تاريخ انتشار: 24 آبان 1402 ساعت 23:52:35
بیماری سوسیالیسم!

نویسنده نامدار روسی میخائیل میلنیچینکو، در کتاب «چکش و خنده» نکته‌ای بسیار پندآموز دارد که تامل در آن برای حکمرانان در تمام زمان‌ها و سرزمین‌ها لازم است. او نوشته است: در شوروی کمونیستی پیرزنی به درمانگاه مراجعه کرد و به منشی گفت لطفاً یک وقت برای من در نظر بگیرید که دکتر گوش و چشم مرا معاینه کند. منشی پرسید: دکتر گوش و چشم؟ اصولاً چنین دکتری نداریم. مشکل شما چیست که چنین پزشکی لازم دارید؟ پیرزن پاسخ داد: من مدتی است در این کشور آنچه می‌شنوم را نمی‌بینم و آنچه می‌بینم را نمی‌شنوم. منشی به او گفت: نام این بیماری سوسیالیسم است و درمان ندارد.»
بیماری سوسیالیسم، عنوانی نیست که به شوروی کمونیستی اختصاص داشته باشد. ویژگی این بیماری، وجه مشترک اکثر مجموعه‌هائی است که به قدرت می‌رسند و زمام امور کشورها را در دست می‌گیرند. سوسیالیسم، اعم از سوسیالیسم کمونیستی و سوسیالیسم مارکسیستی برخلاف ادعای توزیع عادلانه ثروت و برقراری عدالت در جامعه تحت سیطره خود، نشان داد با کاپیتالیسم در طبقاتی کردن جامعه و افزودن بر فاصله میان محرومین و ثروتمندان تفاوتی ندارد. در ناشنوا بودن زمامداران نسبت به سخن مردم و مغایرت آنچه می‌گویند و آنچه عمل می‌کنند دقیقاً منطبق با آنچه آن پیرزن درباره جامعه شوروی کمونیستی گفت، هیچ تفاوتی میان حکومت‌های سوسیالیستی و کاپیتالیستی وجود ندارد. در این هردو حاکمیت، مردم آنچه می‌شنوند را نمی‌بینند و آنچه می‌بینند را نمی‌شنوند. تنها تفاوت اینست که نام‌ها و عنوان‌ها با هم فرق دارند، یکی سوسیالیستی است و آن دیگری سرمایه‌داری.
در حوزه‌های علمیه و آن دسته از مراکز علمی دانشگاهی که با علوم انسانی سر و کار دارند، برای اعلام مغایرت آنچه انجام می‌شود با آنچه قرار بود انجام شود، عبارتی به ‌کار می‌رود که به یک معنا ترجمه بیماری سوسیالیسم است. عبارت اینست که می‌گویند «ما قُصد لم یقع وما وقع لم یُقصد، آنچه قرار بود انجام شود انجام نشده و آنچه شده غیر از آن چیزی است که قرار بود انجام شود.»
قرار بود انقلاب اسلامی و نظام سیاسی برآمده از آن، نه سوسیالیستی باشد و نه کاپیتالیستی، بلکه یک حکمرانی مردمی متکی به احکام الهی باشد که اجرای عدالت جوهر اصلی آن را تشکیل می‌دهد. در چنین حکمرانی متفاوتی بطور طبیعی مردم دقیقاً همان چیزی را می‌بینند که درباره آن می‌شنوند و همان چیزی را می‌شنوند که می‌بینند. ویژگی‌هائی که از نظام جمهوری اسلامی گفته می‌شد، چنین شمایلی را به ذهن‌ها منتقل می‌کرد. تا مدتی نیز این نظام با همین ویژگی به پیش می‌رفت و چشم‌ها و گوش‌های فراوانی را به خود جلب کرده بود و امیدهای زیادی نیز به وجود آورده بود. در داخل کشور هم آنهمه فداکاری و ایثار که بهترین مردان و زنان به ویژه جوانان برای حفاظت از این نظام کردند و در برابر تمام توطئه‌های داخلی و خارجی ایستادند برای همین بود که آنچه از حکمرانان می‌شنیدند را می‌دیدند و آنچه می‌شنیدند نیز دقیقاً همان بود که می‌دیدند. از بیماری سوسیالیسم در این سرزمین خبری نبود و هیچ پیرمرد و پیرزنی به درمانگاه‌ها برای وقت گرفتن از پزشک گوش و چشم مراجعه نمی‌کرد.
از وقتی که به هشدار امیرالمومنین* علیه‌السلام بی‌توجهی کردیم و اصول را فدای فروع کردیم و با کنار زدن صاحبان تجربه و کاردانی و کارآمدی زمام امور را به افراد کوتاه‌‌قد و نابلد و ناکارآمد سپردیم، بیماری سوسیالیسم به سراغ ما هم آمد. با اینکه اکنون احساس می‌کنیم به وقت گرفتن از پزشک گوش و چشم نیازمندیم، از اصل انقلاب و نظام جمهوری اسلامی آنگونه که بود و باید باشد دفاع می‌کنیم بدان امید که پیرایه‌های بسته شده به آن هرچه زودتر زدوده شوند و با خارج شدن ویروس بیماری سوسیالیسم از تن این انقلاب و نظام، همواره از مسئولین همان را بشنویم که می‌بینیم و همان را ببینیم که می‌شنویم.
*یُستَدَلُّ عَلى ادبارِ الدُّوَلِ بِاَربَعٍ، تَضییعِ الاُصولِ، وَالتَّمَسُّکِ بِالفُروعِ وتَقدیمِ الاَراذِلِ وتَاخیرِ الاَفاضِلِ (غررالحکم)

  تعداد بازديدها: 443
   


 



این مطلب از نشانی زیر دریافت شده است:
http://fajr57.ir/?id=97981
تمامي حقوق براي هیئت انصارالخميني محفوظ است.