تاريخ انتشار: 17 ارديبهشت 1403 ساعت 23:25:42
مخارج بی‌حساب در مجالس ترحیم

 اشاره
یکی از آداب و رسوم ناپسند که امروزه در جامعه ما فراگیر شده است، مخارج گزاف و بی‌حساب در مجالس ختم و ترحیم است. این رسم افزون بر آن که خلاف سنت نبوی و ائمه طاهرین بوده و در روایت امام صادق(ع)، «سنت جاهلی» نام گرفته است، به یک معضل برای خانوادهایی تبدیل شده که توان مالی اداره چنین مجالسی را ندارند. چندی است که روزنامه جمهوری اسلامی برای برچیدن این رسوم غلط پیش قدم شده و نکاتی را به صورت روزانه به متدینین متذکر می‌شود. در همین راستا، گفت‌وگویی با حضرت آیت‌الله رضا استادی از اساتید بنام حوزه علمیه قم انجام داده‌ایم که توجه خوانندگان گرامی را بدان جلب می‌کنیم.
*با تشکر از حضرت‌عالی که عنایت فرمودید و این فرصت را در اختیار ما قرار دادید. مدتی است که پیرامون آداب و رسومی که در مجالس ختم و ترحیم معمول شده است، حساسیت‌هایی به وجود آمده و انتقاد می‌شود. از جمله آنها مخارج گزاف این مجالس است که برای برخی از خانواده‌ها کمرشکن شده است، می‌خواستیم نظر حضرت عالی را به عنوان عالم دین در این زمینه بدانیم.
- بسم‌الله الرحمن الرحیم. من هم تازه متوجه شدم این‌دست بحث‌ها مطرح است؛ به‌خصوص در روزنامه «جمهوری اسلامی» دیدم که به‌عنوان پاورقی، این مطلب دنبال می‌شود.
بسیار روشن است که آداب و رسومی که در یک جامعه، پا می‌گیرد و مقبول واقع می‌شود، عوض و تعطیل کردنش کار آسانی نیست؛ به‌خصوص که با مسائل دینی، کارهای خیر و کارهایی ارتباط داشته باشد که ظاهرا کسی در آن، عیبی نمی‌بیند، اما بعد از دقت، متوجه می‌شوند که ممکن است مشکلاتی هم داشته باشد.
به نظر می‌رسد که اگر بخواهیم این قضیه را پی‌گیری کنیم و پی‌گیری‌اش هم مقداری رواج یابد و اثر داشته باشد، باید از جاهایی شروع کنیم که عقلائی و عقلانی باشد تا رفته‌رفته به‌خاطر عقلانی، فطری و مقبولیت عامه، جا بیفتد. باید از اینجا شروع کنیم تا ببینیم به کجا می‌انجامد. در خلال بحث هم تقریبا باید یک تقسیم‌بندی دقیق داشته باشیم که بدانیم تا کجا و چه حد، کاری درست است و از چه حدی اگر تعدی کنیم، درست نیست. باید این‌ها روشن شود تا کسی که مقاله یا نوشته‌ای را می‌خواند یا یک سخنرانی را می‌شنود که این بحث‌ها در آن مطرح است، خودش احساس کند که یک کار لازم است و اگر حساسیتی هست، به چه جهت عقلائی است. یعنی واقعا هرکس می‌شنود و می‌خواند، انگیزه‌ای در او پیدا شود که خودش هم مقداری فکر و کمک کند.
مطلبی که تقریبا می‌توانم در چند دقیقه، دنبال کنم، این است که در جامعه ما به‌خصوص در جامعه دینی ما -که از اتباع اهل‌بیت و شیعه‌ایم و از این بُعد، سخن می‌گوییم- و هر جامعه‌ای دیگر، یکی از آسیب‌های بسیار مهم نادیده گرفتن اولویت‌هاست. یک حرف عقل‌پسند، عاقلانه و عقلانی این است که هرکس و هر جمعیتی در هر کاری که به عهده دارند و حتی هر کار علمی که توسط گروهی انجام می‌شود، ابتدا باید در این اندیشه باشند که ببینند اولویت با چه کاری است. در بعد شخصی نیز همین لزوم وجود دارد. مثلا کسی که پول دارد و قصد هزینه‌کرد آن را دارد، باید ابتدا اولویت‌ها را تشخیص دهد یا کسی که قصد انجام کاری دارد، باید بسنجد که صرف وقتش در کدام کار، اولویت دارد. با کمی مبالغه، این امر در جامعه ما فراموش گردیده؛ لذا افرادی کاری را شروع می‌کنند و وقت بسیاری هم هزینه می‌کنند بدون آن‌که توجه داشته باشند بهتر از این کار هم وجود دارد یا خیر. این مهم در جامعه ما تقریبا فراموش‌شده است و اختصاص به یک عرصه و دو عرصه ندارد. کسی که قصد شرکت در کارهای اجتماعی دارد، باید ببیند کدام کار، اولویت دارد. کسی که می‌خواهد درس بخواند، باید بسنجد که اولویت با کدام درس است. آن‌که قصد تدریس دارد، باید بداند کدام درس، اولویت دارد و آن‌که می‌خواهد زبانی بیاموزد، باید ببیند کدام زبان، اولی است. این امر مختص یکی و دو تا و ده تا و پنجاه و صدتا نیست که وقتی قرار است کاری شخصی یا جمعی (جمع کم یا زیاد) و حتی سیاسی و غیرسیاسی، اخلاقی و غیراخلاقی انجام گیرد، اگر اساس کار، تشخیص اولویت‌ها باشد، بسیاری از مشکلات حل می‌گردد. کسی که می‌خواهد درس اخلاق بگوید، باید با شناخت محیط پیرامونش رذیلت‌هایی را بر گزیند که فراوان‌تر باشد؛ لذا نمی‌توان صرفا کتابی را باز کرد و بخش‌هایی از آن را برای مردم خواند که هیچ ربطی با محیط مورد نظر ندارد. کسی که می‌خواهد بنویسد؛ یا کسی که می‌خواهد بگوید، اگر خودش دقت کند، می‌بیند که مشغول انجام یک کار بدون اولویت است، لذا تغییر ریل می‌دهد.
اگر کسی با نگاه روایات و دستوراتی که از علما و دیگران شنیده می‌شود، کار را پی‌گیری کند، مویدات بسیاری بر این مهم، می‌یابد، اما آنچه از سابق در ذهن دارم، در روایت است که چه‌بسا افرادی که به رفیقشان خیرخواهی می‌کنند ولی به همسرشان نه؛ به برادرشان نه. و چه‌بسا افرادی که در زمان ما در حسینیه‌ها، مهدیه‌ها، مراکز دینی و توسلی، هزینه‌های فراوانی را متقبل می‌شوند، درحالی که خواهر یا برادر همین انسان در کمال گرفتاری به سر می‌برد و حتی سرپناهی برای زندگی ندارد و این شخص درحال کمک به دیگران است. ما در سخنرانی‌ها نیز تذکر داده‌ایم که این از طرق کارهای شیطانی است؛ یعنی شیطان چنین به انسان، تزریق می‌کند که: «شما اهل خیری. ما نمی‌گوییم کار خیر را کنار گذارید، ولی از راهی که ما می‌گوییم، کار خیر انجام بده». اما این فرد، غافل است که شیطان چون می‌داند اهل کار خیر است و نمی‌تواند این کار را رها ‌کند، او را به کارهای غیرضرور می‌کشاند و مسیر را منحرف می‌سازد؛ لذا سرانجام، حتی بخشی از این کار هم به فرجام نمی‌رسد.
این در همه جا مثال دارد. مثلا در بحث‌های علمی خودمان، وقتی می‌بینید کسی در حوزه‌ای که درس‌های متعدد، گفته، نوشته و دنبال شده و می‌شود، شروع به فعالیت می‌کند اما آن علم (مانند برخی از بحث‌های اصول) نیز اکنون فاقد نتیجه است؛ درحالی که کارهای بسیار لازم‌تری هم وجود دارد که نیازمند صرف وقت و کار است. این شخص مشغول به فعالیت علمی می‌شود و از کرده خود سرخوش است و به اموری مانند ختم آن کتاب، دل خوش می‌کند. این شخص باید از خود بپرسد که ختم این کتاب‌ها چه سودی می‌بخشد درحالی که مشابه آن هم نوشته شده و مورد استفاده نیست؛ پس چرا وقت خود را صرف این امر می‌کنم و انرژی و سلامتم را در این راه، به کار می‌گیرم؟
ما این مطلب را از سابقان شنیده‌ایم و نباید به آنان ایراد بگیریم، اما امروز نیز همانند سابق است. شنیده‌ایم که با فقر، نداری و مشکلات فراوانی زندگی کرده، ولی از دنبال کردن این بحث‌ها خوشحال و از خود، راضی است که اگر با فقر ساخته است، کارش ناقص نمانده، اما از خود نمی‌پرسد درحالی که این کار، ده مشابه دارد و مورد استقبال واقع نشده و کسی آن را دنبال نکرده، چه لزومی برای پیگیری مجدد آن، احساس می‌شود؟
کتاب‌های فراوانی سراغ داریم که به همین دلیل، اصلا چاپ نشده؛ به چاپش اقدام نکرده‌اند و استقبالی هم از آن، صورت نگرفته، ولی دیگرانی به عرصه تدریس آن، ورود کرده‌اند. اگر فرض کنیم که در گذشته، قصد خود را عملی ساخته، ولی امروز باید دید چه چیزی در اولویت است.
آقایی که از فضلا و نیکان است، در یکی از برنامه‌های تلویزیونی برنامه داشته و بحث‌های ولائی به معنای محبت و علاقه به اهل‌بیت(ع) را مطرح می‌کرده و در ضمن آن به موضوع بطلان طرق دیگر می‌پرداخت، می‌گفت: به‌تازگی، برنامه مرا قطع کرده‌اند و گفتند بحث‌های شما فعلا در اولویت نیست. اگر دست‌اندرکاران، در تشخیص مصداق هم اشتباه کرده باشند، کار درستی کرده‌اند که سنجیده‌اند کاری که این آقا انجام می‌دهد، در اولویت هست یا نه؟.
اگر می‌خواهیم بچه را در مدرسه بگذاریم، می‌بینیم که اولویت با کدام مدرسه است؛ یا کسی که می‌خواهد به دانشگاه برود، بررسی می‌کند که کدام رشته در اولویت است. خدا نکند که فقط هم قصه پول مطرح شود. افراد زیادی را می‌بینیم که رشته‌هایی انتخاب کرده‌اند که هرچه می‌اندیشیم، به نتیجه نمی‌رسیم که آن رشته‌ها برای آنان و رشدشان چه فایده‌ای می‌تواند داشته باشد. هرچه می‌بینیم، با هم همسان نیستند؛ نه خانواده‌ها با این بحث‌ها نسبتی دارند؛ نه خودشان، نه پدرشان، نه مادرشان و نه دیانتشان، ولی تحت تاثیر تبلیغات، قرار گرفته‌اند و بعد از چند سال زحمت، با تذکر اهل فن و جمله‌ای که از آنان می‌شنوند، عوض می‌شوند و تغییر مسیر می‌دهند. این کار باید در ابتدا صورت گیرد.
این گرفتاری در نوع بحث‌ها به چشم می‌خورد و به نظر می‌رسد که اگر من و شما بنشینیم و آن‌ها را فهرست کنیم، هزاران مورد می‌یابیم که معتقدیم بهتر است اول به دنبال اولویت باشیم. عقل و عقلا نیز همین را می‌گویند. یکی از این موارد، مراسم بعد از فوت افراد است. هیچ‌کس نمی‌تواند مردم را از کار خیر، باز دارد یا آنان را وادار به فراموش کردن درگذشتگان و بی‌عاطفگی سازد؛ عاطفه را انکار و انسان را با مرگ، تمام‌شده بداند، ولی کسی که این بحث‌ها را دنبال می‌کند، می‌گوید در این راستا پول‌هایی هزینه، کارهایی انجام و وقت‌هایی صرف و سرمایه‌هایی تلف می‌شود که می‌توان از آن‌ها استفاده بهینه و بهتر کرد، ولی همه این امکانات از بین می‌رود بی‌آنکه فکر کرده باشیم از آن‌ها بهتر می‌توان استفاده کرد یا خیر.
یکی از حوزه‌هایی که ممکن است دیگران به صاحبان مراسم، نقد وارد سازند، بحث غذاست که اگر غذایی درخور به شرکت‌کنندگان در مراسم، داده نشود، می‌تواند موجب آبروریزی شود. اما درست است که اطعام دیگران کاری پسندیده است، سخن در این است که اولویت به کدام کارها می‌رسد. اگر مثلا هزار پرس غذا در یک مراسم، داده شود که هزینه هریک نیز به‌فراخور مناطق مختلف، گوناگون گزارش می‌شود و حتی قیمت‌هایی عجیب و غریب هم ذکر می‌گردد، هزینه آن می‌تواند در مسیری و مصادیقی دیگر مصرف شود که هر عقلی تایید می‌کند تا آن‌ها هستند، نوبت به اطعام نمی‌رسد. از سابق هم گفته‌اند «چراغی که به خانه رواست، به مسجد حرام است» و این نیز شاهدی بر این تفکر است که اولویت‌ها را تشخیص دهیم. ما در دوجا می‌توانیم چراغ روشن کنیم، ولی تا زمانی که خانه ما چهار اتاق دارد و هریک، نیازمند یک چراغ است، اولویت با تجهیز آن است نه اهدای آن یا هزینه آن در جای دیگر.
هرجا پول در کار باشد و سود و منافع مطرح در میان آید، این معضل وجود دارد، ولی این به کارهای خیر هم سرایت یافته درحالی که باید اولویت‌سنجی صورت گیرد. مثلا شما همسری دارید که مشکل پیدا کرده و باید به بیمارستان، مراجعه کند، ولی موقع ظهر است. در اینجا اگر بین خواندن نماز و رساندن همسر به بیمارستان، اولویت‌سنجی شود، اولویت به رساندن وی به بیمارستان می‌رسد. خانم جوانی که به خانه ما آمده و الان بیمار شده و احتمال دارد که در فاصله خواندن نماز جمعه و بازگشت از آن، خطری وی را تهدید کند، باید اولویت را به او داد.
این معضل، دامنه‌ای بسیار دور و دراز دارد که اولویت‌ها در نظر گرفته نمی‌شود و کسانی که در این قضیه، حساسیت پیدا کرده‌اند، حرفشان همین است و اگر هم مصداق تعیین می‌کنند، نمی‌خواهند بر یک مصداق، تکیه ورزند و به‌تعبیر امروزی، روی آن زوم کنند، بلکه می‌خواهند کل این قضیه جا بیفتد که لااقل در این مراسم، اولویت‌ها در نظر گیریم و اگر قرار است هزینه‌ای کنیم و کار خیری انجام دهیم، ببینیم چه کاری بهتر است. مثلا در دهی که وضع مالی خوبی دارند و همه امکاناتی در اختیارشان است، می‌خواهند هزینه کنند با این‌که کارهای فرهنگی بسیاری بر زمین مانده که می‌تواند با هزینه آن مراسم، صورت پذیرد و به حال فرزندانشان و مراکز فرهنگی‌شان مفید باشد. هر دو مورد وجود دارد، ولی صحبت در این است که در این صورت باید کارهایی با اولویت بیشتر را مقدم داشت. نمی‌توان تصور کرد که کار خیر، منحصر در یک امر باشد؛ چون هر خیری، خیری بالاتر دارد. اگر کمک باشد، کمک‌های بهتر نیز هست. اگر خانه باشد، دادن خانه‌های بهتر نیز هست.
عزیزانی که در این قضیه، حساسند، می‌گویند با عدم توجه به اولویت‌ها، خیرها مبدل به شرّ گردیده نه این‌که یک خیر را با خیر دیگر، عوض کرده‌اند و خیریت یکی کمتر از دیگری است؛ یعنی بنا بوده که مثلا وقتی در این ده، کسی از دنیا رفت، به یک خانم یا آقای متوفایی، احترام شود و حرمت بازماندگانش حفظ گردد و اگر غم و غصه‌ای دارند، از آن کاسته شود، ولی به‌نام کار خیر، رفتاری می‌کنند که این بندگان خدا را مبتلا و گرفتار می‌سازند و گذشته از این‌که خیری به آن‌ها نرسیده و حزنشان کاسته نشده، افزایش نیز یافته است؛ لذا این گروه معتقدند که این برنامه‌ها نباید اجرا شود و یک حرف عاقلانه است.
البته اگر کسی هم درجات را مراعات نمی‌کند، دست‌کم در رده‌های میانه می‌توان مثلا غذا را به افراد کمتری داد و بقیه هزینه را به مصرف کاری بهتر رسانید. پس لااقل باید درجه‌بندی کنیم، ولی الان چنین نیست و بلاتشبیه، قضیه مراسم، مثل مهریه شده است، الآن مهریه خانم‌ها میلیاردی شده و از چهارده سکه به دویست، سیصد و پانصد سکه رسید. مراسم نیز به سرنوشت مهریه، دچار گردیده با این تفاوت که قبلا اجباری نبود، ولی الان به‌صورت اجباری در آمده است. افزون بر این، دست‌کم قبلا خیرخواهانی پیدا می‌شدند که افراد را از این کار، باز دارند، ولی امروز تا کسی در این زمینه، توصیه کند، متهم به بخل و بی‌توجهی به ارحام، والدین و اموات می‌شوند. این امر در بسیاری از نقاطش مبدل به کاری شر شده که اجباری هم گردیده با این‌که بنا بوده کاری خیر، به‌صورت اختیاری، انجام شود و اولویت‌ها در آن در نظر گرفته شوند، ولی الویت‌ها فراموش شدند و دست به کارهایی می‌زنیم که نه تنها خیر نیست بلکه شر است و حالت اجباری دارد.
*البته اولویت‌بندی کارها برای کسانی است که اصل مخارج را دارند ولی باید اولویت‌بندی کنند ولی مخارج بی‌حساب پول دارها، باعث شده که به یک فرهنگ تبدیل گردد و کسانی که ندارند، در این فضای اجباری، بدبخت گردند.
- بله، این اولویتی که مطرح می‌کنیم، در یک نقطه، بین وجود و عدم است؛ یعنی اولویت به عدم می‌رسد نه به وجود. به بیان دیگر، نگرفتن مراسم اولویت پیدا می‌کند. مثلا یکی از اعضای خانواده شخصی از دنیا رفته یا با مشکل برخورد کرده و می‌خواهیم درباره‌اش گفت‌گو کنیم، اولویت با چیست؟ ما هم به آسیب‌هایی که به او رسیده، اضافه کنیم و آسیب بر آسیبش‌هایش بیفزاییم؟
اولویت بر دو نوع است. گاهی انتخاب بین خوب و خوب‌تر است مثل خواندن قرآن و رساله عملیه، یا کتاب فرهنگی و رساله عملیه اما گاهی انتخاب بین وجود و عدم است، مثلا بین خواندن یک کتاب مفید و فاسد و در اینجا اگر حساب کنیم، انتخاب بین وجود و عدم است و انجام ندادنش اولویت دارد.
این‌ها مثال‌های مختلف است، اما اگر بخواهیم در یک جمله بگوییم، باید گفت در کارهای خیری که پول، انرژی و وقت مصرف می‌شود و به نام دین و مذهب، انجام می‌گیرد، حتما باید اولویت‌ها در نظر گرفته شوند و یکی از موارد مهم نیز قصه مراسم اموات است که اگر مراعات نشود، کارهایی که خیلی بهتر است، در خیلی جاها بر زمین می‌ماند و در بسیاری موارد هم اصلا موجب ضرر است و اگر خدای ناکرده، برنامه‌های مضر در آن‌ها بگذارند، شرایط وخیم‌تری را پدید می‌آورد. من قصد اتهام ندارم، ولی نوه‌ام چند شب پیش می‌گفت: در گلزار، چند جا دیدم که بر سر مزارها نی می‌نوازند. این سرایت می‌کند و جلو می‌رود و سرانجام به مداح و منبری می‌رسند که چون هزینه بالایی دارد، مداح را دعوت می‌کنند و از منبری، صرف‌نظر می‌نمایند؛ یا میان مداحی با هزینه کمتر و مداحی با هزینه بیشتر، یکی را انتخاب می‌کنند. این وضعیت درحال سرایت است و زمانی که مراسمی برای خانواده‌های معمولی، میلیون‌ها تومان هزینه در بر دارد، جز ضرر، پیامدی با خود نمی‌آورد؛ چون تقریبا آموزنده هم نیستند. همیشه می‌گفتند افرادی که مذهبی نیستند هم به مجالس فاتحه‌خوانی می‌روند، پس خوب است کسانی منبر بروند که قدری از خدا، پیغمبر، ایمان و مانند آن بگویند تا دست‌کم در آن‌ها اثری بگذارد، اما الان به‌عکس، منبری‌هایشان هم آن‌چنان که باید، روبه‌راه نیستند و اگر بحث‌های سیاسی را مطرح کنند، واویلاست.
*به نظر جنابعالی چگونه می‌توان این فرهنگ را عوض کرد که تبعیت هم صورت بگیرد؟
- یک پیشنهاد این است که فعلا در شهرها اصلا مطرح نکنیم، بلکه در سطح روستاها به طرح آن بپردازیم و چند مورد خاطرجمع بسیار بین را نشان دهیم و بگوییم که این وضعیت ده و مردم ده است که در آنجا یکی از دنیا رفته و چند میلیون هزینه به گردن خانواده‌اش نهاده‌اند که می‌گوییم فقیرند. باید از اینجا شروع کنیم و الی ماشاءالله در شهرستان‌ها، ده‌ها و روستاها داریم که افرادی که واقعا از وضعیت اقتصادی مناسبی برخوردار نیستند، ولی به این مراسم، تقید دارند. یا حتی در روستاها هم می‌توان روستاهای خاصی را دنبال کرد و در یک منطقه، جا انداخت، آنگاه آن را به‌عنوان نمونه، معرفی کرد. اگر در منطقه‌ای می‌بینید واقعا کار خلاف انجام می‌شود و مصیبت بر مصیبت‌دیدگان می‌افزاید، جا بیندازیم تا نمونه‌ای برای مناطق دیگر شد.
ضمنا باید به یاد داشته باشیم که مراسم نباید تعطیل شود و منبر، سخنرانی و مداحی باید انجام گیرد چون کسی با مداحی، مخالف نیست، بلکه مخالفت‌ها با مداحی‌های امروزی، مطرح می‌شود که مداحی را به مراسم، دعوت کنند و از ابتدا مبالغی سنگین را تعیین کند یا تعیین نکند، ولی شرائط به‌شکلی است که اگر او را دعوت کنیم، باید مبالغی سنگین پرداخت کنیم. ما معتقد نیستیم که مداحی یا منبر به طور کلی، تعطیل شود، بلکه معتقدیم که چنین کسانی نباید به این مراسم، دعوت شوند. ما پیشنهاد نمی‌کنیم که طول جلسه، بسیار کوتاه شود، ولی وقتی مراسم به‌شکلی باشد که در برخی مناطق، مرسوم است که باید یک ختم قرآن خوانده شود و چون جمعیت کم است، جلسه حدود 2 تا 3 ساعت به طول می‌انجامد. وقتی که چنین جلسه‌ای داریم و می‌خواهیم ختم قرآن کنیم، در همانجا می‌شود اولویت‌بندی و دیده شود که چگونه می‌توان مجلس را اداره کرد که اولی باشد. آیا اگر در طول این مدت، همه بنشینند و قرآن بخوانند، کافی و اولی است یا آن را کوتاه سازیم و در آن مدت کوتاه نیز سخنان خوبی به گوش مردم، رسانده شود که آموزنده باشد؟
پیشنهاد دیگر این است که یک فرزانه خوش‌قلم باید این را به‌صورت یک داستان خیلی مفصل و متعدد، مطرح کند و نامی از شهری نبرد و مثلا بنویسد که در روستایی یا در گوشه‌ای از حوزه علمیه قم، چنین پیش آمده و اگر جرات می‌کند، بنویسد که در حوزه قم هم حتی برای غیر مراجع تقلید و بزرگان دینی چندمین و چند سالگرد می‌گیرند. البته اگر در حدی است که مروج دین باشد؛ اشکال ندارد ولی این نباید به دیگرانی سرایت کند که یک فرد معمولی بوده و سالگردها دوم، سوم و چهارم بگیرند. به هر حال، پیشنهادم این است که کسانی که خیلی خوش‌قلمند و می‌توانند واقعا اثرگذار باشند، حتی با پرداخت حق‌الزحمه به آنها، مصادیق مختلف را دنبال کنند و در تیراژ بسیار زیاد، چاپ شوند تا در مناطقی که پیداست قصد مراسمی دارند، منتشر شود. این آثار باید چیزی در حدود 60-50 صفحه باشد که مردم بخوانند و تصمیمشان عوض شود.

*یک حرف عقل‌پسند، عاقلانه و عقلانی این است که هرکس و هر جمعیتی در هر کاری که به عهده دارند و حتی هر کار علمی که توسط گروهی انجام می‌شود، ابتدا باید در این اندیشه باشند که ببینند اولویت با چه کاری است
*کسی که این بحث‌ها را دنبال می‌کند، می‌گوید در این راستا پول‌هایی هزینه، کارهایی انجام و وقت‌هایی صرف و سرمایه‌هایی تلف می‌شود که می‌توان از آن‌ها استفاده بهینه و بهتر کرد
*این وضعیت درحال سرایت است و وزمانی که مراسمی برای خانواده‌های معمولی، میلیون‌ها تومان هزینه در بر دارد، جز ضرر، پیامدی با خود نمی‌آورد

  تعداد بازديدها: 338
   


 



این مطلب از نشانی زیر دریافت شده است:
http://fajr57.ir/?id=99794
تمامي حقوق براي هیئت انصارالخميني محفوظ است.