آبروی دین و مردم یک امانت در دست حاکمیتِ دینی است. مختصری نگاه لازم است تا دیده شود "طالبان" چه آبرویی از اسلام در دنیا برده اند!
اگر قانون، بی اثر بر خاطی و افزاینده نارضایتی ها باشد مصداقِ روشن تندروی است!
قبل ورود به آنچه در عنوان بالا آمده خوب است تداعی کنیم ؛ جوامع بشری و ادیان الهی همیشه گرفتار تندروها بوده اند!
ما وقتی به تاریخ اهلبیت (ع) نظر میکنیم ، میبینیم همیشه "تندروها" ، بشریت و دین را به زحمت انداخته اند و هیچ وقت به عقلانیت و فرصت شناسی شناخته نشدند !
در زمان پیامبر رحمت در مورد صلح حدیبیه که آیه "انا فتحنا لک فتحا مبینا" پشتوانه آن است ، اعتراض کردند!(بحار،ج۲۰ص۳۵۰)
در دوران دیگر ؛ از امیرالمومنین (ع) درباره جریان "سقیفه" می پرسیدند و آنحضرت از پاسخ سرباز میزد تا اذهان از توجه "معاویه" غفلت نکند. (خطبه ۱۶۲)
تندروها در سالهای بعد، تندروی و وقاحت را به کمال رساندند و به جهت صلح پر ارزش امام حسن (ع) ، به آن مظهر هدایت میگفتند: «مذل المومنین!».(مقاتل الطالبین، ص۶۶)
جداً ؛ تندروها هیچ وقت "فرصت شناسی" را درک نکردند و یا نخواستند که درک کنند!
امروز شرائط کشور عزیز ما در مخاطره های داخلی -خصوصا ناترازی اقتصادی- و تهدیدات خارجی است و "تندروها" -گرچه ممکن است اراده شَرآفرینی نداشته باشند- ولی متاسفانه یا همت بر حذف این و آن ، و یا مشغول قانون سازی هایِ شداد و غلاظی هستند که از یک سوی بر خاطی اثرگذار نیست ، و از سوی دیگر باعث عصبی شدنِ مردمی میشود که اصلا درگیر با آن قوانین نیستند و در نتیجه باعث نارضایتی عمومی و یا اکثری میشود.
این سِنخ موضع گیری هاست که امام علی (ع) میفرماید: «روزگار مرا به خنده وا داشته بعد از گریه ها..».(خطبه ۱۶۲)
راه روشن است و آن بازگشت به "عقل و عدل" است. این جمله امام خمینی را باید در تمام نهادها نصب العین قرار گیرد که فرمود: «کراراً گفتم و باز تکرار میکنم، ... قابل قبول نیست که به اسم انقلاب و انقلابی بودن به کسی ظلم شود». (صحیفه، ج۱۷ص۱۴۲)
ذره ای ظلم و تعدی به حقوق هر انسانی ، بدون حساب و کتاب نخواهد بود ، امام صادق (ع) فرمود: «خداوند به یکی از پیامبرانش که در حکومت یکی از ستمگران زندگی میکرد وحی نمود که به آن ستمگر بگو: من تو را برای ریختن خونها و گرفتن اموال به کار نگماشتم، بلکه تو را به کار گماشتم تا نگذاری صدای مظلومان به آسمان رسد، زیرا من ستم بر آنها را رها نمیکنم، حتی اگر کافرباشد». (کافی، ج ۲ ص ۳۳۳)
مسئله مهم ؛ آبروی اسلام و ایران است و آبروی دین و مردم یک امانت در دست حاکمیتِ دینی است.
مختصری نگاه لازم است تا دیده شود "طالبان" چه آبرویی از اسلام در دنیا برده اند!
درمورد عظمت ایران و ایرانی چه زیبا استاد آیت الله جوادی آملی فرمود: «ملت ایران ملتی بزرگ است، لذا باید جهانی فکر کنیم و جهانی عمل کنیم؛ ایران کشوری ریشهدار اصیل، و پرافتخار است و ما باید شأن و جایگاه خود را حفظ کنیم و به کارهای بزرگی بپردازیم که با عظمت ملت ایران همخوانی داشته باشد». (۱۴۰۳/۹/۱)
مسئله اول امروز این است که "مردم میخواهند زندگی کنند" و ای کاش "تندروها" در پدیدآوردنِ آرامش و رفاه مردم تندروی میکردند!
به نقل سید بن طاوس ؛ «روزی موسی به خدا عرضه داشت: چرا به فرعون عمر طولانی دادی و نفرین ها در حق او اجابت ننمودی؟ از بارگاه الهی پاسخ آمد: عیبِ فرعون این بود که ادعایِ خدایی میکرد، ولی حُسن او این بود که شهرها را آباد و راهها را امن و سُفرهها را رنگین کرده بود .. من از حق خویش گذشتم تا مردم آسوده باشند».(الملاحم ،ص۳۵۸)
سخن آخر و آخر سخن در رابطه با "حکومتِ دینی" ؛ سخن امیرالمومنین است که طبق نقل نهج البلاغه فرمود: «وقتی حقوق طرفین (دولت و مردم) زیرپا گذاشته می شود پیامدهایی این چنین دارد: اختلاف کلمه پدیدار می گردد، نشانه های ستم آشکار و تبهکاری در دین بسیار شود، راه گشاده سنت و اخلاق را رها کنند، کار از روی هوای نفس کنند، احکام فروگذار شود،بیماری های روحی روانی بسیار گردد، بیمی نکنند که حقی بزرگ فرونهاده شود و یا باطلی سترگ انجام داده شود. آن گاه نیکان خوار شوند و بدکاران بزرگ مقدار و تاوان فراوان بر گردن بندگان از سوی پروردگار بار شود». (خطبه ۲۱۶)
بر عالمانِ حوزه و اندیشمندان دانشگاه و هر فرهیخته ای ضروری است که حکومت دینی را در "پاس داشتنِ دین و مردم" از تایید و نیز نقد دلسوزانه دریغ نورزند.