الزامات توازن در سیاست داخلی سیاست توازن، دو بخش دارد؛ توازن در سیاست خارجی و توازن در سیاست داخلی.
توازن در سیاست خارجی به معنای برقراری موازنه میان رابطه با دو بلوک شرق و غرب است. باج ندادن به هیچیک از دو بلوک و قهر نکردن با آنها. چنین سیاستی، مصداق «نه شرقی – نه غربی» است، زیرا کشور نباید زیر بار هیچیک از دو بلوک شرق و غرب قرار داشته باشد. در عین حال، برخورداری از رابطه با هر دو بلوک به صورت متعادل میتواند مکمل این سیاست باشد. کسانی که سیاست «نه شرقی – نه غربی» را به معنای ستیز با آنها و یا یکی از آنها میدانند، درک صحیحی از مفهوم واقعی این سیاست ندارند. امام خمینی در نقد چنین تفکری گفته بود آقایان فکر میکنند در غار زندگی میکنیم. زندگی در دنیای امروز بدون داشتن رابطه با کشورها امکانپذیر نیست.
این نکته نیز روشن است که رابطه داشتن با دولتها به معنای پذیرش واقعیتهای مشروع و قانونی و تعامل با متصدیان و مسئولانی است که اصل موجودیتشان در چارچوب قانون و اراده ملتها مشروع است. بنابراین، رابطه با رژیمی مثل اسرائیل که غاصب است از این چارچوب خارج است و تعامل با سایر دولتها نیز براساس حفاظت از منافع ملی صورت میگیرد با پرهیز قطعی از کوتاه آمدن نسبت به آنچه مصالح ملی و عمومی ایجاب میکند. تنظیم سیاست خارجی در این چارچوب علاوه بر اینکه مشکلات و موانع را از سر راه روابط بینالملل برمیدارد، به دولتها برای تامین منافع مردم در داخل کشور و ایجاد توازن در سیاست داخلی نیز کمک میکند.
توازن در سیاست داخلی را در بخشهای متنوعی میتوان تعریف کرد ولی مهمترین بخش، توازن میان قدرت سخت و قدرت نرم است. قدرت سخت، به برخورداری از سلاح، تجهیزات نظامی و امکانات دفاعی گفته میشود. این قدرت قطعاً برای هر کشوری لازم است. آیه شریفه «واعدوا لهم ما استطعتم من قوه...» به همین واقعیت اشاره دارد و اقتضای بازداشتن دشمنان از طمع برای تجاوز به خاک کشورها نیز ایجاب میکند دولتها برای برخورداری از قدرت سخت اهمیت زیادی قائل باشند. هیچ انسان عاقلی محرومیت از قدرت دفاعی را برای کشور خود نمیپسندد و هیچ دولتی هم نباید از برنامهریزی برای تقویت قدرت دفاعی کشور غفلت کند.
در عین حال، قدرت نرم هم باید به اندازه قدرت سخت مورد توجه دولتها باشد. قدرت نرم، به پشتوانه مردمی گفته میشود. هر دولتی که از پشتوانه مردمی بیشتری برخوردار باشد، دارای قدرت بازدارندگی بیشتری است و امکان زیادتری برای تامین منافع مردم و نفوذ در تعاملات منطقهای و بینالمللی خواهد داشت.
ایران، بعد از پیروزی انقلاب اسلامی از بالاترین قدرت نرم برخوردار بود و با همین قدرت بود که توانست دفاع مقدس پیروز را در 8 سال جنگ تحمیلی شکل بدهد و از گردونههای بسیار سخت عبور کند. مهمتر اینکه اصولاً با همین قدرت نرم یا پشتوانه مردمی بود که انقلاب اسلامی به پیروزی رسید و دو بلوک قدرتمند آن روز شرق و غرب که هر دو از رژیم پهلوی حمایت میکردند نتوانستند آن رژیم را نگه دارند و چارهای غیر از عقبنشینی در برابر مردم ایران نیافتند. اینکه امام خمینی همواره میگفت این انقلاب را مردم به پیروزی رساندهاند، به همین معنا بود. در جریان انقلاب اسلامی، مردم با سلاح نظامی به مقابله با رژیم پهلوی نپرداختند بلکه این قدرت نرم یعنی همان پشتوانه مردمی بود که بر رژیم تا دندان مسلح آن رژیم مورد حمایت قدرتهای شرقی و غربی غلبه کرد. این، معجزه قدرت نرم است که دولتمردان، باید همواره به آن توجه داشته باشند و بدانند که غفلت از آن موجب خسران بزرگ است حتی اگر قویترین قدرت سخت را در اختیار داشته باشند.
نکته بسیار مهم اینست که در شرایط امروز کشورمان توجه به قدرت نرم یا پشتوانه مردمی مورد غفلت قرار گرفته است در حالی که توازن میان آن و قدرت سخت الزامی است و بدون پشتوانه مردمی، کاری از قدرت سرد برنمیآید. اگر پشتوانه مردمی باشد، برای تامین مشارکت مردم در انتخابات نیازی به هزینه کردن از خدا و پیغمبر و ائمه و دین و مقدسات نیست.
*روزنامه جمهوری اسلامی
|