چرا صدای آژیر خطر را نمیشنوید؟ امنیت کشور، نیازی همگانی است که آحاد مردم نسبت به آن احساس مسئولیت میکنند، زیرا علاوه بر آنکه همگان به آن نیاز دارند، علاقمندی به کشور و هموطنان نیز ایجاب میکند هیچیک از افراد جامعه طرفدار ناامنی نباشد.
ناامنی از دو طریق به جامعه تحمیل میشود، یکی شرارتهای داخلی و دیگری مداخلات برونمرزی. نوع دوم که تحت عنوان «امنیت ملی» تعریف میشود، شامل جنگ نیز هست ولی در مواردی بدون آنکه جنگ به وجود بیاید، اغراض خاصی ممکن است انگیزه بعضی دولتها برای ناامن ساختن مرزها یا حتی داخل کشور شوند. ما ملت ایران در این زمینه تجربیات زیادی داریم که یکی از آنها به همسایه شرقیمان افغانستان مربوط است.
از شروع سلطه طالبان بر افغانستان در اواخر دهه هفتاد و کشتار وحشیانه دیپلماتهای ایرانی در کنسولگری مزارشریف و خبرنگار خبرگزاری جمهوری اسلامی در آن شهر، مرزهای مشترک کشورمان با افغانستان نیز در معرض ناامنی قرار گرفتند. سلطه نزدیک به 5 ساله طالبان بر افغانستان در آن مقطع، ناامنیهائی را برای ایران رقم زد که با تدابیر مسئولین به خطرهای بزرگتر منجر نشد. در سال 1380 انفجار برجهای دوقلوی نیویورک و متوجه شدن انگشت اتهام این اقدام به سوی طالبان موجب شد آمریکا به افغانستان حمله کند و آن را اشغال نماید. در مدت 20 سال اشغال افغانستان توسط آمریکا، ناامنی در افغانستان ادامه یافت و طالبان که از حکومت طرد شده و به اقدامات چریکی و تروریستی متوسل شده بود، مرتکب جنایات زیادی علیه شهروندان در داخل افغانستان شد. انفجار مدارس، مساجد، حمله تروریستی به تجمعات و کشتار مردم در بازار و خانه و محل کار از جمله اقداماتی بودند که طالبان برای ناامن ساختن افغانستان انجام میداد. این تحرکات تروریستی طالبان در آن 20 سال علاوه بر مردم افغانستان، مشکلاتی نیز برای کشورهای همسایه ازجمله ایران به وجود میآورد ضمن اینکه از جمله اهداف اصلی جنایات تروریستی طالبان در آن مقطع، شیعیان، فارسیزبانان و علاقمندان به ایران در داخل افغانستان بودند.
با تبانی آمریکا و طالبان در سال 1400 که براساس یک قرارداد 400 صفحهای در دوحه قطر صورت گرفت، از 24 مرداد همان سال آمریکا حاکمیت افغانستان را، از اشرف غنی سلب کرد و به طالبان سپرد. در این قرارداد که فقط چند صفحه آن منتشر شده طالبان متعهد شد با استفاده از حمایتهای مخفی و آشکار آمریکا و بکارگیری سلاحهای برجای مانده آمریکائی در افغانستان، این کشور را به کانونی برای استقرار گروههای تکفیری-تروریستی تبدیل و اهداف آمریکا را در منطقه محقق نماید. طالبان با ظاهری ضدآمریکائی به قدرت برگشت ولی سران این گروه را هواپیماهای آمریکائی به افغانستان منتقل کردند! با گذشت زمان و امتحانی که سران طالبان در وفاداری به آمریکا نشان دادهاند، حالا آمریکا بخشهائی از واقعیتهای پشت پرده روی کار آوردن طالبان در افغانستان را آشکار کرده و یا کمکهای مالی و نشان دادن چراغ سبز برای خارج ساختن این گروه از فهرست تروریستی درصدد هموار ساختن راه عادی سازی روابط با آن برآمده است.
در این میان، جمهوری اسلامی ایران که با خوشبینی تمام به طالبان اعتماد کرده و حتی سفارت افغانستان در تهران را به این گروه تحویل داد، نهتنها به هیچیک از خواستههای خود از طالبان نرسیده بلکه دچار دردسرهای ناامنی و عوارض منفی دیگری از ناحیه این گروه شده است که رهائی از آنها کار آسانی نیست. علاوه بر باندهای سرقت، تجاوز ناموسی، قتل و انواع زورگیریها در شهرها، خانهها و پارکها، نفوذ عوامل تعلیمدیده گروههای تکفیری-تروریستی به نقاط مختلف کشور یکی از تهدیدهای مهمی است که هیچ توجیهی برای آن وجود ندارد. نفوذ عادل پنجشیری، تروریست باسابقه دستآموز مشترک طالبان و داعش به قلب تهران را با کدام استدلال میتوان توجیه کرد؟ قربانی شدن نزدیک به 100 کودک و زن و مرد در انفجارهای کرمان و مجروح شدن صدها نفر را چگونه میتوان توجیه کرد؟ جنایت در صحن حرم مطهر رضوی و شاهچراغ که تکرار هم شد را باید بر اینها اضافه کرد. با محکوم کردن این جنایات و شعار انتقام سر دادن و در همان حال نسبت به گرگ تیزدندانی که در همسایگی ما پوست روباه بر تن کرده، از ناکجاآباد سر در خواهیم آورد. چرا گوشی برای شنیدن نصیحت خیرخواهان وجود ندارد؟ آیا منتظر هستید تجربه محمود افغان تکرار شود؟ چه وقت قرار است صدای این آژیر خطر را بشنوید؟
*روزنامه جمهوری اسلامی
|