنید، مدام دارید اخبار دروغ منتشر می‌کنید، مدام دارید روی این شکاف‌ها دست می‌گذارید، خب یک جایی، بر اثر یک بهانه‌ای، یک جرقه‌ای زده خواهد شد. این بذرش را امروز شما با همین نفرت‌پراکنی‌ها کاشتید. بعد، مثلاً این را خیلی پررنگ می‌کنند. فرقی هم نمی‌کند. یعنی بستگی دارد به اینکه مهاجر کجا بوده باشد. اگر در یک برنامه مذهبی که مثلاً دولت یا شهرداری یا حکومت برگزار کرده شرکت کنند که همه مردم می‌توانند شرکت کنند، خب این هم بخشی از جامعه مهاجر است، مثل جامعه ما. بخشی از آن‌ها با ارزش‌های مثلاً خیلی انقلابی هم‌سو نیستند. برخی از مثلاً دانشجویانشان خیلی به فضای دانشجویی ما نزدیک‌اند، همان انتقادها را دارند، همان نگاه‌ها را دارند. اگر جامعه ما بخشی از آن در برنامه‌های دولت یا شهرداری یا حکومت شرکت کند، این وایرال خواهد شد که مهاجرین یارگیری شده‌اند و این‌ها نیروی حاکمیت‌اند و فلان و به‌مانند.

ماجرای کبرا غلامی نمونه‌ای از طرد مهاجرین به بهانه‌های نادرست و سوءاستفاده از فضای مجازی است

مهاجرین در ایران، قربانی تهمت‌ها و نگاه‌های امنیتی به جای پذیرش اجتماعی و فرهنگی می‌شوند

بخشی از آن‌ها مثلاً در جایی، در یک فضایی مثل یک رستورانی یا کافه‌ای که حالا جوان‌ها با تیپ‌هایی که خود جوان‌های ایرانی هم همین تیپ‌ها را دارند در کافه‌ها می‌روند، این گفته می‌شود که این‌ها تهدید هستند، این‌ها خلاف ارزش‌های جامعه‌اند. یعنی فرقی نمی‌کند که کدام سو شما ایستاده باشید، مهاجرین هم بخشی از این دوگانه‌سازی‌اند، با این تفاوت که از چوب هر دو طرف می‌خورند و در واقع هم پیاز را می‌خورند، هم چوب را.

از هر دو طرف به بهانه‌های مختلف دارند مهاجرین را طرد و انکار می‌کنند. در ماجرای مثلاً خود خانم کبرا غلامی هم این به‌وضوح دیده می‌شد. یک دختری که حالا مثلاً رفته اداره، برایش پیامک حجاب آمده که یک امر خیلی مرسوم است برای خیلی از ایرانی‌ها، رفته آنجا و حالا یک مشاجره شکل‌گرفته. این را در فضای مجازی کشاندند و به این دختر چه تهمت‌هایی زدند و چه اتهاماتی مطرح کردند. یک ماجرای کاملاً طبیعی را به سویه‌های امنیتی کشاندند. این اصلاً سویه امنیتی ندارد. مسئله مهاجرت یک مسأله کاملاً اجتماعی است. صورت‌ مسأله را پاک کردند و دیگر واقعیت جامعه مهاجرین را نمی‌بینیم و می‌خواهیم با راهکارهای امنیتی و پلیسی مثلاً با آن برخورد کنیم.

ادعای حضور پنج میلیون تروریست در ایران، بی‌پایه و برخلاف واقعیت‌های موجود است

مهاجرین افغانستانی خود قربانی تروریسم‌اند و از طالبان به ایران پناه آورده‌اند

هیچ پژوهشگر معتبری ادعای ارتباط مهاجرین با طالبان را تأیید نمی‌کند

و بعد عرض می‌کنم که مثلاً در همین کمپین، شما نگاه می‌کنید که مدام تأکید دارند که این‌ها به‌دروغ گفته می‌شود که این‌ها تروریست هستند. من نمی‌دانم پنج میلیون تروریست! اصلاً اگر در کشوری بود که و خیلی این‌ها تروریست‌های نجیب‌اند و سال‌هاست که در آن زندگی می‌کنند، آخر این چه حرفی است؟ این‌ها که خودشان قربانی تروریسم مثل ما هستند. پناه آوردند از کشورشان به‌خاطر همین جنگ‌ها، ترورها و خونریزی‌ها از دست طالبان فرار کردند و به ایران آمده‌اند. چطور شما این‌ها را نیروی طالبان می‌دانید؟ بر اساس چه فکت و گزارش و پژوهشی؟ متأسفانه هیچ پژوهشگری دیتاهای این‌ها را تأیید نمی‌کند.

چهارده قربانی حادثه تروریستی کرمان از اتباع افغانستانی بودند؛ چرا این واقعیت‌ها دیده نمی‌شوند؟

جرم یک فرد مهاجر، به‌نادرست به کل جامعه مهاجرین نسبت داده می‌شود؛ این رویکرد نژادپرستانه است

بعد به‌ دروغ حوادث تروریستی را مربوط به مهاجرین می‌کنند، درصورتی‌که خود گزارش‌های نهادهای امنیتی ارتباطی با آن ندارد. نه‌تنها ارتباطی ندارد که خود افغانستانی‌ها قربانی این حوادث هستند. چهارده نفر دست‌کم در حادثه تروریستی کرمان کشته شدند که از اتباع مهاجر افغانستانی بودند. خب چرا این را نمی‌بینیم؟ این خیلی جای تأسف دارد و خیلی نژادپرستانه است که در ایران، در رسانه‌های ایران شاهد باشیم که اگر یک مهاجری حالا زورگیری کرد یا قتلی مرتکب شد یا تعدی مرتکب شد، تیتر می‌کنند که «زورگیر افغانستانی» و از ۲۰ سال پیش این اتفاق‌ها می‌افتاده تو رسانه‌های ما. این جای تأسف دارد. این بسیار نژادپرستانه است. همان‌طور که هرگز ما نمی‌پسندیم که اگر در فرانسه یک تبعه ایرانی یا در آمریکا یا در کانادا، مثلاً اخیراً، مرتکب قتلی بشود یا جرمی مرتکب شود، رسانه‌های کانادایی تیتر بزنند که «یک ایرانی قاتل: یا «یک مسلمان تروریست». این خیلی نژادپرستانه است. جرم یک نفر را نمی‌توان به‌پای یک ملت نوشت.

صدور احکام کلی درباره مهاجرین، یک رویکرد فاشیستی است که فردیت انسان‌ها را نادیده می‌گیرد

پاسخ‌های تک‌خطی مانند رد مرز یا دیوارکشی، برای مسئله پیچیده مهاجرت هیچ مبنای علمی ندارد

مشکلات مهاجرین همان مشکلات مردم ایران است، اما آن‌ها اغلب قربانی شرایط دشوارتری هستند

اساساً چیزی که این کمپین‌ها پشتش قایم می‌شوند، این است که یک کلیتی می‌سازند و برای آن کلیت حکم صادر می‌کنند. خب این کاملاً یک رویکرد فاشیستی است. یعنی ما بیاییم بگوییم مثلاً »افغانستانی‌ها این طورند، این‌ها مردمی خشن‌اند»، «عرب‌ها این طورند»، «بلوچ‌ها این طورند». یعنی شما کل این تنوع قومی، فرهنگی و مذهبی، و اصلاً خود فردیت انسان‌ها را نادیده بگیرید و یک حکم کلی راجع به آن‌ها صادر کنید. بعد هم راه‌حل‌های تک‌خطی و یک‌کلمه‌ای برای یک مسأله اجتماعی پیچیده که در دنیا راجع به آن بحث می‌شود، ارائه دهید. عرض کردم که مسأله مهاجرت یک چالش بین‌المللی است. خب راه‌حل چیست؟ راه‌حل رد مرز است؟ راه‌حل چیست؟ راه‌حل دیوار کشیدن است؟ این جواب‌های تک‌خطی به مسائل پیچیده مشخص است که مبنای علمی ندارد. این حرف‌ها دقیق نیست. هیچ پژوهشگری در این حوزه این حرف‌ها را تأیید نمی‌کند. صرفاً یک سری موج‌سواری از احساسات جامعه ایران است که سوءاستفاده می‌کنند از احساسات و مشکلات مردم.

مردم ما با مشکلاتی دست‌وپنجه نرم می‌کنند، اما مسأله اینجاست که مردم باید بدانند که همان مشکلات، مهاجرین هم دارند و حتی بدتر از آن‌ها. مهاجرین عامل این مشکلات نیستند. آن‌ها هم خودشان قربانی این مشکلات هستند. ولی خوب متأسفانه رسانه‌های ما در بازنمایی‌شان سهم پررنگی در شکل‌گیری این فضای ضد مهاجر دارند.

برجسته‌کردن هویت افغانستانی در اخبار تصادفات، بی‌عدالتی رسانه‌ای و تقویت نگاه تبعیض‌آمیز است

خواب‌آلودگی راننده ارتباطی به ملیت ندارد؛ اما رسانه‌ها با تاکید بر ملیت، شکاف اجتماعی را تقویت می‌کنند

صداوسیما به‌عنوان رسانه‌ای ملی، باید از بازتولید نگاه‌های نژادپرستانه پرهیز کند

من یک مثال برای شما می‌زنم. در همین مدت اخیر، تعدادی از اعضای خانواده من در یک سانحه رانندگی فوت کردند و دلیلش خواب‌آلودگی راننده‌ای بود که به ماشین این‌ها برخورد کرد و ماشین چپ کرد. اعضای یک خانواده چهارنفره همگی با هم فوت کردند. من سرچ کردم و دیدم بله در رسانه‌های محلی هم در ایلام این پوشش داده شد تحت عنوان اینکه یک تصادف شده در این محور و این تعداد آدم فوت شده‌اند. چند روز بعد دیدم تیتر زده شد که «خواب‌آلودگی راننده افغانستانی باعث کشته‌شدن ۱۴ نفر از اتباع افغانستانی در محور مسیر زائران اربعین حسینی است.»

ببینید، خواب‌آلودگی که راننده ایرانی یا افغانستانی یا انگلیسی یا فرانسوی ندارد. چطور آنجا که می‌گویم اعضای خانواده تصادف کردند و فوت کردند، گزارش پلیس هم تأیید می‌کند که خواب‌آلودگی راننده‌ای بوده که به آن‌ها زده، هیچ بحثی مطرح نیست که این راننده کجایی است. واقعاً هم اهمیتی ندارد که کجا باشد. ولی چرا وقتی می‌رسد به افغانستانی، مهم می‌شود؟ این بسیار جای تأسف دارد و صداوسیمای ما جز عوامل اصلی تولید این شکاف اجتماعی غلط است. اگر بپذیرم که از یک روزنامه‌نگار در یک سایتی یا از یک کاربری در توییتر یا اینستاگرام که مشخص نیست به چه دلیلی، به چه انگیزه‌ای و آیا پروژه‌ای وجود دارد یا ندارد، من اصلاً کاری به این بحث‌ها ندارم. ولی بالاخره یک فرد این کار را می‌کند. اما از صداوسیما که دیگر نمی‌توانم بپذیرم.

صداوسیما به‌جای احترام به فرهنگ مهاجرین، لهجه و نام‌های آن‌ها را در سریال‌ها مسخره می‌کند

مسخره‌کردن نام‌های مقدس در فرهنگ اسلامی، بی‌احترامی به خاستگاه فرهنگی مشترک است

بیایید یک بررسی بکنیم که در طول مثلاً ۳۰ سال گذشته، صداوسیما در حوزه مهاجرین چه‌کار کرده است، جز اینکه سریال ساخته و لهجه این‌ها را مسخره کرده و اسم این‌ها را مسخره کرده؟ شما یک مهاجر پیدا کنید که اسمش چهارشنبه باشد، چنین چیزی وجود ندارد. جمعه در فرهنگ اسلامی یک روز مقدس است، نه فقط در میان افغانستانی‌ها بلکه در اعراب هم اسم جمعه را می‌گذارند به‌عنوان روز مقدس. درحالی‌که زبان فارسی که ما با آن صحبت می‌کنیم، خاستگاه فرهنگی ما است، شما این را مسخره می‌کنید. چیزی که دنیا ندارد و دارد می‌سازد، ما داریم و خودمان به دست خود در صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران مسخره می‌کنیم.

ترکیه حرف از یک تمدن ترک‌زبان می‌زند، در حالی‌ که با کشورهای آسیای میانه و حتی در برخی اقوام افغانستان هیچ ارتباطی ندارد. آن‌ها دارند این تمدن را می‌سازند، ولی ما این را داریم و قدرش را نمی‌دانیم. سهم مهاجر هنرمند، نخبه، تحصیل‌کرده و حتی همان مهاجر زحمت‌کشی که در توسعه ایران نقش داشته، در تلویزیون ما چه بوده؟ چند تا فیلم ساخته شده که حضور این‌ها را نشان بدهد؟ جز اینکه اگر ویروسی وارد شده، توسط افغانستانی‌ها بوده، یا اگر تروریستی وارد شده، توسط افغانستانی‌ها است. اگر ناامنی بوده، به افغانستانی‌ها نسبت داده می‌شود. مگر چه تفاوتی دارد؟ خوب، جامعه هم بر اساس همین دریافت‌ها دارد قضاوت می‌کند.

کمپین‌ها با استقبال مواجه می‌شوند، چون شما گزاره‌های دروغ به مردم می‌زنید. خب، مشخص است که نتیجه‌اش نفرت‌پراکنی است. من برای همین می‌گویم این کمپین دروغگوی است. صداوسیما در این قضیه متهم است و بخشی از اینکه این فضای نفرت‌پراکنی علیه مهاجرین شکل‌گرفته، مربوط به صداوسیما است. بارها خود ما طرح بردیم برای صداوسیما، من گفتم: «آقا، چون جاهای مختلف از صداوسیما نقد کردم، اسم من را ننویسید. شما این را ببرید که بتوانیم یک تصویر درستی از مهاجر افغانستانی نشان دهیم.» من اصرار داشتم که از رسانه رسمی پخش شود، چون وقتی شما در بخش خصوصی کار می‌کنید، این یک فیلم است که مثلاً یک نفر ساخته، ولی وقتی تلویزیون رسمی جمهوری اسلامی این را می‌سازد، خود آن مهاجر یک دریافت دیگر دارد.

چرا مهاجرین افغانستانی هرگز در فیلم‌ها و سریال‌ها به‌عنوان شخصیت برابر با ایرانی‌ها نمایش داده نمی‌شوند؟

سهم مهاجرین افغانستانی در تلویزیون و رسانه‌های رسمی، بیشتر نفرت‌پراکنی است تا بازنمایی واقعیت

ببینید، اصلاً قبول نمی‌کنند که بخواهند فیلمی بسازند که در آن مهاجر یک شخصیت برابر داشته باشد. شما یک فیلم به من بگویید که در آن مهاجر افغانستانی، دوست، همراه و همکار یک ایرانی باشد. من می‌گویم اصلاً راجع به افغانستان شخص اول فیلم شما نباشد. چرا نیست؟ آیا ما نداریم؟ این‌ها سال‌ها در جامعه ما زندگی کرده‌اند، در خیلی از جاها کنار ما بوده‌اند، با ما ازدواج کرده‌اند، با ما همکار بوده‌اند، ما از آن‌ها پول قرض گرفتیم و به آن‌ها قرض دادیم. وجود ندارد؟ مخصوصاً در قم و مشهد، در نواحی دیگر که تعداد زیادی از این‌ها زندگی می‌کنند. سهم این‌ها در تلویزیون و رسانه‌های رسمی ما چیست؟ جز نفرت‌پراکنی؟

از آن طرف، باز تولید و بازنمایی این‌طور است که «این‌ها مردمی‌اند که کشور را ناامن می‌کنند». به دلایل مختلف و به شکل‌های مختلف. همان غیریت‌سازی که عرض کردم. اگر این اصلاح شود، شما خواهید دید که جامعه ایران دریافت مستقیمی دارد که کاملاً با آنچه که رسانه‌ها می‌گویند، متفاوت است. طبیعتاً این کمپین‌های نژادپرست که در سراسر دنیا هم وجود دارند، اما معمولاً با اقبال مواجه نمی‌شوند، چون رسانه‌های معتبر و رسمی تلاش می‌کنند با بیان داده‌ها و فکت‌ها نشان دهند که این‌ها صرفاً دارند نفرت‌پراکنی می‌کنند.

یک آمار مشخص هم در مورد پنج دوره مهاجرت اگر دارید بفرماید همچنین در مورد  افسران و فرماندهان ارتش دوره جمهوریت جمعیت قابل‌توجه آنان در ایران پناهنده شده‌اند بفرماید که آن عده از افسران و فرماندهان ارتش فرصت هستند یا تهدید؟

تورم منفی طالبان ناشی از کوچک‌شدن اقتصاد افغانستان است، نه سیاست‌های کارآمد

افسران و فرماندهان ارتش دوره جمهوریت افغانستان در ایران می‌توانند فرصت‌های ارزشمندی برای هم‌افزایی باشند

سرمایه‌گذاری در پروژه‌هایی مانند بندر چابهار و راه‌آهن سیستان، به کاهش مهاجرت و توسعه افغانستان کمک می‌کند

در مورد حضور مهاجرین، عرض کردم که شکل‌گیری موج‌های مهاجرت عمدتاً سیاسی بوده است، اما بعد از اینکه مثلاً دوره‌هایی می‌گذرد، مثل پس از سقوط اول حکومت اسلامی طالبان و شکل‌گیری حکومت جمهوری در افغانستان، ما شاهد هستیم که بخشی از مهاجرین به افغانستان بازمی‌گردند و در آنجا، سویه‌های مهاجرت بیشتر اقتصادی می‌شود. اگر هم به ایران می‌آیند، به انگیزه‌های اقتصادی است. تعداد مهاجرین هم دیگر خیلی زیاد نیست. در بازه‌ای که آن مقطع مطرح می‌شد، حدود دو و نیم‌میلیون نفر در شناور بوده‌اند. اقامت اتباع افغانستانی در برخی دوره‌ها افزایش پیدا می‌کرد و در برخی کاهش می‌یافت.

بله حتماً، افغانستان یکی از مباحثی است که در بحث راهکارها می‌توان به آن پرداخت. اما بحث بلندمدت، باید کمک‌هایی برای ثبات، امنیت و توسعه اقتصادی افغانستان صورت گیرد. مثلاً همین قصه بندر چابهار یا راه‌آهن سیستان و بلوچستان که اگر به هم وصل شوند، می‌تواند به توسعه اقتصادی افغانستان کمک کند. امروز گفته می‌شود که طالبان تورمش منفی است. من دیدم که در فضای مجازی هم بسیاری این مورد را ریشخند کرده‌اند که «آقا طالبان هم تورمش منفی است، ما اینجا تورم ۴۰ درصد داریم.» واقعیت این است که تورم منفی طالبان به دلیل اقدامات خوب و سیاست‌های درست آن‌ها نیست، بلکه به‌خاطر کوچک‌شدن اقتصاد افغانستان است. وقتی اقتصادی کشور از بین می‌رود، طبیعی است که رشد و ثبات در افغانستان کمک خواهد کرد تا مهاجرت معکوس شود. بسیاری از این افراد برگردند. کمااینکه در دهه ۸۰ این اتفاق افتاد و تعداد زیادی برگشتند.

اعضای اردوی ملی افغانستان به دلیل سابقه همکاری با حکومت جمهوریت، هدف اصلی خشونت طالبان بودند

کارمندان و نظامیان حکومت جمهوریت در افغانستان، حتی در ترددهای روزمره، با خطر شکنجه و مرگ روبه‌رو بودند

خشونت طالبان علیه نیروهای اردوی ملی، ده‌ها برابر بیشتر از افراد غیرنظامی گزارش شده است

در رابطه‌ با بحث افسران و ارتشی‌هایی که هستند، ببینید، من یک نکته را عرض می‌کنم: به‌طورکلی، در زمان حکومت جمهوری، وقتی فردی با خارجی‌ها همکاری می‌کرد یا در سازمان یا وزارت‌خانه‌ای کارمند بود، مثلاً مترجم یا آبدارچی بود، این‌ها وقتی در داخل شهرهای افغانستان در حال تردد بودند، ممکن بود در برخی نواحی به کمین طالبان بخورند. یعنی طالبان جاده را می‌بست و این‌ها را از اتوبوس پیاده می‌کردند و حالا به‌اصطلاح خود افغان‌ها می‌گفتند که این‌ها تلاشی شوند، یعنی بازرسی بدنی شوند. بعد، چک می‌کردند که مثلاً یک برگه‌ای پیدا شود که این آقا فیش حق‌الزحمه‌اش یا کارت تردد یا سازمان یا وزارت‌خانه را نشان می‌داد، در این صورت، آن فرد بازداشت می‌شد و شکنجه می‌شد، حتی ممکن بود کشته شود.

این خشونت وقتی به اعضای پلیس یا ارتش افغانستان (که به آن‌ها اصطلاحاً «اردوی ملی» می‌گویند) برسد، باید ضربدر ۱۰ یا حتی ۱۰۰ بزنید. یعنی به‌محض اینکه معامله بین‌المللی برای سقوط حکومت جمهوری اتفاق افتاد، برخی از نیروهای اردوی ملی می‌خواستند که در برابر طالبان مقاومت کنند. آن‌ها برای همین آموزش‌دیده بودند، برای همین دوره‌ها را گذرانده بودند و سلاح به دست گرفته بودند. برخی اما از ابتدا در معامله بودند و خیانت کرده بودند. این افراد خیلی زود شناسایی شدند و عمدتاً از قوم‌هایی مثل هزاره، تاجیک و ازبک بودند. این افراد مجبور شدند که زندگی مخفی داشته باشند، چون اگر بازداشت می‌شدند، همان‌طور که گزارش‌های رسانه‌های خارجی و داخلی پوشش داده‌اند، می‌دیدند که در فلان منطقه، حتی اگر والی ولایت تسلیم شده بود، اردوی ملی هیچ مقاومتی نکرده و سربازان به‌راحتی کشته یا شکنجه شده‌اند.

نیروهای اردوی ملی افغانستان برای فرار از خشونت طالبان، تنها راه زندگی را مهاجرت می‌دانند

ادعای نیروی نیابتی طالبان بودن مهاجرین در ایران، دروغی بزرگ و بی‌اساس است

طالبان توانایی سازماندهی نیروی نیابتی در کشوری مانند ایران را ندارد؛ این ادعا یک سناریوی نفرت‌پراکنی است

مهاجرین ضد طالبان، با خوداظهاری به دنبال اقامت در ایران و دوری از خشونت‌های امارت اسلامی هستند

اگر این مهاجرین همراه طالبان بودند، در افغانستان می‌ماندند و به‌عنوان نیروی رسمی امارت اسلامی فعالیت می‌کردند

این انتشار اطلاعات باعث شد که این‌ها متوجه شوند که نیروی اردوی ملی و پلیس هیچ امنیتی ندارد و طالبان نسبت به این نیروها با خشن‌ترین شکل برخورد می‌کند. کسانی که بیشترین میل به مهاجرت داشتند، همین افراد بودند، چون باید بین مرگ و زندگی انتخاب می‌کردند و تنها راه زندگی برای آن‌ها مهاجرت بود. وقتی این‌ها وارد ایران شدند، جالب است که برخی گفته‌اند این‌ها نیروی نیابتی طالبان هستند. اما این توهم یک دروغ بزرگ است. اصلاً طالبان آن‌قدر قدرت ندارد که بخواهد چنین نیرویی را در کشوری همسایه مثل ایران سازماندهی کند. ایران در ۴۰ سال اخیر یکی از کشورهایی بوده که در منطقه ثبات و امنیت بیشتری داشته، در مقایسه با عراق و پاکستان، و این‌که طالبان بخواهد در ایران چنین نقشی ایفا کند، یک بازی پیچیده است که به سازماندهی بسیار بزرگی نیاز دارد.

این مهاجرین زمانی که وارد ایران شدند، عمدتاً خوداظهاری کردند. یعنی من خودم چندین بار با این افراد مواجه شدم که خودشان می‌گفتند: «ما سرباز اردوی ملی بودیم، اگر ممکن است کارهای اقامت ما را اینجا انجام دهید.» دلیل خوداظهاری آن‌ها هم این است که این‌ها می‌دانند اگر رد شوند، در افغانستان تحت شدیدترین برخوردها قرار خواهند گرفت. اما این‌طور نیست که این افراد در ایران زندگی غیرقانونی دارند و این به معنای آن نیست که آن‌ها مانند کارگر ساده‌ای که غیرقانونی زندگی می‌کند، هستند. بسیاری از این افراد در شرایطی مشابه زندگی می‌کنند و وقتی از آن‌ها می‌پرسید، می‌گویند که اگر برگردند و دیپورت شوند، طالبان با آن‌ها شدیدترین خشونت‌ها را به کار خواهد برد.

این‌ها ضد طالبان هستند، و اگر واقعاً با طالبان همراه بودند، در امارت اسلامی می‌ماندند و عنوان درجه می‌گرفتند. چرا باید بیایند اینجا و به‌عنوان کارگر چاه‌کن مشغول به کار شوند؟ این یک سناریو است که به طور مکرر برای ایجاد نفرت‌پراکنی مطرح می‌شود. درصورتی‌که واقعیت چیز دیگری است.

بعنوان سؤال آخر و جمع‌بندی در لشکر فاطمیون هم اگر توضیحات ارائه بفرماید؟

بدنه اصلی فاطمیون از نیروهای افغانستانی شکل گرفت که سابقه دفاع از مرزهای ایران را داشتند

حقوق اعضای فاطمیون بسیار کمتر از تصورات عمومی بود؛ انگیزه اصلی آن‌ها اعتقادات بود، نه مسائل مالی

شهدای فاطمیون، از جمله شهید مصطفی کریمی، برای آرمان‌ها جنگیدند، اما مزایای شهدای ایرانی را نداشتند

حواشی و دروغ‌ها درباره فاطمیون، بخشی از تلاش برای تحریف واقعیت مهاجرین است

پیشنهادهایی برای دادن شناسنامه به اعضای فاطمیون برای مشارکت در انتخابات، هرگز عملی نشد

در مورد فاطمیون هم باید بگویم که اغراق‌های زیادی در این زمینه شده و مانند هر حوزه دیگر از مهاجرین، دروغ‌های زیادی درباره آن‌ها گفته شده است. اولاً، این‌ها نیروهایی بودند که بدنه اصلی‌شان در ۸ سال دفاع مقدس جنگیده بود. هسته اصلی این‌ها ارتباطات زیادی با نیروهای نظامی ما داشتند و سابقه بسیار خوبی در جنگیدن و دفاع از مرزهای ما داشتند.

مسأله اصلی در مورد فاطمیون این است که این‌ها به‌عنوان هسته اصلی ایجاد شدند و سپس از میان جوانان دهه شصتی و دهه هفتادی عضوگیری کردند. این‌ها به‌عنوان مدافعین حرم به سوریه اعزام شدند. نکته‌ای که در مورد فاطمیون کمتر به آن پرداخته شده، بحث اعتقادات این‌ها بود که آنها را به  سوریه، برد برخلاف تصورات عمومی، محل پرداخت حقوق بالا برای این افراد نبود. من به یاد دارم که مثلاً شهید مصطفی کریمی، تنها شهید دانشگاه تهران که از شهدای فاطمیون بود و دانشجوی ارشد دانشگاه تهران بود، ارتباط نزدیکی با ما داشت. حقوقی که به این افراد می‌دادند در برابر کارهایی که در ایران می‌کردند، خیلی ناچیز بود. برای مثال، حقوقی که به آن‌ها برای رفتن به سوریه داده می‌شد، حتی معادل یک‌سوم یا نصف حقوقی بود که یک کارگر ساده در ایران کسب می‌کرد.

مسأله اصلی برای این افراد اعتقاد به هدف بود. همچنین در همان زمان، حواشی زیادی مطرح شد که آیا جمهوری اسلامی ایران باید از فاطمیون برای اجرای برخی سیاست‌ها استفاده کند یا نه. یادم هست که برخی پیشنهاد می‌دادند به این افراد شناسنامه داده شود تا بتوانند رأی بدهند. به‌طورکلی، تفاوت‌هایی میان حقوق شهید ایرانی و شهید افغانستانی وجود داشت. در حالی‌که یک ایرانی شهید از بنیاد شهید مزایای خاص خود را دریافت می‌کرد، شهید افغانستانی که در دفاع از ایران جنگیده بود، چنین مزایایی نداشت.

نقش فاطمیون در جنگ سوریه برجسته بود، اما سهم آن‌ها از مزایا و فرصت‌های پس از جنگ چیست؟

آیا فاطمیون پس از پایان جنگ، در پروژه‌های اقتصادی یا استخدام‌های دولتی سهیم شده‌اند؟

این تفاوت‌ها قابل‌توجه است؛ چون افرادی که برای یک آرمان به جنگ می‌روند باید مزایای برابر دریافت کنند. بسیاری از فرماندهان و شهدای فاطمیون پیش از اعزام به جنگ، کارگران ساده بودند. این افراد پس از شروع جنگ سوریه و نیاز به تشکیل گردان فاطمیون، از کارگری دست کشیدند و به جنگ رفتند. اگر چه نقش آن‌ها در جنگ سوریه کمتر موردتوجه قرار گرفته، اما آن‌ها نقش جدی در این جنگ داشتند. حالا که داعش از بین رفته و دیگر جنگ‌های این‌چنینی نداریم، باید پرسید که فاطمیون از چه مواهب و مزایایی که گفته می‌شد در آن سال‌ها بهره خواهند گرفت، استفاده کرده‌اند؟ آیا در ادارات استخدام شده‌اند یا حق رأی به آن‌ها داده شده است؟ آیا در پروژه‌های اقتصادی سهیم شده‌اند؟

باید گفت که داستان مهاجرین و پیوند آن‌ها با ما به‌مراتب جدی‌تر از آن چیزی است که در رسانه‌ها مطرح می‌شود. به‌عنوان‌مثال، بنیاد شهید بیش از ۱۵۰۰ شهید افغانستانی را پذیرفته است که در هشت سال دفاع مقدس جان خود را ازدست‌داده‌اند. درحالی‌که در خود افغانستان، در آن زمان جنگی به‌شدت در جریان بود و شوروی حمله کرده بود، این افراد برای دفاع از جمهوری اسلامی ایران به میدان آمده بودند. بسیاری از این افراد به‌ویژه کسانی که از افغانستان آمده بودند، با جان‌فشانی برای دفاع از مرزهای ایران جنگیدند. این اشتراکات به حدی زیاد است که از ایران نیز افرادی به افغانستان رفتند و در جنگ با شوروی شهید شدند.

دو ملت با این اشتراکات فراوان، ببینید در سال ۷ ثور سال ۵۷ و ۵۸، بعد از اینکه کودتای هفت ثور اتفاق افتاد و حکومت مارکسیستی حاکم شد، این حکومت اقدام به شناسایی افرادی کرد که می‌توانستند مخالف باشند. در این روند، حدود ۵۰۰۰ نفر بازداشت شدند و بدون هیچ خبری از سرنوشت آن‌ها، کشته شدند. پس از ۳۰ سال مشخص شد که این افراد در گورهای دسته‌جمعی دفن شده‌اند. به طور مثال، فردی که شبانه به‌عنوان معلم بازداشت شده بود، خانواده‌اش بعد از ۳۰ سال فهمیدند که او در گور دسته‌جمعی کشته شده است.

برخی از افغانستانی‌ها تنها به جرم خمینی‌ست بودن، در گورهای دسته‌جمعی حکومت مارکسیستی دفن شدند

لیست این افراد و جرم‌هایشان منتشر شد. اگر به این لیست نگاه کنید، جرم حدود ۳۰۰ نفر از آن‌ها خمینی‌ست بودن ذکر شده بود، یعنی آن‌ها به جرم حمایت از امام خمینی در سال ۵۷ بازداشت و به شهادت رسیده بودند. این در حالی بود که نه نهادی برای حمایت از این افراد وجود داشت و نه شبکه‌ای که نیروهای هوادار را سازماندهی کند. تنها به دلیل اشتراکات فرهنگی و مذهبی، این افراد جذب امام خمینی شدند و به این جرم کشته شدند.

یک نمونه مشخص این موضوع را از نزدیک مشاهده کرده‌ام. فرزند یکی از این شهدا که در ایران زندگی می‌کرد، ۳۰ سال نمی‌دانست که پدرش چه سرنوشتی پیدا کرده است. بعد از ۳۰ سال، مشخص شد که پدرش در یکی از گورهای دسته‌جمعی کشته شده و اسناد آن منتشر شد. این فرزند که در ایران بزرگ شده بود، با وجود اینکه تبلیغات رسمی کشور را تجربه کرده بود، طعم تلخ مهاجرت و برچسب مهاجر بودن را چشیده بود. چرا کسی که پدرش در سال ۵۷، در زمانی که نه نهادهای آزادی‌بخش وجود داشت و نه سپاه به معنای کنونی شکل‌گرفته بود، به دلیل حمایت از امام خمینی به شهادت رسیده، باید در ایران این‌گونه زیست کند؟

بازنگری در سیاست‌های رسانه‌ای و تسهیلات قانونی، کلید همزیستی بهتر با مهاجرین است

مهاجرین باسابقه و تحصیل‌کرده شایسته دریافت تسهیلات ویژه و حتی شناسنامه هستند

سیاست‌های پلکانی در اعطای مزایا، ابزار مناسبی برای رصد و بهبود عملکرد مهاجرین است

این نشان می‌دهد که سیاست‌های ما در قبال مهاجرین اشتباه بوده است. من امیدوارم با شکل‌گیری سازمان ملی مهاجرت، شرایط تغییر کند. بدنه کارشناسی این سازمان، برخلاف شایعات رسانه‌ای، دیدگاه‌های سازنده‌ای دارند. باید سیاست‌های رسانه‌ای ما، به‌ویژه در صداوسیما، در بازنمایی مهاجرین بازنگری شود و از رفتارهای گذشته دست بردارند.

باید تسهیلات مناسبی برای مهاجرین قانونی در نظر گرفته شود و میان مهاجر تحصیل‌کرده و غیر تحصیل‌کرده، قانونی و غیرقانونی، تفاوت قائل شویم. به طور مثال، مهاجری که ۳۰ سال در ایران زندگی کرده، ازدواج کرده و فرزندش در حال تحصیل در دانشگاه است، باید از تسهیلات بیشتری بهره‌مند شود. این فرد که تاریخ و جغرافیای ایران را بهتر از افغانستان می‌شناسد و تمام زندگی‌اش در ایران بوده، شایسته دریافت شناسنامه است. در مقابل، مهاجری که تازه‌واردشده است، می‌تواند بعد از چند سال اقامت قانونی، به‌صورت پلکانی از مزایا بهره‌مند شود.

این سیاست پلکانی باعث می‌شود عملکرد مهاجرین در طول سال‌ها رصد شود و افرادی که در خدمت توسعه و امنیت کشور هستند، از مزایای بیشتری برخوردار شوند. همچنین، با رد مرز کردن بزهکاران و مجرمان به شکلی قانونی، می‌توان اعتماد عمومی را افزایش داد. اگر مشخص شود که تنها افراد مجرم رد مرز می‌شوند، کارفرمایان دیگر به چنین افرادی کار نخواهند داد.

در حال حاضر، شرایط ورود تسهیل شده است؛ اما اقامت قانونی برخی از مهاجرین تمدید نمی‌شود. اگر اسکان و توزیع این افراد بر اساس منابع کشور مشخص شود، تراکم مهاجرین در استان‌هایی مانند تهران کاهش می‌یابد و فرصت‌های مناسبی در استان‌های دیگر که نیاز به نیروی کار و تخصص دارند، ایجاد می‌شود.

باید به مهاجرین نه به‌عنوان یک تهدید، بلکه به‌عنوان یک فرصت نگاه کنیم. زندگی در ایران باتوجه‌به امنیت، ثبات، و اشتراکات فرهنگی و مذهبی می‌تواند برای مهاجرین یک مزیت باشد و حضور آن‌ها نیز برای کشور ما سودمند باشد. البته همیشه گروه‌های نژادپرست و فاشیستی وجود خواهند داشت، اما این افراد در اقلیت هستند.

امیدوارم با شکل‌گیری سازمان ملی مهاجرت، گام‌های اولیه برداشته شود و بتوانیم در آینده‌ای نزدیک، روابط بهتر و هم‌زیستی مسالمت‌آمیزتری با مهاجرین افغانستانی داشته باشیم. 





  تعداد بازديدها: 28


 
نظرات خوانندگان:
 

نظرات حاوي توهين، افترا، تهمت و نيش به ديگران منتشر نمي‌شود.

نام:
پست الکترونيک:
متن پيام:


 
آخرين اخبار و مطالب 
یادداشت رسیده:
تفاوتهای جالب ایتا با واتس‌اپ
اطلاعیه ی برگزاری مراسم سالگرد درگذشت همسر مکرمه ی حاج حسین گلی «حاجیه خانم رشنیقی جوشقانی»
آیت الله جوادی آملی: خدا شاهد است این مردم خیلی خوبند؛ نظام جمهوری اسلامی را جزء ناموسمان بدانیم
حداقل هزینه سفر به عتبات ۲.۵ میلیون
عکس:
تصویری از کفش های ۱۰۰۴ یورویی جولانی، سرکرده گروه تحریر الشام منتشر شده است.
در صفحه اینستاگرام منتشر شد؛
تحلیل امیدوارانه سید حسن خمینی از روزهای دشوار کنونی با تشریح یکی از سخت‌ترین آیات قرآن
یادداشتی از: روزنامه جمهوری اسلامی
به نظر کارشناسی مردم عمل کنید
پزشکیان: پایتخت باید به یک شهر در کنار دریا منتقل شود
حسن روحانی: تا تحریم برداشته نشود، تا اف‌ای‌تی‌اف اجرا و روابط بانکی با دنیا برقرار نشود هیچ مشکلی حل نخواهد شد، چه پزشکیان باشد چه هر رئیس جمهور دیگری
یادداشتی از: علی مندنی‌پور
به نام نظارت، به کام محدودیت
حشمت‌الله فلاحت‌پیشه
درخواست غرامت حاکمان جدید سوریه از ایران فرار رو به جلو است
مدیر بنیاد "بازگرداندن برابری و آموزش در سوریه"
سوریه تحمل یک دیکتاتوری دیگر را ندارد
یادداشتی از: مهرداد خدیر
جیمی کارتر؛ نامی گره خورده با ایران و انقلاب ۵۷/ مرگ «گرگ تنها» در ۱۰۰ سالگی
یادداشتی از: حجت الاسلام هادی سروش
به سوی گرامیداشت هشتمین سالگرد شناسنامه انقلاب
یادداشتی از: حجت الاسلام عبدالرحیم اباذری
افراطیون را مهار کنید
گزارشی از: خانم سيما پروانه‌گهر
هوا را از من بگير، فيلترينگ را، نه
محمد مهاجری و مینو خالقی در یادداشتی مشترک تحلیل کردند
جنگ‌هاي امروزي و فرار نخبگان تكنولوژي‌ساز
الازهر: جنایت اشغالگران در بیمارستان «کمال عدوان» در تاریخ ثبت خواهد شد
رئیس سابق موساد:
تحریرالشام را ما آموزش دادیم، حقوق‌شان را هم ما پرداخت کردیم
عکس:
سرباز روح الله

آرشیو همه مطالب


 
پربازديدها 
اطلاعیه هیئت انصارالخمینی (ره)
فرزند دلبند حاج اصغر مایلی ، زنده یاد مرحوم مغفور مصطفی مایلی دعوت حق را لبیک گفت
روزنامه اعتماد بررسي كرد
تحولات شام يك معادله و چند مجهول
در کمال بهت و اندوه باطلاع میرساند:
رزمنده دلاور حاج علی اصغر عامری به دیار باقی شتافت
در بیت امام خمینی(ره) در نجف؛
سید علی خمینی: شرایط منطقه، فوق العاده حساس است/ باید سیاست های ما به روز شود/ صلح و جنگ امام وابسته به مصالح و شرایط بود/ برای مردم سوریه استقلال و استقرار آرزو می کنیم/ هر سیاست یا قانونی که موجب تقویت شکاف های اجتماعی شود، مشکوک و ممنوع است
اطلاعیه:
برگزاری مراسم چهلمین روز درگذشت شادروان حاج حسن پورسلطان
برگزاری کلاس درس نهج البلاغه توسط استاد حاج بهرام رحیمی در هیئت انصارالخمینی (ره) حسینیه ی آل یاسین (ع) 1403/10/3
کوشنر: ۱۰ کشور به توافق‌های عادی سازی روابط با اسرائیل می‌پیوندند
آیت الله العظمی جوادی آملی
باید از نظر فکری یک خانه تکانی کنیم
سخنان مقام معظم رهبری در دیدار مداحان اهل‌بیت علیهم‌السلام
یادداشتی از: مرتضی نجفی قدسی
تأملی در ضایعه ی درگذشت آیت الله سید محمد علی شیرازی در مشهد
حضرت آیت‌الله سیستانی با منحل کردن «حشد الشعبی» مخالفت کرد
گزارش تصویری:
برگزاری مراسم چهلمین روز درگذشت رزمنده ی بسیجی دوران دفاع مقدس "زنده یاد حاج حسن پورسلطان" در مسجد المهدی (عج) میدان المپیک
حشمت‌ا... فلاحت‌پیشه:
فرصت ویژه احیای روابط با اعراب
کاشت یک اصله نهال:
در پی آسمانی شدن شادروان حاج حسن پورسلطان / ااقدامی ارزشمند و ماندگار از سرکار خانم ماه منیر عزیزی
تصاویر:
سرکرده تروریست ها در سوریه کروات زد و با لبنانی ها دیدار کرد
اطلاعیه:
برگزاری مراسم یادبود شادروان حاج علی اصغر عامری
بنر تسلیت هئیت انصارالخمینی ، در پی درگذشت شادروان حاج حسن پورسلطان
یادداشتی از: احسان اقبال سعید
اشکم ولی به پای عزیزان چکیده ام / در باب تَر دیدگی رئیس جمهور
محمد مهاجری و مینو خالقی در یادداشتی مشترک تحلیل کردند
جنگ‌هاي امروزي و فرار نخبگان تكنولوژي‌ساز
دعوت رسمی جولانی از امیر قطر برای سفر به دمشق


 
آمار بازديد از سايت 
تعداد بازدید امروز: 52043
تعداد بازدید دیروز: 37672
بازدید کل: 73572567
مشاهده آمار کامل
تمامي حقوق براي هيئت انصارالخميني (ره) محفوظ است.