تعلل در انسداد مرز ایران و افغانستان یک تهدید امنیتی است دیپلمات باسابقه وزارت امور خارجه در امور افغانستان و پاکستان تاکید کرد: وضعیت امروز افغانستان نوید روزهای خوبی برای این کشور و همسایگان را از حیث امنیتی نمیدهد.
محسن روحی صفت در گفتگو با جماران افزود: گفته میشود که امروز ما شاهد یک آرامش امنیتی نسبی در افغانستان هستیم که البته با زنجیرهای از انفجارها که در این چند روز رخ داده این ادعا هم به سختی معتبر است اما همین وضع هم دوامی نخواهد داشت و آینده آبستن تحولات نه چندان خوشایندی است. در چنین فضایی ما باید با آینده نگری تلاش کنیم در سایه مذاکره با نیروهای موثر در درون افغانستان از صدماتی که این تحولات ممکن است به مردم این کشور بزند جلوگیری و با کمک قدرتها و کشورهای منطقه یک ثبات نسبی در افغانستان برقرار کنیم. در این زمینه مسئولیت مسئولان این پرونده در نهادهای متفاوت سنگین است و باید برای بدترین سناریوها آماده باشند.
وی تصریح کرد: ما در قبال افغانستان باید سیاست بازدارندگی را در پیش بگیریم تا در برابر خطرات و تهدیداتی که از آن سوی مرز متوجه ایران است به نوعی سد ساخته و مانع از تاثیرپذیری ایران از این تهدیدها و خطرات شویم. انسداد فیزیکی مرز مشترک میان دو کشور یک امر غیرقابل گذشت است و تا امروز هم که اجرای آن به تعویق افتاده خسارتهای بسیاری متوجه ایران شده و باید با این مساله به شکل یک طرح اضطراری و نه عادی برخورد کرد.
روحی صفت افزود: انسداد فیزیکی مرز میتواند با دیوار کشی، خندق کشی یا هر عامل دیگری که بتواند از هجوم افراد به داخل مرزها جلوگیری کند، انجام بگیرد. کسانی که در گذشته نسبت به وضعیت مرز بیتوجه بودهاند و باعث هجوم میلیونها نفر به داخل ایران شدند کم کاری کرده و باید آن را جبران کنند.
این دیپلمات ایرانی با اشاره به اینکه درک کاملی از تندروی و افراطی گری در موضوع افغانستان در نهادهای تصمیم گیر اصلی، میانی و یا بخشهای اجرایی در میدان وجود ندارد، میگوید: بخشی از این ناآگاهی از تصلب ذهنی در مساله مواجه با آمریکا ریشه دارد. این نگاه برخی افراد را دچار یک دگم اندیشی کرده که همه چیز را با شاقول آن میبینند و هر آنچه که تصور کنند مخالف آمریکا است را میپذیرند.
وی گفت: این درک ناقص از موضوع میتواند منافع ملی ما را به خطر بیندازد. به نظر من آنچه که ما باید در افغانستان دنبال کنیم مصلحت عامه مردم ایران است که در عدم وجود جنگ، درگیری و بیثباتی است. ما ضمن اینکه خواهان تداوم دوستی بین مردم دو کشور هستیم اما تفکرهای افراطی که در آن کشور در برابر زبان فارسی و اقلیتهای قومی (تاجیکها، هزارهها و ازبک ها) ایجاد شده را در راستای مصلحت عامه دو ملت نمیدانیم. از طرف دیگر تنش میان دو کشور هم در راستای مصالح ایران نیست. لذا سیاست دولت باید بسیار ظریف و مانند راه رفتن بر لبه یک تیزی باشد. اقدامهای دولت نه باید موجب تقویت تفکر افراطی در افغانستان شود و نه مقدمات جنگ و درگیری را فراهم کند.
روحی صفت با تاکید بر اینکه مواضع رهبری درباره افغانستان مورد توجه قرار بگیرد، اضافه کرد: برخی معتقدند که اگر به مذاکره با آمریکا در موضوع افغانستان بپردازیم هزینههای آن کمتر از هزینههای مهار ناامنی است که افغانستان درحال حرکت به سمت آن است. ما باید با ارزیابی عملکرد دو سال گذشته نقاط موفق و البته آسیب پذیر سیاستهای در پیش گرفته شده را مشخص کنیم و استراتژی و سیاستهای خود در موضوع افغانستان را برای سال جدید مورد بازنگری قرار دهیم. من فکر میکنم گاهی کسانی که در میدان کنترل عملیات را در دست دارند خیلی از مواضعی که رهبری در موضوع افغانستان تدوین کرده پیروی نمیکنند. باید نظارت و کنترلی بر روی گامهایی که در میدان عمل در حوزه افغانستان برداشته میشود وجود داشته باشد تا مطمئن باشیم که آنچه که مدنظر تصمیم گیران اصلی کشور است در صحنه میدان به منصه ظهور میرسد.
این دیپلمات ایرانی با بیان اینکه بحران افغانستان با دیپلماسی دوجانبه حل نخواهد شد، یادآور شد: سیاستهای ما در موضوع منطقه باید چند وجهی باشد و از سیاستهای ساده انگارانه فاصله بگیریم. ما باید در مسئله افغانستان با همه کشورها تعامل داشته و با مذاکره مانع از بروز تهدید یا بحران جدیتری شویم. زمانی که از مذاکره صحبت میکنیم صرفا مذاکره با طرف مقابل در افغانستان نیست، بلکه مذاکره با همه کشورهای منطقه و همه قدرتها و کشورهایی که در افغانستان همچنان درگیر هستند و حضور دارند یعنی آمریکا هم است.
وی گفت: افغانستان موضوعی نیست که بتوان آن را دو جانبه میان دو کشور حل و فصل کرد و به آن سر و سامان داد. برقرای ثبات در افغانستان نیازمند مشارکت همه کشورهای منطقه و قدرتهای بزرگ است. در این موضوع سازمان ملل باید به عنوان چتری برای همه عوامل در نظر گرفته شود. از گذشته دور همواره سیاستهای رسمی جمهوری اسلامی ایران حمایت و کمک به تقویت موضع سازمان ملل در افغانستان بوده و این سیاست باید حفظ شد. باید تعیین نماینده ویژه ازسوی سازمان ملل برای موضوع افغانستان را به فال نیک گرفت و مذاکرات جدی و منظمی را با نماینده سازمان ملل در امور افغانستان داشت تا با مشارکت همه کشورها در زیر چتر سازمان ملل به راه حل جمعی در موضوع افغانستان رسید.
روحی صفت در پاسخ به پرسشی درباره وضعیت داعش در افغانستان و پیوندهای این گروه تروریستی میگوید: درباره داعش باید به این نکته توجه داشت که سازمانهای امنیتی کشورهای متعدد میتوانند از داعش به عنوان ابزاری برای اجرا کردن سیاستهای خود استفاده یا با نفوذی که در میان نیروهای داعش دارند آنها را به سمت و سوی مد نظر خود هدایت کنند.
وی گفت: وجود داعش در پاکستان نیز دردسرهایی برای اسلام آباد ایجاد کرد. حضور داعش در مناطق قبایلی پاکستان، موجب تقویت و توانمندسازی تشکیلات طالبان پاکستانی شد. مناطق قبایلی پاکستان از گذشته حالت خودمختاری داشتند و در این میان، مناطقی مانند وزیرستان شمالی و جنوبی و چند نقطه دیگر در برخی موارد در تقابل با دولت پاکستان بودند اما سایر مناطق آرام بود. با باز شدن پای نیروهای داعش که از شامات آمده بودند حد انتظار در مناطقی که با دولت مرکزی در پاکستان اختلاف داشتند افزایش پیدا کرده و آنها هم خواستار تشکیل حکومت اسلامی در سراسر پاکستان و افغانستان شدند.در حقیقت میتوان گفت که داعش توانست دامن تفکرات افراطی خود را گسترش دهد.
روحی صفت با اشاره به اینکه آمریکا از بیثباتی متاثر از فعالیت داعش در منطقه بهرهبرداری میکند، اظهارداشت:پیدایش داعش در افغانستان در اوج فعالیتهای داعش در عراق و شامات بود که در آن زمان آنها تلاش میکردند از مناطق مختلف جهان یارگیری کنند و برای هر منطقه یک حاکم تعیین کردند، از جمله در پاکستان و افغانستان هم به نام «داعش خراسان» تشکیلاتی به رسمیت شناخته شد. با کاهش درگیریها در شامات و شکست داعش در عراق و سوریه تعداد بیشتری از آنها به سوی پاکستان و افغانستان مهاجرت کردند و البته این موضوع تا حدود زیادی در راستای منافع برخی از کشورها هم بود. از یک جهت پاکستان به دنبال تضعیف حکومت مرکزی در افغانستان بود و فعالیتهای داعش میتوانست به نفع پاکستان باشد.
وی افزود: دوم اینکه برداشت سازمان اطلاعات نظامی پاکستان این بود که با تشدید فعالیتهای داعش، مقبولیت طالبان در برابر قدرتهای خارجی بیشتر میشود و مردم طالبان را به داعش ترجیح میدهند. در چنین شرایطی تا حدی یک مقبولیت و مشروعیت برای طالبان کسب میشود.
این دیپلمات وزارت خارجه تصریح کرد: ما در برخی از مناطق شرقی افغانستان شاهد همین تقابلها بودیم. مثلا افراد داعش خراسان اعتقاد داشتند که سیستم اطلاعاتی پاکستان در پشتیبانی از طالبان علیه داعش اقدام میکنند و همزمان طالبان که در همان منطقه بودند معتقد بودند که سازمان اطلاعات امنیت پاکستان برای کنترل طالبان از اهرم داعش استفاده کرده و انها را علیه طالبان برمی انگیزند. در واقع یک بازی دو گانه بود که برخی از سازمانهای اطلاعاتی کشورها از حضور داعش به منظور پیشبرد برنامههای خود استفاده میکردند.
وی گفت: همزمان آمریکا هم علاقهمند بود که بیثباتیهای مرز میان افغانستان و پاکستان به شمال افغانستان منتقل شود تا تاثیرات خود را در مرزهای آسیای میانه که محل نفوذ روسیه است باقی بگذارد. آمریکا عملا از متاثر شدن روسیه، چین و ایران از بیثباتی ناشی از فعالیت داعش در افغانستان بهره میبرد. البته هر چند محرکهایی برای داعش خراسان در خارج از کشور وجود داشت اما در داخل افغانستان زمینههای چندانی برای گسترش داعش وجود نداشت. از نظر تفکری، تفکر مردم افغانستان تا حدود زیادی با تفکر داعش متفاوت و متضاد بوده و هست. در کل میتوان گفت که طالبان از وجود داعش برای بیاعتبار کردن و بیثبات کردن دولتهای حاکم بر افغانستان در دوره جمهوریت استفاده کرد و این دو هم با یکدیگر رقابت و هم همکاری داشتند. در طول مبارزاتی که طالبان در دوره جمهوریت با دولت مرکزی و آمریکا داشت، داعش نیروی کمکی طالبان به حساب میآمد. البته در همان دوره حس رقابت میان این دو هم پررنگتر شد، اما وجود رقابت به معنای عدم ارتباط این دو نبود و گاهی نیروهایی که از هر کدام از این دو جدا میشدند به جبهه دیگری میپیوستند. نه طالبان یکپارچه هستند و نه داعش بلکه هر دو از نیروهای افراطی هستند که در واقع به شکل مبارزههای مسلحانه و انتحاری در منطقه فعالیت دارند و در مواقعی با هم رقابت و گاه با هم میجنگند.
|