تحدید و تهدید رسانه، نه تنها کار درستی نیست که درستی کارها را هم زیر سؤال میبرد. هر جامعه به رسانههای پویا و منتقد نیاز دارد حتی بیش از انسان به آینه. اگر آدمی بیگذر از برابر آینه پا به کوچه بگذارد و خال سیاهی در صورتش مانده باشد، یک نفر متضرر میشود اما جامعهای که رسانه منتقد نداشته باشد یک کُل به نام کشور متضرر میشود.
روزنامه جمهوری اسلامی در یاداشتی به قلم غلامرضا بنی اسدی نوشت:
رسانه به مثابه چشم است. چشم هم شایسته، کشیدن سرمه است نه میلِ داغِ توقیف و فیلتر. نه کاری که کاروان قلم و کلمات روشنی آفرین از حرکت بیفتد.
مگر آقای رئیسی در دومین سالگرد ریاست جمهوری خویش بر این مهم تأکید نکردند که از هیچ رسانهای شکایت نکردهاند؟ چرا برخی کارگزاران دولت کاری میکنند که طعنه به نگاه و سخنِ رئیس جمهورِ "صادقالوعد" به حساب آید؟
مثل بنده خداهایی که از نبود آب پشت سد کجکی گفتند در تأیید اقدام طالبان. فکر نکردند که رئیس جمهور رئیسی هرگز بیاطلاع از وجود آب، به طلب حق آبه هشدار نمیدهد. تأیید آنان بر ادعای طالبان، بیخبری رئیس جمهور معنا میشود حال آنکه آقای رئیسی با علم به وجود آب، به درستی بر حق آبه ایران از هیرمند تأکید کرد.
فکر میکنم اگر در مواجهه با رسانهها هم دولتیان سیاست رئیس دولت را در پیش گیرند به صواب نزدیکتر خواهد بود. به ویژه نسبت دولت با رسانههای منتقد باید براساس احترام متقابل تعریف شود تا آینهگی رسانه و صداقت گزارشها عیار حرفهای داشته باشد.
تحدید و تهدید رسانه، نه تنها کار درستی نیست که درستی کارها را هم زیر سؤال میبرد. هر جامعه به رسانههای پویا و منتقد نیاز دارد حتی بیش از انسان به آینه. اگر آدمی بیگذر از برابر آینه پا به کوچه بگذارد و خال سیاهی در صورتش مانده باشد، یک نفر متضرر میشود اما جامعهای که رسانه منتقد نداشته باشد یک کُل به نام کشور متضرر میشود.
زیانش هم به تعداد آدمهای آن ضریب پیدا میکند. دنیای مدرن، دیوانه نیست که آزادی رسانه را به رسمیت میشناسد. یا در بدبینانهترین شکل، به قول برخیها، ادعایش را دارد. به تجربه دریافتهاند که با نظارت سختگیرانه و بیان بیپروای رسانه، خود بیشترین نفع را میبرند.
در ادبیات دینی نیز با بایستگی پیامبر فرموده مواجهیم که به "و النصیحة لائمة المسلمین" ما را میخواند. تندگویی رسانه را هم به احترام بیداری بخشی آن باید بخشید. به ویژه رسانههای رسمی و صاحب شناسنامه. احترام و تقویت رسانههای رسمی، جا را برای "رسانههای سمی" و بیهویت تنگ میکند.
بدانیم به هر میزان که رسانههای رسمی با محدودیت مواجه شوند جا برای کار فیکنیوزها و جماعت سمی نویس بازتر خواهد شد. به علاوه این که روند مرجعیت یافتن رسانههای آن ورآبی هم شتابی بیشتر خواهد گرفت. به ظرافتهای حکمرانی، نسبت با رسانه را از تقابل به سمت تعامل ببریم تا همه مان نتایجِ کارآمد و فرخنده آن را به چشم ببینیم. انشاالله.