جهاد با نفس در قرآن جهاد، اصطلاحی در فقه اسلام است (کتابی هم در فقه به این نام داریم) که مورد بحث فقهاست و احکام خاصی هم دارد، ولی در شرع معنای وسیعتری دارد. در قرآن معمولاً به معنای وسیع آن استعمال میشود و آن کوششی است به قصد تقرب به خدا و برای تحقق اهداف اسلام. هر نوع تلاشی که انسان با شرایط خاص و با نیت خاصی برای خدا و در راه خدا و برای تحقق اهداف دین خدا صورت دهد، در عرف قرآن تعبیر به جهاد شده است. اما اصطلاح خاص فقهی آن، کارزار و جنگ با دشمن است. طبعاً جهاد همراه با فداکاری است، یعنی انسان مجاهد آماده میشود که چیزی را از دست بدهد؛ در عرف وسیعش مال و جان خود را و در معنای محدود فقهی (بیشتر) جان را. بنابراین قرآن میگوید با مال و جانتان در راه خدا مبارزه کنید. در قرآن نزدیک چهل مورد آیات با لفظ جهاد آمده. (با لفظ قتال و انواع دیگر رزمها فراوان است.) چهل مورد تقریباً با لفظ جهاد، مجاهدت، یجاهدون، جهاد و جاهدوا، و تعبیراتی از این قبیل، آمده. از قرآن استفاده میشود که عالیترین صفتی که یک انسان میتواند به آن متصف شود مجاهد است. یک مسلمان اگر بتواند لقب مجاهد را برای خود جذب کند و با مفاهیم دینی تایید شود که او مجاهد در راه خداست، مقام بزرگی را کسب کرده است.
ابعاد جهاد هم بخش دیگری از بحث است که خیلی نمیتوانم آن را باز کنم؛ جهاد با نفس، جهاد با دشمن داخلی، جهاد با دشمن خارجی و جهاد سازنده برای اصلاح جامعه، که در پایان خطبه گذشتهام به جهاد با نفس رسیده بودم. مبنای ایدئولوژیک جهاد (یعنی جهانبینی اسلام که این حالت را در مسلمانها به وجود آورده و انسان مجاهد میسازد) مهم است. میدانیم که یکی از مشخصات اسلام، که در مبارزات جامعه مسلمان ایران تبلور پیدا کرد، روحیه فداکاری و ایثار بود که در هیچ جامعه و انقلابی با این ابعاد وجود نداشت. ما ابتدای قضیه را در جهانبینی اسلامی و نقاط حساس ایدئولوژی میبینیم که انسان را اینطور بار میآورد. آن نکتهای که در این جهانبینی مورد نظر من است، دیدی است که اسلام و قرآن از جهان و انسان عرضه کردهاند. در چند کلمه، قرآن و اسلام، انسان را رهروی به طرف خدا میداند و منهای خدا و ارتباط با خدا، انسان را موجودی بیارزش و یا گاهی ضدارزش و منفی میداند. از نظر قرآن هدف انسان در زندگی هیچ چیز غیر از لقاءالله و رسیدن به جوار الهی و جذب رضوان الهی نمیتواند باشد. یعنی اگر چیزی غیر از این باشد، انسان به همان اندازه مغبون و از راه دور است. یک انسان مومن اسلامشناس و دارای ایدئولوژی اسلامی (حالا یا به شکل عرفی و عوامیش یا به شکل عرفانی و سطح بالایش) و انسان حکیم واقعی، کسی است که در زندگیاش تلاش میکند خود را به خدا نزدیک کند. «الیالله المصیر». لقاءالله، جوارالله و اینگونه تعبیرات، لطیفترین و پرجاذبهترین چیزی است که در کلمات عرفا (و در عمل، حرکت و قلب عوام، حکیم و مردم عامی دارای حکمت الهی) دیده میشود. این روحیه فقط میتواند در کسی باشد که برای جهان مبدا و برای انسان حرکت قایل است؛ [حرکتی] که به خدا میرسد. چنین چیزی را در مکاتب مادی نمیتوانید پیدا کنید؛ چه مادیت غرب و چه مادیت شرق.
در مادیگری غرب، همه حیات انسان خلاصه میشود در لذات جسمی، خوب خوردن، خوب خوابیدن، شهوترانی و لحظات زندگی را با اینگونه چیزها پربار کردن. این، همه فلسفه «اصالت اللّذّه» غرب است و حرکتشان، عملشان و افکارشان دنباله این فکر است. در فلسفه مادی شرق (که امروز محور حرکت مارکسیسم است) هم لفظاً و هم در معنا خدا و حقیقت ماورای ماده را منکرند و چیزی را در این جهان ماورای ماده نمیبینند. همه اهدافشان خلاصه میشود در چیزهایی که در ذهن خود میبافند و لذا دچار تناقض شدهاند. از یک طرف اساس کار را بر مبارزه گذاشتهاند. جهان را یکپارچه تضاد و دیالکتیکی [میدانند] - که از مجموعه تضادها و درگیریهای جهان به وجود میآید – حرکت را هم یک حرکت جبری بدون وقفه بیاختیار و انسان را رهرو یک موج عظیم ناشی از دیالکتیک و تضاد معرفی میکنند و معتقدند بعد از مرگ انسان هم هیچچیز وجود ندارد. در عین حال از این انسان فداکاری میخواهند و در توجیهش گرفتارند. اسلام که به انسان میگوید جهاد و فداکاری کن، اضافه میکند که بعد از جهاد خدا را ملاقات میکنی، اما مارکسیسم به انسان مجاهد چه چیز میخواهد عرضه کند؟ میگوید این معنای حیات و حرکت جبری توست. برای اقناع افرادشان هم باید به مجسمهسازی و قهرمانسازی و چیزهایی از این قبیل بپردازند. نه این جبر کور چپ و نه آن مادیگری صد درصد آلوده غرب نمیتواند برای انسان متحرک، هدفگیری درستی ارائه بدهد، اما اسلام با جهانبینی که دارد خیلی راحت به انسان میگوید حرکت کن. آن آخرین لحظهای که چشمت را از این جهان بستی، خدا را ملاقات میکنی و در حین حرکت هم خدا را ملاقات میکنی. حیاتی به انسان مجاهد عرضه میکند که امروز برای ما درکش مشکل است.
ما میدانیم که قرآن به صراحت میگوید آنهایی را که در راه خدا کشته شدهاند مرده تصور نکنید؛ اینها زندهاند. با قاطعیت اسلامی میگوید که او در عالم برزخ و بعد هم در قیامت زنده است. «احیاء عند ربهم یرزقون». آن حیات، یک حیات معمولی نیست. در برزخ همه زندهاند و حیات برزخی دارند، اما شهید زندگی دیگری دارد. رزق خاصی از خدا میگیرد و با حیات خاصی زندگی میکند که آن حیات با حیات دیگران فرق دارد. این را اسلام عرضه کرده و در قرآن ابعاد جهاد را هم به قتال و جنگ مسلحانه محدود نکرده است. عین تعبیر این است «ان یجاهدوا باموالهم و انفسهم». [جهاد] با مال و جان. البته از این کلمه استفاده میشود که جهاد با مال، یک چیز عادی نیست. یک ثروتمند میلیاردری اگر هزار تومان بدهد، جهاد نکرده است، چون برایش مشکلی نیست، اما اگر یک آدم کارگر هستیاش را بدهد، خانهاش را بفروشد و اندوختهاش را بدهد، یا یک خانم خانهدار زیورآلات عروسیاش را بدهد، این به معنای لغوی کلمه جهاد است؛ یک نوع تحملی است که آن یکی نکرده است. «ان یجاهدوا باموالهم و انفسهم». [جهاد] به عنوان یک مصداق، این طور آدمها را شامل میشود. جهاد با نفس معنایش این نیست که انسان بمیرد، یعنی از نیروی جسمی خودش مایه بگذارد. جهاد با مال، دادن امکانات مادی است و جهاد با نفس، دادن امکانات بدنی و یا روحی خود انسان است؛ فکرش، قدرتش، طرحش، بچههایش، فامیلش و محبوبانش. اینها جهاد با نفس است.
بخشی از خطبه نماز جمعه – 6/6/1360
*هر نوع تلاشی که انسان با شرایط خاص و با نیت خاصی برای خدا و در راه خدا و برای تحقق اهداف دین خدا صورت دهد، در عرف قرآن تعبیر به جهاد شده است
*جهاد همراه با فداکاری است، یعنی انسان مجاهد آماده میشود که چیزی را از دست بدهد
*جهاد با مال، دادن امکانات مادی است و جهاد با نفس، دادن امکانات بدنی و یا روحی خود انسان است؛ فکرش، قدرتش، طرحش، بچههایش، فامیلش و محبوبانش. اینها جهاد با نفس است.
*روزنامه جمهوری اسلامی
|