۲۰ نکته به مناسبت روز مجلس
این عین جمله امام خمینی است: مجلس وقتی مجلس میشد که مدرس وارد آن میشد. با این وصف محرومکردن مجلس از حضور مدرسها آن را از اعتبار میاندازد و اعتبار و هویت و آبرو به ساختمان و زرقوبرق نیست که برخی کشورهای عربی از نوع مشورتی آن را مجللتر ساختهاند.
عصر ایران؛ نامگذاری دهم آذر به عنوان روز مجلس با دقت انجام شده و بر سر آن مناقشه نیست چون هیچ شخصیت سیاسی در تاریخ ایران به اندازه سید حسن مدرس اصفهانی شهرت و اعتبار پارلمانی نداشته خاصه این که رهبر فقید انقلاب از هیچ شخصیت تاریخی به اندازه مدرس یاد نکرده است.
درست است که در تاریخ پارلمانتاریسم در ایران نامهایی چون دکتر محمد مصدق و ملکالشعرای بهار و شماری دیگر هم میدرخشند اما اشتهار نخستوزیری و ملی کردن نفت در اولی و آوازۀ ادبی دومی بر شخصیت پارلمانیشان سایه انداخته حال آن که حتی لباس روحانی مدرس سبب نشده یادمان برود 5 دوره نمایندۀ مجلس شورای ملی بوده و با این که یک بار عضو شورای مجتهدان ناظر بر مصوبات مجلس (الگوی شورای نگهبان امروزی) هم بوده اما ترجیح داد نمایندهٔ مردم باشد و به مجلس بازگشت و یک پارلمانتاریست بود و جز مخالفت با حق رأی زنان از منظر شرع در زمینههای دیگر اصرار نداشت از موضع یک فقیه یا معمم سخن بگوید و نمایندگی و وکالت میکرد.
دربارۀ مخالفت با حق رأی زنان هم یادمان باشد 30 سال بعد در دورۀ مصدق هم عملی نشد و حتی در سوییس هم زنان در آغاز دهۀ 70 میلادی تازه حق رأی به دست آوردند و در آن زمان امر عجیبی نبود زیرا زنان با مقاومت توانستند تحمیل کنند و هیچ وقت حقی به آنان اعظا نشده و خود گرفتهاند.
این نوشته اما دربارۀ مدرس نیست بلکه دربارۀ روز مجلس است و 20 نکته که چرا نهاد مجلس شورای اسلامی دچار اُفت تأثیرگذاری در مناسبات سیاسی شده و نقش آن به شکلی آشکار کاهش یافته است؟
یک. نظام تقنینی ایران در ظاهر تک مجلسی است. ذهنیت منفی نسبت به سنا در پیش از انقلاب و این جمله امام خمینی در ۱۲ بهمن ۱۳۵۷ که «مجلس سنا حرف مزخرفی است» سبب شد کسی به فکر سنا نباشد. حال آن که منظور امام سنا با سناتورهای انتصابی بود و میشد به سنای منتخب مثل آمریکا هم فکر کرد که باعث قوام شده چون هر ایالت فارغ از جمعیت دو نماینده در سنا دارد. با این حال در عمل تک مجلسی نیستیم. چون جدای نهاد شورای نگهبان بالادست آن خیلی از مصوبات مجلس به مجمع تشخیص میرود و در خود مجمع هم یک شورا درون آن تشکیل شده که با سیاستهای کلی انطباق می دهد. در بازنگری میتوان این وضعیت را اصلاح کرد اما همین باعث شده به مصوبات مجلس به چشم قانون نهایی نگاه نکنند و منتظر نهادهای دیگر باشند.
دو. مجلس واقعی حزبی است و مشخص میشود هر حزب چند کرسی و چه وزن اجتماعییی دارد و اگر نظام پارلمانی باشد حزبی که نصف به اضافه یکِ کرسی ها را به دست آورده دولت تشکیل میدهد و اگر نه به دنبال ائتلاف میرود. مجلس ایران اما حزبی نیست. متشکل از نمایندگانی منفرد است که تنها تشکل آنان در قالب فراکسیونهایی است که ضمانتی ندارند.
سه. به تبع مورد بالا خواستهای منطقهای و محلی بر مسایل کلان ملی نزد نمایندگان غیر سیاسی ارجحیت دارد. اگر این گونه نبود به جای این که گاز را به سراسر ایران بکشانیم و به ناترازی برسد به نیروگاهها می دادند و برق تولید میشد. اما هیچ وزیری جرأت مخالفت با نماینده را ندارد چون به رأی او نیاز دارد.
چهار. با اعمال نظارت استصوابی هر دوره عدهای از نمایندگان برآمده از همین نظارت حذف میشوند و در بیرون هم الیماشاءالله. اگر دولت اصولگرا بر سر کار باشد در همان هیأت اجرایی حذف میکنند و عملا بنیهٔ مجلس به لحاظ تخصصی مدام ضعیفتر میشود. در واقع هیچ کاری مانند نظارت استصوابی مجلس را ضعیف نکرده است.
حال آن که در وصیت نامهٔ رهبر فقید انقلاب آمده خود نمایندگان در بحث اعتبارنامهها مراقب باشند نمایندهٔ ناصالح وارد نشود و به شورای نگهبان توصیه نکرده و نه در قانون اساسی و نه در وصیتنامهٔ امام خمینی سخنی از نظارت استصوابی نیست. منتها خودشان می گویند چون حق تفسیر با ماست نظارت بر مجلس را استصوابی تفسیر میکنیم. نظارت بر صدا و سیما را اما استصوابی تفسیر نمیکنند. استصوابی یعنی تقلیل وزارت کشور به اداره تدارکات شورای نگهبان در برگزاری انتخابات و در دولت مرحوم رییسی حتی همین اعلام نظر را هم به شورای نگهبان سپرده بودند.
برای این که بدانیم تعیین صلاحیتها تا چه اندازه سلیقهای است کافی است بدانیم مسعود پزشکیان رییس جمهوری امروز ایران را برای نمایندگی مجدد تبریز در همان هیاتهای اجرایی تأیید نکرده بودند. البته مدعیاند هنوز شورای نگهبان دخالت نکرده بود ولی میدانیم اگر فرمان یا دخالت رهبری نبود تأیید نمیشد. او نه تنها نماینده شد که رییس جمهور هم شده. حساب کنید مجلس چند تا پزشکیان دیگر میتوانست داشته باشد و حذفها نگذاشته است.
پنج. نظارت استصوابی و حذف نامزدهای مردمی و کاهش نقش مجلس و وتوی مکرر مصوبات و احساس تشریفاتی شدن به کاهش فاحش مشارکت و انتخاب نمایندگانی با آرای کم انجامیده تا جایی که بی اغراق میتوان گفت این مجلس، اکثریت مردم ایران را نمایندگی نمیکند که اگر چنین بود رییس آن دچار اُفت آرا در انتخابات تهران نمیشد و در انتخابات ریاست جمهوری هم از ۶۰ میلیون ایرانی واجد شرایط تنها سه میلیون نفر به او با سه بار سابقه طی ۲۰ سال رأی نمیدادند تا در همان مرحلهٔاول حذف شود.
به ظاهر و پوشش نمایندگان هم نگاه کنید مشخص است شبیه ۸۰ درصد بقیه مردم هستند یا نه.
از مجلس اقلیت صدای اکثریت شنیده نمیشود و وقتی مردم صدای خود را در پارلمان نشنوند به خیابان روی میآورند و با این نگاه تقلیل جایگاه مجلس به زیان امنیت ملی است.
شش. مجلس عملا در محاصرهٔ شوراهای عالییی است که به نام سیاستگذاری در واقع قانونگذاری می کنند و کاش آقای علی لاریجانی به جای توجیه این کار به سیاستگذاری مخالفت میکرد. از آقای قالیباف البته انتظاری نیست چون خود محصول تقلیل جایگاه مجلس است.
مقوله فرهنگ در اختیار شورای عالی انقلاب فرهنگی است و برای فضای مجازی شورای عالییی با همین عنوان تصمیم میگیرد و شورای هماهنگی سران که قرار بود موقت و اضطراری باشد قیمت بنزین تعیین می کند و درباره موضوع مهمی که فروش دارایی هاست تصمیم می گیرد و اسم آن را می گذارند مولد سازی.
تنها شورای عالی نام برده شده در قانون اساسی شپرای عالی امنیت ملی است. با این همه نهاد موازی تنها کاری که برای مجلسیان مانده این است که گیر بدهند به جواد ظریف که چرا ۴۰ سال قبل که در دفتر نمایندگی ایران در نیویورک شاغل بودی همسر باردارت را نفرستادی تهران یا اصفهان یا خوانسار وضع حمل کند و فرزندت به خاطر مأموریت تو در امریکا به دنیا آمد!
تازه نایب رییس مجلس که رییس ستاد انتخاباتی ریاست جمهوری رییس خود بوده میگوید علاف یک نفر نشوید!
این هم طرز حرف زدن نایب رییس مجلسی که روزگاری مدرس و مصدق و بهار و آدمهایی در تراز تقی زاده در آن مینشستند!
هفت. مشکل دیگر برای لوایح این است که حد تغییرات و اصلاحات نمایندگان مشخص نیست و گاه کل آن را به هم میریزند و دولت از صرافت ارایهٔ لایحه میافتد. احمدینژاد به همین خاطر لایحهٔ بودجه را دیر به مجلس میداد و یک بار هم به جای متن اصلی بودجه سیدی خالی تحویل نمایندگان داد!
هشت. به رغم نهی رهبری شماری از نمایندگان به شدت درگیر انتصاباتاند. بی دلیل نیست که هر وزارتخانه پرپستتر باشد وزیر آن بیشتر در معرض سوال و واستیضاح است مثل وزیران کشور و آموزش و پرورش. دغدغه اصلی برخی شده این که چرا فلانی را برداشتند و بهمانی را گذاشتند. اصل موضوع که فلان برنامه اجرا شد یا نه به حاشیه رفته.
اگر راست باشد که واکنش و چرخش رییس مجلس در قبال انتصاب ظریف به خاطر تغییر مدیر عامل یک نهاد اقتصادی بزرگ بوده نشان میدهد به عالیترین سطح مجلس هم سرایت کرده است.
نُه. شمشیر داموکلسِ رد صلاحیت در دوره بعد شهامت بیان را از نمایندگان گرفته است و این کجا با الگوی مدرس سازگار است؟ نمایندهٔ تبریز که دورهٔ قبل بحث خودروهای شاسی بلند را پیش کشید اکنون کجاست؟ تازه او سابقهٔ فرماندهی نیروی انتظامی چند استان و استانداری را داشت. تکلیف باقی که روشن است!
دَه. بسیاری از نمایندگان بعد از اتمام دوره به دلیل رد صلاحیت یا رأی نیاوردن یا نامزد نشدن به حوزه انتخابیه بارنمیگردند و شاید راز این همه انواع و اقسام شرکت نفتی همین باشد که نمایندگان سابق باید عضو هیأت امنای جایی باشند . طبیعی است که مردم نومید شوند و نخواهند سکوی پیشرفت و سکونت شخص در تهران شوند. یک دوره یا اصلا چند دوره نماینده بودی خوب برگرد سر شغل اصلی و قبلیات دیگر!
هر چه جلوتر آمدیم این وضع بدتر شده وگرنه بسیاری از نمایندگان مجلس اول و دوم و سوم و ششم و تا اندازه ای دهم که مردمیتر بودند به شهر و دیار خود بازگشتند و حتی به شغل قبلی.
یازده. اگر مجلس خانهٔ ملت است هم درون آن باید صدای ملت شنیده شود هم بیرون آن مردم بتوانند صدای خود را برسانند.
ستون بیرونی مجلس سنای سابق به شکل زنجیر نوشیروانی طراحی شده بود تا نشان امکان تظلمخواهی باشد. مجلس باید کانون مراجعات مردم باشد. با این وضعی که به نام امنیت درست کرده اند به یک نهاد حکومتی تبدیل شده.
دوازده. نمایندگان مجلس قبلی تعطیلی شنبه به جای پنجشنبه و اضافه شدن به تعطیلی جمعه و نه حذف تعطیلی جمعه را تصویب کردند و همین هم تأیید نشد. مردم نمیپرسند وقتی اختیار تعطیل کردن شنبه را ندارند اختیار چه را دارند؟!
سیزده. زمانی نطق پیش از دستور که بعدتر شد نطق میان دستور بسیار اهمیت داشت و سر و صدا می کرد و هنوز نطق مشهور مهندس بازرگان در مجلس اول یا نطق مرحوم آذری قمی در مخالفت با وضع مالیات و غیر شرعی دانستن آن در مجلس دوم و نطق محسن آرمین در مجلس ششم درباره مرگ زهرا کاظمی در یادها هست. اما اولا نظارت استصوابی مجلس را از چنین نمایندگانی محروم کرده ثانیا میترسند دور بعد تاوان بدهند ثالثا نظر خود را در توییتر و فضای مجازی نشر میدهند و تریبون مجلس جایگاه گذشته را ندارد ضمن این که رییس آن بالا نشسته و اختیار دارد صدا ببُرد! خود قطع میکروفون شده جلوه اقتدار!
چهارده. مادام که سطح تحصیلات نمایندگان بالا نبود میگفتند تعهد مهمتر از تخصص است. بعد که هر که از جایی مدرکی دست و پا کرد مدرک فوقلیسانس شد شرط لازم اما در عمل سطح کیفی و تخصصی بالا نیامد. در بریتانیایی که پارلمانتاریسم را به دنیا یاد داده چنین شرطی نیست و معلوم نیست اینها را از کجا درمیآوریم جز آن که عدهای تنها به دنبال محدود کردناند و هر روز به طریقی. شرط فوق لیسانس باعث ارتقا نشده بلکه به عکس بسیاری را محروم کرده است.
پانزده. مشخص نیست یک نماینده دفتر و کارمند اختصاصی میخواهد چه کار؟ اگر قبلتر فعالیت سیاسی و اقتصادی داشته که طبعا امکانات دارد و اگر هم نه میتواند از امکانات دیگران استفاده کند. این همه مدرسه در هر شهر و روستاست که عصر ها و تابستانها تعطیلاند و معمولا فضای باز هم دارند. می شود بودجه اینها را به آن مدارس داد.
اعتبار مجلس به ساختمان و بودجه و خودرو نیست به آدم های آن است. این عین جمله امام خمینی است: مجلس وقتی مجلس میشد که مدرس وارد آن میشد. همین یک جمله کافی است تا روشن کند محرومکردن مجلس از مدرسها مجلس را از اعتبار میاندازد و اعتبار و هویت و آبرو به ساختمان و زرقوبرق نیست که برخی کشورهای عربی از نوع مشورتی آن را مجللتر ساختهاند.
تخصیص بودجه به نمایندگان به اسم دفتر و حقوق کارمند هزینهها را بالا برده و کل دریافتی را مردم به حساب حقوق نمایندگان میگذارند و موجب کاهش اعتماد و اعتبار شده است.تا جایی که روزنامه جمهوری اسلامی به صراحت نوشته: مردم به نمایندگانی که با حقوقهای نجومی مشغول شعار و مشاجره اند نیاز دارند و از مجلسی که در خور ملت باشد محروم ایم.
شانزده. چرا هر چه جلوتر میرویم چهره های مشهور به حضور در مجلس بی علاقهتر میشوند.چون حس میکنند بر آنها . همین که آقای قالیباف رییس شد و یک هفته بعد دوباره کاندیدای ریاست جمهوری نشان داد فکر او هم جای دیگر بوده است!
هفده. در انگلستان به نمایندگان رأی میدهند و اگر حزب او پیروز شده باشد شخص وارد دولت میشود و همین انگیزه فعالیت سیاسی میدهد. اینجا علاقهمندان نمایندگی جز نهادهای نظامی از کجا باید شروع کنند؟
هجده. ۲۰ میلیون زن ایرانی پوشش حداکثری به سبک بازیگران سریال صدا و سیما را ندارند. آنها چگونه نمایندگان کنونی زن را نمایندهٔ خود بدانند؟ این قاعده را میتوان تسری داد. بی سبب نیست که یکی از دلایل کاهش فاحش مشارکت در انتخابات اخیر که تازه پزشکیان در آن تایید شده بود قهر بخشی از زنان بعد از ماجرای ۱۴۰۱ ذکر شده است. اصرار قالیباف به ابلاغ و اجرای قانونی که ضمانت اجرا ندارد و نهایت شالی به گردن دختران و زنان ما میاندازد که ره جا دوربین و پاسبان نباشد می اندازد و به دادگاه بروند مقنعه سر می کنند این فاصله را بیشتر می کند. مگر آن که همه موظف شوند کدملی شان را بیندازند گردن شان تا قابل جریمه باشد!
نوزده. غیبت نمایندگان در نشستها و پنلهای تخصصی در سطح جامعه و دانشگاه مشهود است. یا به خاطر این است که وقت آنان بیشتر در جلسات اداری و رسمی میگذرد یا چون آن شعارها بیرون خریداری ندارد و با این همه دوربین نگران نقل و محک خوردن اند و ترجیح می دهند حرفی نزنند یا در جایی دور از نگاه افکار عمومی باشد. در حالی که نماینده مردم باید بیشتر با این طرف ارتباط داشته باشد.
نکته بیستم و سرانجام این که اگر آقای قالیباف بخواهد به رفتار و گفتاری که روز چهارشنبه ۷ آذر در صحن و کنفرانس خبری بروز داد و در تقابل با دولت تفسیر شد ادامه دهد اعتبار مجلس بیش از پیش آسیب میبیند.
درست است که مناسبت روز مجلس سال روز قتل سید حسن مدرس است اما بر تارک پارلمانتاریسم ایرانی یک نام دیگر هم میدرخشد و او بیگمان دکتر محمد مصدق است که در جمع مردم و در میدان بهارستان مقابل مجلس بالای چهارپایه رفت و گفت: مجلس آنجاست که مردم آنجایند.
مجلس یک ساختمان یا یک سازمان اداری مثل این همه ساختمان به درد بخور و مفید و خدمات ده یا بیمصرف هزینهساز اداری نیست.
این که رییس مجلس و نایب رییس آن به نام قانون علیه نماد دولت پزشکیان موضع بگیرند خود در تقلیل جایگاه مجلس اثر داشته و کیست که نداند در دوگانه قالیباف-ظریف در همین ساختار سیاسی با همه محدودیت ها کدام یک صدای مردم را بازمیتابانند.
این سخن مصدق همچنان طنین انداز است که مجلس آنجاست که مردم آنجایند. هر چه مجلس مردمیتر نقش آن بیشتر میشود. از همهٔ مردم ایران صحبت میکنیم و نه جمع قلیلی که مدام آب می روند و محدود به چند ده نفری شدهاند که هر از گاهی در مخالفت با خواست نسلهای تازه جایی تجمع میکنند و البته صدایی بلند دارند.