مسئولیت بر زمین مانده جهان عرب انیس نقاش، فعال سیاسی لبنانی دهههای گذشته که در سال 1399 از دنیا رفت، در سال آخر عمرش پیشبینی مهمی درباره خاورمیانه و جهان عرب کرد که این روزها به مناسبت جنگ غزه بشدت مورد توجه قرار گرفته است. او با تشریح خیانت سران چند کشور عربی که پیشگام عادیسازی روابط با رژیم صهیونیستی شدند گفت: «در آینده نزدیک، جنگی را شاهد خواهیم بود که در آن نیروهای صهیونیست با دولتهای عربی دست به دست همدیگر میدهند و با هرکس که بخواهد فلسطین را از سلطه امپریالیسم آزاد کند میجنگند. طرح عادیسازی، برنامهای حساب شده برای متحد کردن دولتهای عربی با رژیم صهیونیستی جهت جلوگیری از آزادی فلسطین است. قدرتهای سلطهگر غربی مصمم هستند مانع آزادی فلسطین شوند. آنها حضور اسرائیل در منطقه و اشغال فلسطین توسط صهیونیستها را در چارچوب منافع استراتژیک خود تعریف میکنند و حاضر نیستند تغییری در آن به وجود بیاید.»
با گذشت بیش از سه ماه و نیم از جنایات رژیم صهیونیستی در غزه، عملکرد دولتهای عربی کاملاً نشان داد پیشبینی انیس نقاش درست بوده است. در این جنگ، آمریکا شریک اصلی رژیم صهیونیستی است و انگلیس، آلمان و فرانسه نیز به شکلهای مختلف از صهیونیستها حمایت میکنند. دولتهای عربی، بعد از مدتی سکوت رضایتمندانه از جنایات رژیم صهیونیستی علیه مردم غزه حالا با توسل به شگردهای گوناگون همراهی خود با این رژیم را آشکار میکنند. پیوستن بعضی از دولتهای عربی به ائتلاف دریائی آمریکا علیه یمن، یکی از این شگردهاست. اطلاعات غیررسمی نیز از چراغ سبز دادنهای سران ارتجاع عرب به سردمداران رژیم صهیونیستی و آمریکا برای ادامه کشتار مردم غزه حکایت دارند. هرچند هنوز خبری از سرازیر شدن دلارهای نفتی اعراب به سوی تلآویو برای تامین هزینه سلاحهائی که صهیونیستها بر سر مردم غزه فرو میریزند درز نکرده ولی قطعاً در این زمینه نیز اطلاعاتی به دست خواهد آمد. متاسفانه این واقعیت تلخ وجود دارد که سران مرتجع عرب در مورد مساله فلسطین با قدرتهای غربی و اشغالگران صهیونیست همفکر و هماهنگ هستند و نمیخواهند فلسطین آزاد شود. آنها حتی به وضعیت کنونی باقیمانده خاک فلسطین که در محاصره و تحت فشارهای مختلف اشغالگران است نیز راضی نیستند و خواسته قلبیشان اینست که تمام سرزمین فلسطین تحت اشغال باشد و دولت یا حکومتی به نام فلسطین وجود نداشته باشد.
این خواسته سران مرتجع عرب دقیقاً برخلاف اراده و خواست ملتهای عرب است. در جهان اسلام نیز علاوه بر ملتهای عرب تمام ملتها طرفدار مردم فلسطین هستند و اسرائیل را به دلیل اشغالگر و غاصب بودن، نامشروع میدانند و آزادی فلسطین از سلسله صهیونیستها را آرمان تغییرناپذیر خود میدانند. این تفکر، کاملاً طبیعی است زیرا با مبانی دینی، موازین قانونی، حقوق بینالملل و درک عقلی منطبق است. هیچیک از ادیان توحیدی اشغال سرزمین یک ملت را جایز نمیدانند. هیچ قانونی چه در چارچوب قوانین اساسی کشورها و چه براساس حقوق بینالملل نیز اشغالگری را مشروع نمیداند و ادامه اشغال را هر قدر هم که زمان بگذرد به عنوان عاملی برای مشروع شدن اشغال نمیپذیرد. حکم عقل نیز در تمام زمانها و مکانها اینست که اشغالگری محکوم است و هیچ اشغالگری نمیتواند خود را مشروع بداند.
با توجه به تمام موازین مورد قبول انسانها، حق با ملتهاست که معتقدند رژیم صهیونیستی نامشروع است و حق ندارد بر سرزمین فلسطین حکومت کند. بنابراین، آنچه مورد توافق دولتهای عرب و رژیم صهیونیستی و حامیانش در مورد اصل موجودیت این رژیم و ظلمی که به فلسطین میکند قرار گرفته، از ریشه باطل است و حق با ملتهاست که خواهان پایان یافتن سلطه صهیونیستها بر فلسطین و آزادی این سرزمین هستند.
علیرغم واقعیتهای انکارناپذیر که همگی نامشروع بودن رژیم صهیونیستی را به اثبات میرسانند، دولتهای عربی برای استمرار تضییع حقوق مردم فلسطین با غاصبان این سرزمین همراهی و به مردم فلسطین خیانت میکنند. متاسفانه مجامع بینالمللی نیز آلت دست قدرتها هستند و از طریق آنها نیز نمیتوان فلسطین را آزاد کرد. جمعبندی طبیعی این واقعیتها اینست که اولاً حق مردم فلسطین اینست که خودشان بر سرزمینی که به آنها تعلق دارد حکومت کنند و ثانیاً مسلمانان و آزادگان جهان به مردم فلسطین برای رسیدن به این حق کمک کنند. کار دیگری هم که بر زمین مانده و باید انجام شود اینست که ملتهای عرب، خود را و کشورهای خود را از سلطه دولتمردان وابسته به صهیونیسم و قدرتهای سلطهگر نجات دهند. رسیدن به این هدف، نیازمند یک انقلاب همهجانبه و عمیق فکری در جهان عرب است.
*روزنامه جمهوری اسلامی
|