یکی از اهالی ارومیه تعریف می کرد که وقتی تجزیه طلبان به دروازه های شهر رسیدند، مردان ارومیه سلاح بر دوش در ورودی های شهر سنگر گرفتند و زنان خانه دار نیز سنگ و آجر و آب جوش مهیا کردند تا اگر دشمن وارد کوچه ها شد، ولو شده با یک کتری آب جوش یا پاره ای سنگ و آجر با او مقابله کنند. با چنین حجم وسیعی از همراهی مردم، نه تنها شهر سقوط نکرد که بقیه مناطق نیز آزاد شد و امنیت و ثبات بازگشت.
عصر ایران - آقای محمدباقر قالیباف، رئیس مجلس شورای اسلامی در تحلیلی راجع به چرایی سقوط حکومت اسد، به نکته بسیار مهمی اشاره کرده و خاطرنشان کرده که بارها به بشار اسد گفتیم که به مردم و حتی معترضان مسلحی که حرفی برای گفتن دارند توجه کند ولو آن که حرف شان صحیح نباشد.
این سخن او را برخی دیگر از مسوولان کشور نیز تکرار کرده اند و گویا جواب مسوولان حکومت سابق سوریه این بوده که در سیاست حفظ ثبات در سوریه، چنین توصیه ای را قابل اجرا نمی دانند!
البته که گذشت زمان ثابت کرد حق با مسوولان ایرانی بود و ثباتی که حکومت اسد با مشت آهنین در صدد صیانت از آن بود، برغم ظاهر پرهیبت و خوفناکش، چنان از درون تهی بود که به ضربه ای فروریخت و چیزی از آن نماند.
مستنداً به سخنان آقای قالیباف و دیگر مسوولان کشورمان چند نکته زیر را متذکر می شویم:
1 - ایران، سوریه نیست کما این که سوریه نیز ایران نیست. از این رو باید آب پاکی را روی دست آن دسته از اپوزیسیونی ریخت که در این توهم اند که لشکریان جولانی - یا نظایر آنها - همانند ماجرای سوریه ، به سوی ایران خواهند آمد، حکومت را سرنگون خواهند ساخت و برای ایرانیان آزادی و دموکراسی و رفاه خواهند آورد!
هر چند که "دشمن نتوان حقیر و بیچاره شمرد" ولی اگر حکومت اسد فرو ریخت به دلیل قدرت خاص دشمنانش نبود بلکه به دلیل ضعفی بود که تمام ارکان حکومت را فراگرفته بود و الا کدام حکومت مقتدر که پشتوانه مردمی هم داشته باشد، با شورش مسلحانه چند ده هزار نفر، ولو آن که تحت حمایت خارجی ها باشند - فرو می ریزد؟
2 - "توجه به مردم" که توصیه دائمی مقامات ایرانی به اسد بود -ولی متاسفانه گویا یک گوش او در و گوش دیگرش دروازه بود- طلایی ترین راز ماندگاری حکومت ها را در خود دارد. توجه حکومت به مردم که معنایش "تمکین حاکمان در برابر خواست ملت" است یک نتیجه دارد و آن، حراست از حکومت توسط مردم است.
نظیر آنچه روزهای گذشته در سوریه شاهد بودیم، در نخستین سال های پس از پیروزی انقلاب در برخی نقاط ایران و از جمله شمال غرب کشور در جریان بود و گروه های مسلح که رویکردهای تجزیه طلبانه داشتند، با نیروهای دولتی می جنگیدند. ولی آنچه آنان را ناکام گذاشت، نه توپ و تانک دولت که حمایت مردم از حکومت بود. یکی از اهالی ارومیه تعریف می کرد که وقتی تجزیه طلبان به دروازه های شهر رسیدند، مردان ارومیه سلاح بر دوش در ورودی های شهر سنگر گرفتند و زنان خانه دار نیز سنگ و آجر و آب جوش مهیا کردند تا اگر دشمن وارد کوچه ها شد، ولو شده با یک کتری آب جوش یا پاره ای سنگ و آجر با او مقابله کنند. با چنین حجم وسیعی از همراهی مردم، نه تنها شهر سقوط نکرد که بقیه مناطق نیز آزاد شد و امنیت و ثبات بازگشت.
تصور کنید که در سوریه نیز چنین رویکردی در میان مردم بود، آیا شورشیان مسلح می توانستند حتی یک شهر را تصرف کنند و نگه دارند؟
آنچه در سوریه اتفاق افتاد خلاف چیزی بود که اوائل انقلاب در ارومیه و در 8 سال جنگ تحمیلی در سراسر کشور رخ داد و "مردم"، حکومت را در برابر ارتشی که تقریبا تمام دنیا پشت اش بود نگه داشتند.
3 - توجه به مردم و گفت و گو با مخالفان - ولو آن که حرف هایشان به قول قالیباف مقبول نباشد - یکی از الزامات ثبات حکومت هاست. قالیباف در سخنان خود به گروه های مسلحی که از خود مردم سوریه بودند ولی داعش نبودند اشاره می کند که باید حرف شان شنیده می شد.
خدا را شکر که با همراهی مردم و به برکت خون شهدا و مجاهدت های حافظان امنیت، در ایران گروه های مسلح معارضی که پشتوانه مردمی خاصی داشته باشند، وجود ندارد که درباره گفت و گو یا عدم گفت و گو با آنها فکر شود. ولی همانند هر نظام سیاسی دیگر در دنیا، مخالفانی در داخل وجود دارد که اتفاقاً همه شان نیز مخالف جمهوری اسلامی نیستند. حتی بسیاری از آنان، از خود مسوولان نیز نسبت به جمهوری اسلامی ایران و ایران و مردم، دلسوزتر هستند ولی مخالف برخی سیاست ها هستند.
با وجود تفاوت های بنیادینی که بین ایران و سوریه وجود دارد، انتظار می رود همان توصیه هایی که سال ها از طرف مسوولان ایرانی به مقامات سوری می شد، در خود ایران نیز به طور جدی تری اجرا شود.
وقتی می گوییم دولت اسد باید حتی صدای معارضان مسلح غیر داعشی را می شنید، به طریق اولی باید در داخل باب گفت و گو با منتقدانی که نه مسلح اند و نه حتی داعیه براندازی دارند، گشوده و به آنان اجازه نقد و مخالفت آشکار و بی واهمه با سیاست های مختلف داده شود.
مثلاً بدون این که بخواهیم وارد جزئیات پرونده های قضایی شویم، چه اشکالی دارد افرادی که به دلایل سیاسی در زندان هستند، به جای حضور در آن سوی میله ها، آن طرف میز گفت و گو بنشینند و نظرات خود را بگویند ولو آن که مقبول هم نباشد؟!
چه اشکالی دارد در همان حال که به دولت های دیگر توصیه می کنیم به مردم خود توجه کنند، خودمان بیش از دیگران عامل به توصیه خودمان باشیم و مثلاً در مواردی مانند انتخابات، فیلترینگ، قوانین راجع به پوشش خانم ها، روابط خارجی، نحوه تقسیم بودجه، بهره مندی همه گرایش ها از صدا و سیما، آزادی رسانه ها، گزینش ها، سهمیه بندی ها و ... به مردم توجه کنیم که چه می گویند و چه می خواهند؟
اگر توصیه های عالمانه ای که به حکومت سابق سوریه می شد، به طور جدی در داخل اجرا شود، دیگر کدام قدرت خارجی با وعده تحقق کدام وعده بر زمین مانده می تواند ابتدا جنگ روانی و شناختی علیه جمهوری اسلامی راه بیندازد و سپس در سایه بی تفاوتی مردم، به خود جرأت دست درازی به حریم این کشور دهد؟
پیداش و پویش جمهوری اسلامی، نه مبتنی بر قدرت های خارجی بوده، نه ناشی از اقتصاد قدرتمندش و نه متکی بر سلاح های نظامی؛ بلکه آنچه جمهوری اسلامی را نگه داشته، مردم بودند و هستند. از این رو، کسانی که دستی در قدرت دارند و دغدغه شان حفظ نظام است، باید دو کار مهم انجام دهند، یکی دائمی و دیگری فوری:
کار دائمی، توجه مستمر به مردم و اجابت خواسته های اکثریت است و کار فوری، شناسایی جریان هایی که با اخلال در این امر، بین مردم و حکومت فاصله می اندازند و حیات نظام را به خطر می افکنند.