نیاز به تدبیر جدید در سیاست نه جنگ نه مذاکره متاسفانه جهان به ویژه در میان قدرتها اکثرا از سیاستمداران عاقلی بهره نمی برد و در پلشتی های سیاست، بسیاری از عقلا و نخبگان عالم، عرصههای دیگری غیر از سیاست را برای خود برگزیده اند و در این خلاء نخبگی در جهان سیاست، واگذاری همه چیز به سیاستمداران و نظامیها ممکن است کار دست همه بدهد. کما اینکه نتیجه عملکرد سیاستمداران و نظامیهای آمریکا، ریختن خون میلیونها تن از مردم منطقه بوده است و اسرائیل نیز به نمایندگی از آمریکا مشغول نسلکشی است. در برابر این آمریکای مهاجم که به دلیل مشارکت در نسل کشی، فاقد وجاهت اخلاقی نیز هست، طبیعتا تقاضای عقب نشینی از تهران و گروه های مقاومت مسموع نیست. آنها نمیخواهند میزان موازنهای که به بهای بسیار سنگین و جانهای فراوان ملتهای مظلوم منطقه ایجاد شده است، به نفع آمریکا تغییر کند. اما سخن از تدبیر است و همه راهها لزوما از منازعه و جنگ نمی گذرد. در وهله ی نخست، همه در جهان مسئولند، آمریکا را وادار کنند به بشریت احترام بگذارد و از این سیاست های جنگ محور و سلطه طلب دست بردارد و به حقوق برابر انسانها احترام بگذارد. و البته بعضی وقتها یک ابتکار عمل، نظیر عملکرد آفریقای جنوبی در دادگاه لاهه، یا حضور قوی نخبگان در کرسیهای مطرح جهانی و اعلام نظر جمعی قوی از نخبگان جهان، یا اعلام نظر رئیس سازمان ملل جای بسیاری از اقدامات پر هزینه ی دیگر را پر خواهد کرد. در ارتباط با ایران نیز آمریکا باید به دیپلماسی روی بیاورد. تجربه ۴۴ ساله نشان داده است، سیاست جنگ و نظامی گری و فشارحداکثری به ایران نتیجه ای به نفع هیچ کس نه در آمریکا و نه در ایران و نه در منطقه و جهان نداشته است همچنان که سیاست های مداخله جویانه و کودتای علیه دولت مصدق سودی نداشته است. آمریکا باید از این رویه غلط و ظالمانه ی خود نسبت به ایران دست بردارد. باور دارم، بدون به رسمیت شناختن استقلال ملت ایران، بدون مشارکت ایران و بدون تشکیل کشور فلسطین صلح منطقه ای محقق نخواهد شد، و همه زیان خواهند کرد، اما حکمت این که ایران نیز به دیپلماسی مستقیم ورود نمی کند، جای تامل و بازنگری دارد. حتی اگر تهران بخواهد به مچ اندازیها با آمریکا به شیوه جاری ادامه دهد، خالی گذاشتن کرسی های گفت و گو در جهان کنونی که به شدت دیپلماتیک و رسانه ای شده، فضا را برای شنیدن منطق ایران تنگ کرده و به نوعی فرصت سازی برای آمریکا و رقبای ایران بوده است. بیندیشیم چرا همین آمریکا که مشغول تخاصم با بسیاری از کشورهای جهان است، هیچگاه از دیپلماسی پرهیز ندارد؟ دراوج جنگ سرد هم روابط آمریکا و روسیه بر قرار بود. کسی خواهان سازش ذلیلانه با آمریکا نیست، همچنان که کسی خواهان جنگ با آمریکا نیست. کسی هم باکی از هیمنه ی آمریکا ندارد. اما دیپلماسی مولفه ای مکمل و در شرایط فعلی «جهانِ به شدت ارتباطی»، که کلمات منزلتی منحصربهفرد در «منطق سازی» برای ملت ها به ویژه نسل های جدید تماما تحصیل کرده یافته اند، غیر قابل اغماض است. حساب اختلاف نظرهای داخلی جدا، چرا که این نوشتارها جای ورود به مناقشات داخلی نیست. اما فکر می کنم نه رهبران و نه ملت ما که داغ کودتا و جنگ تحمیلی را بر دل دارند و به دلیل خصومت های بی پایان آمریکا، شاهد ثروت نابود شده و فرصتهای از دست رفته ی فراوانی هستند و ملتی که آغاز کننده هیچ جنگی نبوده اند، منطقا خواهان میدان دادن به قدرت ماجراجو و توهم زده آمریکا که هفت تریلیون ثروت ملت خود و یا غارت شده از دیگران را در منطقه به باد داده، و میلیونها خون بیگناهان ریخته، نخواهند بود. چه کنیم که فضای ملتهب، سیاستزده و گرفتار در تعهدات و لابیهای نانوشته، سینههای مالامال از کینه های فروخفته نسبت به این منطقه و اتحادیه جهانی جنایتکاران جنگطلب و اسلحه فروش، توان این را دارند که در شرایط تنش، در امور گره افکنده و آن را با منافع پنهان و آشکار مخلوط و حیثیتی کرده و آتش افروزی را سبب سازی کنند. از این روست که به صرف احتمال دور یا نزدیک، اصرار بر مراقبت میشود و این منافی عزت و استقلال میهن در بلند مدت نیست و کسی بنای خم شدن در برابر آمریکا را ندارد، همچنان که ملت به روابط با روسیه و چین حساسند، و اقتدار ایران نقطه مشترک هر ایرانی میهن دوست است. اما چه بسا در شرایط مخاصمه و منازعه، گفتوگو و برخی از روابط میتواند پنجرههایی به تعقل و تدبیر و حکمت بگشاید و عرصه را تا حدی از ذهنهای جنگ محور بستاند. به یاد میآورم حتی در شرایط جنگ هشتساله، برخی روابط اقتصادی و علمی و صنعتی و بهداشتی بین دو کشور بر قرار بود و بیماران با بودجه دولتی برای درمان اعزام می شدند و روابط تهران و واشینگتن هیچگاه به این اندازه وخیم نبوده است. در بازگشت به استراتژی تهران و واشینگتن در منطقه، روشن است که فلسطین عمق استراتژیک ایران و کشورهای اسلامی است، اما منازعه با آمریکا، عمق استراتژيک ایران نیست و باید دو کشور راهی برای تفکیک شکاف خود بر سر فلسطین با موضوعات دیگر پیدا کنند. به نظر می رسد استراتژی نه مذاکره نه جنگ تهران تا حدی بازدارندگی نظامی داشته است، اما دستاوردهای اقتصادی و بینالمللی و تکنولوژیک و توسعهای آن نامشخص است و از دیدگاه بسیاری از کارشناسان در کنار ناکارآمدیهای داخلی که جای سخنش این یادداشت نیست، مسبب بسیاری از عقبماندگیهای کشور ارزیابی می شود و البته آمریکا نیز متقابلا متحمل هزینههای هنگفتی شده است. سهم ایران در کنترل آمریکا نباید بیش از ظرفیتهای کشور باشد. ملتهای دیگر نیز باید در کنترل آمریکا نقش ایفا کنند و البته، تاریخ نشان داده، آمریکا نهایتا به دلیل اقدامات ضد بشریاش تنبیه خواهد شد. در شرایط فعلی، سیاست نه جنگ و نه مذاکره و نوع روابط ایران و آمریکا، نیازمند ابتکار عمل جدیدی است و روش ها و میانجی های معتبر و موثری میخواهد. ضمن آنکه موضوع فلسطین نیازمند مبرم حضوردیپلماسی ایران است و غیاب ایران در سطح عالی مذاکرات به زیان فلسطین است. وضعیت غزه و تهاجمات گسترده ی آمریکا، کار را برای طرفین و مطالبه ی تنش زدایی دشوار کرده است، اما دلیلی برای بنبست وجود ندارد و نخبگان و دلسوزان دو کشور باید به رهبران دو کشور، طرحی نو ارائه دهند، ولو در بدو امر مسموع نباشد.
*جماران
|